رساله طينت
از آن جا كه سرشت پيوند تنگاتنگ با سرنوشت دارد شبهه هايى كه در مسأله قضا و قدر و جبر و اختيار مطرح شده به گونه اى هم در مسأله سرشت آمده است.آقا جمال خوانسارى براى روشن گرى افكار و زدودن ابهامها از چهره معارف دينى رساله (احاديث طينت) را نگاشته كه پيش از بررسى محتوايى اين رساله يادآورى يك مطلب بايسته مى نماد: درباره سرشت انسانى دو ديدگاه در برابر هم وجود دارد:ديدگاهى كه خوش بينانه به مسأله نگريسته و بر اين باور است كه: دگرگونى خويها. و سجاياى اخلاقى و منشهاى انسانى انسانها امرى ممكن و شدنى است. در اين ديدگاه دور نيست كه بر اثر عادت تمرين و تلقين و تهذيب (طبيعت) به كنار رود و كم كم يك عادت طبيعت ثانويه وجود آدمى گردد. براساس اين نظريه تربيت عبارت است از روش و فن ايجاد عادت براى انسان به گونه اى كه آن عادت طبيعت دوم او شود و زمينه پذيرفتن حالت و خصلت جديد فراهم آيد.ديدگاه دوم نگاهى بدبينانه به انسان دارد و مى گويد: اخلاق و تربيت درباره انسانى كه نهادى تيره دارد و از سرشتى بد و شرّ آفريده شده بى اثراست; زيرا (تربيت نا اهل را چون گردكان بر گنبد است) بنابراين روح و طبيعت بشر مانند طبيعت نباتات جمادات و حيوانات است كه هرگز شاخ بيد بر ندهد و نى بوريا شكر زمين شوره سنبل بر نياورد و آهن بد نيز شمشير تيز و نيك نگردد.بر اين اساس انسان بد نهاد و تيره سرشت و زشت طينت و بد گوهر نيز پاك نهاد و پاكيزه جان نشود:
درختى كه تلخ است وى را سرشت
ور از جوى خلدش به هنگام آب
سرانجام گوهر به كار آورد
همان ميوه تلخ بار آورد
گرش بر نشانى به باغ بهشت
به بيخ انگبين ريزى و شهد ناب
همان ميوه تلخ بار آورد
همان ميوه تلخ بار آورد
اگر جان بدهد سنگ سيه لعل نگردد
با طينـت اصلى چه كنـد بد گهر افتاد
با طينـت اصلى چه كنـد بد گهر افتاد
با طينـت اصلى چه كنـد بد گهر افتاد