آثار و پيامدهاى ناگوار - سرنوشت و سرشت از دیدگاه آقا جمال خوانساری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سرنوشت و سرشت از دیدگاه آقا جمال خوانساری - نسخه متنی

ابوالقاسم یعقوبی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

آثار و پيامدهاى ناگوار

كژ راهه روى و كژانديشى اُمويان و روش ناسالمى كه آنان بر اساس گرايش به جبر و تقدير الهى پيش گرفتند پيامدهاى ناگوار و يران گرى در ميان مردم و جامعه آن روز و جهان اسلام به جاى گذاشت. روح سلحشورى شجاعت جسارت و دفاع در برابر ستمگران را از مردم گرفت روحيه تسليم و سكوت و توجيه و بى تفاوتى را در اجتماع رواج داد. چنان اين روش و بينش ويران گر و تباهى آفرين در مردمان كارگر افتاد كه هر گاه از اين جا و آن جا مى شنيدند و يا مى ديدند كه گروهى عليه حكومت ستم قد برافراشته اند حركت آنان را اعتراض به تقدير خداوند مى شمردند و كم كم اين سنّت زشت و روش ناپسند به عنوان فرهنگ بر بسيارى از انديشه ها و ذهنهاى مردمان آن روز حاكم شد. و دست زورگويان را بازتر ساخت و دست انتقام و دادخواهى از مظلومان را بسته تر كرد.

به گفته شهيد مطهرى:

(آن كس كه مقامى را غصب كرده و يا مال و ثروت عمومى را ضبط نموده است دَم از موهبتهاى الهى مى زند و به عنوان اين كه هر چه به هر كس داده شده خدادادى است و خداست كه به منعم دريا دريا نعمت و به مفلس كشتى كشتى محنت ارزانى مى دهد و آن كه از مواهب الهى

محروم مانده به خود حق نمى دهد كه اعتراض كند; زيرا فكر مى كند كه اين اعتراض اعتراض به (قسمت) و تقدير الهى است و در مقابل قسمت و تقدير الهى بايد صابر بود سهل است بايد راضى و شاكر بود.)12

اين گونه برداشت و باور از قضا و قدر الهى اراده و عزم و انگيزه مردمان را مى گيرد و هرگونه ايستادگى و مقاومت در برابر ستم و فساد و فتنه را نوعى پنجه به پنجه قضا افكندن مى شمارد. افزون بر آن آثار ضد اخلاقى فراوانى دارد از قبيل: ذلت پذيرى مسؤوليت گريزى بى تفاوتى و بى احساسى در برابر ناهنجاريهاى اجتماعى و… در چنين جامعه اى فكر و اصلاح فرد و جامعه و سامان مند شدن اجتماع رخت بر مى بندد و همه چيز حواله به تقدير مى شود.

انديشه جبر گرايانه و تبليغ و نشر آن از سوى دستگاه ستم چنان مغزها را مى شويد و انديشه ها را تيره و تار مى سازد و فضا را مى آلايد كه خود حاكمان ستم و مبلّغان و نشر دهندگان اين انديشه پليد را نيز گرفتار برداشت ناروا و نابجا مى سازد و آنان را به داوريهاى انحرافى مى كشاند به گونه اى كه خود را از كيفر بديها و زشت كرداريها در امان مى پندارند:

(زُهرى روزى به ملاقات وليد بن عبدالملك رفت. خليفه از وى پرسيد:

مردم شام حديثى نقل مى كنند به اين معنى:

(هرگاه كسى بر مردم حاكميت يافت نيكيهاى او نوشته مى شود نه بديهاى او.)

زهرى گفت: اين سخن نادرست است. خداوند به حضرت داوود كه پيامبر و خليفه بود فرمود:

(اى داود! ما تو را خليفه روى زمين گردانيديم در ميان مردم به حق داورى كن و از پى هواى نفس مرو كه تو را از راه خدا منحرف سازد.

آنان كه از راه خدا منحرف شدند بدان سبب كه روز حساب را از ياد برده اند به عذابى شديد گرفتار مى شوند.)13

پس آن كه خليفه است و پيامبر نيست حسابش روشن است.

وليد گفت: مردم ما را از دينمان دور مى سازند.)14

/ 23