بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
(… وامّا الفقيه فقد ورد فى حقه ما ورد من الاوصاف الجميلة والمزايا الجليلة وهى كافية فى دلالتها على كونه منصوباً منه.)10[در روايات] در حق فقيه منشها و ويژگيهاى زيبا و برتريهاى بزرگى وارد شده است و همانها بسنده مى كند كه دليل باشند بر گماردگى فقيهان از سوى امامان(ع).روشن ترين و رساترين نظر را در اين زمينه در دوران معاصر امام خمينى دارد:(فتحصل ممّا مر ثبوت الولاية للفقهاء من قبل المعصومين عليهم السلام فى جميع ماثبت لهم الولاية فيه من جهة كونهم سلطاناً على الامّة….)11پس از آنچه گذشت به دست مى آيد كه ولايت براى فقيهان از سوى امامان(ع) ثابت است در هر آنچه كه خود آنان ولايت دارند بر مردم.اشكال كرده اند: اگر فقيه از سوى امام معصوم گمارده شده است ديگر جايى براى گزينش مردم نمى ماند و بُعد مردمى بودن نظام اسلامى و حاكميت مردم خدشه دار مى گردد!12براساس ديدگاه (نصب) گرچه فقيهان به گونه عام به ولايت برگمارده شده اند و مشروعيت حاكميت آنان نيز از همين سوى برآورده مى شود ولى مردم نيز نقش مهم و سرنوشت سازى دارند و تا آنان فقيه دارنده همه ويژگيهاى سرپرستى جامعه دينى را از ميان فقيهان برنگزينند ولايت فقيه در عمل كارايى ندارد. در حقيقت برابر ديدگاه انتصابى ولايت فقيه دو بُعد دارد: مشروعيت و مقبوليت. بُعد مشروعيت آن با نصب فقيه از سوى امام معصوم(ع) و در نتيجه پيوستن او به زنجيره ولايت الهى برآورده مى شود و بُعد مقبوليت آن با پذيرش مردم صورت مى گيرد. بنابراين نظر مردم نقش اساسى دارد. تا مردم به ولى فقيه مستقيم يا غيرمستقيم رأى ندهند و ولايت وى را نپذيرند ولايت او از قوه به فعل در نمى آيد و در بست و گشادِ كارها نقشى نخواهد داشت.از اين روى مى بينيم: امام خمينى با اين كه باور به (نصب) فقيهان از سوى امامان(ع) دارد بر نقش مردم در گزينش ولى فقيه و تشكيل حكومت تأكيد مى ورزد. بى گمان امام خمينى بيش از هر فقيه ديگرى براى رأى مردم ارزش قائل بود. تاكيدهاى آن بزرگوار بر اهميت حضور مردم در صحنه و نقش محورى آنان در انتخابات و همه پرسيها بر كسى پوشيده نيست. امام بارهاى بار در سخنرانيها و بيانيه ها بر جايگاه بلند مردم و معيار و تراز و ميزان بودن رأى ملت 13 به روشنى تاكيد ورزيده است.امام چنان به مردم مسلمان و انقلابى و ارزش مدار و خداجوى ايران بها مى دهد كه خود و حكومت گران را تابع رأى ملت مى داند14 و ملت را همه كاره قلمداد مى كند.15 در سيره عملى امام خمينى بسيار يافت مى شود كه ايشان در كنار (ولايت شرعى) به (رأى مردم) اهميت ويژه داده است.پس از برگمارى نخست وزير دولت موقّت از دليل شرعى و قانونى كه بر گزينش رئيس دولت موقت و دادن اختيار اجرايى به آن داشته و حق خود مى دانسته كه به اين كار دست بزند و براى سامان دادن به امور كشور دولت برگزيند چنين سخن مى گويد:(ما دولت را تعيين كرديم به حسب آن كه هم به حسب قانون ما حق داريم و هم به حسب شرع حق داريم. ما به حسب ولايت شرعى كه داريم و به حسب آراء ملت كه ما را قبول كرده است آقاى مهندس بازرگان را مأمور كرديم كه دولت تشكيل بدهد دولت موقت….)16و يا در هنگام بازنگرى قانون اساسى و در پاسخ به نامه آيت اللّه مشكينى جايگاه رأى مردم را چنين مى نماياند:(… اگر مردم به خبرگان رأى دادند تا مجتهد عادلى را براى رهبرى حكومتشان تعيين كنند وقتى آنها هم فردى را تعيين كردند تا رهبرى را به عهده بگيرد قهرى او مورد قبول مردم است. در اين صورت او وليّ منتخب مردم مى شود و حكمش نافذ است.)17ييا در فرمانى كه براى تشكيل شوراى انقلاب صادر مى كند رأى قاطع مردم را پشتوانه كار خود بر مى شمارد:(به موجب حق شرعى و براساس رأى اعتماد اكثريت قاطع مردم ايران كه نسبت به اين جانب ابراز شده است درجهت تحقق اهداف اسلامى ملت شورايى به نام شوراى انقلاب اسلامى مركب از افراد باصلاحيت و مسلمان و متعهد و مورد وثوق موقتاً تعيين شده و شروع به كار خواهد كرد.)18از اين تعبيرها به خوبى استفاده مى شود: امام راحل در كنار (مشروعيت الهيِ) ولى فقيه (مقبوليتِ) مردمى را نيز در نظر دارد. ولايت بر مردم هم ريشه در شرع دارد و هم با رأى مردم جامه عمل مى پوشد.