سيد كاظم حائري حوزه: از حضرتعالى كمال تشكر را داريم كه ما را به خدمت پذيرفتيد.لطفاً در ابتدا شمه اى از زندگى تحصيلى و علمى خود را بيان كنيد.* با اين كه در روزگارى كه من آغاز به تحصيل كردم در كنار مدرسه هاى دولتى مكتب خانه ها نيز رايج بودند ولى من نه به مدرسه دولتى رفتم ونه به مكتب خانه بلكه از پنج سالگى در خدمت والده مكرمه ام به فراگيرى دانش پرداختم. ايشان الفباى قرآن مفاتيح الجنان شيخ عباس قمى عين الحياة علاّمه مجلسى و… را به آموزاند.پس از دو سال تحصيل در محضر والده براى تحصيل علوم حوزوى تحت تعليم وتربيت مرحوم والد قرار گرفتم.تمامى سطح را از محضر ايشان فراگرفتم. البته از محضر ديگران هم به گونه پراكنده بهره بردم ولى مدرس اصلى من مرحوم پدرم بود.در هفده سالگى به درس خارج مرحوم آيت اللّه العظمى سيد محمود شاهرودى حاضر شدم و حدود هيچده سال. از درس فقه و اصول ايشان بهره بردم.درهمين بين با آيت اللّه العظمى شهيد سيد محمد باقر صدر آشنا شدم و حدود چهارده سال از محضر آن شهيد بزرگوار فقه و اصول فرا گرفتم.در اين اواخر كه مرحوم آيت اللّه العظمى سيد محمد شاهرودى به خاطركبر سنّ تدريسش را كنار گذاشته بود تنها در درس شهيد سيّد محمد باقر صدر شركت مى كردم.در جمادى الاولى سال 1394 هجرى قمرى به عنوان فرار از حكومت ضد اسلامى بعث عراق به ايران مهاجرت كردم و تاكنون درحوزه علميه قم مشغول به تدريس هستم.حوزه: آيا غير از فقه و اصول دانش ديگرى هم از محضر شهيد صدر فرا گرفته ايد.* بله. افزون بر فقه و اصول در فلسفه و اقتصاد از محضر ايشان بهره برده ام بدين گونه كه دو اثر مهم ايشان را: (اقتصادنا) و (فلسفتنا) را با دقت مطالعه مى كردم و هر كجا شبهه و پرسش پيش مى آمد در محضر ايشان مطرح مى كردم و آن بزرگوار مطلب را براى من باز مى كردند و به پرسشها پاسخ مى دادند.همچنين كتاب (اسس المنطقيه) را در نزد ايشان خوانده ام.حوزه: آيا با آن شهيد بزرگوار همكارى علمى هم داشته ايد.* بله. در تدوين بخشى از كتاب (اسس المنطقيه) با حضرت ايشان همكارى علمى داشته ام. اين كتاب در حساب احتمالات و بيان چگونگى رسيدن احتمالات به علم است.حوزه: با توجه به اين كه مدت طولانى از محضر ايشان بهره علمى برده ايد جايگاه علمى ايشان را در حوزه نجف چگونه يافتيد.* شهيد صدر درحوزه نجف از جايگاه علمى بلندى برخوردار بود. وى بحق نابغه بود. آن هم در زمينه هاى گوناگون وگواه بر آن نگاشته هايى است كه از آن عالم فرزانه به يادگار مانده است كه از نظر اتقان و نوآورى و ابتكار شگفت انگيزند. برخى از آثار ارزش مند ايشان هنوز بى مانندند.تدريس ايشان نيز داراى ويژگيهايى بود: دقيق عميق فراگير و همه سونگر. از اين روى در محضر ايشان شاگردان بسيار خوبى پرورش يافتند.در ابتداى آشنايى من با ايشان بحث ايشان درباره (ترتّب) بود. پس از مدتى شركت در درس براى من مشكلاتى پيش آمد كه بر آن شدم در درس حاضر نشوم.ايشان از اين جريان آگاه شد و از من خواست به حضور در درس ادامه دهم و فرمود:(اگر پنج سال در اين درس حاضرشوى من اجتهاد تو را تضمين مى كنم.) اين نشان دهنده توان علمى و روش مندى درس ايشان بود كه به مدت كوتاه شاگرد به درجه اجتهاد مى رسيد.حوزه: حوزه نجف اشرف در زمان ايشان از نظر علمى و سياسى چگونه بود.* حوزه نجف از نظر علمى وضع خوبى داشت. تلاشهاى علمى شور ونشاط علمى و تحقيقى چشمگير بود. ولى از جهت سياسى وضع خوبى نداشت; چه از جهت موضع گيريهاى دولت در برابر حوزه فشارهاى سياسى بعثيان و اختناق حاكم برحوزه كه به از هم پاشيدگى حوزه منجر شد و چه از نظرموضع گيرى حوزه در برابر اوضاع سياسى حاكم بر جامعه كه متأسفانه حوزه نجف به خاطر ناآگاهى و به دور بودن از مسائل سياسى و صحنه سياست در برابرآنچه كه درعراق مى گذشت نمى توانست موضع و تحليل درستى داشته باشد.شهيد صدر و شاگردان وى و مرحوم امام درمدت اقامت درنجف از اين جهت بسيار در رنج بودند.حوزه: بى گمان شهيد صدر از نوآوران بزرگ بوده و در دانشهاى: فقه اصول فلسفه كلام منطق و… نوآوريهايى داشته است اگر امكان دارد در اين باره سخن بگوييد و نمونه هايى ارائه بفرماييد.* شهيد صدر درعرصه هاى گوناگون قلم زده و آثار جاودان به بازار دانش عرضه داشته است و در هر يك از اين آثار نوآوريهايى دارد:در فقه (بحوث فى شرح العروة الوثقى) را دارد كه چهار جلد آن چاپ شده است. در اصول (تقريرات) بحث ايشان وجود دارد كه به قلم شاگردان آن بزرگوار به رشته تحرير در آمده و نيز حلقات (بحوث فى علم الاصول) كه به قلم خود ايشان است. در فلسفه (فلسفتنا) را دارد كه بخشى از آن فلسفه جديد را بردارد.دركلام (الرسل والرسول و الرساله) را دارد كه در آغاز رساله عمليه ايشان به چاپ رسيده كه در آن برخى از مسائل كلامى بر اساس حساب احتمالات به بوته بررسى نهاده شده است.درتفسير تفسير موضوعى قرآن را دارد كه دو جزوه مختصر ولى پر محتوايى به چاپ رسيده است.در تاريخ كتاب (فدك) را دارد كه در اوائل جوانى نگاشته و نيز درحالات ائمه(ع) نگاشته اى دارد به نام: (اهل البيت تنوع ادوار و وحدة هدف).تمامى اين نوشته ها كه حكايت از گستردگى انديشه آن شهيد عزيز دارند مشمول هستند از نوآورى خلاقيت هم درمحتوا و هم در دروس استدلال و تبيين و دسته بندى و سامان دهى و هم در چگونگى عرضه كه اشاره به تك تك اين نوآوريها از حوصله اين گفت وگو خارج است و من در مقدمه كتاب: (تقريرات اصول) به پاره اى از اين نوآوريها اشاره كرده ام به عنوان نمونه: شما همين الفتاوى الواضحه را بنگريد كه رساله عمليه ايشان است و با ديگررساله هاى عمليه مقايسه كنيد و آن گاه پى خواهيد برد به عمق نوآوريهاى ايشان. كتاب با مقدمه اى در باب مسائل اعتقادى با روشى نو هم در استدلال و هم در تبيين و عرضه شروع مى شود.در اين اثر ارزش مند افزون بر ديدگاه فقهى شكل بيان دسته بندى مسائل و موضوعات نيز نو و ابتكارى است.در مجموع دوچيز به تمامى آثار ايشان برجستگى بخشيده است: يكى عمق و دقت و ديگرى گستردگى و همه سويه بودن بحثها. درخصوص فقه نگاهى اجتماعى دارد و به فقه با ديد فردى نمى نگرد و فقه را توانا براى اداره تمام جوانب حيات بشرى مى داند و اين گونه نگاه به نوآوريهاى زيادى انجاميده است كه در آثار فقهى ايشان مى توانيد ببينيد.حوزه: حضرت ايشان به گونه جدّى در انديشه اصلاح حوزه نجف اشرف بوده بفرماييد طرح ايشان چه بود و روى چه مسائلى بيش تر مى انديشيد و تأكيد مى ورزيد. * حضرت استاد در دهه آخر عمر شريف جلسه هفتگى در منزل ترتيب داده بود كه در آن جلسه شاگردان زبده ايشان شركت مى جستند.موضوع بحث در اين گردهماييهاى هفتگى مسائل مهم و مشكلات فكرى و فرهنگى حوزه و جهان اسلام بود. يكى از مسائل مهمى كه در آن جلسه مطرح شد و چند هفته به درازا كشيد موضوع (المرجعية الصالحه و المرجعية الموضوعية) بود كه ايشان به اين بحث اهتمام زياد مى داد. پس از پايان بحث به بنده فرمود خلاصه مطالب را بنويسم و بنده امتثال كردم و خلاصه مطالب را به اضافه پاره اى از پيشنهادها كه درحاشيه جلسه مطرح مى شد نوشتم و تقديم حضرت ايشان كردم.ايشان هم پس از ملاحظه دوباره آنها را با قلم شريف نگاشت و تغييراتى در آنها داد كه عين نوشته آن بزرگوار و پيشنهادها را در مقدمه كتاب اصول كه تقريرات بحث قطع ايشان است آورده ام.استاد طرح اصلاح حوزه را در يك افق بالاترى مى ديد: (مرجعيت صالحه و اهداف آن) ايشان در اين طرح و تمامى دگرگونيهاى بنيادين حوزه را كه مرجعيت صالحه نماينده آن است پيشنهاد مى كند: دگرگونى كتابهاى درسى نظارت بر درسها و مراحل تدريس درحوزه بر آوردن نيازهاى فكرى فرهنگى جهان اسلام اشراف و نظارت برمراكز علمى و تحقيقاتى پيوسته به حوزه بايستگى ارتباط باجهان خارج و… در پرتو (مرجعيت صالحه و اهداف آن) امكان پذير مى داند.از اين روى اين طرح شايسته دقت و بررسى است و بايست از سوى حوزويان مورد توجه جدّى قرار گيرد.حوزه: ايشان در تربيت شاگرد بسيار موفق بوده اند و بسيارى از شخصيتهاى علمى كه اكنون در حوزه ها درخشش ويژه اى دارند و داراى سبك و انديشه نو در دانشهاى حوزوى اند از شاگردان ايشان به شمار مى روند به نظر حضرت عالى رمز اين توفيق بزرگ چه بوده و چه روشى در تربيت شاگردان پيشه كرده كه چنين زيبا ثمر داده است. * اخلاق بسيار نيكو و شايسته ايشان هر كسى را شيفته خود مى كرد. بيان رساى آن شهيد عزيز كه كم مانند بود توانايى علمى و اهتمام جدّى به تربيت علمى و اخلاقى شاگردان و… از جمله اسباب موفقيت وى در پرورش شاگردان بود.در اين جا خاطره اى نقل مى كنم كه هم گوياى اخلاق شايسته ايشان و هم گوياى اهتمام جدى وى به تربيت علمى و اخلاقى شاگردان است:روزى در جمع نخبگان درس كه در محضر ايشان بودند فرمود:(اين كه حوزه تنها به فقه واصول اكتفا مى كند روش درستى نيست. شما بايد با دانشهاى گوناگون اسلامى آشنا باشيد و به فقه و اصول بسنده نكنيد.)در اين جلسه وى پيشنهاد كرد: (فلسفتنا) را بين خود به بحث بگذاريد.پيرو فرمايش ايشان دوستان قرار گذاشتيم اين مباحثه درمنزل انجام گيرد. اولين روز مباحثه بود كه متوجه شديم كسى در منزل را مى زند. رفتم و دررا گشودم ديدم استاد عزيز ما شهيد صدر است. تشريف آورد داخل و در جلسه مباحثه ما شركت جست و فرمود:(من به اين جلسه آمدم; زيرا براين باورم كه اكنون جلسه اى با فضيلت تر از اين جلسه در پيشگاه خداوند نيست جلسه اى كه در آن از معارف اسلامى گفت وگو مى شود. دوست داشتم در چنين جلسه اى حاضر شوم.)دقت كنيد كه آن عالم بزرگوار چگونه شاگردان خود را تشويق مى گرد و چقدر به كسانى كه در راه فهم معارف اسلامى و كمال بخشيدن به خود گام بر مى داشتند مورد احترام ايشان بودند.در اساس پيوند و رابطه ايشان با شاگردان به گونه پيوند و رابطه پدر و فرزندى بود آن هم پدرى بسيار مهربان. پس از مهاجرت شمارى از شاگردان آن استاد فرزانه از بيم رژيم خون شام بعث به ايران پيامى را روى نوار ضبط مى كند و براى آنان مى فرستد و در آن پيام جمله هايى در فراق و دورى از آنان به كار مى برد كه كم تر پدرى درفراق فرزند چنان جمله هايى به كار مى برد. يكى از دوستان كه در هنگام ضبط پيام در محضر استاد شهيد حضور داشته مى گفت:(هنگامى كه جمله ها از زبان استاد جارى مى شد اشك نيز از ديدگانش جارى مى شد. با چشم گريان مى گفت:(السلام عليكم ايها الأخيه من ابيكم البعيد عنكم بجسمه القريب منكم بقلبه الذى يعيشكم فى اعماق نفسه و فى كل ذكرياته….)متن اين پيام و برخى از نامه هايى را كه به شاگردانِ خود نوشته در مقدمه كتاب اصول آورده ام. با مطالعه آنها به اوج علاقه مندى ايشان به شاگردانش و پيوند عاطفى وى با آنان پى خواهيد برد كه در كم تر استاد و شاگرد بلكه پدر و پسرى مى توان يافت.حوزه: شهيد صدر افزون بر آثارى كه در دسترس است چه موضوعى را در دستور كار داشت و بر آن بود كه آن را به بوته تحقيق و پژوهش بنهد.* ايشان بر آن بود كه يك دوره فقه معاملات به گونه مقايسه اى با حقوق غرب بنگارد.وى به نگارش اين اثر بزرگ بسيار اهميت مى داد; زيرا مى خواست با خلق اين اثر برترى حقوق اسلامى را در اداره جامعه برحقوق غربى بنماياند كه مترسفانه گرفتاريهاى آخر عمر و شهادت آن عزيز جامعه علمى رااز چنين اثرماندگارى محروم كرد.اگر وى توفيق مى يافت و اين اثر و انديشه را به جامعه اسلامى عرضه مى داشت بسيارى گرههاى كور باب معاملات گشوده مى شد و حقوق اسلامى جايگاه ويژه خودرا درجهان به دست مى آورد.حوزه: آياحضرت ايشان انديشه اى داشت كه فضاى فكرى حوزه نجف مانع از طرح آن گردد.* مسأله ضرورت تشكيل حكومت اسلامى از انديشه هايى بود كه ايشان از ديرزمان در بين شاگردان خاص خود مطرح مى ساخت و جوّ عمومى حوزه اجازه نمى داد كه ايشان بتواند اين انديشه را در مجالس عمومى حوزه طرح كند; زيرا بيش تر روحانيان واهل علم نمى توانستند حكومت اسلامى پيش از ظهور حضرت مهدى(عج) را بپذيرند و ايشان هم آن زمان در مقام مرجعيت نبود تا حوزه به طور عموم گوش شنوا از وى داشته باشد و به همين دليل زمانى كه مرحوم امام به عنوان مرجع تقليد بحث حكومت اسلامى را درحوزه نجف شروع كرد شهيد صدر بسيار خوشحال شد و آن را مورد تأييد قرار داد.حوزه آيت شهيد صدر از چه زمانى وارد مسائل سياسى شد.* تا آن جا كه من دارم تلاشهاى سياسى ايشان برمى گردد به دوران نوجوانى. آن شهيد از همان اوان نوجوانى با توجه به هوش و ذكاوت و حساسيتى كه نسبت به اسلام و مسلمانان داشته نمى توانسته نسبت به مسائل سياسى و آنجه درعراق و جهان مى گذشته بى تفاوت باشد از اين روى در نوجوانى وارد عرصه مسائل سياسى مى شود.حوزه: اگر امكان دارد به بحشى از تلاشهاى اجتماعى و حركتهاى سياسى حضرت ايشان اشاره فرماييد.* حضرت ايشان از كمك به همه تلاش سالم اسلامى دريغ نداشت. به اندازه توان از حركتهاى سياسى و اجتماعى سالم پشتيبانى مى كرد و مورد عنايت قرار مى داد به عنوان مثال: پشتيبانى فكرى و علمى از مدرسه علوم اسلامى آيت اللّه العظمى حكيم به خاطر برنامه هاى ويژه اى كه اين مدرسه داشت.پشتيبانى فكرى و علمى از دانشكده اصول دين (كلية اصول الدين) كه داراى برنامه هاى جديد بود و نگارش (معالم الجديدة) براى تدريس در اين دانشكده.همكارى با تشكيلات اسلامى علماى بزرگ نجف به نام (جماعة العلما فى النجف الاشرف) اين تشكيلات درزمان عبدالكريم قاسم به دست تواناى علماى بزرگ نجف پايه گذارى شد و در عرصه اجتماع و سياست تلاش مى ورزيد.شهيد صدر در آن زمان در سنين جوانى بود و عضو (جماعة العلما) نبود ولى از نظرعلمى و فكرى با اين گروه همكارى داشت و در مجلّه (الاضواء) نشريه اين گروه مقاله مى نوشت. مقاله هاى ايشان تحت عنوان (رسالتنا) از پرجاذبه ترين مقاله هاى مجلّه وتعيين كننده خط مشى و سياست كلى (جماعة العلماء) بود.تأسيس حزب الدعوة. اين حزب يك حزب سياسى بود.نكته ديگرى كه بسيار مور د توجه ايشان بود تلاش براى راه اندازى حوزه علميه كوچك در درون حوزه علميه نجف بود. اين تلاش اگر آن گونه وى آرزو داشت به سرانجام مى رسيد و عمر يارا مى داد. و توفيق مى يافت دگرگونى ژرفى درحوزه مى آفريد و آن حوزه كوچك جايگزين حوزه كنونى مى شد.از ديگر تلاشها وحركتهاى سياسى ايشان نقشه براندازى حكومت بعث و حركت در اين راستا بود كه درنهايت به شهادت آن عزيز انجاميد.نگارش (فلسفتنا) و (اقتصادنا) رويارويى عميق و همه جانبه ايشان بود با مكتب الحادى ماركسيسم كه در آن روزگار چتر مخوف خود را بر سر كشورهاى اسلامى گسترده بود و سرمايه دارى غرب كه جهان در زير سيطره خود داشت.حوزه: موضع گيرى شهيد صدر دربرابر حزب بعث از چه زمانى شروع شد و روش ايشان در برخورد با حزب بعث چگونه بود.* موضع گيرى ايشان دربرابرحزب بعث از همان ابتداى به حكومت رسيدن حزب بعث شروع شد و اولين دستور تغيير شكل مبارزه باحزب بعث از مبارزه فكرى و علمى به مبارزه مسلحانه را ايشان داد. ديدگاه مبارزه مسلحانه بعثيان را تنها از آن وى بود چيزى كه حزب الدعوة پس از مدت زمانى آن را پذيرفت.حوزه: حضرت شهيد صدر از طرفداران مخلص و كار آمد و شجاع انقلاب اسلامى بود از پيوند و رابطه ايشان با امام خمينى و انقلاب اسلامى بفرماييد.* آن شهيد بزرگوار تا هنگامى كه امام خمينى درعراق بود همواره از پشتيبانان ايشان بود و در مواردى تنها پيشتيبان آن مرحوم بود. به ياد دارم; روزى كه حزب بعث مى خواست امام را از عراق بيرون كند منزل امام درمحاصره شديد نيروهاى امنيتى بود به گونه اى كسى را جرأت آن نبود كه از كوچه امام بگذرد تا چه رسد به ديدار ايشان برود. ولى شهيد صدر تنها مرجعى بود كه به عنوان پشتيبانى از امام خمينى درلحظه هاى حسّاس و خطرناك به ديدن مرحوم امام رفت.وقتى به ايشان مى گويند: منزل امام در محاصره شديد نيروهاى امنيتى است وكسى را نمى گذارند وارد منزل ايشان شود مى گويد: (من هر طورى شده مى روم هر چه مى خواهد بشود بشود.) پس از بازداشت از جرمهايى كه براى ايشان بر مى شمارند و وى را مورد بازجويى قرار مى دهند همين ديداربودهاست پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران آن شهيد بزرگوار هم در عمل و هم در فكر و انديشه به پشتيبانى از انقلاب اسلامى برخاست و به دوستان و شاگردان سفارش مى كرد كه از انقلاب اسلامى و امام خمينى به گونه جدى پشتيبانى كننده گواه بر اين عملكرد سلسله مقاله هايى است كه با عنوان: (الاسلام يقود الحياة) درخصوص پاره اى ازنيازها و دشواريهاى فكرى انقلاب اسلامى نگاشت و نامه هايى است كه به شاگردان خود در ايران نوشته و پيامهايى است براى مردم ايران و پشتيبانى از آنان . او در برابر امام بسيار خضوع داشت و از عمق جان به امام و راه آن بزرگوار عقيده مند بود. از وى نقل شده كه گفته است:(اگر امام خمينى به من دستور بدهد كه نماينده ايشان در روستايى باشم فرمان خواهم برد و امر ايشان را اجرا خواهم كرد.)از جرمهاى سنگين ايشان در پرونده تنظيمى از سوى دستگاه امنيتى بغداد همين علاقه مندى و عشق ايشان به امام و رابطه تنگاتنگى بود كه با امام و انقلاب اسلامى ايران داشت.حوزه: از خاطرات خود بامرحوم شهيد صدر بگوييد.* خاطرات زياد است كه من در اين جا به پاره اى از آنها اشاره مى كنم:روزى ايشان به من فرمود:(وقتى كتاب (فلسفتنا) را نگاشتم خواستم آن را به نام (جماعة العلما) چاپ كنم ولى چون آنان نظراتى درجهت اصلاح و تعديل كتاب داشتند كه از ديد من پذيرفته نبود ناگزيز به نام خودم به چاپ رساندم. اكنون كه چاپ شده و مورد توجه عام و خاص قرارگرفته و نويسنده آن در همه جا مشهور شده و بلند آوازه گاهى وقتها با خودم فكرمى كنم: اگر پيش از چاپ از اين شهرت و پذيرش همگانى آگاه مى بودم آيا باز هم حاضرمى شدم كه كتاب را به نام (جماعة العلما) چاپ كنم واز ياد نام خود بر روى كتاب خوددارى كنم؟اين ترديد در آمادگى نفس بر انجام اين كار مرا به شدت ناراحت مى كند.)ايشان وقتى از اين حالت روحى خود سخن مى گفت بسيارناراحت بود كه مى خواست گريه كند با اين كه يك فرض و احتمال بيش نبود ولى از ترس اين كه اگر چنين امتحانى پيش مى آمد و او آمادگى آن را نداشت ناراحت بود. ببينيد فاصله ها چقدر است!خاطره ديگرى كه از آن عالم فرزانه دارم حكايت از اوج فروتنى و سلامت نفس و بزرگى روح آن بزرگوار دارد:ييكى ازشاگردان وى از دروس استاد و خط فكرى وى فاصله گرفته بود و حتى از ايشان بد مى گفت و استاد هم خبر داشت.ييك روز در محضر ايشان بودم از روى اتفاق سخن از آن شاگرد به ميان آمد آن عزيز فرمود:(من هنوز به عدالت آن شخص عقيده دارم و آنچه كه او درباره من گفته ناشى از اشتباه در باورى است كه درباره من پيدا كرده نه ازسر بى مبالاتى در دين.)ييا به هنگام بيرون راندن طلاب ايرانى از عراق طلبه اى را ديدم كه براى خداحافظى به خدمت استاد شهيد آمد و اواز كسانى بود كه با حضرت استاد رابطه خوبى نداشت ولى به هنگام خداحافظى چنان استاد مى گريست كه گويى بهترين عزيزش دارد از اوجدا مى شود وهيچ گاه بين آنان كدورتى نبوده است.ايشان از نظر معيشتى زندگى زاهدانه و سختى داشت چه دروزگار تحصيل و چه در روزگارى كه مدرس بود و چه آن گاه كه به مرجعيت رسيد.آن شهيد والامقدارمى گفت:(درروزگار تحصيل در فقر شديد زندگى مى كردم. با اين حال صبح كه از خواب برمى خاستم چنان مشغول تحصيل ومطالعه مى شدم كه همه چيز را از ياد مى بردم آن گاه كه خانواده غذا درخواست مى كردند تازه سرگردان مى شدم كه چه كنم.)وى هنگامى كه مدرس بنامى بود در سختى زندگى مى گرد. در آن هواى گرم نجف در منزل وسيله خنك كننده اى نداشت. محل درس ما هم كه مقبره آل ياسين بود وسيله خنك كننده اى نداشت. آن زمان معمول حوزه نجف بود كه تابستانها هم درسها تعطيل نمى شد.مرحوم سيد عبدالغنى يك روز آمد منزل ايشان وگفت:(آقا! در اين گرماى شديد طلبه هايى كه در درس حضرتعالى شركت مى كنند. خيلى سختى مى بينند اجازه بدهيد يك كولر بخريم و درمحل درس نصب كنيم. من مى توانم اين را براى شما به ارزان ترين وجه آن هم به گونه قسطى كه ماهى فقط دو دينار بپردازيد تهيه كنم.)استاد شرمگين از اين كه بگويد: وضعيت اقتصادى من اجازه نمى دهد سكوت كرد مرحوم سيد عبدالغنى اردبيلى سكوت استاد شهيد را نشانه رضايت دانست و كولر را تهيه كرد و آورد. وقتى به ايشان خبررسيد كه كولر خريدارى شد چهره اش دگرگون شد از اين كه چگونه اين مبلغ را بپردازد.در دوران مرجعيت كه وجوهات شرعيه به دست ايشان مى رسيد مى گفت:(به دخترم (مرام) فهمانده ام كه اين اموال مال ما نيست تا انتظار مصرف شخصى از آن نداشته باشد.اين كودك هم گاهى وقتها كه به ديگران مى رسيد مى گفت: پدرم پول زياد دارد ولى مال خودش نيست!)فرزندانش را چنين تربيت مى كرد. اين درحالى بود كه مى گفت:(به روح و جان دخترم (مرام) از همان كودكى كينه صهيونيستها را دميده بودم; از اين روى با اين كه كودك بود برايش از ستم اسرائيليها نسبت به مسلمانان گفتم ديدم بسيارناراحت شد و به دنبال آن داستانى هم از رشادتهاى مسلمانان در برابر صهيونيستها برايش گفتم ديدم چهره كودك دگرگون شد و بسيارخوشحال و شادمان گرديد.)داستانى هم از رابطه ايشان با حضرت مولى الموحدين على(ع) نقل مى كنم كه خود ايشان براى من نقل كرد:(درروزگار طلبگى هر روز ساعتى را به حرم اميرالمؤمنين(ع) مشرف مى شدم و آن جا مى نشستم و درمسائل علمى به فكر و انديشه فرو مى رفت به اميد آن كه از بركات آن حضرت الهام بگيرم و مشكلات علمى خود را حلّ كنم.از اين نيّت من هيچ كس با خبرنبود تا اين كه اين روش قطع شد مادرم [ياخانم ديگرى از اهل خانواده كه ترديد از من است] خواب مى بيند و در عالم رؤيا حضرت امير(ع) به وى [به اين مضمون] مى فرمايد: به باقر بگو چرا درسى را كه از ما مى آموخت ترك كرده است؟)حوزه: حضرت عالى چه پيشنهادى درراستاى احياى انديشه و تفكر اين نابغه بزرگ اسلامى داريد.* حوزه علميه بايد در شجاعت و شهامت و پاسدارى از اسلام عزيز از امام خمينى و شهيد صدر پيروى كند.حوزه علميه بايد دست به كار شود آن فقه مقارنى را كه شهيد صدر تصميم بر نوشتن آن داشت و اجل زود رس مانع از آن شد بنگارد و به اهل انديشه و مراكز علمى ارائه دهد و همچنين برحوزه عمليه است كه آرزوهاى اين بزرگ مرد را محقق سازد.حوزه: از اين كه با حوصله به پرسشهاى ما پاسخ داديد و وقت شريف خود را در اختيار ما گذاشتيد كمال تشكر را داريم و از خداوند متعال سلامتى طول عمر توفيق و عزت و سربلندى حضرت عالى را خواهانيم.* بنده هم از شما متشكرم.