تشيع،مكتب محبت و عشق - مجموعه آثار شهید مطهری ج. 16 نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مجموعه آثار شهید مطهری ج. 16 - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تشيع،مكتب محبت و عشق

از بزرگترين امتيازات شيعه بر ساير مذاهب اين است كه پايه و زيربناى اصلى آن محبت است. از زمان شخص نبى اكرم كه اين مذهب پايه گذارى شده است زمزمه محبت و دوستى بوده است.آنجا كه در سخن رسول اكرم جمله «على و شيعته هم الفائزون » (1) را مى شنويم،گروهى را در گرد على مى بينيم كه شيفته او و گرم او و مجذوب او مى باشند.از اين رو تشيع مذهب عشق و شيفتگى است.تولاى آن حضرت مكتب عشق و محبت است.عنصر محبت در تشيع دخالت تام دارد.تاريخ تشيع با نام يك سلسله از شيفتگان و شيدايان و جانبازان سر از پا نشناخته توام است.

على همان كسى است كه در عين اينكه بر افرادى حد الهى جارى مى ساخت و آنها را تازيانه مى زد و احيانا طبق مقررات شرعى دست يكى از آنها را مى بريد،باز هم از او رو بر نمى تافتند و از محبتشان چيزى كاسته نمى شد.او خود مى فرمايد:

لو ضربت خيشوم المؤمن بسيفى هذا على ان يبغضنى ما ابغضنى،و لو صببت الدنيا بجماتها على المنافق على ان يحبنى ما احبنى،و ذلك انه قضى فانقضى على لسان النبى الامى انه قال: يا على لا يبغضك مؤمن و لا يحبك منافق (2) .

اگر با اين شمشيرم بينى مؤمن را بزنم كه با من دشمن شود،هرگز دشمنى نخواهد كرد و اگر همه دنيا را بر سر منافق بريزم كه مرا دوست بدارد هرگز مرا دوست نخواهد داشت،زيرا كه اين گذشته و بر زبان پيغمبر امى جارى گشته كه گفت:يا على!مؤمن تو را دشمن ندارد و منافق تو را دوست نمى دارد.

على مقياس و ميزانى است براى سنجش فطرتها و سرشتها.آن كه فطرتى سالم و سرشتى پاك دارد از وى نمى رنجد و لو اينكه شمشيرش بر او فرود آيد،و آن كه فطرتى آلوده دارد به او علاقه مند نگردد و لو اينكه احسانش كند،چون على جز تجسم حقيقت چيزى نيست.

مردى است از دوستان امير المؤمنين،با فضيلت و با ايمان.متاسفانه از وى لغزشى انجام گرفت و بايست حد بر وى جارى گردد.امير المؤمنين پنجه راستش را بريد.آن را به دست چپ گرفت.قطرات خون مى چكيد و او مى رفت.ابن الكواء،خارجى آشوبگر،خواست از اين جريان به نفع حزب خود و عليه على استفاده كند.با قيافه اى ترحم آميز جلو رفت و گفت:دستت را كى بريد؟گفت:

قطع يمينى سيد الوصيين و قائد الغر المحجلين و اولى الناس بالمؤمنين على بن ابى طالب، امام الهدى...السابق الى جنات النعيم،مصادم الابطال،المنتقم من الجهال،معطى الزكاة... الهادى الى الرشاد و الناطق بالسداد،شجاع مكى،جحجاح وفى... (3)

پنجه ام را بريد سيد جانشينان پيامبران،پيشواى سفيد رويان قيامت،ذى حق ترين مردم نسبت به مؤمنان،على بن ابى طالب،امام هدايت...پيشتاز بهشتهاى نعمت،مبارز شجاعان، انتقام گيرنده از جهالت پيشگان،بخشنده زكات...رهبر راه رشد و كمال،گوينده گفتار راستين و صواب،شجاع مكى و بزرگوار با وفا.

ابن الكواء گفت:واى بر تو!دستت را مى برد و اينچنين ثنايش مى گويى؟!گفت:چرا ثنايش نگويم و حال اينكه دوستى اش با گوشت و خونم در آميخته است؟!به خدا سوگند كه نبريد دستم را جز به حقى كه خداوند قرار داده است.

اين عشقها و علاقه ها كه ما اينچنين در تاريخ على و ياران وى مى بينيم،ما را به مساله محبت و عشق و آثار آن مى كشاند.


1- جلال الدين سيوطى در الدر المنثور در ذيل آيه 7 سوره بينه از ابن عساكر از جابر بن عبد الله انصارى نقل مى كند كه گفت در محضر پيغمبر بوديم كه على نيز به محضرش مى آمد. حضرت فرمود:«و الذى نفسى بيده ان هذا و شيعته هم الفائزون يوم القيامة »يعنى سوگند به آن كسى كه جانم در دست اوست اين مرد و شيعيان او در روز قيامت رستگارانند.و منادى در كنوز الحقايق به دو روايت نقل مى كند،و هيثمى در مجمع الزوائد و ابن حجر در الصواعق المحرقة همين مضمون را با كيفيتى ديگر نقل مى كنند.

2- نهج البلاغه،حكمت 42.

3- بحار الانوار،ج 40/ص 281 و 282،چاپ جديد و التفسير الكبير فخر رازى،ذيل آيه 9 سوره كهف(ام حسبت ان...).

/ 30