خطبه تاریخی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خطبه تاریخی حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) - نسخه متنی

مؤسسه فرهنگی و اطلاع رسانی تبیان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خطبه تاريخي حضرت فاطمه زهرا (س)

پس از رحلت پيامبر

بسم اللّه الرحمن الرحيم

حمد مخصوص خداوند است بر نعمتهايش که عنايت فرمود، و شکر براي اوست بر الطاف ( باطني و روحانيش) که الهام نمود ، و ثنا و سپاس او راست بر پيشي گرفتن در عطا، آنهم از تمامي نعمتهاي متنوعي که خلق فرمود و بصورت گسترده بر ما ارزاني داشت ، و پي در پي بر ما منتها نهاد، نعمتها و منتهايي که از حد شمارش بيرون ، و از حد تشکر و سپاس بلندتر، و انتهايش از درک انسان فراتر است.

و فراخواند انسان را به شکر تا بر نعمتش افزوده و پي در پي بر شاکرين فرو ريزد. و سپاس انسان را طلبيد با کامل کردن نعمتهايش و با اين فراخواني به حمد و شکر عطايش را دو چندان کرد.

و من با گفتن اشهد ان لا اله الا الله شهادت به يکتايي خداوند بزرگ مي دهم که جز او خدايي نيست و هيچ شريکي ندارد، کلمه اي که قلب و اعمال انسان را براي ذات مقدسش خالص کرده ، و با اعتقاد به آن ارتباط و اتصال بين خالق و مخلوق شکل مي گيرد. و او خود بود که روح اين کلام مقدس را در فکر ( و فطرت انسان ) نشانيد ( تا انسان بتواند با چشم درون او را ببيند و بستايد و بپرستد) ، که ديده ظاهر هرگز قدرت ديدارش را ناشته ، و زبان ياراي توصيفش را ندارد، و انديشه انديشمندان از درک ذاتش عاچز مانده است.

او همه چير را ( از عدم) آنگاه که هيچ آفريده اي نبود، خلق فرمود، بدون اينکه الگويي براي شکل مخلوقاتش داشته باشد.

آري او هستي بخشيد با قدرت بي انتهايش و اراده بر کثرت و وفور آفريدگانش فرمود، در حالي که نه نيازي به آفريدن آنها داشت و نه سودي از نقش مخلوقاتش مي برد. اما خلق فرمود براي تحقق حکمتش و توجه بر طاعتش و اظهار قدرتش و عبوديت بندگانش ( زيرا اقتضاي حکمت، اظهار قدرت کامله و خلقت خلق است ، و نيز کمال مخلوق ، در سايه بندگي و اطاعت محقق مي شود) و ( با خلق اشياي ، زمينه ) دعوت بندگانش را تقويت نمود.

سپس پاداش نيک را براي اطاعت و بندگي ، و مجازات و عقوبت را بر طغيان و سرکشي قرار داد، تا بندگانش از انتقام و مکافات ( عصيان) در امان مانده و زمينه هاي حرکت آنان به سوي بهشت برين فراهم آيد.

و من شهادت مي دهم، پدرم محمد(ص) بنده و رسول خداوند است ،او را انتخاب و نام گذاري فرمود، قبل از اينکه به اين دنيا قدم نهد و براي پيامبري برگزيد، قبل از اينکه مبعوث شود، در آن هنگام که اثري از ديگر مخلوقات در عالم حضور نبود و در پرده اي از ظلمت در حد عدم نگهداي مي شدند.

و اين انتخاب از جانب خداوند متعال ( آن هم در آن هنگام ) نشانه علم ذات مقدس پروردگار به عواقب امور و حاکي از تسلط او بر چرخش زمان و آگاهي او از حدود و اندازه مواضع و موقعيت ( مخلوقاتش ) در اين دنياست.

خداوند پدرم محمد( ص) را مبعوث به رسالت فرمود تا هيچ کاستي براي هدايت بندگانش و تکامل خلقش نماند، و با اراده بر اين بعثت ،حکمتش محقق گردد و مقدرات قطعي خود را تنفيذ نمايد.

پس رسول خدا(ص) بندگان خدا را در امتهاي مختلف با ادياني گوناگون يافت ، دسته اي مقابل آتش سجده مي کردند و عده اي ساخته هاي خود را مي پرستيدند و اينکه مي دانستند خالقي بزرگ دارند، او را انکار مي نمودند.

در اين هنگام خداوند به وسيله ( رسولش) محمد (ص) در تاريکي وحشتناک آنها طلوع فرمود و ابهام و سردگمي (شرک را ) از دلهايشان بيرون ريخت و پرده ها را از ديدگانشان برداشت و او براي هدايت مردم به پاخاست ، و از خواب گمراهي بيدارشان کرد و کوردلان رابينش بخشيد و دين استوار خداوند را نشانشان داد و آنها را به راه سعادت که راه خداوند بود دعوت نمود .

سپس خداوند متعال او را از دنيا و دنيائيان گرفت و در حالي که اين ارتحال در کمال مهر و رحمت و حب و رغبت و بدون هيچ جبري انجام شد ، و رسول اکرم محمد (ص) از رنج اين دنيا راحت شد و اکنون در ميان ملائکه خوب و رضوان پروردگار بخشنده ، در جوار خداوند بزرگ قرار گرفته است .

سلام و رحمت و برکات خداوند بر او باد.

خطاب به مردم

شما اي مردم ، مخاطبين خداوند در امر و نهي او، ونيز حمل کنندگان دين و وحي الهي و معتمدين او در ميان خودتان ، و همچنين رساننده پيام او به امتها هستيد.

آنکه به حق رهبري مي کند به سوي خدا در ميان شما است.

و اين عهدي است که از پيش با شما بسته شده و باقي مانده است( از حجج الهي) که جانشين قرار داد بر شما، و آن کتاب گوياي خداوند است .کتاب گوياي خداوند است .قرآني که راست مي گويد، و نوري که روشني مي بخشد و شعاعي درخشان دارد، آن هم با دليلها و برهانهاي واضح و محتوا و باطني آشکار، بطور ي که ظهور آن جلوه گر است و پيروي از آن انسان را به رضوا ن خداوند هدايت مي کند، و شنواي از آن انسان را به سرمنزل نجات مي رساند.

آري ، در قرآن دستيابي به حجت هاي نوراني الهي ، و واجبات بيان شده و محرمات نهي شده و ادله روشن ، و برهانهاي رسا و مستحبات فضيلت بخش و نيز مباهات ( که عمل به آنها اختياري است) ، و شريعت الهي که به صورت کتاب ( در اختيار بندگانش قرار گرفته ) ميسر مي شود.

پس خداوند ايمان به خود را پاک کننده انسان از شرک و نماز را براي دور نمودن انسان از خود بزرگ بيني ( تکبر در مقابل خالق ) و پرداخت زکات ( حق فقرا و محرومين) را پاکيزگي درون و موجب افزايش روزي ، و روضه را براي تحقق خلوص انسان ، و حج را براي استواري دين مقرر فرمود.

و عدالت را براي ايجاد محبت و نزديکي دلها ، و اطاعت از ما ( اهل بيت ) را حقظ نظام اجتماعي و امامت ما را مانع از هم گسيختگي جامعه قرار داد.

و مبارزه و جهاد در راه خدا را موجب عزت اسلام ، و در مقاومت و صبر ، دستيابي به پاداش و اهداف الهي را مقرر فرموده .

و نيز مصالح عمومي جامعه را در امر به معروف و نيکي به پدر ومادر را سپري در مقابل عقوبت ، و حکم قصاص را براي حفظ حرمت خون ، و وفاي به نذر را موجب آمرزش و توصيه به رعايت دقيق ميزان در معاملات را درمان خوي زشت کم فروشي ، و نهي از شرابخواري را براي جدايي از نجاستها ، و پرهيز از تهمت زدن را براي حفظ از لعن و رانده شدن از رحمت ، و دزدي نکردن را براي دستيابي به پاک دامني ، و بالاخره تحريم شرک را خالص شدن براي خدا در پذيرش ربانيتش قرار داد( که جز او پرورش دهنده اي نيست).

پس تقوا پيشه کنيد ، آن هم کمال تقوا را ( خالص شويد براي خدا در تمام زمينه ها در درون و برون ) مباد که مرگتان سر رسد و مسلمان نباشيد.

و به اطاعت از خداوند برخيزيد در آنچه که به شما امر کرده يا از آن شما را نهي فرموده ، همانا آگاهان و عارفان از ( عقوبت ) خدا مي هراسند.

سپس فرموده :هان اي مردم!

بدانيد من فاطمه ام و پدرم محمد (ص) است ، اتها و ابتداي کلامم يکي است ، هرگز آنچه که گويم غلط نبوده و آنچه که انجام مي دهم ظلم نيست.

براستي که پيامبري از ميان خودتان بر شما مبعوث شد که رنج بديهايتان بر او گران و بر شمادلسوز و با مومنين با عاطفه و مهربان بود، اگر نسبت او بدانيد و او را بشناسيد ، قبول مي کنيدکه او پدر من است ، نه پدر زنهاي شما، و نيز برادر پر عمم علي (ع) نه برادر مردان شما، و چه خوب بستگي و نسبتي است با او ( که ما داريم نه شما).

او تبليغ رسالت خويش نمود و با انذار، نبوت خويش را آشکار کرد، و خط خود را از مشرکين او تبليغ رسالت خويش نمود و با انذار، نبوت خويش را آشکار کرد، و خط خود را از مشرکين جدا ساخت ، بر فرق آنان کوبيد و گلوي آنان را گرفت ( راه کفر را بر آنان بست )، و همه را با بيان حکمت و موعظه نيکو به راه خدا دعوت کرد .

بتها را شکست ، سردمداران شکر و کفر را نابود ساخت ، تا جمعشان پاشيده شد و فرار را بر ماند ن ترجيح دادند، و نقاب از چهره حق افتاد ( و حق نمايان گشت ) ، و صداي رهبر دين طنين افکند ، و نعره شياطين خاموش شد ، و اراذل منافق هلاک شدند ، و رشته شوم کفر وشقاوت پاره شد و بالاخره دهان شما به کلمه اخلاص ( لا اله الا الله) باز شد.

در حالي که رنگهايتان سپيد ( پريده ) بود و شکمهاي خالي تان ( از گرسنگي ) به پشت چسبيده بود، و شما در لبه پرتگاهي آتشين بوديد ، و به راحتي نوشيدن جرعه آب مغلوب مي شديد، و چون لقمه اي چرب هر حريصي را به طمع وامي داشتيد و چون ( جرقه اي کوتاه عمر) هنوز آتش نگرفته ، خاموش مي شديد ، و لگد کوب قدمها بوديد ، مانده آبهاي جاده ها را مي نوشيديد و با پوست حيوانات ( نه گوشت آنها) و برگ درختان ( نه ميوه آنها) خود را سير مي کرديد و درماندگاني ذليل بوديد ، و در ترس از ربوده شدن ( همچون بردگان ) توسط اطرافيانتان به سر مي برديد . خداوند با رسولش محمد (ص) ، شما را نجات داد ، بعد از آن همه حوادثي که رخ داد( که خود تاريخي به بزرگي تاريخ بشريت است )، بعد از گرفتاريهايي که از قلدران شما و گرگهاي عرب و سر کشان اهل کتاب تحمل کرد ، اما خدا هر گاه آتشي افروخته شد آن را خاموش کرد ، و نيز هر گاه شاخ شيطان ظاهر شد، ويا هر گاه افعي هاي پليد مشرکين دهان باز کردند، پيامبر خدا (ص) برادرش علي (ع) را در کام آنان افکند ، و او - علي (ع) - روگردان نبود ، مگر آنکه دشمنان را سخت گوشمالي مي داد و شراره آتش افروزان را با شمشيرش سرد و خاموش مي کرد. او - علي (ع) - کسي است که از تلاش در راه خدا رنجها ديده ، و هميشه در اجراي اومر حق کوشيده ، نزديک به رسول خدا (ص) بود ، و آقاي دوستان خدا ، هميشه براي ( هر حرکتي در راه خدا) آماده بود ، و نصيحت مي کرد و جدي بود و سخت کوش .

و حال آنکه شما در راه رفاه و خوش گذراني بسر مي برديد ، به زمين چسبيده بوديد و امن و امان در نعمتها مي غلطيديد ، و منتظر فرصتي بوديد تا چگونه روزگار بر ما برگردد، گوش به زنگ خبرها نشسته بوديد.

در هنگامه هاي سخت ، فرار پيشه بوديد ، و در وقت نبرد ، فراري .

و چون خداوند پيامبرش را به خانه انبيا(جايگاه اصليش) فراخواند، جايي که برگزيدگانش زندگي ميکنند ، خارهاي نفاقتان سربرون آورد ،و پوشش دينتان رنگ باخت و صداي سرکرده گمراهان درآمد و پست مهرهاي ذليل و ناشناخته ظهور کرد نازپرورده جاهلان مفسد زمزمه سرداد .

پس بر دلها و زندگيتان سوارشد ، و آنگاه شيطان از کمين سربرون آورد ، درحاليکه شما را ميخواند ، و شما را لبيک گوي دعوت خود يافت و آماده براي پذيرش فريب او .

سپس قيام ( عليه حق) را از شما خواست و شما را تسيم يافت ، غضبناکتان کرد و شما بر حق غضب کرديد .

و غير از راهنمايي را که بايد ( شما را تا حق راه ميبرد ) انتخاب کرديد و به آبي که از آن شما نبود خود را سيراب نموديد .

واين در حاليست که از پيماني که (بارسول و جانشين او) بسته بوديد چيزي نمي گذشت و زخم رحلت رسول (ص) هنوز باز و بدن مطهرش روي زمين بود .

وشما ( حق جانشين را غصب کرديد)با اين بهانه که از فتنه مي ترسيم ، اما بدانيد شما خود در فتنه سقوط کرديد و آتش غضب خداوند کافران را دربر خواهد گرفت .

اين عهدشکني با اين سرعت از شما بعيد بود ، چطور اين کار را کرديد، و به کجا ميرويد ، درحاليکه کتاب خدا پيش روي شماست و ابعاد آ، ظاهر و گوياست و احکامش (چون نور) ميدرخشد و شعارهايش چشم را خيره مي کند و نهيب هاي پرهيزدهنده آن مرتبا هشدار ميدهند ، و عوامل قرآن همه واضح و روشن است .

اما شما جاي اورا پشت سر خود قرارداديد (درحاليکه قرآن امام شما بود ).

آيا اراده بي مهري و بي رغبتي به قرآن را داريد و حکومت غير او را پذيرفتيد.

ظالميني که جز قرآن را امام خود قراردهند ، بد جانشيني انتخاب کردند ، و هرکس ديني جز اسلام انتخاب کند از او قبول نشده و در آخرت از زيانکاران است .

سپس شما آنقدر مهلت نداديد تا اين زخم جانسوز و دل غمديده آرام گيرد و کشيدنش (به اين سو و آن سو ) راحت شود ، پس آتش افروزي کرديد و براين آتش افروزي دامن مي زديد و شيطان را امام خويش قرارداده ، اجابت دعوتش ميکرديد ، و به خاموش کردن انبار نوراني خدا پرداختيد ، و سنتهاي نبي گرامي اسلام (ص) را تضعيف نموديد.

ظاهر حق به خود گرفتيد و باطل را طلب کرديد و منافقانه براي اهلبيت رسول(ص) در کمينگاه ها نشسته (توطئه مي کنيد) ، و ما برروي لبه خنجرهاي شما صبر ميکنيم ، و نيزه هايتان را بر سينه هايمان تحمل ميکنيم .

و شما اکنون خيال مي کنيد که ارثي براي ما نيست ، آيا به احکام جاهليت روي آورديد درحاليکه هيچ حکمي بهتر از حکم خداوند براي کسانيکه به او ايمان دارند وجودندارد . آيا نمي دانيد؟! بلکه براي شما از خورشيد روشنتر است که من دختر رسول خدايم(ص).

اي مسلمانان ! آيا سزاوار است که ارث پدرم را(ظالمانه)از من بگيريد ؟

اي پسر ابي قحافه(ابوبکر)!آيا در کتاب خدا آمده است که تو از پدرت ارث بري و من از ارث پدر محروم باشم ، جدا که بدعت زشتي نهاده اي .آيا آگاهانه و عمدا کتاب خدا را کنار گذارده و پشت سرتان مي اندازيد ، درحاليکه قرآن مي فرمايد : سليمان (ع) از داوود(ع) ارث برد ، و درمورد ذکريا مي فرمايد : که او از خداوند درخواست نمود تا فرزندي به او عطا فرمايد تا از او و آل يعقوب ارث ببرد .

نيز فرمود : بعضي بستگان رحمي بر ديگرانشان اولويت دارند .

و باز فرمود : خداوند شما را درمورد فرزندانتان توصيه مي کنند که پسران دوبرابر دختران ارث مي برند ، و مي فرمايد : آنگاه که ترک دنيا مي کنند ، براي پدر و مارد و بستگان خود وصيت کنند به نيکي و اين حق است بر تقواپيشگان .

و شما خيال مي کنيد که من از پدرم هيچ بهره و ارثي نمي برم و هيچگونه نسبتي بين من و پدرم نيست.

آيا از حکمي که خداوند براي شما نازي فرموده ، پدرم را خارج کرده است ، يا اينکه مي گوييد اهل دو ملت از يکديگر ارث نمي برند .

و آيا من و پدرم از يک ملت نيستيم

يا اينکه ادعا مي کنيد که شما از پدرم و پسر عمم علي(ع) به قرآن کريم و شول احکام آن آگاه تريد.

آنک اين تو و اين شتر مهارشده (خلافت) که بر او سوار شدي ، بتاز که ملاقات مي کند تو را در رستاخيز ،و چه حاکم عادلي است خداوند متعال ، و چه نيکو کفيلي است محمد(ص)، و چه خوب وعده گاهي است قيامت .

آنگاه روز زيان اهل باطل است ، و آن روز از پشيماني سودي نمي بريد، پس براي هر چيزي چايگاهي است که بزودي آگاه مي شويد چه کساني را عذاب خوار کنند خداوند مي بلعد و در آتش هميشگي او جاي مي گيرند.

سپس رو به انصار کرده ، فرمود:

اي گواهان بر امت اسلامي! و بازوان جامعه ! و نگهبانان آين مقدس اسلام ! چرا در دفاع از حق من چشم فرو بستيد و در دادخواهي من اين گونه در خواب فرو رفته ايد.

آيا پدرم رسول خدا(ص) نبود که مي فرمود: حفظ حرمت مرد در حفظ حريم اولاد اوست .

چه با عجله همه چيز را فراموش کرديد و مرتکب اين ظلمها شديد، و چه زود آب بيني اين بزغاله به راه افتاد، در حاليکه شما را توان درک آنچه را که من مي گويم و عمل مي کنم، هست ، و نيروي حمايت از مطالبه حق مرا داريد.

آيا مي گوييد محمد(ص) ، رسول خدا ، مرده است پس ايم مصيبتي است بزرگ و گسترده آن شکننده ، و شکافي است وسيع ، که رشته اتصال آن گسيخته .

با رحلت او تاريک بر زمين چيره شده و ستارگان رنگ باختند و اميدها مرده اند و کوها فرو افتاده اند وحريمها شکسته شده اند و حرمتها نيز با مرگ او مرده اند.

و به خدا قسم اين رحلت ، فاجعه اي بزرگ بود و مصيبتي عظيم که مثل او هرگز نيامده و خبر آن را خداوند متعال در کتاب خود ، قرآن داده است که در خانه هاي شمااست و شب و روز با او هستيد و بلند يا آرام و با تکيه به صوت آن را تلاوت مي کنيد.

و البته مصيبت فقدان انبيا و رسولان الهي قبلا هم وارد شده ، که ( مرگ براي رسولان خدانود نيز) حکمي است قطعي و تقديري است حتمي.

( چنانکه حق تعالي مي فرمايد):

و نيست محمد(ص) مگر رسول خا که قبل از او نيز انبيا و پيامبراني بودند و در گذشتند و چون او از ميان شما با مرگ يا شهادت برود شما به ( دين آبا و اجدادتان در جاهليت) بر مي گرديد و اين بازگشت شما هيچ زياني بر خداوند وارد نمي کند ولي جزاي خير ( صبوران ) و شاکرين را از جانب خداوند بزودي مي بينيد.

اي پسران قيله ! آيا من در مورد ارثي که بايد از پدم بگيرم، مورد ظلم واقع شدم در حالي که شما ناظر هستيد و سخنم را مي شنويد و داراي تشکل و جمعيت هستيد.

حجت بر شما( با شنيدن سخنان من) تمام است ، و هيچگونه جاي شبه اي ( در مورد حق از دست رفته من) براي شما باقي نمانده است ، در حالي که شما صاحب لشکر وقدرت و سلاح و ادوات و نيروي لازم هستيد.

داوت من به شما رسيده ، پاسخ نمي دهيد و ناله من ( فضاي مدينه را پر کرده و شما) مي شنويد و کمک نمي کنيد ، در حالي که به جنگ آوري مشهوريد و به کارهاي خير و صلاح معروفيد. شما(در بين مسلمانان) به عنوان چهره هاي سرشناس و نيک و برگزيده انتخاب شديد . ( در کنار پدرم) با اعراب جاهلي و ديگر دشمنان اسلام جنگيديد و تحمل رنجها کرديد و در مقابل شجاعان دشمن مردانه ايستاديد.

ما اقدام نمي کرديم تا شما حرکت کنيد و اوامر ما را اطاعت مي کرديد. تا اينکه بوسيله ما حرکت اسلام شکل گرفت و انتظام يافت ، ( و درخت پر برکت دوران حاکميت اسلام به ثمر نشست) وپستاني پر شير يافت و عربده هاي مشرکين خفه شد و روزگا وفور تهمت و افترا به سر آمد و آتش کفر خاموش گرديد و ريشه هرج و مرج کنده شد و نظام دين اسلام استوار گرديد. پس چرا ( شما که اين چنين بوديد) بعد از آگاهي و ايمان از دين الهي برگشتيد و چرا پرچم هايي که از اسلام بر دوش داشتيد ، زمين گذاشته پنهان کاري مي کنيد و شما که پيشتازان بوديد، عقب نشستيد و بعد از ايمان به خدا مشرک شديد.

( مگر نشنيديد که خداوند مي فرمايد:)

آيا نمي جنگيد با عهد شکناني که تصميم به اخراج رسول خدا را دارند و با شما نيز جنگ نمودند

آيا از آنان مي ترسيد در حالي که ترس از خاوند بزرگ ، سزاوارتر است ، اگر مومن هستيد.

( با اين روشي که پيش گرفته ايد) مي بينم که براي هميشه زمين گير شده ايد و آن کس را که مي توانست شما را به حق رهبري و هدايت کند و به اداره امور و حد و مرز آن آشنا بود کنار گذارديد و با تنبلي کنار آمديد و خود را نجات يافته از محدوديت هايي که به خاطر اسلام تحمل مي کرديد ديده به زندگي بي قيد و بند رو آورديد ، پس يافته هاي خود را از اسلام از دست داديد . ( و فکر نکنيد که روگرداني شما لطمه اي به دين خدا مي زند) که خداوند متعال مي فرمايد:

پس اگر شما و همه اهل زمين کافر شويد، خداوند از شما بي نياز و ستايش از او قطع نمي شود.

به هر حال بدانيد آنچه که گفتم با شناخت کامل از شما بود، از سستي و بيتفاوتي که شما رادر بر گرفته و لباس بيوفايي که تن و قلبتان را پوشانده.

( و لذا هيچ اثري از فريادم در شما نمي بينم)

ليکن آنچه گفتم سوز دلي بود که بيرون ريخت و خشم و غضبي بود که فوران کرد، که ديگر تحمل کتمان آن را نداشتم ، و درد سينه ام بود که ظاهر شد و اتمام حجتي بود بر شما.

پس بر شتر خلافت سوار شويد و خود را محکم به آن ببنديد ، اما بدانيد اين شتر بر پشت خود زخم دارد و پاي آن تاول زده و ننگ آن ( برپيشاني غاصب آن ) دائمي است ، که نشاني است از غضب خداوند و داغ زشتي است ابدي.

سوار بر آن ، به سوي آتش فروزان خا مي رود و خود را در عذاب الهي که جاتن و دلش را فرا مي گيرد ، مي يابد.

پس آنچه که مي کنيد از ديدگاه خداوند غايب نبوده و بزودي نتيجه اين ستم خود را خواهيد ديد که ظالمين خيلي زود مي فهمند که بر سر آنان چه خواهد آمد.

و من دختر آن کسي هستم که از عذاب دردناک خداوند شما را انذار فرمود.

پس هر چه مي خواهيد بکنيد و ما هم وظيفه خود را انجام مي دهيم ، شما منتظر ( عقوبت اعمالتان) باشيد، ما هم منتظر ( حکم خدا) هستيم.

/ 1