جامعه انقلابى ايران به شدت سياسى و سياست زده است. اين گزاره هم حسن اين جامعه را مى نماياند و هم كاستى زندگى اجتماعى ما را نشان مى دهد. از يك سوى بالا بودن حساسيت سياسى جامعه سبب شده و مى شود كه مردم ما نسبت به رخدادهاى سياسى اجتماعى كشور و جهان حساس باشند روح مشاركت پذيرى سياسى و اجتماعى در ايشان تقويت شود و… اما از سوى ديگر با عينك سياست به وجوه زندگى بنگرند و همه چيز را از آن چشم انداز ببينند و به داورى بنشينند و در نتيجه از واقع نگرى بازمانند و انسان و طبيعت و جامعه را در خم رنگرزى سياست بيفكنند و آن گونه ببينند!در چنين فضاى سياست زده بحثها و گفتاگوى علمى نيز اثر پذيرند. بخش عظيم از بحثها و گفتاگوييهاى مطرح شده در حاشيه بحث ولايت فقيه گرچه ظاهرى علمى دارند اما با خود روح و باطن سياسى را حمل مى كنند. دوستيها و دشمنيهاى سياسى خوشامدها و بدآمدهاى جناحى و ديگر عوامل و انگيزه هاى سياسى سكوى واقعى نقد و طعن و طنزند!شگفت مى نمايد كه فلان شخص يا جناح كه تا ديروز در زمان مكنت و قدرت و حاكميت ذرّه اى از قلّه ولايت مطلقه پايين نمى آمد و با شمشير كين بر ميمنه و ميسره مى تاخت و هر خرده عريضه اى را كه بوى نقد داشت در هم مى كوبيد; اما همين شخص و يا گروه چون از اريكه اقتدار فرو افتاده است مخالف خوان تئورى ولايت فقيه مى شود و رجزخوانانه هل من مبارز مى گويد و ولايت را به نظارت مى داند و نظارت را به…!همين احوال در شمارى از افراد جبهه مدافعان نيز وجود دارد و تمامى اين فراز و نشيبها از آن مى نمايد كه بر ديدگاه علمى دوستيها و دشمنيهاى مصلحت آميز سياسى سايه افكنده و روح عالمانه در تسخير مصالح سياسى كارانه اسير گرديده است!
تفنّن گرايى
مُدگرايى (كه چهره زياده روى در نوگرايى است) بلاى زندگى عقيده و ايمان و هويت جامعه هاى همانند جامعه ماست. گويا شمارى با خود عهد بسته اند كه رشته پيوند تاريخى را بگسلند و هر سخن و رفتار و ادب جديد را شگفت بشمرند و در رواج آن بكوشند و پس از چندى كه غبار كهنگى گرفت آن را از تن برون آرند و جامه ديگرى پوشند و….اين روش و نگرش كه نقطه مقابل سنت گرايى مزمن است از بليه هاى اساسى عهد ماست و به عنوان يك خصلت در وجوه مختلف زندگى اجتماعى آثار ناشايست خود را نمايانده و مى نماياند. اما بى گمان به هر ميزان كه در شالوده هاى زندگى اجتماعى ره بيابد آثار ناشايست آن بيش تر و بيش تر آشكار مى شود.شايد شگفت بنمايد كه پاره اى از طعن و نقدهاى رايج در اين بليه عام پوشيده مى نمايد و از آن نشأت مى گيرد. گروهى به گمان نوآورى بر آنند كه همه چيز و از جمله مبادى زندگى اجتماعى دگرگون شوند و هر روز با ديدگاه تازه زندگى ديگر را طراحى و ايده سازى كنند! آنان از اين نكته غافل اند كه زندگى اجتماعى چونان كشتى بر آب است كه نمى توان هر آن و دم آن را با بادهاى تند و مخالف به اين سو و آن سو كشاند و هر روز ديدگاهى را مبناى شالوده زندگى جامعه قرار داد و روز ديگر از آن ديدگاه رو بر تافت و ديدگاه ديگر را پذيرفت و….همگان شاهد آن بوده و هستيم كه در دو دهه انقلاب چگونه دگرگونيهايى درپاره اى از سطوح اقتصادى همانند نرخ ارز و… تلاطم سنگينى را در حركت اقتصادى و كلّ زندگى اجتماعى پديد آورد. حال در ديدگاههايى كه اركان گوناگون زندگى اجتماعى بر آن استوار شده چگونه مى توان حق داد كه با روحى تفنن گرايانه با آن برخورد شود و حيات اجتماعى را دستخوش ديدگاههاى ناسازگار ساخت و آن را به اين سو و آن سو راند!
مخاطب شناسى
بحث علمى مخاطب و سطح خاص دارد. اين نكته از مرزهاى جداكننده (مباحثه علمى) و (تبليغ سياسى) است. سياستمداران و مبلغان وادى سياست در گستره گسترده اى تلاش مى ورزند; چون خرسندى مخاطب را براى بالا رفتن به سكوى قدرت مى جويند در انديشه مخاطب بيش ترند. از اين روى از برهان و جدل و خطابه و مغالطه و… سود مى گيرند تا ديدگاههاى خويش را ثابت كنند و موضع رقيب را سست گردانند!اما سخن علمى براساس (سطح بندى مخاطب) القا و طبقه بندى مى شود. سخنِ علمى را همه جا نمى گويند و به هر كس بيان نمى كنند ظرفيت مخاطب شرط تعيين كننده يك مباحثه علمى است. مخاطب بايستى بتواند سخن گوينده را بفهمد و قدرت باز شناخت درست و نادرست آن را داشته باشد. در غير اين صورت تنها و تنها (تبليغ) است و نه (تعليم).