سيرى در مبانى ولايت فقيه1 - سیری در مبانی ولایت فقیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیری در مبانی ولایت فقیه - نسخه متنی

عبدالله جوادی آملی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سيرى در مبانى ولايت فقيه1

آيه الله جوادى آملى

آنچه از قرآن كريم در باره عبادت انسان ها بر مىآيد، اين است كه كامل ترين و برجسته ترين وصف براى انسان آن است كه عبد ذات اقدس اله باشد، زيرا كمال هر موجودى در اين است كه بر اساس نظام تكوينى خويش، حركت كند و چون خود از اين مسير و هدف آن، اطلاع كاملى ندارد،خداوند، بايد او را راهنمايى كند . و حقيقت انسان و جهان و ارتباط متقابل انسان و جهان را براى او تبيين نمايد .

ارتباط انسان با همه پديده ها از يك سو و جهل او به كيفيت اين ارتباط ها از سوى ديگر، ضرورت راهنمايى را كه عالم مطلق باشد مشخص مىكند و اگر انسان اين راه را درست تشخيص داد و عبد خدا بود و مولا بودن و مولويت او را، كه بر همه اين شئون آگاه است، پذيرفت آن گاه به بهترين كمال مىرسد .

لذا خداوند سبحان، مهم ترين كمالى كه در قرآن كريم مطرح مىكند، عبوديت است : (( الحمد لله الذى انزل على عبده الكتاب))2 . همان طورى كه اسراء و عروج بر اساس عبوديت است، نزول و فرود كتاب الهى هم بر مبناى عبوديت است .اگر انسان بخواهد اسراء يا معراج داشته باشد، و قلبش مهبط وحى شود، بايد از سكوى عبوديت پرواز كند .هم(( سبحان الذى اسرى بعده))3 بر اساس عبوديت است، هم(( فاوحى الى عبده ما اوحى)) 4 و هم(( الحمدلله الذى نزل على عبده الكتاب))5 و اين اختصاصى به علوم شريعت و علوم ظاهر ندارد بلكه كسانى كه علوم ولايى دارند و بر اساس باطن حكم مىكنند و خضر راه هستند، هم بر اساس عبوديت به اين جا رسيده اند . خداوند متعالى وقتى كه جريان خضر را ذكر مىكند، مىفرمايد(( :فوجد عبدا من عبادنا))6 و قبلا هم موساى كليم ماءمور شد كه از بنده اى از بندگان خاص خدا استفاده كند كه از علم لدنى طرفى بسته است .پس اگر خضر راه است، يا اگر پيغمبر اسلام است، به خاطر عبوديت به اين جا رسيده است .

عبوديت و عنايت الهى

نكتــه بــعدى آن اســت كــه بــراى رســيدن به مقــام نبــوت، رســالــت، خلافت، امامت و امثال آن، عبوديت، شرط لازم است نه شرط كافى ;لطف و عنايت الهى و علم خدا به عواقب امور هم نقش موثرى دارد .لذا اين چنين نيست كه اگر كسى بنده كامل شد، پيغمبر يا امام شود، البته ولى خدا مىشود، اما رسول و نبى نه، چون (( الله اعلم حيث يجعل رسالته))7 گذشته از اين كه خود شخص هم لازم است كمال عبوديت را داشته باشد .گاهى خداوند علم و معنويت و حتى كرامت به بعضى مىدهد اما آن ها نه از آن علم استفاده صحيح مىبرند نه از اين كرامت، بلكه آن را بى جا صرف مىكنند .نظير(( واتل عليهم نباء الذى آتيناه آياتنا فانسلخ منها))8 .

لذا ذات اقدس اله پست هاى كليدى نظير نبوت، رسالت، خلافت، امامت و امثال آن را به افراد خاصى عطا مىكند اما كرامت ها و بعضى از كشف و شهودها و علم هاى معنوى، را ممكن است به عنوان يك امتحان به افراد ديگر هم مرحمت كند و چون كمال انسانى در عبوديت است و استحقاق عبوديت هم منحصر در ذات اقدس اله است(( :و قضى ربك ان لا تعبدوا الا اياه))9 . احدى معبود نيست و كسى حق ندارد جز خدا را بپرستد .

/ 16