خداشناسی (4) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خداشناسی (4) - نسخه متنی

سید محمد انجوی نژاد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حجت الاسلام سيد محمد انجوي نژاد



حجت الاسلام سيد
محمد انجوي نژاد


/>
موضوع : خداشناسي_قسمت
چهارم





خداوند تبارك و تعالي در آيه
شريفه قرآن براي يك عده از مردم عبارت
” ذرهم في
خوضيهم يلعبون
” را بكار مي برد . اين آيه شريفه ، يه
عبارت تحقير آميزه كه مي گه
:
ولشون كن و بگذار در خَوض خودشون
بازي كنند . خَوض يا خواض بر وزن ”
غواص ” دقيقاً
كلمة مقابل
غواص هست . خواض يعني كسي كه خودش رو به
دل مشغولي هاي فريبكارانه اي

مشغول كرده و خودش رو فريب مي
ده
.

خواض هاي عالم خيلي
زياد هستند
:

عده اي
در شهوات ، خواض هستند ،
يعني
اينقدر در درياي شهوتها غوطه ور مي شن
كه فراموش مي كنن ، اصلاً در دنيا
چيز
ديگه اي هم وجود داره .
متأسفانه وقتي كه بلاي شهوت مي ياد ،
علم و منطق و حكمت و
حتي ديد
انسان رو از بين مي بره . در بحث
متافيزيك ، يكي از موانع چشم سوم ،
شهواته
. البته شهوت فقط مانع
چشم سوم نيست . بلكه كور كننده دو چشم
ديگة انسان هم هست
. اصلاً فرد
نمي بينه . حتي اگر همون لحظه فرد رو
كناري بكشي و ازش سؤال كني ، عقلش

جواب خلاف كاري كه الان مي كرد رو
مي ده . ولي نمي بينه . لذا امام صادق
) فرمودند : دلي كه بر آن
شهوت حاكم است ، حكمت نمي پذيرد
.
پس يكي از خواضها
كساني هستند كه در درياي شهوت غرق شده
اند
. تمام مسائل زندگيش
رو رها كرده و فقط و فقط در پي ارضاء
شهواته . شهوات به معناي
عام .
خور و خواب و خشم و
. . .

نوع
دوم خواض ها كساني هستند كه در درياي
علم گم مي شن
. اين همون
علمي هست كه امام (ره) در اربعين حديث مي
فرمايند : ” العلم هو الحجاب

الاكبر ” علمي كه حجاب بزرگ هست
، اين علم اگر نباشه بهتره . اينقدر خودش
رو توي
كتاب گم كرده كه ديگه
يادش رفته توي دنيا چيزي غير از مطالعه
و كتاب هم هست
. اينقدر توي
همين رشته اي كه الان هست غرق شده كه
فراموش كرده تمام درسها عالم ، روي

هم ، يك قطره از علم الهي هم نيست .
به سمت علم الهي بريد ، به معرفت نفس
هم
بپردازيد .

عده اي در يك سري مسائل دنيوي
مثل
مقام ها خوض مي كنند و خواض مي شن . اينها
كساني
هستند كه روز تا شب و شب
تا روز دائماً در اين فكرند كه با چه
حربه و وسيله اي اين
مقام
دنيايي رو بالاتر ببرند . چقدر اين
عبارت قرآن ، زيباست : مي فرمايد : ”
ذرهم
في خوضيهم يلعبون ”
ولشون كن در اين خواضي هاشون بازي
كنند
!

اينها بازي مي كنند
. قرآن مي گه : بذار بازي كنه ، چكارش
داري ؟
!

ديديد يه بچه 4 ، 5
ساله داره از درخت مي ره بالا ، يا مثلاً
باغچه رو به هم مي يزه
، تا
بياي جلوش رو بگيري باباش مي گه : ولش كن
! بچه است ، بذار بازي كنه
.

دليل مخالفتي كه قرآن با اين
افراد داره اينه كه اينها حكمت و فلسفة
انسانيت رو
اصلاً نگرفتند .
حاضره تمام عالم و آدم رو براي رسيدن به
مقام ، پائين بكشه
.

خدا
لعنت كنه از اول تا آخر اونهايي كه نسبت
به حق آل پيغمبر (ص) بد كردند . براي

چي ؟ اون كسي كه حق امام علي (ع) رو
غصب كرد ، چي بهش رسيد ؟ اون زمان كه
امكانات
الان نبوده ، براي
چهار روز امر و نهي كردن به چهار تا عرب
، امام علي (ع) رو از
مقام
خلافت كنار گذاشتند . كه اگر علي (ع) مي
موند و اگر مي گذاشتند كه اهل بيت
) باشند ، الان ما اين
بدبختي ها رو نداشتيم
.

چشم هاش بسته است و مقام كورش
كرده . اين بيچاره هم داره بازي مي كنه .
قرآن مي
فرمايد : ولشون كنيد !
بذاريد بازيشون رو كنن
.

قرآن مي فرمايد : سراغ كساني
بريد
كه غواصي مي كنند نه خواضي . غواصان
كساني هستند
كه از درياهاي
تاريك و در اعماق دريا ، فشارها رو تحمل
مي كنند و صدفها رو پيدا مي

كنند و در صدف رو باز كرده و
مرواريدي نوراني رو بيرون مي كشن
.

توي درياي تاريك اين زمانه ،
غواص ها خوب توي خال مي زنن ! صدف رو پيدا
مي كنند و
مرواريد وجود
خودشون رو كشف مي كنند . (اينها بحث
خداشناسيه ، با وجود خداي غير

واقعي قصد پيدا كردن خداي واقعي رو
داريم و اين مقدمات لازمه ) اون
مرواريدي
كه مي
خوايم بهش برسيم ، خداي
واقعيه . انشاءالله
.

رمز
رسيدن به خداوند و رمز ديدن خداوند در
كلمة لا اله الا الله هست
.
همون طوري كه اميرالمؤمنين (ع) هم
مي فرمايند : خداوند را اگر نبيني چطوري
عبادت مي
كني ؟ وقتي كه مي
خواي به خداوند برسي قبل از اينكه بگي :
“ الا الله ” بايد “ لا

اله ” رو تكميل كني . ” الّا
” رو هم بايد مشدد بگي . دليل تشديد
داشتن ”
الّا اين
هست كه بايد شديداً به اين مطلب معتقد
باشي . برش كامل . ” لا اله ” نيست
خدايي
، و اين كلمه رو ” لا
اله ” رو بايد تمرين كني . اول اون اله
هاي غير واقعي و خيالي
رو كه
در قسمت اول و دوم بحث گفتيم ، از زندگي
خارج كني . هر مقداري كه موفق بشي

اين خداهاي غير واقعي رو از زندگيت
خارج كني ، خود به خود ، به خداوند واقعي
نزديك
تر مي شي .

تا ديروز فكر مي كردي پول همه
كاره است . امروز اين فكر رو و اين خدا رو
از ذهنت
خارج كردي ، به خداي
واقعي نزديك تر شدي . تا ديروز فكر مي
كردي همه چيز در مقامه ،

امروز اين خدا رو از ذهنت بيرون
كردي ، به خداي واقعي نزديك تر شدي . تا
ديروز فكر
مي كردي به دنيا
اومدي كه به هر طريقي شده به شهواتت
برسي . امروز اين فكر رو از

ذهنت خارج مي كني و به خداي واقعي
نزديك تر مي شي . و هزاران خداي ديگه رو
از ذهنت
پاك مي كني .

ما مشرك نيستيم ، اما خرافاتي
هستيم . هزاران خداي ديگه داريم كه بايد
از اونها
دوري كنيم . وقتي به
اينجا مي رسه و ” لا اله ” تكميل مي
شه . فاصلة بين عبد و مولا
كم
مي شه . ( به جاي باريكي رسيديم ، بايد در
اينجا ظرفيت معنوي رو بالا برد
)
فاصلة بين عبد و مولا كم مي شه .
يعني يواش يواش ، به اون حديث” من عرف
نفسه فقد
عرف ربه ” كه مي
گه
اگه مي خواي خدا رو ببيني ، خودت رو ببين
. نزديك مي شيم . ( تو
خودت يه
پا خدايي ! ) . بنده كه اصلاً قدر خودم رو
نمي دونم فكر مي كنم يه آدم

گنهكاري هستم كه غرق در لجنزار و
فلان و فلانم ، اگه يه كم به خودم بيام ،
يواش
يواش به جاي اينكه توي
آسمونها دنبال خدا بگردم ،‌ در خودم
خداوند رو پيدا مي كنم
. مگر
نفرمودند : ” و نفخه فيه من روحي ”
؟ مگه نفرمودند : ” من زار المؤمن كمن
زار
الله في عرشه ” كسي كه
مؤمني را زيارت كند ، گويا خداوند را در
عرشش زيارت كرده است
؟ پس
فاصلة بين عبد و مولا كم مي شه و اينجا
يه
حالتي به انسان دست مي ده كه

احساس سلامتي مي كنه . احساس ايمني
. در اين حالت انسان احساس مي كنه به يه
جايي
وصل شده كه كسي نمي تونه
بهش لطمه بزنه
.

اگر شما
توي خيابون باشيد و بارون شديدي بياد ،
يه دفعه احساس ضعف مي كني كه الان

خيس مي شم ، اما اگر توي ماشينت
نشسته باشي و شيشه ها رو هم بالا كشيده
باشي هيچ
احساس ضعفي نمي كني .
وقتي اين فاصله بين عبد و مولا كم شد ،
انسان در يك مركب الهي
سوار
مي شه كه ديگه كوچكترين نگراني از
اطرافش نداره
.

در يكي از
آيات قرآن خداوند تبارك و تعالي رو “
سلامٌ ” خطاب مي كنه . اينكه مي
گن
سلام كردن مستحبه و جواب
سلام واجبه ، و سفارش مي كنند كه در جواب
سلام ، سلام
عليكم بگيد به
اين
دليل هست كه وقتي سلام مي كنيد ، اگر
سلام تنها بگيد يك معنا
داره
اما وقتي مي گيد سلامٌ عليكم يعني
خداوند در خود توست . خداوند با توست .
من
وقتي تويي كه مؤمن هستي رو
مي بينم ، گويا خداوند رو مي بينم و دارم
به خداوند سلام
مي كنم . يك
احساس سلامتي ، احساس ايمني به انسان
دست مي ده
.

يه وقت با چند
تا از دوستان صحبت مي كرديم ، يكي مي گفت
: من احساس خوبي دارم ولي

نگرانم . يكي ديگه گفت : من خيلي
امام حسين (ع) رو دوست دارم ولي نمي دونم
آيا
واقعاً مردش هستم كه اگر
صحنه كربلا دوباره تكرار بشه ، وقتي اون
نيزه ها و شمشيرها
رو مي بينم
، كنار امام حسين (ع) بمونم ؟ من در نعمت
و راحتي و آرامش ، خيلي حسيني

هستم ، اما اگر بخوام دو تا سيلي
براي امام حسين (ع) بخورم ، آيا پاي كار
هستم ؟
آيا مي تونم اينطوري
باشم ؟ يا با اون سيلي اول همه چيز رو ول
مي كنم ؟

شايد اين سؤال
شما هم باشه ، چه جوري مي شه اين ها رو
كشف كرد ؟ اولاً يه نكته اي
رو
بگم : اينكه زياد هم نااميد نباشيد

.

بعضي وقتها در نقاط حساس ، فكر
مي كنيم كم مي ياريم ، اما خداوند كمك مي
كنه
. معمولاً اينطوريه . خيلي
از اونها كه رفتند در ميدان جنگ و حماسه
ها آفريدند ، قبل
از اينكه
بخوان به جبهه برن ، اگه يه دونه سوسك مي
ديدند 5 متر بالا مي پريدند
.
اما چي شد كه اينجوري جنگيدند ؟ چي
شد كه تونستند اينقدر شجاعت از خودشون
نشون بدن
؟

اينها همه با كمك خداوند تبارك
و
تعالي بود . مادري كه وقتي فرزندش براي
خريد بيرون
مي رفت اگه 5 دقيقه
دير برمي گشت ، از ناراحتي به حال سكته
مي افتاد ، 4 تا بچه اش
شهيد شد
، خودش مي گفت : نمي دونم اين توان رو از
كجا آوردم ؟ خداوند كمك مي كنه
.

پس اين نكته رو هميشه به خاطر
داشته باشيد ، زياد نترسيد و نااميد
نباشيد . دوماً
اين ترس ، اگر
هم باشه ترس مقدسيه . دليلش اينه كه تو
نگراني كه با خدا نباشي . يه

مثال مي زنم : ( يه فرض محال ! ) اگه
امشب بعد از اتمام مجلس وقتي كه داري به
خونه
مي ري ، يه آقايي بياد و
تو بدوني كه اين آقا امام زمان (عج) هست و
به تو بگه از
فردا صبح ديگه من
با تو هستم ، با هم مي ريم ، با هم مي
يايم ، صحبت مي كنيم و
. . .

آيا امشب وقتي كه مي خواي
بخوابي
، سر سوزن احتمال مي دي كه از فردا صبح
حتي بتوني
يه دونه گناه انجام
بدي ؟ اصلاً احتمالش رو هم نمي دي . چرا ؟
چون سالمي ، در
سلامتي .
اونهايي كه به خداوند مي رسند ، سلامٌ
عليكم هستند . اونها با خدا هستند
.
فاصلة بين عبد و مولا اونقدر كم
شده كه عالم و خدا چيز قابل جدا كردني
نيست
.

يكي از اساتيد
عرفان مي فرمود : (‌يكي از كساني كه چشم
بازي داشت ) . مي يان به من
مي
گن : آقا ! اسم اعظم خدا چيه ؟ من تعجب مي
كنم . مگر خداوند اسم اصغر هم داره
؟
خداوند همه چيزش اعظمه
.

شايد بپرسيد پس چرا مي گن
: اگر اسم اعظم خداوند رو پيدا كني و
خداوند رو به اسم
اعظمش قسم
بدي حتماً ، حتماً حاجت روا مي شي ؟ اسم
اعظم خدا همينه كه تو به خدا

برسي . وقتي كه به خداوند برسي ،
متوجه مي شي كه همه اسمها اعظمه . چه بگي
: يا
الله ، چه بگي : خدا . به هر
زبان ديگه اي هم كه بگي ، هيچ فرقي نمي
كنه . پيدا
كردن اسم اعظم وقتي
هست كه تو خداوند رو در وجودت احساس كني
.
( انا اقرب عليكم من
حبل
الوريد ) تو خداوند رو در كنار رگ گردنت
و حتي نزديكتر ، احساس كني
.

امام زمان (عج) در شرح مناجات
رجبيه مي فرمايد : ( يا غائباً من فرط
ظهوره ) اي كسي
كه اينقدر به
من نزديكي كه من احساست نمي كنم . خيلي
از ما پدر و مادرمون رو احساس

نمي كنيم . چون خيلي به ما نزديكند
، اما اگه يه وقت از ما دور بشن ،
احساسشون مي
كنيم .

اي كسي كه اونقدر به من نزديكي
كه
احساست نمي كنم و اون لحظاتي كه احساست
مي كنم
لحظاتي هست كه كاملاً
در سلامتي و در امنيت هستم
.

تا الان بحث عرفاني بود . يه كمي
كاربردي تر صحبت كنيم
:

ذكر ” لاحول و لاقوه الا
بالله
” رو همه بلديد . معناي ذكر چيه ؟ ”
لاحول ولاقوه
در اينجا
لا ، لاي نفي جنس هست . يعني ابداً ، هيچ
گونه حول و هيچ گونه قوتي نيست

مگر نزد خداوند . حول يعني هيئت
ظاهري ، يعني شكل و شمايل ظاهري
.
يعني اسباب ظاهري
. همين
ظواهر
. هيچ ظاهري نيست ،
” ولاقوه ” و هيچ قدرت باطني نيست
،
” الا بالله ” مگر در نزد

خداوند .

اگر واقعاً
ما خداپرستيم و اگر واقعاً ” لاحول و
لاقوه الا بالله ” مي گيم و به
اين
ذكر معتقديم ، پس براي چي
خودمون رو براي برخي از مسائل به زمين و
آسمون مي زنيم ؟
يه جاي ديگه
بايد دنبالش بگرديم . اگر واقعاً هيچ
قدرتي نيست ، مگر در درگاه

خداوندي ، پس چرا ما كاسة گدايي رو
در مقابل قدرتهاي ظاهري دنيا دراز مي
كنيم ؟ اگر
واقعاً هيچ قدرتي
نزد هيچ بني آدم و هيچ موجودي غير از
خداوند نيست ، پس چرا راحت

نمي شينيم روي منبر با آرامش تمام
بگيم : آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند ؟
امام (ره
)‌ اينطوري مي گفتن .
به همين راحتي ، اصلاً گويا هيچ خبري
نبود . و هيچ داد و فريادي
هم
نكردند . پس چرا ما مي ترسيم ؟

اگر قدرتي كه در دست خداونده
هيچ
جاي ديگه اي وجود نداره ، ما براي چي
براي قدرتمند
شدن از
اسبابهايي استفاده مي كنيم كه غير
الهيه ؟ اگر حتي هيچ ظاهري ( لاحول )
جز
ظاهر خداوند نيست ، از چي
مي ترسيم ؟

اگر هيئت ظاهري
( حول ) در دست خداونده ، چرا فكر مي كنيم
خودمون در اين كه هيئت و

ظاهرمون مورد پسند قرار بگيره ،
دخيليم ؟ اون چيزي كه مردم از ما مي
بينند ، اون
قيافه اي است كه
خداوند از ما به به اونها نشون مي ده . يه
روز اينجوري نشون مي ده
، يه
روز يه جور ديگه
.

نشده تا
حالا در نگاه اول از كسي كينة وحشتناك
داشته باشي و بعد . با يك اتفاق

كوچيك از اون خوشت بياد ؟ هرچند
ظاهر اون تغيير نكرده . ولي حول الهي ،
حولي كه
خداوند براي اون شخص
در نظر گرفته بود ، الان تغيير
كرده
.

لذا اصلاً نترسيد .
هيئت ظاهري هم دست خداونده . ” ولاقوه
الا بالله ” اينها همه اش

در همون ” لا اله ” داره جمع و
جور مي شه . وقتي كه بخوايم ” لا اله
” رو تكميل
كنيم ، بايد
اينها رو راه بيندازيم
.


اما صفات
خداوند :
صفات خداوند رو به
شكلهاي مختلفي مي تونيم باز كنيم .
امروز مي خوايم اينطوري به صفات

خداوند نگاه كنيم . وقتي به اينجا
رسيدي كه احساس كردي واقعاً اگر بخواي
خداوند رو
پيدا كني ، بايد در
خودت به دنبال او بگردي ، حالا مي توني
در خودت ، به دنبال صفات

خداوند هم بگردي . خيلي از شما
انسانهاي با محبتي هستيد ، انسانهايي
لطيف ، مهرورز
، رحيم و
مهربان . ولي متأسفانه چون روي اين وجه
باطني كار نكرديد ، كشف نشده و فكر

مي كنيد آدم بدي هستيد . فكر
مي كنيد بد اخلاقيد . اتفاقاً خيلي هم
خوش اخلاق هستيد
. تو فكر مي
كني آدم دل سنگي هستي ، فكر مي كني خيلي
قسي القلبي . اما اينطوري نيست
.
به محض اينكه محبت رو در خودت كشف
كني به صفت محبت الهي مي رسي . كشف محبت
الهي
همينه . فكر كن و اين
محبت رو در بيار و نسبت به مردم ابراز كن
. چرا مي ترسي مهرت
رو نشون
بدي
؟ چرا فكر مي كني نشون دان مهر ضعفه ؟
نشون دادن مهر ، نشون دادن صفت

الهيه .

از امام صادق
(ع) روايت داريم كه مي فرمايد : اگه از
كسي خوشت مي ياد و دوستش داري

، واجبه بهش بگي . ( البته واجب نه
به اون معناي واجب وجوب ، يعني واجب
اخلاقي
) يعني وقتي بتوني مهر
رو در رفتار خودت بروز بدي ، تونستي
محبت الهي رو كشف كني
. اون
وقته كه خداوند تبارك و تعالي هم محبتش
رو به تو نشون مي ده ، مي گه : تو مي

خواي محبت من رو بچشي ؟ پس بچش ! تو
محبت خودت رو نشون بده . توقعت از من چيه
؟ مگه
نگفتم كه روحم رو در تو
دميدم ؟ مگه نگفتم كه من وجودم رو در تو
وارد كردم ؟ وقتي
تو اين
محبتي كه من به تو وديعه دادم ، نشون مي
دي از من هم محبت خواهي ديد . از منِ

خدا كه در وجودت قرار دارم ، محبت
مي بيني
.

دنبال غفاريت
خداوند مي گردي ؟ در خودت به دنبالش
بگرد . اين ور و اون ور گله مي

كنه كه خداوند من رو نمي بخشه ؟ يه
گناهي كرديم حالا 10 ساله داريم چوبش رو
مي
خوريم و خدا از اون گناه ما
نمي گذره
.

اينجا هم باز
سريع برگرد به خودت . خداي واقعي
اينطوري پيدا مي شه . تويي كه
واقعاً
مي توني غفار باشي ،
مي توني ببخشي . چرا نمي بخشي ؟ بخشش سخت
نيست . وقتي كسي
اشتباهي مي
كنه و بعد مي ياد روبه روت و عذر خواهي
مي كنه ، مي توني بهش سخت نگيري
.
تو حتي مي توني بشيني توي خونه ات
بگي : هر كسي هم براي عذرخواهي نياد
اشكالي
نداره ، همه رو مي
بخشم . مگر خداي تو شبهاي جمعه ، همه رو
يه دور نمي بخشه ؟ چه
اونهايي
كه بيان و چه اونهايي كه نيان ؟ مگه امام
رضا (ع) قبل از اين كه وارد حرم

بشيد ، شما رو نمي بخشه ؟ غفاريت
خودت رو كشف كن .”‌من عرف نفسه ، فقد
عرف ربه
باز هم به دنبال
خداوند در خودت بگرد . وقتي كه غفاريتت
رو نشون بدي ، خداوند رو هم
مي
بيني
.

وقتي كه يه اتفاق
بدي افتاد ، نذار توي دلت بمونه . خيلي
سريع و بدون معطلي همون جا

طرف مقابلت رو ببخش . هر كي مي خواد
باشه . حتي اگر كافره . ما پيرو اهل بيت
) هستيم . هركاري مي خواد
كرده باشه . اگر نسبت به شخص خودت هست ،
هيچ ايرادي نداره
. هميشه
بخشش داشته باشيد . اول بايد غفاريتت رو
نشون بدي . مگه نمي خواي از غفاريت

خداوند بهره ببري ؟ پس غفاريتت رو
نشون بده
.

يا محسن
” اي كسي كه سراپا حسن هستي ! اي كسي
كه هيچ عيبي در تو نيست . هرچه

بيشتر حسن هات رو نشون بدي ، به حسن
هاي الهي بيشتر نزديك مي شي . هرچه بيشتر
بتوني
محاسنت رو ، رو كني ،
معايبت يواش يواش خاموش مي شه
.

هرچه بيشتر بتوني نقاط مثبت
وجودت رو نوراني تر كني ، تاريكي ها
يواش يواش
در اين
نور از بين مي ره .


شاكر ” خيلي عجيبه ، خداوند هم
شكرگزاره . يكي از صفات الهي شاكر بودن
است . تو
هم شاكر باش ، هرچقدر
بتوني بيشتر شكر كني ، بيشتر به صفت
شاكر بودن خداوند نزديك
مي شي
. وقتي توي آئينه نگاه مي كني ، هرچي
بتوني شكر نعمتهايي كه خدا بهت داده
رو
به جا بياري ، براي چشمت ،
براي زبانت ، براي صحبت كردنت ، براي
دستت ، براي راه
رفتنت . براي
خيلي چيزهايي كه خيلي ها ندارند ، براي
عقلت و . . . شكر كني بيشتر به

مقام شاكري نزديك مي شي . هرچي
بيشتر يادت باشه كه چقدر خداوند براي تو
حفظ آبرو
كرده ، هرچي بيشتر
” يا من اظهر الجميل و ستر القبيح
” بگي ، جمال خداوند ، بيشتر

برات ظاهر مي شه . تمام راههاي
خداشناسي به خودت ختم مي شه . هرچه بيشتر
روي خودت
كار كني ، خدا رو
بهتر مي شناسي . اگر اميرالمؤمنين (ع) مي
فرمايد : من خداوند را
مي بينم
، علي (ع) داره خودش رو مي بينه . براي
اينكه امام علي (ع) از غفاريت

خداوند ، هيچي كم نداره ، يعني
اينطوري نيست كه در روز قيامت يه بندة
گنهكاري بياد
و اهل بيت (س)‌
بگن ما نمي بخشيم و خدا بگه : من مي
بخشم
.

هرچي اينها بخشيدند
، خداوند هم بخشيده . امام علي (ع) از
رحمت
خداوند چيزي كم
نداره . امام
علي (ع) از قدرت خداوند هم كم نداره . همه
چيز رو از همين نگاه به خود

گرفته .

”‌ غنا
” باز هم به وجودت نگاه كن ، هرچقدر
نسبت به دنيا فقير باشي ، به غناي
الهي
نزديك تر شدي و هرچقدر
نسبت به دنيا آرزوهايي داشته باشي و به
دنيا التماس كني ،
بدون كه از
غناي الهي دور شدي . وقتي كه سراپاي وجود
ما خدا بشه ، آرام مي گيريم
.
خيلي آرام . اون وقت سالم مي
شيم
.

تعريف مي كنند يكي از
علماء و بزرگان ، مي خواست نماز بخونه ،
آماده شد كه تكبيره
الاحرام
رو بگه ، يه پيرزني از مقابلش رد شد و
چون عالم رو ديد ، خوشحال شد و در

حقش دعا كرد ، گفت : خدا خيرت بده !
عالم خيلي آروم گفت : خدا خير داده و بعد
الله
اكبر رو گفت .

خدا خير داده و من به همه چيز
رسيدم ! به جاي اينكه 60 سال دنبال دنيا و
آخرت بدوم
و به هيچ چيز نرسم ،
روي خودم كار كردم . و يك شبه ، به همه
چيز
رسيدم . تازه
فهميدم ” و
ذرهم في خوضيهم يلعبون ” يعني چي ؟
تازه فهميدم در اين دنياي پر از
بازي
، حقيقت ها در خود من
بوده ، بي خودي در جامعه دنبالش مي گشتم
. بي خود اين در و
اون در مي
زدم . بي خود نزد افراد دريوزگي مي كردم .
همه چيز پيش خودم بوده . حالا

فهميدم كه اگر من بخوام مي تونم
همين الان يك تنه ، با همه وجودم عالم رو
تكون بدم
.

دور گردون
گر دو روزي بر مراد ما نرفت

من نمي شينم تا يه روزي
بر مراد من بچرخه ، پا مي شم و بر مراد
خودم مي چرخونمش
!

انسان
با غنا ، قدرت پيدا مي كنه . شما در
احوالات حضرت امام (ره) نگاه كنيد
.
جملات ايشون تكون دهنده است . يه
زماني شوروي براي خودش قدرتي بود . قطب
دوم جهان
بود ، ايشون در همون
زمان ، در نامه اي رسماً براي رئيس
جمهور شوروي نوشت : از اين
به
بعد ماركسيسم را بايد در موزه هاي تاريخ
جستجو كرد
.

خيلي راحت ! با
كسي تعارف نداشت . خيلي عجيبه كه ما
شخصيتي مانند امام (ره) ‌رو

داريم و متأسفانه از ايشون الگو
نمي گيريم . چقدر بده كه ما فقط روز رحلت
حضرت امام
( ره) ، درباره ايشون
صحبت مي كنيم . براي اينكه در هر موردي
بخوايم به سمت دنيا و
يا آخرت
بريم . امام (ره) براي ما الگوي مناسبيه .
چقدر بده خواهران ما نامة امام
(ره
)‌ به فاطمه رو نخونده
باشند و چقدر بده برادران ما نامة امام
(ره) به احمد آقا رو
نخونده
باشند . هربار كه آدم مي خونه يه چيز
جديدي كشف مي كنه . هر بار كه مي
خوني
انگار اون قسمتي كه برات
لازمه ، نوراني تر مي شه و اون رو مي
گيري
. واقعاً
اينطوريه .

من وقتي كتابهاي حضرت امام
خميني
(ره) رو مي خونم ( شايد جسارت باشه ولي )
ياد
صحيفه سجاديه مي يوفتم .
چون صحيفه سجاديه رو هر وقت مي خونم ،
اون تكه هايي كه
براي روحم
لازمه ، بيشتر نمود پيدا مي كنه . و
اونها بيشتر به دلم مي شينه . مثلاً

بعضي وقتها يكي از دعاها رو براي
يكي از مشكلاتم مي خونم و سريع حل مي شه .
بعد
براي يه مشكل ديگه . همون
دعا رو مي خونم مي بينم اين مشكل هم حل
شد . دقيقاً مثل
قرآن . هر وقت
قرآن رو باز مي كنيد ، بر مبناي اون چيزي
كه نياز داريد ، قرآن يه

مقدار
از نورانيتش رو به شما نشون مي ده
.

من زار المؤمن كمن زار
الله في عرشه ” اگر مومن رو ببيني ،
گويا خداوند رودر عرشش
ديده
اي . وقتي كه بزرگان رو مي بينيم واقعاً
همين طوريه . هيچ ايرادي نداره كه
آدم
به بزرگان ، علاقه داشته
باشه . يا به يك گنبد و ضريح . براي اينكه
اينها در حقيقت
يك جلوه اي از
خداوند هستند
.

يكي ديگه
از راهها ، راه اهل بيت (س) ” من اراد
الله بداً بكم من عطاكم نجا

الحمدلله رب العالمين ما در جهان
مفتخريم به اين كه اهل بيت (س) رو داريم .
يه وقت
هست مي خوايم در جمع
مخالفين ، صحبت كنيم . يه جور ديگه صحبت
مي كنيم . آيات و
روايت مي
ياريم . اما در جمع خودمون كه همه
چيزهايي از اين ذوات مقدسه گرفتيم
،
صحبت كردن خيلي راحت تره .
عالم و آدم هرچي مي خوان بگن ، ما چشيديم
. يه روز در
جمع مخالفي صحبت
مي
كردم ، گفتم شما هرچي مي خوايد بگيد ، من
از امام رضا (ع) چيزي
گرفتم .
كه فقط خداوند مي تونست بده . من از حضرت
زهرا (س) و امام حسين (ع) و
. . .
چيزهايي گرفتم كه فقط خداوند مي
تونست بده . نمي دونم شما چي مي گيد .
خودشون گفتن
،
من اراد الله بدأ بكم ” ( هر كس
كه خداوند را بخواهد ، با شما ارتباط
برقرار مي
كند . ) و ما سراغ
اينها مي ريم . ما امام علي (ع) ، امام
حسين (ع) ، امام رضا (ع
) ،
پيغمبر (ص) ، حضرت فاطمه (س) رو
داريم
.

راههاي
ارتباطي به خداوند ختم نمي شه مگر اينكه
از راه اهل بيت (س) باشه
. حالا
اگر كسي پيدا بشه كه به دليل دسترسي
نداشتن به اهل بيت (س) از راه ديگه
اي
مي خواد به خداوند برسه ،
اين چون قاصره و مقصر نيست خدا كمكش مي
كنه و دستش رومي
گيره . نمي
تونيم بگيم كه هيچ دين ديگه اي به
خداوند نمي رسه . چون يه عده اي ،
اون
ور دنيا بودند كه به دليل
آشنا نشدن با اهل بيت (س) به خداوند
رسيدند ، خيلي ها به
خداوند
رسيدند خيلي ها به مهدي (عج) رسيدند . يك
راهبة مسيحي در كتابش تحت عنوان

دست نوشته هاي دل ، جمله اي نوشته
بود ، كه من كلي با اين جمله گريه كردم ،
نوشته
بود : ” غروب هاي
جمعه كه مي شه ، من دلم مي گيره ، رفتم
تحقيق كردم ، كه ببينم
دليلش
چيه ؟ فهميدم كه دلم براي نيامدن آقاي
شيعيان مي گيره
. ”

خيلي
عجيبه ، يك كلمه از اسلام نخونده ولي
احساس دلتنگي مي كنه . يعني كسي كه
بخواد
خودش رو جمع كنه و به
خداوند برسه . خداوند كمكش مي كنه . نمي
گيم هيچ كسي ، هيچ
مسيحي ، هيچ
يهودي ، هيچ كليمي به خداوند نمي رسه .
مگر ماها كه اهل بيت (س) رو

داريم ، نه ، اونهايي كه قاصرند ،
به خداوند مي رسند ولو دين هم نداشته
باشند
. بودا ، حرفهاي الهي
زده ، خيلي از مطالب و مضامين بودا ،
كاملاً الهيه . معلومه كه
در
يه جاهايي با خداوند ارتباط برقرار
كرده . ولي حساب ما از اونها جداست .
ماها
مثل اونها قاصر نيستيم ،
بايد سراغ اهل بيت (س) بريم . همه چيز ما
دست اين ذوات
مقدسه است .
همة‌ صفات خداوند رو مي توان از طريق
اينها شناخت . مخصوصاً و مخصوصاً

در حالات عشقي و الهي و عاطفي
مراقب باش اون زمانهايي كه دلت مي خواد
با خداوند
صحبت كني ، اگه از
غير مسير اهل بيت (س) بري ، باختي و فقط
بايد از اين مسير بري
. اگر
خيلي دلت گرفت بشين و در خونة امام رضا
(ع) گريه كن . بشين براي امام حسين
) گريه كن . اگر دلت گرفت با
مادرت حضرت فاطمه (س) صحبت كن . با امام
زمان (عج) صحبت
كن . خودشون
دستور دادند . اون وقت تازه آدم مي فهمه
كه چقدر زود سيم اتصال وصل مي

شه . شايد الان اگر من يك ساعت از
خداوند براي شما بگم اونقدر دلت نلرزه
اما يك
كلمه از امام حسين (ع)
كه بگم دلت مي لرزه
.

از
طريق اينترنت يه مكالمه اي با شخصي در
سوئيس داشتم ، باور كنيد از شما مؤمنتر
و
عاشقتره . ( شماي فرضي ) تا
گفتم فردا مي خوام برم حرم امام رضا (ع) ،
اصلاً بساطي
به پا شد كه بيا و
ببين ! تعجب كردم . در حالي كه اين شخص
اصلاً در ايران هم متولد
نشده
. اصلاً با فرهنگ ايران ، بيگانه است .
اصلاً درست نمي تونه فارسي رو صحبت
كنه
.

اگر 40 ساعت از خداوند
صحبت كني ، شايد اون تأثيري رو نداشته
باشه كه دوبار اسم
امام رضا
(ع) رو ببري . با اسم حضرت دلها متحول مي
شه . بابا ! اينها ديگه كي اند

؟ !

خدا رو شكر مي كنيم
، ما اهل بيت (س) رو داريم . روايت مي
فرمايد : حرم امام رضا
( ع)
خواستي ، برو ، بقيع ، خونة خدا ، نجف ،
حرم حضرت عباس (ع) ، هرجا مي خواي
برو
، اما يادت باشه كه علم ما
حسين (ع) هست . و باز فرمودند : كُلُنا
سُفن نجاه ” همه
ما سفينه و
كشتي نجات هستيم ، ما شما رو نجات مي ديم
. همه ما دست شما رو مي گيريم
. ”
و سفينه الحسين اسرع ” اما كشتي
حسين (ع) سريعتر است
.

لذا
نگو اين حسين (ع) كيه كه هر وقت اسمش مي
ياد ، دل ما مي لرزه ؟ فقط تو
اينطوري
نيستي . علامة حلي مي
فرمايد : از كنار نهر آبي رد مي شدم ،
ديدم ، موجودي در آب
هست كه
گويا نيزه صيادي زخميش كرده ، همين طور
كه درد مي كشيد ، به طرف خشكي مي

يومد و دوباره به درون آب مي رفت .
جلو رفتم ، ديدم در اطراف او حالت خاصي
حاكمه
گويا ماهيان ديگه دورش
هَروله مي كنند و يه جوري مي خوان كمكش
كنند . تعجب كردم ،
جلوتر رفتم
ديدم نوايي كه از اين موجود زخم خورده
بلند مي شه اينه : ” السلام عليك

يا حسين عطشان ” !! هر موجودي كه
درد مي كشه ، نام مبارك امام حسين (ع)
آرومش مي
كنه .لذا ايراد نگير
از اينكه بعضي ها در مجلس براي غصه هاي
خودشون گريه مي كنند
. دستور
داريم كه : ” بيايد براي حسينِ ما
زانو بزنيد ، ما غم هاتون رو از
دلتون
بيرون مي كنيم . غم
كربلا ، غمهاي ديگه رو مي بره . آدم با
كلي غصه مي ياد توي مجلس
، دو
زانو مي شينه ، تا اسم امام حسين (ع) رو
مي شنوه ، مي بينه دلش آروم شد
.

ديدي وقتي از مجلس بيرون مي ري
چقدر راحت مي خندي ؟ اگه يه جلسه گريه و
سينه زني رو
تعطيل كنيم با
اون شادي قبلي از مجلس خارج نمي شي و به
اون راحتي نمي خندي . غم
كربلا
، ساير غمها رو مي بره و امام حسين (ع)
دست
همه رو مي گيره . انشاءالله
.

 



/ 1