مبانى و مبادى كلامى ولايت فقيه از ديدگاه امام خمينى(ره)
عباس مخلصى در دو دهه اخير رهبرى دينى بويژه ولايت فقيه مسأله اى بحث انگيز و پر گفت وگو بوده است. كسانى در انگاره ها بايستگيها و زيرساختهاى نظرى و فكريِ آن ترديد روا داشته اند و قراءت و تفسيرى از اسلام كه چنين نظريه اى از آن زاده شود ناباورانه نگريسته اند و كسانى ديگر آن را پذيرفته اند و با ارزيابى ذهنى و برداشتهاى دينى خود سازگار مى دانند ولى بر پاره اى زواياى اين نظريه درنگ ورزيده اند.شايد انگيزه مهم در بحث انگيزى اين موضوع پاره اى كنشها و واكنشهاى جدال آميز سياسى ـ اجتماعى و در آميختن با موضع گيريهاى گروهى باشد. برخى آرا و سخنان در اين باره پيش وبيش از آن كه رسانه رأى و نظرى علمى ـ پژوهشى باشد به ناروا تابعى از نظرگاه سياسى و تأكيد و عطفى بر كاركردهاى اجتماعى افراد و گروهها درآمده است.اين در آميختگى سبب شده است تا كم تر با سخنان و انديشه هايى ناب و شفاف رو به رو شويم. در بيان و دفاعِ برخى كسان اين حقيقت: (حبّك للشّئ يُعمى ويصمّ)1 به روشنى ديده مى شود. از سوى ديگر نيز به حتم بسيارى از نگرشهاى ناباورانه و خرده گيريها از سر خشم و كينها و يا بازتاب بى مهريهايِ انتقام جويانه در عرصه سياسى و مديريتى جامعه مى باشند.بى گمان تا فضاى بحث و پژوهش از اين آميختگى پاك و پالوده نشود و مشاركت در گفت وگو به انديشه اى معيار باز نگردد هيچ روشنگرى و فهمانيدنى نقش و خدمتى در هم انديشى نخواهد داشت. پس هوشمندانه بايد كوشيد اين گفتاگوى از رهزنهاى فكرى دشمنيها و دوستيها و كشمكشها رها گردد تا بحثها و تحقيقها شفافيّت و ارزش و خلوص عمليِ خود را بازيابد.امام راحل نظريه ولايت فقيه را در فرهنگ دينى احياء كرد. احياى اين نظريّه در سطح ذهن و انديشه به سه دهه پيش باز مى گردد. امام در آن روزگار اين موضوع را در سيزده جلسه در حوزه نجف تدريس كرد2 و كتاب (ولايت فقيه) صورتِ نگارش يافته همان درسهاست. ديگر بار ايشان در (كتاب البيع)3 همان مطالب را كم وبيش به همان سبك نگاشت.4در طول تاريخ غيبت و انتظار براى نخستين بار با پيروزى انقلاب اسلامى اين نظريه تجسم و حياتى عينى و عملى يافت و در متن جامعه به تمام آشكار شد و حاكميت و مديريت دينى در شكل نظامى استوار بر ولايت فقيه به تجربه درآمد. با ورود اين نظريه به مرحله آزمون و عمل امام پاره اى آراى اصلاحى ـ تكميلى ابراز داشت و در داد و ستد ميان دو مرحله ذهن و عين زوايا و چشم اندازهاى بيش ترى از آن را بيان كرد.اين نوشتار نگاهى بيرونى به دستاورد تفكرِ امام خمينى دارد و مى كوشد تا نسبتِ مبانى معرفتى و دين شناختى با نظريه ولايت فقيه را از اين منظر بازجويد.
مبانى و انگاره هاى دين شناختى
نظريه ولايت فقيه با مبانى و انگاره هاى دين شناختيِ ويژه اى سازگارى دارد كه بدون باور و شناخت ژرف و فقيهانه آنها نمى توان در معرفتِ دينى به چنين نظريه اى دست يافت. به همين سبب امام شناخت مسائل اعتقادى و فقهى اسلام را به عنوان سرچشمه هاى تصوّرى براى دست يافتن و تصديق كردنِ نظريه ولايت فقيه مى داند:(هركس عقايد و احكام اسلام را حتى اجمالاً دريافته باشد چون به ولايت فقيه برسد و آن را به تصور آورد بى درنگ تصديق خواهد كرد و آن را ضرورى و بديهى خواهد شناخت.)5به باور امام اگر مبانى و بايستگيهاى اعتقادى و نيز هويت جمعى و اجتماعيِ بسيارى از احكام دينى به راستى و درستى درك و فهم شود نظريه ولايت فقيه به گونه طبيعى از آنها زاده مى شود و چندان به برهان و استدلال نياز ندارد.در اين جا به بخش نخست; يعنى مبانى بايستگيها و انگاره هاى اعتقادى و كلامى و روش قراءت امام كه به دريافت اين نظريه انجاميد پرداخته مى شود.امام مى گويد:(هركه اظهار كند كه تشكيل حكومت اسلامى ضرورت ندارد منكر ضرورت اجراى احكام اسلام شده و جامعيت احكام و جاودانگى دين مبين اسلام را انكار كرده است.)6