بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
خيانتها اسرافكاريها و حاكميت زورمدارانه خويش انديشه جبرگرايى را رواج دادند و پايه هاى حكومت خود را با اين توجيه استوار ساختند.ابوهلال عسگرى مى نويسد:(نخستين كسى كه كردار بندگان را بسته به اراده الهى شمرد معاوية بن ابى سفيان بود.)3قاضى عبدالجبار معتزلى مى نويسد:(ذكر شيخنا ابوعلى رحمه الله ان اول من قال بالجبر واظهره معاوية وانه اظهر ان ما يأتيه بقضاء الله ومن خلقه ليجعله عذراً فيما يأتيه ويوهم انه مصيب فيه وان الله جعله اماما وولاّه الأمر وفشى ذلك فى ملوك بنى امية وعلى هذا القول قتل هشام بن عبدالملك غيلان رحمه الله.)4استاد ما ابوعلى بر اين باور بود: نخستين كسى كه جبرگرايى را آشكار ساخت معاويه بود وى هر آنچه مى كرد از سوى قضا و تقدير الهى مى دانست تا براى كارهاى خود عذر و توجيهى داشته باشد و عملكرد خويش را شايسته بشمارد. بر اين اساس زمامدارى و خلافت خود را امرى الهى مى دانست و همين انديشه در ديگر خليفگان بنى اميه نيز رواج يافت. بر اساس همين تفكر ناشايست بود كه هشام بن عبدالملك غيلان [از متكلمان معتدل و مخالف جبر] را به شهادت رساند.سياست معاويه بر اين انديشه انحرافى استوار گرديده بود و هر كس با اين تفكر در مى افتاد از سر راه بر مى داشت. هنگامى كه پايه هاى حكومت استبدادى خويش را استوار ساخت و مخالفان از جمله امام حسن(ع) را با ترفند و دغل از مصدر كار به زير آورد تبليغات گسترده اى را براى جا انداختن جانشينى يزيد به راه انداخت.از آن جا كه مكه و بويژه مدينه از حساسيت ويژه اى برخوردار بودند و به آسانى مردم اين دو شهر زير بار اين برنامه و طرح نمى رفتند خود با هيأتى از شام به سوى حجاز حركت كرد تا زمينه جانشينى يزيد را فراهم سازد و بازدارنده ها را شناسايى و در هم شكند. اين سفر معاويه در بين مسلمانان بازتابهايى داشت از جمله عبدالله عمر زبان به انتقاد گشود و بر معاويه خرده گرفت و بر پيامدهاى ناگوار اين تصميم هشدار داد لكن معاويه در جواب گفت:(خلافت يزيد امرى است كه خداوند آن را مقدر كرده و براى بندگان در آن هيچ گونه اختيارى نيست.)5در پاسخ به اعتراض عايشه نيز پاسخى مانند آن داد6. بدين سان سياست شيطانى خود را در پوشش قضا و تقدير الهى بر مردم مسلمان تحميل كرد. همين بينش و برداشت ناروا و ناراست از قضا و قدر پشتوانه كشتارهاى بى رحمانه و گسترده بنى اميه بود. اينان چون سلطنت خود را دهشى خدايى مى دانستند و خود را مأمور اجراى تقدير خدا دست به جنايتهاى دهشت انگيز مى زدند حادثه دلخراش عاشوراى سال شصت و يك شهادت سرور آزادگان جهان حسين بن على(ع) و ياران و فرزندان آن حضرت هيچ توجيهى جز اين نداشت: حكومت و سلطنت يزيد تقدير الهى است هر كه در برابر آن بايستد در برابر تقدير الهى ايستاده و بايد از بين برود. اين نكته را مى توان از سخنان غرورآميز فرماندهان لشكر كوفه و شام درباره اين حادثه دردناك به دست آورد. ابن زياد در مجلس فرمايشى و در برابر بازماندگان شهداى كربلا خطاب به زينب(س) مى گويد: