خداوند تبارك و تعالي در آيه شريفه قرآن براي يك عده از مردم عبارت ” ذرهم فيخوضيهم يلعبون ” را بكار مي برد . اين آيه شريفه ، يه عبارت تحقير آميزه كه مي گه : ولشون كن و بگذار در خَوض خودشون بازي كنند . خَوض يا خواض بر وزن ” غواص ” دقيقاًكلمة مقابل غواص هست . خواض يعني كسي كه خودش رو به دل مشغولي هاي فريبكارانه اي مشغول كرده و خودش رو فريب مي ده .
خواض هاي عالم خيلي زياد هستند : عده اي در شهوات ، خواض هستند ،يعني اينقدر در درياي شهوتها غوطه ور مي شن كه فراموش مي كنن ، اصلاً در دنيا چيزديگه اي هم وجود داره . متأسفانه وقتي كه بلاي شهوت مي ياد ، علم و منطق و حكمت وحتي ديد انسان رو از بين مي بره . در بحث متافيزيك ، يكي از موانع چشم سوم ، شهواته . البته شهوت فقط مانع چشم سوم نيست . بلكه كور كننده دو چشم ديگة انسان هم هست . اصلاً فرد نمي بينه . حتي اگر همون لحظه فرد رو كناري بكشي و ازش سؤال كني ، عقلش جواب خلاف كاري كه الان مي كرد رو مي ده . ولي نمي بينه . لذا امام صادق (ع) فرمودند : دلي كه بر آن شهوت حاكم است ، حكمت نمي پذيرد . ” پس يكي ازخواضها كساني هستند كه در درياي شهوت غرق شده اند .تمام مسائل زندگيش رو رها كرده و فقط و فقط در پي ارضاء شهواته . شهوات به معنايعام . خور و خواب و خشم و . . .
نوع دوم خواض ها كساني هستند كه در درياي علم گم مي شن. اين همون علمي هست كه امام (ره) در اربعين حديث مي فرمايند : ” العلم هو الحجاب الاكبر ” علمي كه حجاب بزرگ هست ، اين علم اگر نباشه بهتره . اينقدر خودش رو تويكتاب گم كرده كه ديگه يادش رفته توي دنيا چيزي غير از مطالعه و كتاب هم هست . اينقدر توي همين رشته اي كه الان هست غرق شده كه فراموش كرده تمام درسها عالم ، روي هم ، يك قطره از علم الهي هم نيست . به سمت علم الهي بريد ، به معرفت نفس همبپردازيد .
عده اي در يك سري مسائل دنيوي مثل مقام ها خوض مي كنند و خواض مي شن . اينها كسانيهستند كه روز تا شب و شب تا روز دائماً در اين فكرند كه با چه حربه و وسيله اي اينمقام دنيايي رو بالاتر ببرند . چقدر اين عبارت قرآن ، زيباست : مي فرمايد : ” ذرهمفي خوضيهم يلعبون ” ولشون كن در اين خواضي هاشون بازي كنند !
اينها بازي مي كنند . قرآن مي گه : بذار بازي كنه ، چكارش داري ؟!
ديديد يه بچه 4 ، 5 ساله داره از درخت مي ره بالا ، يا مثلاً باغچه رو به هم مي يزه، تا بياي جلوش رو بگيري باباش مي گه : ولش كن ! بچه است ، بذار بازي كنه .
دليل مخالفتي كه قرآن با اين افراد داره اينه كه اينها حكمت و فلسفة انسانيت رواصلاً نگرفتند . حاضره تمام عالم و آدم رو براي رسيدن به مقام ، پائين بكشه .
خدا لعنت كنه از اول تا آخر اونهايي كه نسبت به حق آل پيغمبر (ص) بد كردند . براي چي ؟ اون كسي كه حق امام علي (ع) رو غصب كرد ، چي بهش رسيد ؟ اون زمان كه امكاناتالان نبوده ، براي چهار روز امر و نهي كردن به چهار تا عرب ، امام علي (ع) رو ازمقام خلافت كنار گذاشتند . كه اگر علي (ع) مي موند و اگر مي گذاشتند كه اهل بيت (ع) باشند ، الان ما اين بدبختي ها رو نداشتيم .
چشم هاش بسته است و مقام كورش كرده . اين بيچاره هم داره بازي مي كنه . قرآن ميفرمايد : ولشون كنيد ! بذاريد بازيشون رو كنن .
قرآن مي فرمايد : سراغ كساني بريد كه غواصي مي كنند نه خواضي . غواصان كساني هستندكه از درياهاي تاريك و در اعماق دريا ، فشارها رو تحمل مي كنند و صدفها رو پيدا مي كنند و در صدف رو باز كرده و مرواريدي نوراني رو بيرون مي كشن .
توي درياي تاريك اين زمانه ، غواص ها خوب توي خال مي زنن ! صدف رو پيدا مي كنند ومرواريد وجود خودشون رو كشف مي كنند . (اينها بحث خداشناسيه ، با وجود خداي غير واقعي قصد پيدا كردن خداي واقعي رو داريم و اين مقدمات لازمه ) اون مرواريدي كه ميخوايم بهش برسيم ، خداي واقعيه . انشاءالله .
رمز رسيدن به خداوند و رمز ديدن خداوند در كلمة لا اله الا الله هست. همون طوري كه اميرالمؤمنين (ع) هم مي فرمايند : خداوند را اگر نبيني چطوري عبادت ميكني ؟ وقتي كه مي خواي به خداوند برسي قبل از اينكه بگي : “ الا الله ” بايد “ لا اله ” رو تكميل كني . ” الّا ” رو هم بايد مشدد بگي . دليل تشديد داشتن ” الّا ” اين هست كه بايد شديداً به اين مطلب معتقد باشي . برش كامل . ” لا اله ” نيست خدايي، و اين كلمه رو ” لا اله ” رو بايد تمرين كني . اول اون اله هاي غير واقعي و خياليرو كه در قسمت اول و دوم بحث گفتيم ، از زندگي خارج كني . هر مقداري كه موفق بشي اين خداهاي غير واقعي رو از زندگيت خارج كني ، خود به خود ، به خداوند واقعي نزديكتر مي شي .
تا ديروز فكر مي كردي پول همه كاره است . امروز اين فكر رو و اين خدا رو از ذهنتخارج كردي ، به خداي واقعي نزديك تر شدي . تا ديروز فكر مي كردي همه چيز در مقامه ، امروز اين خدا رو از ذهنت بيرون كردي ، به خداي واقعي نزديك تر شدي . تا ديروز فكرمي كردي به دنيا اومدي كه به هر طريقي شده به شهواتت برسي . امروز اين فكر رو از ذهنت خارج مي كني و به خداي واقعي نزديك تر مي شي . و هزاران خداي ديگه رو از ذهنتپاك مي كني .
ما مشرك نيستيم ، اما خرافاتي هستيم . هزاران خداي ديگه داريم كه بايد از اونهادوري كنيم . وقتي به اينجا مي رسه و ” لا اله ” تكميل مي شه . فاصلة بين عبد و مولاكم مي شه . ( به جاي باريكي رسيديم ، بايد در اينجا ظرفيت معنوي رو بالا برد ) فاصلة بين عبد و مولا كم مي شه . يعني يواش يواش ، به اون حديث” من عرف نفسه فقدعرف ربه ” كه مي گه اگه مي خواي خدا رو ببيني ، خودت رو ببين . نزديك مي شيم . ( توخودت يه پا خدايي ! ) . بنده كه اصلاً قدر خودم رو نمي دونم فكر مي كنم يه آدم گنهكاري هستم كه غرق در لجنزار و فلان و فلانم ، اگه يه كم به خودم بيام ، يواشيواش به جاي اينكه توي آسمونها دنبال خدا بگردم ، در خودم خداوند رو پيدا مي كنم . مگر نفرمودند : ” و نفخه فيه من روحي ” ؟ مگه نفرمودند : ” من زار المؤمن كمن زارالله في عرشه ” كسي كه مؤمني را زيارت كند ، گويا خداوند را در عرشش زيارت كرده است ” ؟ پس فاصلة بين عبد و مولا كم مي شه و اينجا يه حالتي به انسان دست مي ده كه احساس سلامتي مي كنه . احساس ايمني . در اين حالت انسان احساس مي كنه به يه جاييوصل شده كه كسي نمي تونه بهش لطمه بزنه .
اگر شما توي خيابون باشيد و بارون شديدي بياد ، يه دفعه احساس ضعف مي كني كه الان خيس مي شم ، اما اگر توي ماشينت نشسته باشي و شيشه ها رو هم بالا كشيده باشي هيچاحساس ضعفي نمي كني . وقتي اين فاصله بين عبد و مولا كم شد ، انسان در يك مركب الهيسوار مي شه كه ديگه كوچكترين نگراني از اطرافش نداره .
در يكي از آيات قرآن خداوند تبارك و تعالي رو “ سلامٌ ” خطاب مي كنه . اينكه مي گنسلام كردن مستحبه و جواب سلام واجبه ، و سفارش مي كنند كه در جواب سلام ، سلامعليكم بگيد به اين دليل هست كه وقتي سلام مي كنيد ، اگر سلام تنها بگيد يك معناداره اما وقتي مي گيد سلامٌ عليكم يعني خداوند در خود توست . خداوند با توست . منوقتي تويي كه مؤمن هستي رو مي بينم ، گويا خداوند رو مي بينم و دارم به خداوند سلاممي كنم . يك احساس سلامتي ، احساس ايمني به انسان دست مي ده .
يه وقت با چند تا از دوستان صحبت مي كرديم ، يكي مي گفت : من احساس خوبي دارم ولي نگرانم . يكي ديگه گفت : من خيلي امام حسين (ع) رو دوست دارم ولي نمي دونم آياواقعاً مردش هستم كه اگر صحنه كربلا دوباره تكرار بشه ، وقتي اون نيزه ها و شمشيرهارو مي بينم ، كنار امام حسين (ع) بمونم ؟ من در نعمت و راحتي و آرامش ، خيلي حسيني هستم ، اما اگر بخوام دو تا سيلي براي امام حسين (ع) بخورم ، آيا پاي كار هستم ؟آيا مي تونم اينطوري باشم ؟ يا با اون سيلي اول همه چيز رو ول مي كنم ؟ شايد اين سؤال شما هم باشه ، چه جوري مي شه اين ها رو كشف كرد ؟ اولاً يه نكته ايرو بگم : اينكه زياد هم نااميد نباشيد .
بعضي وقتها در نقاط حساس ، فكر مي كنيم كم مي ياريم ، اما خداوند كمك مي كنه . معمولاً اينطوريه . خيلي از اونها كه رفتند در ميدان جنگ و حماسه ها آفريدند ، قبلاز اينكه بخوان به جبهه برن ، اگه يه دونه سوسك مي ديدند 5 متر بالا مي پريدند . اما چي شد كه اينجوري جنگيدند ؟ چي شد كه تونستند اينقدر شجاعت از خودشون نشون بدن؟ اينها همه با كمك خداوند تبارك و تعالي بود . مادري كه وقتي فرزندش براي خريد بيرونمي رفت اگه 5 دقيقه دير برمي گشت ، از ناراحتي به حال سكته مي افتاد ، 4 تا بچه اششهيد شد ، خودش مي گفت : نمي دونم اين توان رو از كجا آوردم ؟ خداوند كمك مي كنه .
پس اين نكته رو هميشه به خاطر داشته باشيد ، زياد نترسيد و نااميد نباشيد . دوماًاين ترس ، اگر هم باشه ترس مقدسيه . دليلش اينه كه تو نگراني كه با خدا نباشي . يه مثال مي زنم : ( يه فرض محال ! ) اگه امشب بعد از اتمام مجلس وقتي كه داري به خونهمي ري ، يه آقايي بياد و تو بدوني كه اين آقا امام زمان (عج) هست و به تو بگه ازفردا صبح ديگه من با تو هستم ، با هم مي ريم ، با هم مي يايم ، صحبت مي كنيم و . . .
آيا امشب وقتي كه مي خواي بخوابي ، سر سوزن احتمال مي دي كه از فردا صبح حتي بتونييه دونه گناه انجام بدي ؟ اصلاً احتمالش رو هم نمي دي . چرا ؟ چون سالمي ، درسلامتي . اونهايي كه به خداوند مي رسند ، سلامٌ عليكم هستند . اونها با خدا هستند . فاصلة بين عبد و مولا اونقدر كم شده كه عالم و خدا چيز قابل جدا كردني نيست . يكي از اساتيد عرفان مي فرمود : (يكي از كساني كه چشم بازي داشت ) . مي يان به منمي گن : آقا ! اسم اعظم خدا چيه ؟ من تعجب مي كنم . مگر خداوند اسم اصغر هم داره ؟خداوند همه چيزش اعظمه . شايد بپرسيد پس چرا مي گن : اگر اسم اعظم خداوند رو پيدا كني و خداوند رو به اسماعظمش قسم بدي حتماً ، حتماً حاجت روا مي شي ؟ اسم اعظم خدا همينه كه تو به خدا برسي . وقتي كه به خداوند برسي ، متوجه مي شي كه همه اسمها اعظمه . چه بگي : ياالله ، چه بگي : خدا . به هر زبان ديگه اي هم كه بگي ، هيچ فرقي نمي كنه . پيداكردن اسم اعظم وقتي هست كه تو خداوند رو در وجودت احساس كني . ( انا اقرب عليكم منحبل الوريد ) تو خداوند رو در كنار رگ گردنت و حتي نزديكتر ، احساس كني .
امام زمان (عج) در شرح مناجات رجبيه مي فرمايد : ( يا غائباً من فرط ظهوره ) اي كسيكه اينقدر به من نزديكي كه من احساست نمي كنم . خيلي از ما پدر و مادرمون رو احساس نمي كنيم . چون خيلي به ما نزديكند ، اما اگه يه وقت از ما دور بشن ، احساسشون ميكنيم .
اي كسي كه اونقدر به من نزديكي كه احساست نمي كنم و اون لحظاتي كه احساست مي كنملحظاتي هست كه كاملاً در سلامتي و در امنيت هستم .
تا الان بحث عرفاني بود . يه كمي كاربردي تر صحبت كنيم : ذكر ” لاحول و لاقوه الا بالله ” رو همه بلديد . معناي ذكر چيه ؟ ” لاحول ولاقوه ” در اينجا لا ، لاي نفي جنس هست . يعني ابداً ، هيچ گونه حول و هيچ گونه قوتي نيست مگر نزد خداوند . حول يعني هيئت ظاهري ، يعني شكل و شمايل ظاهري . يعني اسباب ظاهري . همين ظواهر. هيچ ظاهري نيست ، ” ولاقوه ” و هيچ قدرت باطني نيست ، ” الا بالله ” مگر در نزد خداوند .
اگر واقعاً ما خداپرستيم و اگر واقعاً ” لاحول و لاقوه الا بالله ” مي گيم و به اينذكر معتقديم ، پس براي چي خودمون رو براي برخي از مسائل به زمين و آسمون مي زنيم ؟يه جاي ديگه بايد دنبالش بگرديم . اگر واقعاً هيچ قدرتي نيست ، مگر در درگاه خداوندي ، پس چرا ما كاسة گدايي رو در مقابل قدرتهاي ظاهري دنيا دراز مي كنيم ؟ اگرواقعاً هيچ قدرتي نزد هيچ بني آدم و هيچ موجودي غير از خداوند نيست ، پس چرا راحت نمي شينيم روي منبر با آرامش تمام بگيم : آمريكا هيچ غلطي نمي تواند بكند ؟ امام (ره) اينطوري مي گفتن . به همين راحتي ، اصلاً گويا هيچ خبري نبود . و هيچ داد و فرياديهم نكردند . پس چرا ما مي ترسيم ؟ اگر قدرتي كه در دست خداونده هيچ جاي ديگه اي وجود نداره ، ما براي چي براي قدرتمندشدن از اسبابهايي استفاده مي كنيم كه غير الهيه ؟ اگر حتي هيچ ظاهري ( لاحول ) جزظاهر خداوند نيست ، از چي مي ترسيم ؟ اگر هيئت ظاهري ( حول ) در دست خداونده ، چرا فكر مي كنيم خودمون در اين كه هيئت و ظاهرمون مورد پسند قرار بگيره ، دخيليم ؟ اون چيزي كه مردم از ما مي بينند ، اونقيافه اي است كه خداوند از ما به به اونها نشون مي ده . يه روز اينجوري نشون مي ده، يه روز يه جور ديگه .
نشده تا حالا در نگاه اول از كسي كينة وحشتناك داشته باشي و بعد . با يك اتفاق كوچيك از اون خوشت بياد ؟ هرچند ظاهر اون تغيير نكرده . ولي حول الهي ، حولي كهخداوند براي اون شخص در نظر گرفته بود ، الان تغيير كرده .
لذا اصلاً نترسيد . هيئت ظاهري هم دست خداونده . ” ولاقوه الا بالله ” اينها همه اش در همون ” لا اله ” داره جمع و جور مي شه . وقتي كه بخوايم ” لا اله ” رو تكميلكنيم ، بايد اينها رو راه بيندازيم .
اما صفات خداوند : صفاتخداوند رو به شكلهاي مختلفي مي تونيم باز كنيم . امروز مي خوايم اينطوري به صفات خداوند نگاه كنيم . وقتي به اينجا رسيدي كه احساس كردي واقعاً اگر بخواي خداوند روپيدا كني ، بايد در خودت به دنبال او بگردي ، حالا مي توني در خودت ، به دنبال صفات خداوند هم بگردي . خيلي از شما انسانهاي با محبتي هستيد ، انسانهايي لطيف ، مهرورز، رحيم و مهربان . ولي متأسفانه چون روي اين وجه باطني كار نكرديد ، كشف نشده و فكر مي كنيد آدم بدي هستيد . فكر مي كنيد بد اخلاقيد . اتفاقاً خيلي هم خوش اخلاق هستيد . تو فكر مي كني آدم دل سنگي هستي ، فكر مي كني خيلي قسي القلبي . اما اينطوري نيست . به محض اينكه محبت رو در خودت كشف كني به صفت محبت الهي مي رسي . كشف محبت الهيهمينه . فكر كن و اين محبت رو در بيار و نسبت به مردم ابراز كن . چرا مي ترسي مهرترو نشون بدي ؟ چرا فكر مي كني نشون دان مهر ضعفه ؟ نشون دادن مهر ، نشون دادن صفت الهيه .
از امام صادق (ع) روايت داريم كه مي فرمايد : اگه از كسي خوشت مي ياد و دوستش داري ، واجبه بهش بگي . ( البته واجب نه به اون معناي واجب وجوب ، يعني واجب اخلاقي ) يعني وقتي بتوني مهر رو در رفتار خودت بروز بدي ، تونستي محبت الهي رو كشف كني . اون وقته كه خداوند تبارك و تعالي هم محبتش رو به تو نشون مي ده ، مي گه : تو مي خواي محبت من رو بچشي ؟ پس بچش ! تو محبت خودت رو نشون بده . توقعت از من چيه ؟ مگهنگفتم كه روحم رو در تو دميدم ؟ مگه نگفتم كه من وجودم رو در تو وارد كردم ؟ وقتيتو اين محبتي كه من به تو وديعه دادم ، نشون مي دي از من هم محبت خواهي ديد . از منِ خدا كه در وجودت قرار دارم ، محبت مي بيني .
دنبال غفاريت خداوند مي گردي ؟ در خودت به دنبالش بگرد . اين ور و اون ور گله مي كنه كه خداوند من رو نمي بخشه ؟ يه گناهي كرديم حالا 10 ساله داريم چوبش رو ميخوريم و خدا از اون گناه ما نمي گذره .
اينجا هم باز سريع برگرد به خودت . خداي واقعي اينطوري پيدا مي شه . تويي كه واقعاًمي توني غفار باشي ، مي توني ببخشي . چرا نمي بخشي ؟ بخشش سخت نيست . وقتي كسياشتباهي مي كنه و بعد مي ياد روبه روت و عذر خواهي مي كنه ، مي توني بهش سخت نگيري . تو حتي مي توني بشيني توي خونه ات بگي : هر كسي هم براي عذرخواهي نياد اشكالينداره ، همه رو مي بخشم . مگر خداي تو شبهاي جمعه ، همه رو يه دور نمي بخشه ؟ چهاونهايي كه بيان و چه اونهايي كه نيان ؟ مگه امام رضا (ع) قبل از اين كه وارد حرم بشيد ، شما رو نمي بخشه ؟ غفاريت خودت رو كشف كن .”من عرف نفسه ، فقد عرف ربه ” باز هم به دنبال خداوند در خودت بگرد . وقتي كه غفاريتت رو نشون بدي ، خداوند رو هممي بيني .
وقتي كه يه اتفاق بدي افتاد ، نذار توي دلت بمونه . خيلي سريع و بدون معطلي همون جا طرف مقابلت رو ببخش . هر كي مي خواد باشه . حتي اگر كافره . ما پيرو اهل بيت (س) هستيم . هركاري مي خواد كرده باشه . اگر نسبت به شخص خودت هست ، هيچ ايرادي نداره . هميشه بخشش داشته باشيد . اول بايد غفاريتت رو نشون بدي . مگه نمي خواي از غفاريت خداوند بهره ببري ؟ پس غفاريتت رو نشون بده .
”
يا محسن ” اي كسي كه سراپا حسن هستي ! اي كسي كه هيچ عيبي در تو نيست . هرچه بيشتر حسن هات رو نشون بدي ، به حسن هاي الهي بيشتر نزديك مي شي . هرچه بيشتر بتونيمحاسنت رو ، رو كني ، معايبت يواش يواش خاموش مي شه .
هرچه بيشتر بتوني نقاط مثبت وجودت رو نوراني تر كني ، تاريكي ها يواش يواشدر اين نور از بين مي ره .
” شاكر ” خيلي عجيبه ، خداوند هم شكرگزاره . يكي از صفات الهي شاكر بودن است . توهم شاكر باش ، هرچقدر بتوني بيشتر شكر كني ، بيشتر به صفت شاكر بودن خداوند نزديكمي شي . وقتي توي آئينه نگاه مي كني ، هرچي بتوني شكر نعمتهايي كه خدا بهت داده روبه جا بياري ، براي چشمت ، براي زبانت ، براي صحبت كردنت ، براي دستت ، براي راهرفتنت . براي خيلي چيزهايي كه خيلي ها ندارند ، براي عقلت و . . . شكر كني بيشتر به مقام شاكري نزديك مي شي . هرچي بيشتر يادت باشه كه چقدر خداوند براي تو حفظ آبروكرده ، هرچي بيشتر ” يا من اظهر الجميل و ستر القبيح ” بگي ، جمال خداوند ، بيشتر برات ظاهر مي شه . تمام راههاي خداشناسي به خودت ختم مي شه . هرچه بيشتر روي خودتكار كني ، خدا رو بهتر مي شناسي . اگر اميرالمؤمنين (ع) مي فرمايد : من خداوند رامي بينم ، علي (ع) داره خودش رو مي بينه . براي اينكه امام علي (ع) از غفاريت خداوند ، هيچي كم نداره ، يعني اينطوري نيست كه در روز قيامت يه بندة گنهكاري بيادو اهل بيت (س) بگن ما نمي بخشيم و خدا بگه : من مي بخشم .
هرچي اينها بخشيدند ، خداوند هم بخشيده . امام علي (ع) از رحمت خداوند چيزي كمنداره . امام علي (ع) از قدرت خداوند هم كم نداره . همه چيز رو از همين نگاه به خود گرفته .
”
غنا ” باز هم به وجودت نگاه كن ، هرچقدر نسبت به دنيا فقير باشي ، به غناي الهينزديك تر شدي و هرچقدر نسبت به دنيا آرزوهايي داشته باشي و به دنيا التماس كني ،بدون كه از غناي الهي دور شدي . وقتي كه سراپاي وجود ما خدا بشه ، آرام مي گيريم . خيلي آرام . اون وقت سالم مي شيم .
تعريف مي كنند يكي از علماء و بزرگان ، مي خواست نماز بخونه ، آماده شد كه تكبيرهالاحرام رو بگه ، يه پيرزني از مقابلش رد شد و چون عالم رو ديد ، خوشحال شد و در حقش دعا كرد ، گفت : خدا خيرت بده ! عالم خيلي آروم گفت : خدا خير داده و بعد اللهاكبر رو گفت .
خدا خير داده و من به همه چيز رسيدم ! به جاي اينكه 60 سال دنبال دنيا و آخرت بدومو به هيچ چيز نرسم ، روي خودم كار كردم . و يك شبه ، به همه چيز رسيدم . تازهفهميدم ” و ذرهم في خوضيهم يلعبون ” يعني چي ؟ تازه فهميدم در اين دنياي پر از بازي، حقيقت ها در خود من بوده ، بي خودي در جامعه دنبالش مي گشتم . بي خود اين در واون در مي زدم . بي خود نزد افراد دريوزگي مي كردم . همه چيز پيش خودم بوده . حالا فهميدم كه اگر من بخوام مي تونم همين الان يك تنه ، با همه وجودم عالم رو تكون بدم .
”
دور گردون گر دو روزي بر مراد ما نرفت ” مننمي شينم تا يه روزي بر مراد من بچرخه ، پا مي شم و بر مراد خودم مي چرخونمش !
انسان با غنا ، قدرت پيدا مي كنه . شما در احوالات حضرت امام (ره) نگاه كنيد . جملات ايشون تكون دهنده است . يه زماني شوروي براي خودش قدرتي بود . قطب دوم جهانبود ، ايشون در همون زمان ، در نامه اي رسماً براي رئيس جمهور شوروي نوشت : از اينبه بعد ماركسيسم را بايد در موزه هاي تاريخ جستجو كرد .
خيلي راحت ! با كسي تعارف نداشت . خيلي عجيبه كه ما شخصيتي مانند امام (ره) رو داريم و متأسفانه از ايشون الگو نمي گيريم . چقدر بده كه ما فقط روز رحلت حضرت امام (ره) ، درباره ايشون صحبت مي كنيم . براي اينكه در هر موردي بخوايم به سمت دنيا ويا آخرت بريم . امام (ره) براي ما الگوي مناسبيه . چقدر بده خواهران ما نامة امام (ره) به فاطمه رو نخونده باشند و چقدر بده برادران ما نامة امام (ره) به احمد آقا رونخونده باشند . هربار كه آدم مي خونه يه چيز جديدي كشف مي كنه . هر بار كه مي خونيانگار اون قسمتي كه برات لازمه ، نوراني تر مي شه و اون رو مي گيري . واقعاًاينطوريه .
من وقتي كتابهاي حضرت امام خميني (ره) رو مي خونم ( شايد جسارت باشه ولي ) يادصحيفه سجاديه مي يوفتم . چون صحيفه سجاديه رو هر وقت مي خونم ، اون تكه هايي كهبراي روحم لازمه ، بيشتر نمود پيدا مي كنه . و اونها بيشتر به دلم مي شينه . مثلاً بعضي وقتها يكي از دعاها رو براي يكي از مشكلاتم مي خونم و سريع حل مي شه . بعدبراي يه مشكل ديگه . همون دعا رو مي خونم مي بينم اين مشكل هم حل شد . دقيقاً مثلقرآن . هر وقت قرآن رو باز مي كنيد ، بر مبناي اون چيزي كه نياز داريد ، قرآن يه مقدار از نورانيتش رو به شما نشون مي ده .
”
من زار المؤمن كمن زار الله في عرشه ” اگر مومن رو ببيني ، گويا خداوند رودر عرششديده اي . وقتي كه بزرگان رو مي بينيم واقعاً همين طوريه . هيچ ايرادي نداره كه آدمبه بزرگان ، علاقه داشته باشه . يا به يك گنبد و ضريح . براي اينكه اينها در حقيقتيك جلوه اي از خداوند هستند .
يكي ديگه از راهها ، راه اهل بيت (س) ” من اراد الله بداً بكم من عطاكم نجا ” الحمدلله رب العالمين ما در جهان مفتخريم به اين كه اهل بيت (س) رو داريم . يه وقتهست مي خوايم در جمع مخالفين ، صحبت كنيم . يه جور ديگه صحبت مي كنيم . آيات وروايت مي ياريم . اما در جمع خودمون كه همه چيزهايي از اين ذوات مقدسه گرفتيم ،صحبت كردن خيلي راحت تره . عالم و آدم هرچي مي خوان بگن ، ما چشيديم . يه روز درجمع مخالفي صحبت مي كردم ، گفتم شما هرچي مي خوايد بگيد ، من از امام رضا (ع) چيزيگرفتم . كه فقط خداوند مي تونست بده . من از حضرت زهرا (س) و امام حسين (ع) و . . . چيزهايي گرفتم كه فقط خداوند مي تونست بده . نمي دونم شما چي مي گيد . خودشون گفتن، ” من اراد الله بدأ بكم ” ( هر كس كه خداوند را بخواهد ، با شما ارتباط برقرار ميكند . ) و ما سراغ اينها مي ريم . ما امام علي (ع) ، امام حسين (ع) ، امام رضا (ع) ، پيغمبر (ص) ، حضرت فاطمه (س) رو داريم . راههاي ارتباطي به خداوند ختم نمي شه مگر اينكه از راه اهل بيت (س) باشه . حالا اگر كسي پيدا بشه كه به دليل دسترسي نداشتن به اهل بيت (س) از راه ديگه ايمي خواد به خداوند برسه ، اين چون قاصره و مقصر نيست خدا كمكش مي كنه و دستش روميگيره . نمي تونيم بگيم كه هيچ دين ديگه اي به خداوند نمي رسه . چون يه عده اي ، اونور دنيا بودند كه به دليل آشنا نشدن با اهل بيت (س) به خداوند رسيدند ، خيلي ها بهخداوند رسيدند خيلي ها به مهدي (عج) رسيدند . يك راهبة مسيحي در كتابش تحت عنوان دست نوشته هاي دل ، جمله اي نوشته بود ، كه من كلي با اين جمله گريه كردم ، نوشتهبود : ” غروب هاي جمعه كه مي شه ، من دلم مي گيره ، رفتم تحقيق كردم ، كه ببينمدليلش چيه ؟ فهميدم كه دلم براي نيامدن آقاي شيعيان مي گيره . ”
خيلي عجيبه ، يك كلمه از اسلام نخونده ولي احساس دلتنگي مي كنه . يعني كسي كه بخوادخودش رو جمع كنه و به خداوند برسه . خداوند كمكش مي كنه . نمي گيم هيچ كسي ، هيچمسيحي ، هيچ يهودي ، هيچ كليمي به خداوند نمي رسه . مگر ماها كه اهل بيت (س) رو داريم ، نه ، اونهايي كه قاصرند ، به خداوند مي رسند ولو دين هم نداشته باشند . بودا ، حرفهاي الهي زده ، خيلي از مطالب و مضامين بودا ، كاملاً الهيه . معلومه كهدر يه جاهايي با خداوند ارتباط برقرار كرده . ولي حساب ما از اونها جداست . ماهامثل اونها قاصر نيستيم ، بايد سراغ اهل بيت (س) بريم . همه چيز ما دست اين ذواتمقدسه است . همة صفات خداوند رو مي توان از طريق اينها شناخت . مخصوصاً و مخصوصاً در حالات عشقي و الهي و عاطفي مراقب باش اون زمانهايي كه دلت مي خواد با خداوندصحبت كني ، اگه از غير مسير اهل بيت (س) بري ، باختي و فقط بايد از اين مسير بري . اگر خيلي دلت گرفت بشين و در خونة امام رضا (ع) گريه كن . بشين براي امام حسين (ع) گريه كن . اگر دلت گرفت با مادرت حضرت فاطمه (س) صحبت كن . با امام زمان (عج) صحبتكن . خودشون دستور دادند . اون وقت تازه آدم مي فهمه كه چقدر زود سيم اتصال وصل مي شه . شايد الان اگر من يك ساعت از خداوند براي شما بگم اونقدر دلت نلرزه اما يككلمه از امام حسين (ع) كه بگم دلت مي لرزه .
از طريق اينترنت يه مكالمه اي با شخصي در سوئيس داشتم ، باور كنيد از شما مؤمنتر وعاشقتره . ( شماي فرضي ) تا گفتم فردا مي خوام برم حرم امام رضا (ع) ، اصلاً بساطيبه پا شد كه بيا و ببين ! تعجب كردم . در حالي كه اين شخص اصلاً در ايران هم متولدنشده . اصلاً با فرهنگ ايران ، بيگانه است . اصلاً درست نمي تونه فارسي رو صحبت كنه .
اگر 40 ساعت از خداوند صحبت كني ، شايد اون تأثيري رو نداشته باشه كه دوبار اسمامام رضا (ع) رو ببري . با اسم حضرت دلها متحول مي شه . بابا ! اينها ديگه كي اند ؟!
خدا رو شكر مي كنيم ، ما اهل بيت (س) رو داريم . روايت مي فرمايد : حرم امام رضا (ع) خواستي ، برو ، بقيع ، خونة خدا ، نجف ، حرم حضرت عباس (ع) ، هرجا مي خواي برو، اما يادت باشه كه علم ما حسين (ع) هست . و باز فرمودند : كُلُنا سُفن نجاه ” همهما سفينه و كشتي نجات هستيم ، ما شما رو نجات مي ديم . همه ما دست شما رو مي گيريم . ” و سفينه الحسين اسرع ” اما كشتي حسين (ع) سريعتر است .
لذا نگو اين حسين (ع) كيه كه هر وقت اسمش مي ياد ، دل ما مي لرزه ؟ فقط تو اينطورينيستي . علامة حلي مي فرمايد : از كنار نهر آبي رد مي شدم ، ديدم ، موجودي در آبهست كه گويا نيزه صيادي زخميش كرده ، همين طور كه درد مي كشيد ، به طرف خشكي مي يومد و دوباره به درون آب مي رفت . جلو رفتم ، ديدم در اطراف او حالت خاصي حاكمهگويا ماهيان ديگه دورش هَروله مي كنند و يه جوري مي خوان كمكش كنند . تعجب كردم ،جلوتر رفتم ديدم نوايي كه از اين موجود زخم خورده بلند مي شه اينه : ” السلام عليك يا حسين عطشان ” !! هر موجودي كه درد مي كشه ، نام مبارك امام حسين (ع) آرومش ميكنه .لذا ايراد نگير از اينكه بعضي ها در مجلس براي غصه هاي خودشون گريه مي كنند . دستور داريم كه : ” بيايد براي حسينِ ما زانو بزنيد ، ما غم هاتون رو از دلتونبيرون مي كنيم . غم كربلا ، غمهاي ديگه رو مي بره . آدم با كلي غصه مي ياد توي مجلس، دو زانو مي شينه ، تا اسم امام حسين (ع) رو مي شنوه ، مي بينه دلش آروم شد .
ديدي وقتي از مجلس بيرون مي ري چقدر راحت مي خندي ؟ اگه يه جلسه گريه و سينه زني روتعطيل كنيم با اون شادي قبلي از مجلس خارج نمي شي و به اون راحتي نمي خندي . غمكربلا ، ساير غمها رو مي بره و امام حسين (ع) دست همه رو مي گيره . انشاءالله .