پژوهشی در دیدن هلال ماه (1) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

پژوهشی در دیدن هلال ماه (1) - نسخه متنی

ابوالقاسم خزعلی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

درباره ديدن هلال ماه

ابو القاسم خزعلى

هنگامى كه هلال ماه ظاهر شود و مردمى آن را ببينند, احكام آن كه عبارتند از:

لزوم روزه گرفتن, يا روزه گشودن, ياحج گزاردن يا فرا رسيدن زمان بازپرداخت بدهكاريهاى زمانمند و... بر ايشان و همه كسانى كه با ايشان, يك افق دارند, يا افق نزديك به هم دارند, ثابت مى شود.

پرسش اين است كه آيا احكام يادشده بر شهروندان شهرهاى دور, كه در افقهاى جدا و دور دست قرار دارند نيز, لازم مى گردد؟

به ديگر سخن, آيا ديدن هلال ماه در قسمتى از زمين, سبب استقرار احكام آن بر همه مردم روى زمين در شرق و غرب آن, يا دريا و خشكى آن مى شود يا خير؟

گروهى از فقيهان, در پاسخ به اين پرسش ((آرى)) گفته و اظهار كرده اند:

((حق در مساءله ياد شده, ثبوت احكام ديدن هلال ماه بر تمامى مردم است.))

و افزوده اند:

((علماى پيشين تفاوتى ميان شهرهاى نزديك به هم, يا دور از هم قايل نبودند, همان گونه كه روايات, خالى از بيان چنين تفاوت و اختلافى هستند.))

تنها كسى كه براى نخستين بار حكم ياد شده=[ تفاوت شهرها] را اظهار داشته, شيخ طوسى, در برخى از كتابهاى خويش است.

و[ چون] اين مساءله از مسائل پر اهميتى است كه همه مسلمانان[ در اطراف و اكناف جهان] نيازمند به حكم آن هستند, به گونه اى كه همواره در ميدان جاذبه اهتمام به آن قرار دارند, از اين روى, براى آگاهى يافتن به حقيقت امر و آشكار شدن حكم آن به روشنى, شايسته است كه پرسش ياد شده را در زمينه اى جهان گستر طرح كنيم به گونه اى كه ديدگاههاى همه فقيهان عالم اسلام: شيعه و سنى را شامل شود. در اين راستا, به فقهى تطبيقى ـ مقايسه اى ـ دست يابيم و دستاورد تاءثير متقابل ديدگاهها و آرا را در سايه پى جويى اثر گذارى بعض آنها بر بعض ديگر به روشنى ببينيم, و پس از روشن بينى حاصل از كاوش ياد شده سزاوار است كه نگاهى دقيق و عميق به روايات نقل شده در اين باب افكنده و اشارتهاى احتمالى آنها را به فروع ياد شده دريافته, تا نكته هاى نهان در زواياى پنهان اين اخبار, بر ما آشكار گردد.

بناى نگارنده در اين نوشتار بر اين است كه ديدگاههاى صاحب نظران اين ميدان را با رعايت ترتيب زمانى آنها نقل كند تا در ضمن آن رشد و بالندگى افكار و شكوفايى و گسترش ديدگاهها نيز, روشن و اشكار شود. پس به كمك و يارى خداوند متعال, سخن را در اين باب آغاز مى كنيم.

شيخ صدوق, (م381:هق) در كتاب مقنع چنين مى نويسد:

((بدان كه روزه ماه رمضان, با ديدن هلال ماه آغاز و با ديدن آن انجام مى يابد و اين گونه نيست كه راهى براى اعمال نظر و گمان در اين باب گشوده باشد.))(1)

و نيز در كتاب الهدايه در باب روزه گرفتن و روزه گشودن, با ديدن هلال ماه اين گونه مى نويسد:

((امام صادق(ع) مى فرمايد: روزه گرفتن و روز گشودن, تنها با ديدن هلال ماه [واجب] است و نه با اعمال نظر و به كارگيرى ظن و گمان.))(2)

و شيخ مفيد(ره) (م413:هق) در كتاب مقنعه چنين آورده:

((... از محمد بن مسلم از امام صادق(ع) نقل شده كه فرموده اند: هنگامى كه هلال ماه را ديديد روزه بگيريد و هنگامى كه آن را ديديد افطار كنيد و در اين باب, اعمال نظر و كاربرد ظن و گمان سودى ندارد و هلال ماه نشانه ماه است كه به واسطه آن عبادتهايى چون روزه گرفتن, روزه گشودن, حج گزاردن و ديگر از مناسك مربوط به ماههاى سال بر دينمداران واجب مى گردد.))

و سيد مرتضى (م436:هق) در كتاب ناصريات(3) در اين زمينه نوشته است:

((هر آينه پيامبر(ص) هلالهاى ماه را ديده و بر اساس آن روزه و افطار را واجب كرد و نيز ايشان فرموده اند كه: با ديدن هلال روزه را آغاز كرده و هم با ديدن آن روزه را به سر آوريد.))

اما سيد در كتاب انتصار(4), متعرض اين مساءله نشده است و بايد هم چنين باشد; چه اين كه كتاب ياد شده در بيان خصوص آرايى كه ويژه اماميه است, نگاشته شده در حالى كه مساءله مورد بحث از اين دسته مطالب نيست. و حلبى(م447:هق) در كتاب كافى(5) نوشته است:

((و نشانه آغاز شدن ماه ديدن هلال ماه است و هم به اين وسيله به انجام رسيدن آن دانسته مى شود.))

سلار (م448:هق) نيز در كتاب مراسم(6) آورده:

((پس لازم است كه بدانيم نشانه وارد شدن به ماه رمضان و نيز نشانه به سر آمدن آن چيست و اين[ به واقع همان] ديدن هلال ماه است.))

و شيخ طوسى (م460:هق) در كتاب نهايه اين گونه نگاشته است:

((و زمان واجب شدن روزه و نيز زمان گشودن آن و نشانه ماههاى سال, ديدن هلال ماه است, بدون وجود عوارض و موانع بازدارنده از ديدن آن. پس هنگامى كه هلال ماه را در اوان ماه رمضان مشاهده كردى, به نيت وجوب روزه فردا را روزه بدار و نيز چنانچه خود آن را نديدى, ولى در شهر, كسان بسيارى به طور شايع آن را ديدند, همچنان روزه بر تو لازم خواهد بود و چون به خاطر وجود بازدارنده اى در آسمان, تنها پنجاه تن آن را ديده باشند باز هم روزه[بر تو] واجب است, ولى در صورتى كه فقط يك, يا دو نفر آن را ديده باشند, روزه تنها بر كسانى كه آن را ديده اند واجب مى شود و نه بر ديگران و اگر به علت نامساعد بودن هوا, هيچ كس از افراد شهر نتوانند هلال ماه را ببينند و ليكن در بيرون شهر, توسط دو شاهد عادل ديده شود, باز هم روزه گرفتن واجب مى شود.))(7)

وى در كتاب خلاف(8) چنين نوشته است:

((مساءله هشتم: نشانه ماه رمضان و هنگام واجب شدن روزه آن, يكى از دو امر است:

يا ديدن هلال ماه و يا گواهى دادن دو گواه... دليل حكم ياد شده عبارت است از اخبار بسيارى كه از پيامبر(ص) و امامان, عليهم السلام, نقل شده و از فراوانى در حد تواتر هستند[ در نتيجه نسبت به صدور آنها از معصوم(ع) قطع حاصل مى شود] ما اين اخبار را در كتاب تهذيب نقل كرده ايم.))

وهمو, در كتاب مبسوط گفته است:

((نشانه ماه رمضان ديدن هلال ماه, يا وجود دو گواه عادل است ... و چنانچه شخص هلال ماه را در شهر خويش نديد, ليكن در خارج شهر افراد ديگرى آن را ديدند, به گونه اى كه بيان شد, واجب است عمل كردن به مقتضاى آن, البته در صورتى كه شهرهاى ياد شده به گونه اى نزديك هم باشند كه در فرض نبود بازدارنده و وجود شرايط در هر دوى آنها به خاطر اشتراك يا نزديكى آنها در عرض[ جغرافيايى] امكان ديدن هلال ماه وجود داشته باشد, مانند شهرهاى: بغداد, واسط, كوفه, تكريت و موصل, ولى چنانچه شهرهاى ياد شده از يكديگر دور باشند, همچون بغداد و خراسان, يا بغداد و مصر, در اين حال هر يك از آنها حكم خاص خود را دارد.))(9)

بايد گفت اين نخستين موردى است كه از شيخ, بويژه در كتاب ياد شده انديشه فرق نهادن ميان شهرها بدون اشاره به آن در دو كتاب پيشتر از آن, به چشم مى خورد.

نظر نگارنده در اين باب كه چرا شيخ تنها در اين كتاب[ مبسوط] متعرض تفاوت شهرها شده و نه در دو كتاب پيشتر بر آن, يادآورى نكته اى كه از استاد ارجمند علامه بزرگوار آيه الله بروجردى, به يادگار دارد روشن مى شود, چه اين كه ايشان در مورد كتابهاى شيخ مى فرمود:

در واقع شيخ, در زمينه فقه سه كتاب نوشته كه براى هر يك از آنها هدفى جز هدف دو كتاب ديگر داشته است. به اين ترتيب كه, نهايه را تنها براى ارائه ديدگاههاى امامان, عليهم السلام, و خلاف را براى بيان فتاواى مسلمانان و مبسوط را براى يادآورى فروع و نتايج[ فتواهاى معصومان(ع]( نوشته است و روشن است كه پرداختن به اين فروع و پيامدها, عكس العملى بوده در برابر اهل سنت كه بر شيعه خرده مى گرفتند و مى گفتند كتابهاى فقهى شيعه, از ذكر فروع خالى و عارى بوده و تنها در بردارنده مضمون صريح رواياتند; از اين روى شيخ, كه خداوند اجر بسيارش دهد و نيكيهايش افزون سازد, به منظور زدودن اين لكه از پيشانى فروزان شيعه به نگارش كتاب مبسوط پرداخت و به همين خاطر, سزاوار است كه در مورد اين فروع به نوشته هاى اهل سنت نيز مراجعه شود, تا هم چگونگى ورود اين مباحث به حوزه شيعى روشن شود و هم با كاوش در روايات نقل شده دليلى هر چند اشارت وار بر آنها يافت گردد.

و حلبى كه هم عصر شيخ بوده در كتاب اشاره السبق نوشته است:

((علم به حلول ماه رمضان و واجب شدن روزه آن, يا با ديدن هلال ماه و يا با گواهى دو گواه عادل كه جايگزين ديدن ماه هستند, حاصل مى شود.))(10)

و ابن حمزه(كه از نظر سلسله فقيهان يك يا دو طبقه پس از شيخ قرار دارد) در كتاب وسيله نوشته است:

((شروع ماه رمضان, در صورت نبود مانع, با ديدن هلال ماه و در صورت وجود مانع با گذشتن سى روز از زمان ديدن هلال ماه شعبان, دانسته مى شود و چنانچه هلال ماه شعبان را نيز نديده باشد, با گذشت شصت روز از ديدن هلال ماه رجب شروع رمضان احراز مى گردد.

اما ديده شدن هلال ماه رمضان, از شش حالت خارج نيست, به اين ترتيب: يا يك نفر آن را ديده و يا چند نفر, يا در شهر با فرض مانع ديده شده و يا بدون مانع يا در خارج شهر و با مانع ديده شده و يا بدون مانع. در حالت نخست, چنانچه شخص به راستى آن را ديده باشد روزه تنها بر بيننده هلال لازم مى شود, گرچه نزد ابويعلى بر همگان لازم مى گردد و در حالت دوم, يا ديدن به گونه فراگير صورت مى گيرد و يا به گونه محدود كه در فرض نخست, روزه بر همه واجب مى شود و در فرض دوم, اگر يك نفر يا بيشتر ديده باشند و در ضمن مانعى در آسمان باشد[ كه سبب نديدن همگان شود] باز هم روزه واجب است و اين, همان حالت سوم است و اما در حالت چهارم, روزه تنها با فرض ديدن پنجاه تن واجب مى گردد... اگر در شهرى ديده شود و در شهر ديگرى خير, پس اگر دو شهر ياد شده به يكديگر نزديك باشند, روزه بر شهروندان هر دوى آنها واجب مى شود و اگر از هم دور باشند, مانند بغداد و مصر يا شهرهاى خراسان[ با ديدن در يكى از آن دو] روزه بر ساكنان شهر ديگر واجب نمى شود.))(11)

و ابن زهره (م585:هق) در كتاب غفيه نوشته است:

((و نشانه آغاز ماه, ديدن هلال است, همچنانكه نشانه پايان ماه نيز ديدن آن است.

و فاضل آبى (م672:هق) در كتاب كشف الرموز چنين دارد:

((اما بحث درباره ماه رمضان, در زمينه نشانه, شرايط و احكام آن مطرح مى شود, كه بايد گفت: نشانه آن, ديدن هلال ماه است, اگر كسى آن را ديد روزه ماه رمضان بر او واجب مى شود.))(13)

و محقق حلى (م676:هق) در كتاب شرايع نوشته است:

((سخن در باب ماه رمضان, نشانه, شرايط و احكام آن. اما درباره امر نخست =[نشانه] پس بايد گفت آغاز ماه با ديدن هلال ماه دانسته مى شود. در نتيجه, اگر شخص آن را ببيند بر او لازم است كه روزه بدارد... و چنانچه در شهرهاى نزديك به هم, همچون: كوفه و بغداد ديده شود روزه بر اهالى هر دو شهر واجب مى شود, بر خلاف حالتى كه دو شهر از هم دور باشند, مانند[ شهرهاى] عراق و خراسان.))(14)

همو, در كتاب معتبر, با يادآورى آنچه از شرايع بيان داشتيم, به بيان فتواى ابن عباس پرداخته و چنين نگاشته است:

((و ابن عباس هم به حكم ياد شده فتوا داده است.))

و تفاوت نهادن ميان شهرهاى مختلف تاكنون در سه مورد مطرح شده است: نخست در سخن شيخ, و ديگر در كلام ابن حمزه و سوم در بيان محقق حلى. پس از او, تا مدت يك قرن و نيم, به اين ديدگاه بر نمى خوريم.

او در كتاب مختصر نافع(15), تنها به يادآورى نشانه ماه[ رمضان] اكتفا كرده و اظهار داشته است كه با ديدن هلال ماه, روزه اين ماه واجب مى گردد.

و يحيى بن سعيد حلى(م690:هق) در كتاب جامع الشرايع(16) دارد:

((نشانه ماه رمضان ديدن هلال ماه است كه چنانچه شخص آن را به تنهايى ببيند روزه بر او واجب مى شود))

و پس از او, علامه حلى (م726:هق) در كتاب تذكره(17) نگاشته است:

((روزه ماه رمضان بر كسى كه هلال ماه را ديده باشد واجب است هر چند كه يك تن باشد.))

و هم در آن كتاب(18) آمده:

((مساءله: چنانچه اهالى شهرى, هلال ماه را ببينند و ساكنان شهر ديگر آن را نبينند, پس اگر دو شهر ياد شده به يكديگر نزديك باشند مانند بغداد و كوفه, بنا بر اين حكمى يكسان داشته و روزه گرفته و گشودن آن بر اهالى هر دو شهر لازم مى گردد. اگر از هم دور باشند, مانند: بغداد, خراسان, حجاز و عراق, در اين حال هر شهرى حكمى خاص خود را خواهد داشت. اين مطلب را شيخ نيز بيان داشته و نزد ما هم همين درست است, همان گونه كه ابوحنيفه و برخى از شافعيان و قاسم, سالم و اسحاق هم آن را پذيرفته اند و مستند اين فتوا, روايتى است كه كريب آن را نقل كرده به اين مضمون: ام الفضل, دختر حارث, وى را به سوى معاويه در شام گسيل داشت. او مى گويد: به شام رسيدم و به كار خود رسيدگى كردم. در اين هنگام, زمان حلول ماه رمضان رسيده بود. ما, هلال ماه را در شب جمعه ديديم, سپس در اواخر ماه, به مدينه بازگشتم.

عبدالله بن عباس, از من در مورد هلال ماه پرسيد كه چه زمان آن را ديديد؟

به او گفتم: در شب جمعه.

پرسيد: آيا خود آن را ديدى؟

گفتم: آرى, من و ديگران آن را ديديم مردم روزه گرفتند, همچنانكه معاويه روزه گرفت.

گفت: ليكن ما آن را در شب شنبه ديديم, بنا بر اين تا كامل شدن روزهاى ماه, يا ديدن هلال به روزه ادامه مى دهيم.

از او پرسيدم كه آيا به ديدن روزه داران ديگر اكتفا نمى كنى؟

پاسخ داد: خير, زيرا رسول خدا(ص) اين گونه فرموده اند.

علاوه بر اين كه شهرهاى دور از هم در امكان ديدن هلال متفاوت هستند, زيرا داراى اوقات طلوع متفاوتى هستند و زمين نيز كروى شكل است, از اين روى ممكن است كه

((در اين قسمت مقدار از مطالب درهنگام پردازش افتاده است.)))

هلال در شهرى ديده شود و در عين حال, در شهرى ديگر پديدار نگردد; زيرا محدب و هم كلام معصوم(ع) كه فرموده:

خداوند روزه ماه رمضان را واجب كرده است و طبق فرض با ديدن هلال, شروع ماه ثابت مى شود. و دليل ديگر اين كه زمان پرداخت ديون و نيز انجام نذرهاى مشروطه به زمان, با آن ثابت مى گردد. و نيز به استناد كلام امام صادق(ع) كه فرموده اند:

پس اگر ساكنان شهرى ديگر آن را ديدند تو نيز به آن گردن بنه.

و هم ايشان در مورد كسى كه بيست و نه روز را روزه گرفته چنين فرموده اند:

چنانچه شهود عادلى گواهى دهند كه ساكنان شهرى, با ديدن هلال, سى روز, روزه داشته اند, بايد يك روز, روزه را به قضا انجام دهد.

دليل ديگر اين كه سطح زمين صاف است. پس ديدن هلال در جايى و نديدن آن در جايى ديگر, تنها ناشى از پديد آمدن مانعى خواهد بود, زيرا ماه در جايى كه بتوان آن را ديد قرار نگرفته است. ليكن مى توان در اين قبيل دليلها مناقشه كرد, چه اين كه در شمار روزهاى ماه رمضان بودن روز ياد شده, مورد نزاع است[ و مسلم نيست] و نمى توان شهادت و گواهى ياد شده را معتبر دانست, زيرا اين اول كلام است, و سخن امام صادق(ع) نيز با توجه به ساير روايات ناظر به شهرهاى نزديك شهر محل ديدن هلال است و اما هموار بودن زمين, مردود و مشهور كروى بودن آن است.))

علامه در كتاب منتهى(19) چنين نوشته است:

((آغاز ماه با ديدن هلال معلوم مى شود, چنانچه شخص هلال را ببيند بر اوست كه روزه بدارد.))

و نيز در همان كتاب(20) اين گونه آمده:

((چنانچه اهالى شهرى هلال را ديده باشند روزه بر همه مردم واجب مى شود, چه ساكنان شهرهاى نزديك و يا شهرهاى دور. احمد, ليث بن سعد و برخى از شافعيان نيز, بر اين قول رفته اند(در اين جا, ذكرى از بعض علماى ما نياورده است آنچنان كه در تذكره گفته بود) و شيخ طوسى, اظهار داشته كه در صورت نزديك بودن شهرها و هم افق بودن آنها, همچون بغداد و بصره, حكم آنها همسان خواهد بود, بر خلاف اين كه دور از هم و با اختلاف افق باشند: مانند: بغداد و مصر, در اين صورت حكم آنها متفاوت خواهد بود...))

سپس علامه, به نقد تفصيل ميان شهرهاى نزديك و دور برآمده چنين مى افزايد:

((اگر گفته شود كه عرضهاى[ جغرافيايى] شهرهاى دور مختلف بوده و از اين روى, ممكن است هلال ماه در منطقه اى ديده شده و در منطقه اى ديگر ديده نشود, زيرا زمين شكل كروى دارد.

در پاسخ مى گوييم: بخش سكونت پذير زمين تنها يك چهارم كل مناطق آن است و با توجه به فاصله ماه از زمين, اين مقدار چندان به حساب نمىآيد. و خلاصه سخن اين كه اگر طلوع ماه در برخى از مناطق ديده نشود عدم طلوع آن در بعضى مناطق دور دست از آن منطقه, به خاطر كروى بودن زمين, نمى توان حكم به يكسان بودن آنها كرد, ولى در غير اين صورت, حق مطلب تساوى در حكم است.))

اين سوال جاى طرح دارد كه آيا كلام علامه, در منتهى به شكلى كه گذشت ناظر به همان تفصيل ياد شده در تذكره است, يا نظر به تفصيلى ديگر دارد; يعنى تفصيل ميان صورت علم به طلوع نكردن ماه در سرزمينهاى دور كه تفاوت حكم را موجب مى شود و صورت علم نداشتن به آن كه منجر به تساوى حكم دو منطقه مى شود؟ حق اين است كه مستفاد از عبارت منتهى تفصيلى ديگر است, نه همان تفصيل ميان شهرهاى دور و نزديك كه در تذكره اختيار كرده است.

سخن علامه در كتاب قواعد(21) چنين است:

((آغاز ماه رمضان, با ديدن هلال ماه دانسته مى شود گرچه تنها يك تن آن را ببيند و در نتيجه گواهى او پذيرفته نشود... و حكم شهرهاى نزديك به هم يكسان است, بر خلاف شهرهاى دور از هم, پس چنانچه شخص به منطقه اى دور دست مسافرت كند كه هلال ماه در آن جا در شب سى ام ديده نشود, بايد كه از ساكنان آن شهر پيروى كند. و چنانچه شخص سپيده دم عيد را درك كرد و با اين حال, مركب او را به منطقه اى دور دست انتقال داد كه هلال ماه در آن جا به خاطر نزديكى درجات ديده نشد, حكم به وجوب امساك و خوددارى از انجام مفطرات جاى بحث و نظر دارد. و چنانچه شخص هلال ماه رمضان را ديد و سپس از آن, به منطقه اى دور كه هلال در آن ديده نشده سفر كرد, نزديك تر به واقع اين است كه روزه روز سى و يكم بر او واجب است, همچنانكه در فرض عكس صورت ياد شده افطار روز بيست و نهم لازم خواهد بود.))

بايد گفت اين سخن, هر چند برابر مبناى ياد شده درست باشد, از اين باب كه هر منطقه اى حكم خاص خود را دارد, بنا بر اين چنانچه شخص ياد شده مسافرت و نقل و انتقالى نمى داشت, هرگز مجبور به روزه گرفتن در روز سى و يكم نمى شد, همچنانكه مجبور روزه گشودن در روز بيست و نهم و اين احكام, تنها نتيجه تغيير مكان وى و پيروى از حكم خاص هر منطقه صورت گرفته, ليكن با وجود اين, احكام ياد شده=[ روزه روز سى و يكم و افطار روز بيست و نهم] به خودى خود بر اذهان افراد متشرع سنگينى مى كنند, همچنانكه حكم كردن به دو عيد يا دو شب قدر[ در صورت نقل و انتقال] پس, بدين روى, چنانچه دليل قاطعى بر يكسان بودن حكم همه ساكنان مناطق مختلف يافت شود, اين امتياز را دارد كه با ارتكاز و نهانخانه اذهان متشرعان سازگارتر بوده و از اين روى, پذيرفتنى تر خواهد بود.

علامه در كتاب مختلف(22) متعرض اين مساءله نشده است و مى دانيم كه اين كتاب معركه آرا و افكار فقيهان شيعه است.

و نيز شهيد اول(م786:هق) در كتاب دروس(23) نوشته است:

((روزه ماه رمضان با ديدن هلال اين ماه آغاز مى شود, حتى اگر, شخص به تنهايى آن را ببيند... و شهرهاى نزديك به هم, همچون: بصره و بغداد حكم يكسانى دارند, بر خلاف شهرهاى دور, مانند: بغداد و مصر, اين[ تفصيل] مطلبى است كه شيخ اظهار داشته است و احتمال مى رود كه در صورت ديدن هلال در سرزمينهاى شرقى, حكم به شروع ماه براى سرزمينهاى غربى هم ثابت شود هر چند از هم دور باشند, به جهت حصول قطع و يقين به امكان ديدن آن در شرق, بر فرض نبودن مانع.))

به نظر نگارنده اين ديدگاه, در واقع حكم به تساوى همه مردم نيست, زيرا در اين صورت, تفاوتى ميان شهرهاى شرقى و غربى نخواهد بود.

سپس شهيد در ادامه سخن خود چنين مى نويسد(24):

((بيان سه فرع: نخست اين كه چنانچه شخص هلال ماه را در شهرى ديد و پس از آن به شهر ديگرى كه حكمى جز حكم شهر اول دارد مسافرت كرد حكم شهر دوم, معتبر است, از اين روى, ممكن است سى و يك يا بيست و هشت روز روزه بر او واجب شود, حتى اگر سپيده دم عيد را درك كرد و پس از آن مسافرت كرد, بايد به انتظار عيد منطقه دوم روزه بدارد. چنانچه[ اول ماه را] با روزه صبح كند و پس از آن به نقطه اى ديگر مسافرت كند در اين كه بتواند روزه خود را بگشايد جاى بحث است و رعايت جانب احتياط, در فروعهاى ياد شده پسنديده تر مى نمايد.))

محقق ثانى (م940:هق) در كتاب جامع المقاصد(25), در ذيل كلام علامه كه نوشت:

((چنانچه شخص هلال ماه را ببيند و پس از آن به جايى سفر كند كه در آن جا هلال ديده نشده پس نزديك تر به واقع اين است كه روزه روز سى و يكم بر او واجب خواهد بود.))

نوشته است:

((اين سخن, كلامى متين و نيكوست, هر چند در صورتى كه مسافر شب هنگام به مقصد خود برسد حكم مساءله ياد شده و هم فرض عكس آن, با اشكال رو به رو مى شود.))

وى همچنين در پس كلام علامه كه نوشت:

و در صورت عكس فرض گذشته شخص ياد شده بايد در روز بيست و نهم افطار كند[به خاطر ديدن هلال شوال]

مى نويسد:

((در صورتى كه ماه ناقص باشد[ يعنى سى روز نباشد] و با اين فرض قضايى بر عهده مكلف نخواهد بود بر خلاف آنچه برخى از اهل سنت گفته اند كه علامه نيز براى پاسخ به همين بعض, مطلب ياد شده را بيان داشت.))

نگارنده مى گويد, با تقريرى كه محقق ثانى براى سخن علامه اظهار داشته, اين گونه به نظر مى رسد كه ديدگاه علامه را كه همان تفصيل بين شهرهاى دور و نزديك است, پذيرفته است.

و نيز شهيد ثانى (م966:هق) در شرح كتاب لمعه(26) در اين باب چنين نوشته است:

((آغاز ماه رمضان, با ديدن هلال ماه معلوم مى شود, در نتيجه وجوب روزه بر بيننده آن ثابت مى گردد, حتى اگر بر ديگران لازم نباشد كه روزه بدارند.))

وى در كتاب مسالك(27) هم سخنى در اين زمينه دارد كه در پى مىآيد:

((وچنانچه هلال ماه, در سرزمينهاى نزديك به هم, همچون كوفه و بغداد ديده شود...

به اين معنى كه در يك شهر از شهرهاى نزديك به هم ديده شود و در ديگر از آنها ديده نشود, روزه داشتن بر همه ساكنان آنها واجب مى گردد, بر خلاف اين كه شهرهاى ياد شده از هم دور باشند كه در اين صورت, هر شهرى حكمى مستقل از ديگر شهرها خواهد داشت... و متفرع بر اين مطلب اين كه چنانچه شخص, هلال ماه را در شهرى در شب جمعه ببيند و پس از آن به شهرى دور در شرق شهر اول=[ مبداء] برود كه در آن جا هلال را در شب شنبه ديده اند, يا بر عكس, حكم چنين شخصى بنا بر قول ظاهرتر از دو قول در مساءله, پيروى از وضعيت شهر دوم=[ مقصد] است, از اين روى, در چنين فرضى, ممكن است سى و يك روز روزه بدارد و يا در روز بيست و نهم, روزه بگشايد و چنانچه در منطقه اى صبح را به عيد آغاز كند و سپس در همان روز, به مسافرت رود و پيش از ظهر به شهر دوم برسد, بايد به نيت روزه از افطار خوددارى كند و همين كافى است براى انجام وظيفه او, و اگر پس از ظهر به شهر دوم رسيد, بايد كه خوددارى كند از گشودن روزه و با اين حال, روزه آن روز را به جا آورد. و در فرض عكس صورت قبل[ يعنى به جايى مسافرت كند در آن جا عيد فطر رسيده باشد] بايد كه روزه بگشايد و پسنديده تر در همه اين فرضها, رعايت جانب احتياط است, زيرا دليل روشنى وجود ندارد, بلكه تنها استدلالهاى اجتهادى=[ظنى] ديده مى شود كه علماى اصحاب بر اساس مساءله ياد شده استنتاج كرده اند, با اختلاف نظر ايشان, هم در اصل و هم در فروع آن.))

نگارنده مى گويد: گويا شهيد, به سنگينى اين فروع و دور از ذهن بودن آن براى پيروان شريعت پى برده كه اين چنين دست به دامن احتياط شده است, ليكن مستفاد از تعليل ايشان كه نوشت:

((روشنى در مساءله نيست بلكه تنها استنتاجهاى ظنى به چشم مى خورد)) اين است كه فروع ياد شده, مورد پذيرش ايشان نبوده, هر چند مبتنى بر اصول و قواعد مقبولى باشند.

مى دانيم كه شهيد, از برجستگان فقها در اين قبيل مباحث است, بلكه در چنين مسائلى او را بايد صاحب يد بيضاء دانست و اى كاش, اين فقيه نامور, اشكال اصلى را متوجه اساس و بنيان اين فروع مى كرد و راه را براى يكسان دانستن حكم همه شهرها, چه دور و چه نزديك, هموار مى ساخت.

مقدس اردبيلى, (م993:هق) از ديگر فقيهان است كه در كتاب مجمع الفائده و البرهان(28) به اين مساءله پرداخته و ضمن توضيح عبارت متن يعنى: ((... و شهرهاى نزديك مانند بغداد و كوفه حكمى يكسان دارند برخلاف شهرهاى دور...)) مى نويسد:

((دليل اين تفصيل پس از فرض يادشده روشن است, زيرا چنانچه شخص در اين شهر, هلال را نبيند و در شهرى ديگر هلال ديده شود, درست خواهد بود, اگر بگوييم او هلال را نديده است در اين صورت, به استناد دليلهايى كه دلالت مى كنند بر اين كه ماه رمضان, با ديدن هلال شروع مى شود, مى توان گفت: اين شخص هنوز ماه رمضان را درك نكرده است, پس مى تواند روزه بگشايد. در نتيجه, ديدن هلال در شهرى ديگر براى ساكنان اين شهر, سودى نخواهد داشت و دليلى بر ملازمه ميان ديدن در يكى و ديدن در ديگرى وجود ندارد, بلكه برابر فرض, كه همان اختلاف افق شهرهاى ياد شده است, مى دانيم حتى ملازمه اى ميان ديدن آن در آن جا و امكان ديده شدنش در اين جا وجود ندارد, و بلكه گاهى ديده شدن آن در اين جا, ممكن نيست, و اگر به اين نكته توجه نشود, گاه و در برخى از حالتها پيش مىآيد كه بايد كمتر از بيست و نه روز روزه داشت... پس كلام علامه در كتاب منتهى (مبنى بر نبود تفاوت و تفصيل پس از ديدن هلال در يكى از شهرها و واجب شدن روزه و هم افطار, ميان شهرهاى دور از هم و يا نزديك به هم, به استناد ديدن هلال در شهرى و ثبوت آن به گواهى گواهان در ديگر شهرها... ) دور مى نمايد به دليل آنچه بيان شد.))

به نظر نگارنده, مقدس اردبيلى, به نيكى متوجه ضعف و سستى مبنايى شده است كه بر اساس آن گاهى روزه ماه رمضان بيست و هشت روز خواهد شد و اين همان نكته اى است كه پيش از اين بيان داشتيم, مبنى بر اين كه چنين احكامى بر اذهان مومنان سنگينى كرده و به سادگى پذيرفتنى نيست, همچنانكه اشارت رفت كه قبل از محقق اردبيلى, شهيد بزرگوار نيز به اين نكته آگاهى يافته بود و در آن جا بيان داشتيم كه اى كاش شهيد ضعف و سستى فروع ياد شده را ناشى از ضعف مبناى تفصيلى[ و تفاوت نهادن ميان شهرهاى دور و نزديك] مى دانست و نه متوجه بى پايگى اجتهاد و استنباط ظنى فقيهان[ با فرض صحت و راستى مبنى و اساس], و از كمال بهره مندى است كه مقدس اردبيلى, چنين سستيها و كاستيهايى را دليلى بر ناراستى مبنى قرار مى دهد, ليكن, نقطه ابهاى در كلام ايشان ديده مى شود كه همچنان شگفت انگيز است و آن اين كه چگونه ايشان ناسازگارى فروع ياد شده را با ارتكاز اهل شرع گواه سستى مبناى تساوى [ميان شهرهاى دور و نزديك در حكم] دانسته اند; چه اين كه در صورت قرار دادن ديدن هلال ماه در منطقه اى از زمين, در حكم ديدن آن در همه مناطق, چگونه ممكن است كه ماه رمضان بنا بر برخى از احتمالها, بيست و هشت روز شود. اگر چنين گفته شود كه در صورت ادعاى ديدن هلال ماه در جايى در شب جمعه و سپس پى بردن به اين كه هلال در شب پنج شنبه ديده شده بود, ماه رمضان در اين فرض بيست و هشت روز مى شود, در پاسخ مى گوييم به واقع در چنين فرضى خطاى ادعاى نخست روشن مى شود و پى مى بريم كه آغاز ماه, تنها از شب پنج شنبه بوده است و با اين توجيه, هرگز ماهى از ماههاى سال كمتر از بيست و نه روز نخواهد شد و بلكه تنها, بنا بر مبناى تفصيل بين شهرهاى دور و نزديك است كه صاحب آن نظر, خود بر اين واقعيت اعتراف دارند كه در برخى شرايط ماه بيست و هشت و در برخى ديگر سى و يك روز مى شود و اين خود بهترين گواه بر سستى مبناى ياد شده است و از اين روى, اين فروع شاذ و ناماءنوس, بايد به خوبى مورد توجه و تاءمل قرار بگيرند, تا شايد در اتخاذ ديدگاه نهايى در تحقيق اين مساءله ما را يارى دهند.

و جاى تعجب است كه ايشان=[ مقدس اردبيلى] در توضيح عبارت علامه:

((چنانچه شخص پيش از (بعد از, خ ل) ديدن هلال ماه مسافرت كرده و در شب سى و يكم هم آن را نبيند, بايد كه همراه با ساكنان شهر مقصد روزه بدارد و در فرض عكس, در روز بيست و نهم بايد همراه با آنها افطار كند.))

نوشته است:

((اما مساءله متفرع بر اين قول, بسيار روشن است.))

بايد گفت گرچه ترتب پيامدهاى قول ياد شده بر آن روشن است, ليكن اين پيامدها مستلزم سنگينى بر ذهنها و دورى از آنهاست, كه ايشان=[ مقدس اردبيلى] خود از آن مى گريختند.

از ديگر فقيهان, صاحب مدارك (م1009:هق) است كه در كتاب مدارك(29) (كه همچون مسالك شرحى است بر شرايع) نگاشته است:

((چنانچه هلال ماه در يكى از شهرهاى نزديك به هم, كه با يكديگر اختلاف افق ندارند, ديده شود و در ساير شهرها ديده نشود, روزه گرفتن بر ساكنان همه آن شهرها واجب مى شود, بر خلاف شهرهاى دور از شهر ياد شده كه عبارتند از شهرهايى كه با يكديگر اختلاف افق دارند, زيرا روزه تنها بر كسانى واجب است كه هلال را ديده اند, نه آنان كه آن را نديده اند. و علامه (ره) در كتاب تذكره نظرى را از برخى علماى مانقل كرده مبنى بر اين كه همه شهرها حكمى يكسان دارند, پس چنانچه هلال ماه در شهرى ديده شده و حكم به شروع ماه شود, اين حكم در حق تمامى ساكنان زمين, چه شهرها دور باشند و چه نزديك و چه در افق با هم اختلاف داشته باشند يا خير نافذ است و همين ديدگاه را علامه, در كتاب منتهى در ابتداى سخن خويش برگزيده است[ كه پيش از اين عبارت ايشان را نقل كرديم] گرچه در آخر سخن, چنين نوشته:((.. . و بالجلمه ان علم طلوعه فى بعض الاصقاع[...كه ناظر به تفصيل خاصى ميان شهرهاست و ما پيش از اين به آن اشاره كرديم] ... و اين كلامى پسنديده و پذيرفتنى است.))

سپس صاحب مدارك, به فروع مبتنى بر تفصيل ميان شهرها كه منجر به سى و يك يا بيست و هشت روز روزه گرفتن و يا روزه گرفتن پس از عيد گرفتن مى شود, پرداخته و مى نويسد:

((شهيد در كتاب دروس چنين دارد: ((شايسته تر و پسنديده تر اين است كه در تمامى اين فرضها جانب احتياط رعايت گردد)) و شكى در صحت اين سخن نيست, چه اين كه مساءله ياد شده بسيار جاى اشكال و تاءمل دارد.))

و محقق بزرگوار فيض كاشانى (م1091:هق) در كتاب وافى(30) در پى سخن امام(ع) كه فرمودند:((چنانچه اهالى شهر ديگرى ماه را يافتند تو نيز, برابر آن عمل كن)) و نقل روايتى ديگر مثل آن چنين نوشته است:

((توضيح اين كه: امام(ع) از آن روى كلام ياد شده را بيان داشتند كه با فرض ديدن يك تن هزار تن ديده اند, آنچنان كه گذشت. ظاهر حديث اين است كه هيچ تفاوتى ميان اين كه شهر مورد نظر, از شهرهاى نزديك بوده باشد, يااز شهرهاى دور نخواهد بود; زيرا ملاك تكليف ديدن هلال است, نه امكان ديدن آن. افزون بر اين كه ضابطه اى عرفى براى تشخيص دورى و نزديكى وجود ندارد, و لفظ موجود در حديث نيز اطلاق و شمول دارد, از اين روى, آنچه در بيان متاءخران از اصحاب ما مبنى بر تفاوت شهرهاى دور و نزديك ديده مى شود و هم آنچه در باب تفسير دورى و نزديكى از روى اجتهاد اظهار داشته اند, همه و همه بى وجه است.))

شيخ جليل القدر يوسف بحرانى (م1186:هق.) در كتاب حدائق(31) نوشته است:

((چهارم, هر آينه گروهى از اصحاب,بلكه به نظر مى رسد مشهور آنان تصريح كرده اند كه حكم شهرهاى نزديك به هم, همچون بغداد و كوفه يكسان است, در نتيجه چنانچه هلال ماه در يكى از اين شهرها ديده شود روزه گرفتن بر ساكنان همه آنها واجب مى شود,

((( در اين قسمت مقدار از مطالب در هنگام پردازش افتاده است)))

اما تاءييد اين ديدگاه=[همسانى مردم در شروع انجام ماه] به آنچه كه در وافى و كتابهاى مانند آن ياد شده در حدى از توانايى است كه هيچ جايى براى سست انگاشتن آنها وجود ندارد.

و اما محقق ارجمند نويسنده كتاب رياض (م1231:هق) در كتاب(32) خويش ذكرى از مساءله مورد بحث به ميان نياورده, همچنانكه فقيه بزرگوار سيد احمد خوانسارى, در كتاب جامع المدارك.

[اين دو فقيه] تنها به ذكر ديدن هلال ماه اكتفا كرده اند. البته نبايد از دو كتاب ياد شده انتظارى هم در بيان مساءله مورد نظر داشت; زيرا اين هر دو در شرح كتاب مختصر نافع نگاشته شده و كتاب ياد شده تنها ديدن هلال را بيان داشته بدون حتى اشاره اى به حكم شهرهاى دور از هم يا نزديك به هم. از ديگر فقيهان مى توان به نراقى (م1245:هق) اشاره كرد كه در كتاب مستند(33) پس از بيان توضيحى درباره طول و عرض شهرها و اين كه عرض آنها عبارت است از فاصله آنها از خط استوا و طول آنها عبارت است از فاصله آنها از جزاير خالدات چنين بيان داشته:

((چنانچه درجه طول[ جغرافيايى] شهرى به مقدار زيادى دور از[ طول] شهرى ديگر باشد و همچنين عرضهاى آن دو, بسيار از هم دور باشند. در اين صورت اين امكان وجود دارد كه ماه نسبت به درجه خاصى از تحت الشعاع خورشيد خارج شود, در حالى كه هنوز نسبت به درجه اى ديگر در تحت الشعاع خورشيد قرار دارد كه در اين حال, هلال در شهرى ديده مى شود و در شهرى ديگر ديده نمى شود و روشن است كه اين تفاوت, ناشى از اختلاف هوا يا زمين نيست, بلكه مربوط به خارج شدن ماه از حوزه تابش خورشيد در درجه اى خاص است.))

و به هر روى, وى پس از اين كه با دقت سرشار خويش در مباحث علم هيئت, ما را بهره مند ساخته, چنين نگاشته است:

((حقى كه چاره اى جز از پذيرفتن آن نيست اين كه ديدن هلال ماه, در يكى از دو شهر براى ساكنان شهر ديگر به طورمطلق كافى است, چه دو شهر ياد شده به هم نزديك باشند يا تا حد زيادى از هم دور, زيرا اثبات تفاوت حكم دو شهر, بستگى بر علم به دو مطلب است كه هرگز اميد حصول آنها نمى رود:

1. بدانيم ملاك روزه گرفتن و گشودن, وجود هلال ماه در خود شهر است و بودنش در شهرى ديگر كافى نيست و اين كه حكم شارع به ثبوت قضاى روزه پس از ديده شدن هلال ماه در شهرى ديگر, ناشى از اين است كه ديدن آن در شهر ديگر, دليلى است بر اين كه هلال ماه در اين شهر نيز وجود داشته است[ هر چند كه ديده نشده] و هيچ راهى براى اثبات اين مطلب وجود ندارد; زيرا هنوز جاى اين ادعا هست كه گفته شود وجود ماه در يك شهر به طور مطلق, براى شهرهاى ديگر هم كافى است.

2. بدانيم دو شهر ياد شده به لحاظ[ امكان] ديدن هلال با يكديگر تفاوت دارند به اين صورت كه هلال ماه در يكى باشد و در ديگرى نباشد و اين را نيز نمى توان كشف كرد; زيرا به صرف داشتن اختلاف طولى يا عرضى, نمى توان چنين نتيجه اى را گرفت و تنها نتيجه ممكن اين است كه بگوييم هلال ماه را در يكى مى توان ديد و در ديگرى خير, اما اين كه در يكى باشد و در ديگرى نباشد را هرگز, نمى توان نتيجه گيرى كرد, زيرا احتمال دارد كه ماه پيش از حاصل شدن مغرب در دو شهر مذكور از تحت الشعاع خورشيد خارج شده باشد, هر چند در يكى از دو شهر از شعاع خورشيد دورتر قرار گرفته باشد... و هيچ راهى براى دانستن اين مطلب, جز مراجعه به نظر يك يا چند عالم هيئت كه بازگشت به گفته يك يا دو رصد كننده مى كند, وجود ندارد و اين مقدار هم, به جهت احتمال خطاى همه ايشان, بيشتر موجب علم نمى شود, و بدون حاصل شدن علم به دو مطلب, ياد شده, هيچ دليلى براى دست كشيدن از اطلاق يا عموم روايات وجود ندارد.

از فقيهان ديگر در اين باب, كاشف الغطاء (م1263:هق) است كه در كتاب كشف الغطاء(34) چنين نوشته است:

((... هنگامى كه حكم به ثبوت هلال ماه در منطقه اى ثابت شود, اين حكم در مورد مناطق نزديك به آن جا هم نافذ خواهد بود... بر خلاف مناطق دور از منطقه ياد شده.. . و چنين شخص هلال ماه را در جايى ببيند و سپس به جايى ديگر نقل مكان كند, به مقتضاى حكم منطقه مقصد به روزه هايش مى افزايد و يا از آنها كم مى كند.

محقق دانشور, شيخ محمد حسن نجفى, صاحب جواهر (م1266:هق) در كتاب خويش(35) نوشته است:

((و به هر روى, چنانچه هلال ماه در يكى از شهرهاى نزديك به هم, مانند كوفه و بغداد و مانند اينها كه اختلاف افق[ چندانى] ندارند, ديده شود, روزه گرفتن بر ساكنان همه اين شهرها واجب مى شود... بر خلاف شهرهاى دور از هم, همچون: عراق, خراسان و مانند اينها كه اختلاف افق آنها, يا معلوم و يا محتمل است... لكن گاهى چنين اشكال مى شود كه اختلاف افقى در منطقه مسكونى زمين, كه تنها يك چهارم تمام مساحت زمين را در بر مى گيرد, به چشم نمى خورد يا به اين خاطر كه زمين هموار است و نه كروى و يا به اين دليل كه مساحت ياد شده14=[ كل مساحت زمين] با توجه به بلنداى آسمان=[ فاصله زمين از ماه] قابل چشم پوشى است و چه بسا بر همين مطلب گواهى مى دهد (علاوه بر اطلاق روايات, بويژه در روايت صحيح هشام كه در بردارنده لفظ نكره است كه به گونه على البدل همه حالتها را در بر مى گيرد.) سخن معصوم(ع) در دعا كه چنين آمده: ((و قراردادى ديدن هلال ماه را ديدنى يكسان براى همگان)), و نيز اين كه هرگز اتفاق نيفتاده كه اختلاف مشاهده اى ميان شهرهاى شرقى و غربى رخ داده باشد... بلكه ظاهر عبارت نقل شده از منتهى اين است كه علامه در ابتداى سخن خويش همين ديدگاه را برگزيده, گرچه در آخر سخن, چنين گفته: و به هر روى, چنانچه طلوع ماه در بعضى مناطق و طلوع نكردن آن در برخى ديگر به خاطر دورى از هم و نيز كروى بودن زمين معلوم گردد, در اين صورت حكم اين دو منطقه يكسان نخواهد بود... ))

وى سپس چنين ادامه مى دهد:

((و احتمال مى رود كه حكم مساءله به اين شكل نباشد[يعنى اختلافى ميان مناطق نباشد] زيرا كه به طور عادى نمى توان علم به طلوع ماه در برخى مناطق و طلوع نكردن آن در بعضى ديگر به دست آورد, بنا بر اين, واجب بودن روزه بر همگان[ حتى با ديدن ماه در يك شهر] مطلقا[ چه در شهرهاى دور ساكن باشند و چه در شهرهاى نزديك] قولى قوى و متين خواهد بود و بر اين اساس, فروعى كه شهيد, در كتاب دروس براى اين مساءله بيان داشته, به اين ترتيب كه اگر شخص هلال را در شهرى ديده و سپس به شهرى ديگر كه حكمى دگر دارد مسافرت كند, تابع حكم شهر دوم خواهد بود, در نتيجه مى شود كه سى و يك روز يا بيست و هشت روز, روزه بگيرد... از اساس و پايه رد مى شود.))

سيد حكيم, در مستمسك العروه(36) در ذيل اين عبارت صاحب عروه كه نوشت: ((اگر ديده شدن هلال در شهرى ديگر جز شهر مكلف ثابت شود, در اين صورت اگر دو شهر ياد شده نزديك به هم باشند, همين مقدار[ براى آغاز ماه رمضان] كافى است و در غير اين صورت, كافى نيست مگر اين كه با دور بودن از هم توافق آنها در افق حراز گردد.

در پس عبارت: ((كافى است)) چنين نوشته است:

((به دليل اجماع و گفته شده كه: مى توان براى اين حكم هم به خبر صحيح هشام بن حكم از امام صادق(ع) استناد كرد; چه اين كه ايشان در مورد شخصى كه بيست و نه روز روزه گرفته بود, چنين نوشته است: چنانچه براى او شهود عادلى باشند كه به سى روز روزه با ديدن ماه در شهرى ديگر گواهى دهند, در اين صورت بايد يك روز روزه قضا انجام دهد. و هم مى توان به اطلاق دليلهايى كه بر كفايت دو شاهد عادل كه به ديدن هلال گواهى دهند دلالت مى كنند تمسك جست. البته بر اين اساس كه همه اين دليلها تنها ناظر و منصرف به صورت نزديك بودن شهرها هستند.

نگارنده مى گويد, از آن جا كه بى ترديد شهرهاى مختلف در طول و عرض جغرافيايى با يكديگر متفاوتند و اين تفاوت موجب اختلاف آنها در طلوع و غروب[ ماه و خورشيد] و نيز ديدن و نديدن هلال ماه مى گردد, چنانچه علم حاصل شود كه دو شهر در طول جغرافيايى مساوى هستند, بدون شك سخن گواهان=[ بينه] در باب ديدن هلال ماه در يكى از آنها معتبر خواهد ود و بدين وسيله ديدن هلال در شهر ديگر نيز ثابت مى شود و همين گونه است اگر هلال در يكى از شهرهاى شرقى ديده شود, زيرا در اين صورت ديدن هلال در مورد شهرهاى غربى به طور قطع[ و به طريق اولى] ثابت مى شود, ولى چنانچه هلال ماه در شهرهاى غربى ديده شود, در اين صورت دور نيست كه به اطلاق روايت ياد شده تمسك جسته[ و يكسانى حكم را ثابت كنيم] مگر اين كه علم پيدا كنيم كه هلال در شهرهاى شرقى ديده نشده است, چه اين كه در اين صورت و با وجود علم, ديگر مجالى براى حكم ظاهرى[ ظنى] نخواهد بود و ادعاى انصراف[ حديث ياد شده] به صورت نزديدك بودن شهرها, بى دليل است. آرى اين احتمال وجود دارد كه بگوييم حديث ياد شده اطلاقى نسبت به شهرهاى دور ندارد, زيرا نگاه آن به صورت تعميم حكم نسبت به درون و بيرون شهر ياد شده است و عمومى از جهت اختلاف افق و يا اشتراك افق دو شهر ندارد, ليكن احتمال پيشين قوىتر است.

فقيه معاصر آيه الله خويى, در كتاب منهاج الصالحين(37) نوشته است:

((مساءله:75 چنانچه هلال ماه در شهرى ديده شود, اين امر براى ثبوت هلال در شهرهاى ديگرى كه با شهر ياد شده اشتراك افق دارند, به گونه اى كه ديدن آن در يكى از آنها گواه[امكان] ديده شدن آن در ديگر از آنهاست, كافى است, بلكه به نظر مى رسد ديدن هلال در يك شهر براى ثبوت آن در ديگر شهرها به طور مطلق كفايت كند توضيح: شهرهاى واقع بر سطح زمين, به دو قسم تقسيم مى شوند:

1. شهرهايى كه مشرقها و مغربهاى آنها يكى بوده يا به هم نزديك باشند.

2. شهرهايى كه شرقها و مغربهاى آنها تا حد زيادى با يكديگر تفاوت داشته باشد.

اما درباره قسم نخست, بايد گفت كه علماى اماميه, همگى بر اين قول رفته اند كه ديدن هلال در برخى از اين شهرها, براى ثبوت آن در ديگر از آنها, كفايت مى كند, زيرا در اين صورت نديدن آن در شهرهاى ياد شده , ناشى از وجود مانع مثل: كوهها يا بيشه ها يا ابرها يا چيزى نظير اينها خواهد بود.

اما درباره قسم دوم كه افقهاى مختلف دارند, بايد گفت كه در هيچ يك از كتابهاى علماى پيشين ما, سخنى درباره آنها به چشم نمى خورد. آرى قول به اين كه اشتراك افق در سرايت حكم از شهرى به شهر ديگر, شرط لازم است, از شيخ طوسى در كتاب مبسوط نقل شده است. به هر روى, در نوشته هاى بيشتر پيشينيان اين مساءله ديده نمى شود و تنها نزد متاءخران از علماى ماست كه معركه آرا قرار گرفته است و معروف نزد ايشان اين است كه در سرايت دادن حكم هم افق بودن شهرها لازم است, گرچه گروهى از عالمان و محققان با ايشان مخالفت كرده و قائل به لزوم نبودن هم افقى و كفايت ديدن هلال در شهرى براى ثبوت آن نسبت به همه شهرها, حتى با اختلاف افق شده اند. در اين زمينه, مى توان به كلام علامه در كتاب تذكره اشاره كرد كه از برخى علماى ما اين قول را نقل كرده و خود نيز به صراحت آن را در كتاب منتهى برگزيده است و نيز شهيد اول در كتاب دروس اين راءى را محتمل دانسته, همچنانكه محدث كاشانى در وافى و صاحب حدائق در كتاب حدائق آن را برگزيده اند. همچنين صاحب جواهر در كتاب جواهر و نراقى در كتاب مستند و سيد ابوتراب خوانسارى در شرح نجات العباد و سيد حكيم به طور اجمالى در مستمسك نسبت به اين قول اظهار تمايل كرده اند. به نظر مى رسد اين قول; يعنى كفايت ديدن هلال در يك شهر براى همه شهرهاى دور و نزديك, درست تر باشد و مى توان براى اين ادعا, دو دليل ذكر كرد:

1. ماههاى قمرى با قرار گرفتن ماه در گردش طبيعى اش در موقعيتى خاص نسبت به خورشيد, آغاز شده و در انتهاى يك دور چرخش, ماه در پوشش شعاع خورشيد قرار گرفته كه در نتيجه اين حالت به نام محاق, ديدن هلال در هيچ قسمتى از زمين امكان پذير نيست و پس از خروج ماه از حالت محاق و امكان پذير شدن ديدن آن يك ماه قمرى به سر آمده و ماه قمرى ديگرى آغاز مى گردد. روشن است كه خارج شدن ماه از اين حال, سر آغاز ماهى جديد براى همه قسمتهاى زمين, با تمام اختلافهاى آنها در مشرقها و مغربها خواهد بود, نه ماهى جديد براى بخش خاصى از زمين, گرچه ماه تنها در بعضى از مناطق قبل مشاهده باشد كه اين پديده ناشى از مانعى عارض خواهد بود, همچون شعاع نور خورشيد, يا مانع شدن بخشى از زمين نسبت به بخشهاى ديگر و يا چيزهاى از اين دست كه هيچ ربطى به پديده خروج از محاق ندارند, چه اين كه خروج ياد شده, داراى مصاديق و افراد بسيارى نبوده و فقط يك مصداق عينى دارد كه بدون ملاحظه قسمتهاى گوناگون زمين تحقق يافته است و اين به خلاف طلوع خورشيد است كه با بسيارى قسمتهاى مختلف زمين, افزايش مى يابد, به گونه اى كه براى هر منطقه اى از مناطق آن, طلوعى خاص حاصل مى شود و در پرتو اين بيان, روشن مى شود كه مقايسه اين پديده طبيعى با مساءله طلوع و غروب خورشيد, قياسى مع الفارق است, چه اين كه مناطق مختلف زمين, به اعتبار كروى شكل بودن آن, به طور طبيعى, داراى مشرقها و مغربهاى متفاوتى خواهند بود و نمى شود كه براى تمام قسمتهاى زمين, يك مشرق و يك مغرب وجود داشته باشد, بر خلاف اين پديده طبيعى, يعنى خارج شدن ماه از ميدان شعاع نور خورشيد, زيرا هيچ گونه ارتباطى به سرزمينهاى روى زمين ندارد, تا با زياد بودن آنها زياد گردد, بنا بر اين ديدن هلال ماه, حتى در يك شهر نشانه و دليلى قطعى خواهد بود بر خارج شدن ماه از وضعيتى كه در پايان گردش خود به دور زمين و ابتداى ماه قمرى جديد, نسبت به خورشيد و براى تمام قسمتهاى زمين پيدا كرده است, نه خروج ماه از موقعيتى كه براى شهر ياد شده و شهرهاى هم افق با آن داشته است و از اين جا روشن مى شود اين كه مشهور از اصحاب قائل به لزوم يكسانى شهرها در افق شده اند, تنها ناشى از اين تخيل است كه خارج شدن ماه از تحت شعاع نور خورشيد, بسته به موقعيت مناطق مختلف زمين است, همچون بستگى طلوع خورشيد و غروب آن به موقعيت خاص مناطق مختلف زمين, جز اين كه همچنانكه دانستى, هيچ ربطى ميان خروج ماه از حالت محاق و شرايط بخشهاى مختلف زمين وجود ندارد و در واقع اين پديده حتى به وجود يا عدم كره زمين نيز مرتبط نيست.

و[ دليل] دوم رواياتى هستند كه بر ادعاى ياد شده دلالت دارند و ما بخشى از آنها را ذكر مى كنيم... نگارنده مى گويد: ذكر روايات را به مقام و مجال استدلال و تمسك به روايات وا مى نهيم.))

فقيه معاصر آيه الله گلپايگانى, در حاشيه اى كه بر عروه الوثقى و وسيله النجاه دارد, مى نويسد:

((احتمال كافى بودن[ ديدن هلال ماه در يك شهر] به طور مطلق (يعنى براى همه شهرها) خالى از وجه نيست, ليكن درباره شهرهايى كه افقى پيشتر از شهرى كه ديدن در آن صورت گرفته, دارند نبايد احتياط ترك شود.

اين سخن ايشان است در حاشيه وسيله النجاه و مانند آن هم در حاشيه عروه الوثقى بيان شده است.))

فقيه معاصر آيه الله ميلانى (م1395:هق) در حاشيه عروه الوثقى(38) ذيل كلام صاحب كتاب كه عبارت است از: ((توافق افق دو شهر...)) نوشته است:

((يا پيشتر بودن افق شهرى كه در آن ماه ديده شده و ظاهرتر اين است كه[ ديدن هلال در يك شهر] به طور مطلق[ و براى همه شهرها] كافى باشد, ليكن شايسته نيست كه احتياط در اين موارد ترك گردد.))

و نيز فقيه معاصر آيه الله گلپايگانى, در مجمع المسائل(39) مى نويسد:

((سوال:811 در وسائل, كتاب صوم, ابواب احكام شهر رمضان كه سى و هفت باب است, در باب سوم مى گويد: بابى در بيان اين كه نشانه ماه رمضان و ديگر از ماههاى سال ديدن هلال ماه است, بنا بر اين روزه گرفتن تنها با ديدن هلال ماه و يا با گذشت سى روز[ از ماه شعبان] واجب مى شود و روزه گشودن در پايان ماه, تنها با ديدن هلال يا گذشت سى روز[ از ماه رمضان] و اين كه در اين مورد لازم است كه تنها به يقين عمل شود و نه به ظن و گمان.

[آن گاه بيست و هشت حديث درست با همين مضمون نقل مى كند]. بنا بر اين اگر در يكى از شهرهاى دور, هلال ماه ديده شود, براى مردم ديگر شهرها از كجا يقين حاصل مى شود كه در آن شهر هلال سرزده و وجوه استحسانيه اى كه بعضى از بزرگان در بعضى از رسائل عمليه بيان كرده اند, اجتهاد در مقابل نص است, غرض حقير اين است كه در برابر اين اخبار متواتره چطور مى شود فتوا داد كه اگر در يكى از شهرهاى دور, ديدن هلال شود براى مردم ديگر شهرها كفايت مى كند. مستدعى است نظر مباركتان را مرقوم فرماييد تا مورد استفاده قرار بگيرد؟

جواب: هيچ اشكالى و يا اختلافى در اين مطلب وجود ندارد كه روزه گرفتن تنها پس از ديدن هلال ماه رمضان يا گذشتن سى روز از ماه شعبان واجب مى شود و نيز روزه گشودن تنها پس از ديدن هلال ماه شوال, آنچنانكه در اخبار بسيارى بيان شده, يا گذشت سى روز از ماه رمضان, جايز, بلكه واجب مى شود. آنچه جاى بحث دارد اين است كه ديدن هلالى كه سبب روزه در ابتداى ماه و سبب افطار در آخر آن مى شود, آيا ديدن آن در هر يك از شهرها[ ى روى زمين] تنها نسبت به ساكنان همان شهر كافى است به گونه اى كه اگر هلال را به مثل در قم ببينيم, براى ساكنان ديگر شهرها كافى نخواهد بود, چه اشتراك افق داشته باشند و چه اختلاف افق, يا اين كه ديدن آن در يك شهر تنها براى شهرهاى هم افق يا داراى افق نزديك با آن كفايت مى كند آن چنان كه در عروه اختيار شده است و يا اين كه ديدن ياد شده, افزون بر شهرهاى هم افق و داراى افق نزديك, نسبت به شهرهاى واقع در جانب غربى شهر محل ديدن نيز كافى است, آن گونه كه گروهى از بزرگان اختيار كرده اند و يا اين كه ديدن هلال در يك شهر براى همه شهرها كافى است هر چند با شهر ياد شده اختلاف افق داشته باشند آن گونه كه علامه در برخى از كتابهاى خويش و نيز بعضى ديگر (آن چنان كه در ذهن دارم) اختيار كرده اند و هم فاصل نراقى در كتاب مستند بر آن پافشارى كرده است. منظور از اين قول[ اخير] اين است كه هنگامى كه هلال ماه از پوشش شعاع خورشيد خارج شد و پذيراى ديدن شده باشد و مردم آن را در پايان شعبان ديدند, اين ديدن نشانه انجام ماه شعبان و آغاز ماه رمضان است, از اين روى, در هر شهرى كه هلال ديده شود و زمان شب هنگام باشد, اين شب, شب[ اول] رمضان خواهد بود و در هر شهرى كه پس از ساعت خورشيد طلوع كرده (بلكه حتى فجر طلوع كرده باشد) ياد شده آن روز روز[ اول] رمضان است و اختيار كننده اين ديدگاه, روايتهاى مربوط به ديدن هلال را حمل بر ديدن[ دست كم] در يكى از مناطق روى زمين كرده است و نه بر ديدن شخص مكلف, يا ديدن در خصوص شهر او. اين نسبت به مقام ثبوت. و اما نسبت به مقام اثبات, پس بايد دانست كه همه آراى موجود, نيازمند به حصول يقين يا قيام دليل شرعى معتبر هستند و بدون چنين دليلى نمى توان به وجوب روزه, يا افطار حكم كرد و شايد بتوان گفت آنچه در باب پانزدهم از احكام ماه رمضان,از كتاب وسائل به عنوان حديث نخست نقل شده بر همين معنى دلالت دارد; زيرا پرسش كننده از امام(ع) در مورد ادعاى اهل حساب=[ منجمان] كه مدعى ديدن هلال در اندلس و آفريقا شده اند, پرسيده و امام(ع) به او پاسخ مى دهد كه با وجود ترديد, روزه واجب نمى شود, به جاى اين كه بگويد ديدن هلال در شهرهاى دور براى آغاز ماه كافى نيست. و نيز روايتى ديگر كه در باب دوازدهم, حديث دوم نقل شده كه امام(ع) چنين فرموده اند:

چنانچه اهالى شهرى ديگر آن را ديده باشند, بايد كه روزه را قضا كنى مى تواند دليلى بر ديدگاه ياد شده باشد, چه اين كه مطلق بوده و شامل شهرهاى دور نيز مى شود و خداوند پاك و منزه, داناى حقيقى بر امور است.))

نگارنده مى گويد: ضمن تشكر بسيار از بيان روشن و رساى اين محقق بزرگ بايد گفت: خبر دوم از باب دوازدهم كه در پايان گفته ايشان مورد استشهاد واقع شده, در باب سوم ضمن بيست و هشت حديث بيان شده است و اين خبر, همان حديث نهم از باب سوم است, از اين روى, نيازى به ارجاع به بابى ديگر نيست, ليكن خبر ياد شده با وجود اين, ضعيف و غير قابل اعتماد است. پس اى كاش اين محقق بزرگ, به جاى خبر ياد شده, حديث نخست از باب دوازدهم(40) را كه خبرى صحيح و معتبر است مورد استشهاد قرار مى داد كه عبارت است از:

((محمد بن حسن, با سند خويش از حسين بن سعيد از حماد از شعيب از ابوبصير از امام صادق(ع) چنين نقل كرده كه: از ايشان در مورد روزى از ماه رمضان كه روزه اش بايد قضا شود پرسش شد و آن حضرت در پاسخ اظهار داشت: آن را قضا مكن, مگر آن كه دو گواه عادل از تمامى نمازگزاران بر زمان شروع ماه, گواهى دهند و نيز فرموده اند كه روزى را كه بايد روزه اش قضا شود آن روز را كه به قضا مى دارند, روزه مدار, مگر اين كه ساكنان همه شهرها آن را قضا كنند. پس در اين صورت, روزه اش بدار.))

و يا حديث سوم از باب هشتم(41) خبر موثق عمار به اين ترتيب:

((... پس چنانچه ساكنان شهرى ديگر گواهى دهند كه هلال را ديده اند روزه آن روز =[روز اول ماه رمضان] را قضا كن.))

و يا خير صحيح هشام بن حكم(42):

((اگر دو گواه عادل, بر اين امر شهادت دهند كه ساكنان شهرى از زمان ديدن هلال تا سى روز, روزه گرفته اند, در اين صورت, قضاى روزه روز ياد شده واجب مى شود.))

و با وجود روايتهاى معتبر بسيارى كه در اين زمينه وارد شده, ديگر جاى هيچ اشكالى باقى نمى ماند. داريم فقيه معاصر سيد عبدالاعلى سبزوارى, در شرح خويش بر كتاب عروه الوثقى به نام ((مهذب الاحكام فى بيان الحلال و الحرام))(43) چنين بيان داشته:

((سخن پيرامون اين مساءله كه مورد ابتلاى عموم مردم در بيشتر دوره هاى تاريخ [اسلام] بوده, گاهى به حسب مقتضاى اصل[ عملى] است و گاهى به حسب مفاد اخبار وارده و زمانى به حسب[ ساير] اعتبار[هاى محتمل] و زمانى ديگر به حسب سخنان و آراى فقيهان...))

ايشان سپس در مقام بيان[ ساير] اعتبارها چنين نوشته است:

((و اما[ فرض] سوم, حاصل تركيب چند مقدمه است:

1. ابتدا و انتهاى ماه از امور تكوينى[ و عينى] است كه هيچ جاى تعبد در آنها نيست...

2. ابتداى ماه به مقتضاى برهانهاى قاطع به دست آمده از علم هيئت, عبارت است از خارج شدن ماه از تحت الشعاع[خورشيد] و ظهور و بروز آن در افق[ حال فرقى نمى كند كه] ديده شود يا ديده نشود و اين نكته از امور تكوينى[ و قوانين طبيعى] مربوط به حركتهاى دورانى سيارات است... و خارج شدن[ ماه] از تحت الشعاع و بروز و ظهور آن در افق به طور مطلق, هيچ گونه بستگى به اختلاف افق ندارد, مگر آن كه اختلاف افق به مقدار يك روز يا يك شب باشد كه در مورد شهرهاى مسلمان نشين, چنين تفاوتى وجود ندارد[ نگارنده مى گويد: بحث در اين باب, گسترده تر از محدوده سرزمينهاى اسلامى است و سرزمينهاى غير اسلامى كه شمارى از ساكنان آنها, حتى يك نفر, مسلمان هستند نيز در بر مى گيرد].

3. در ميان روايتها و اخبارى كه وارد شده, هيچ نامى از اشتراك افق يا اختلاف آن ميان شهرها به ميان نيامده, به گونه اى كه ديدن هلال در برخى از شهرها, تنها براى شهرهاى هم افق كافى باشد و نه براى شهرهاى با اختلاف افق. و ما هرگز, بر اين تعبير يا چيزى نزديك به آن, در لابه لاى اخبار دست نيافتيم...

4. آنچه مانع ديدن هلال در شهرهاى گوناگون مى شود, بسيار متفاوت و متنوع است, هم به لحاظ كيفى و هم به لحاظ كمى, و هم به ديگر ملاحظات كه به شمار در نيايد, همجون ابر و... در نتيجه ديده نشدن هلال, لزوما به معنى ظهور و بروز نداشتن آن در افق نيست.))

تا به اين جا بحمد الله از ارائه آراى علماى خاصه=[ اماميه] فارغ شده و به يارى خداوند از اين پس زبان قلم را به بيان آرا و اقوال عامه=[ اهل سنت] مى سپاريم, پس مى گوييم:

شافعى (م204:هق) در كتاب ام(44) چنين نوشته است:

((ربيع از شافعى از مالك از عبدالله بن دينار از ابن عمر نقل كرده كه رسول خدا, صل الله عليه و سلم, فرموده اند: ماه[ رمضان] بيست و نه روز است, از اين روى, تنها با ديدن هلال ماه روزه گرفته و تنها با آن افطار كنيد و اگر هوا ابرى بود, روزهاى آن را تا سى روز كامل گردانيد.))

و ابن حزم (م456:هق) در كتاب محلى(45) نوشته است:

((و هر كس به گواهى شخصى كه مورد وثوق اوست, چه مرد يا زن و چه آزاد يابنده, يك تن يا بيشتر, ديدن هلال را در پايان شعبان احراز كند, بر او واجب است كه روزه بدارد, چه ديگران هم روزه بگيرند يا خير. و همين گونه است اگر او خود به تنهايى هلال را ببيند و نيز چنانچه به گواهى يك يا چند تن ثابت شود كه هلال ماه شوال ديده شده, بايد كه افطار كند, چه ديگران نيز افطار كنند يا خير و همين طور است اگر شخص خود به تنهايى هلال ماه را ببيند. اگر پرواى آزار ديگرا را داشته باشد, بايد آن[ روزه يا افطار] را از ديگران پوشيده بدارد. عبدالله بن يوسف... از ابن عمر از پيامبر, صلى الله عليه و آله و سلم, نقل مى كند كه ايشان هنگام ذكر رمضان فرمودند:

جز به ديدن هلال روزه مگيريد و جز به آن افطار نكنيد. اگر وجود ابر مانع از ديدن آن شد شمار روزها را در نظر بگيريد...

و از ابن عباس از پيامبر(ص) نقل شده كه فرمود: ((پس اگر ابر مانع از ديدن هلال شد, روزهاى ماه را[ تا سى روز] كامل كنيد.))

و در اين كه آيا خبر واحد در اين موارد اعتبار دارد يا خير؟ اختلاف نظر وجود دارد, از جمله ابوحنيفه و شافعى در مورد هلال ماه رمضان آن را معتبر دانسته اند, ولى درباره هلال ماه شوال كمتر از دو مرد عادل را كافى نمى دانند. و ابو محمد (كنيه ابن حزم) اين را تناقض آشكار دانسته است.

و مالك در اين باره گفته: در هيچ يك از دو مورد ياد شده گواهى كمتر از دو مرد عادل اعتبارى ندارد.

ابو محمد مى گويد: براى آن كه ميان هلال رمضان و شوال تفاوت گذارده است, هيچ گونه دليلى نيافتيم و اما وجه و دليل قول مالك عبارت است از قياس حكم ياد شده به ساير احكام شرعى.

ابو محمد مى گويد: و قياس به هر شكلى باطل است....

سرخسى (م483:هق) در كتاب مبسوط(46)(در مورد بحث از روزه روز شك) نوشته است:

((مگر اين كه هلال را به تنهايى ديده و امام شهادت و گواهى او را رد كرده باشد و شهادت او تنها درصورتى رد مى شود كه آسمان بدون ابر و شخص ياد شده, از اهالى شهر باشد, ولى چنانچه آسمان ابرى باشد, يا او از بيرون شهر آمده باشد, يا از ساكنان منطقه اى دور بوده باشد, در اين صورت شهادت وى نزد ما, پذيرفته خواهد شد, بر خلاف نظر شافعى در يكى از دو قولش .... و دليل ما, كلام پيامبر(ص) است كه فرمود:

با ديدن هلال, روزه بگيريد و با ديدن آن افطار كنيد و اگر هوا ابرى بود شعبان را تا سى روز كامل بگردانيد....))

و ابن رشد (م595:هق) در كتاب بدايه المجتهد و نهايه المقتصد(47) نوشته است:

((گفتار دوم در بيان اركان است كه عبارتند از سه ركن كه دو ركن آنها يعنى زمان و خوددارى از انجام مفطرات مورد اتفاق نظر است و ركن سوم, اختلافى است و آن عبارت سات از نيت. اما درباره ركن اول كه زمان است... علما بر اين مطلب اجماع دارند كه ماه عربى بيست و نه يا سى روز است و نيز بر اين مطلب كه نشانه ماه رمضان, تنها ديدن هلال است, به دليل سخن پيامبر(ص) كه فرموده: ((با ديدن هلال روزه بگيريد و نيز با ديدن آن افطار كنيد.)) منظور ايشان از ديدن هلال ظاهر شدن ماه است پس از پنهان بودنش. و در موردى كه اسمان شهر را ابر پوشانده باشد, به گونه اى كه ديدن هلال ممكن نباشد و نيز در زمان ديدنى كه اعتبار داشته باشد, اختلاف نظر پيش آمده است. اما درباره اختلاف نخست كه مربوط به صورت ابرى بودن آسمان است, بيشتر علما بر آنند كه حكم اين فرض كامل كردن شمار روزهاى ماه به سى روز است. پس اگر سخن در باب هلال ابتداى ماه باشد, بايد ماه پيش از آن را سى روز در نظر گرفت و ماه رمضان در واقع از روز سى و يكم آغاز مى گردد و اگر ترديد در هلال آخر ماه باشد بايد كه مردم سى روز روزه بگيرند و ابن عمر بر اين قول رفته است: آن كه در فرض هلال آغاز ماه با آسمان ابرى رو به رو شود, بايد كه روز دوم را روزه بدارد و اين همان روزى است كه به روز شك معروف است و از برخى پيشينيان نقل شده كه هنگام ابرى بودن آسمان, بايد به محاسبات[ نجومى] در باب مسير ماه و خورشيد مراجعه كرد و اين راءى را مطرف بن شخير, از بزرگان تابعان, برگزيده است. ابن سريح از شافعى نقل كرده كه وى گفته است:

كسى شيوه استدلال به ستارگان و منزلگاههاى ماه را اختيار كرده و برايش ثابت شود كه هلال ديده شدنى است, هر چند در پس ابر باشد و ابر مانع از ديدن آن گردد, بر او رواست كه روزه بدارد و اين روزه از او پذيرفته مى شود. و ريشه اختلاف علما در اين باب, اجمالى است كه در كلام پيامبر(ص) وجود دارد كه فرمود:

((با ديدن هلال روزه بگيريد و هم با ديدن آن افطار كنيد, و اگر ابر مانع از ديدن هلال شد, آن را اندازه بداريد)) چه اين كه بيشتر علما آن را به معناى به تمام رساندن سى روز تفسير كرده اند.

و برخى از ايشان ((تقدير[ ((و اندازه گرفتن] وارد در حديث پيامبر(ص) را حمل بر معناى محاسبه نجومى كرده اند و بعضى ديگر از آنها خبر ياد شده را چنين تفسير كرده اند كه شخص بايد با حالت روزه سپيده را آغاز كند كه اين مختار ابن عمر است همچنانكه بيان شد, ولى الفاظ حديث اين تفسير را بر نمى تابند, اما پشتوانه برداشت خاص مشهور از علما از حديث ياد شده, خبرى است كه ابن عباس از پيامبر(ص) نقل كرده است كه فرمود:

((چنانچه آسمان ابرى بود, شمار روزها را به سى برسانيد))

به اين بيان كه اين حديث, روشنگر معناى مجمل حديث سابق است و مى دانيم كه برابر قواعد علم اصول, بايد مجمل را جمل بر مبين كرد و تعارضى ميان آن دو نخواهد بود و بر اين اساس[ دليل] مختار مشهور و جمهور علما روشن خواهد بود.))

و نيز وى گفته است:(48)

((بر فرض اين كه بگوييم ديدن هلال در حق آن كه هلال را نديده با اخبار ثابت مى شود, اين پرسش مطرح مى شود كه آيا اين حكم[ ثابت در مورد اشخاص] در مورد شهرها نيز جارى مى شود يا خير؟

به ديگر سخن, آيا بر ساكنان شهرى كه هلال را نديده اند لازم است كه برابر نظر اهالى شهر ديگرى كه ماه را ديده اند, عمل كنند, يا اين كه هر شهرى حكم خاص خود را دارد؟

پاسخهاى گوناگونى به اين پرسش داده شده است, از جمله, مالك به نقل ابن قاسم و مصريان از او بر اين قول است كه در صورت ثابت شدن هلال براى اهالى شهرى ديگر ديده شده است, بايد قضاى روزه روز ياد شده كه مورد افطار واقع شده به جا آورده شود.

شافعى و احمد نيز بر همين نظرند و اهل مدينه از مالك اين گونه روايت كرده اند كه ديدن هلال در يك شهر به صرف اخبار آن براى اهالى شهر ديگر كه هلال را نديده اند, تكليفى در پى ندارد, مگر آن كه امام مردم را بر اين امر وادار سازد و اين راءى مختار ابن ماجشون و مغيره از پيروان مالك است و همه بر اين قول رفته اند كه در مورد شهرهاى دور از هم, همچون اندلس و حجاز حكم ياد شده جارى نمى گردد.

و سبب اين اختلاف در آرا و اقوال, در واقع ناسازگارى ميان اخبار و دستاوردهاى نظرى است, چه اين كه به مقتضاى اعمال نظر بايد گفت كه شهرها در صورت عدم تفاوت و اختلاف قابل توجه در افقهايشان حكم يكسانى دارند; زيرا همه آنها در حكم منطقه اى واحد با افقى واحد هستند. و در صورت اختلاف افق چشمگير ميان شهرها, ديگر همسانى افق و حكم وجهى ندارد.

و حال آن كه مقتضاى اخبار وارده از جمله خبر مسلم از كريب به اين مضمون: ((ام فضل دختر حارث او را به سوى معاويه در شام گسيل داشت...)) اين است كه هر شهرى حكم خاص خويش را دارد, چه در مورد شهرهاى نزديك و چه در مورد شهرهاى دور, در حالى كه ديديم مقتضاى اعمال نظر فرق نهادن ميان شهرهاى دور و نزديك است, بويژه شهرهايى كه اختلاف بسيارى در طول و عرض جغرافيايى دارند.))

و عبدالله بن احمد بن محمد بن قدامه (كه از پيشروان فقه احمد بن حنبل است) (م:

620هق) در كتاب مغنى(49) آورده است:

((و چنانچه ساكنان شهرى هلال ماه را ببينند بر ساكنان همه شهرها روزه گرفتن واجب مى شود و اين قول مختار ليث و برخى از پيروان شافعى است و برخى ديگر از ايشان, بر اين قول رفته اند كه اگر مسافت ميان دو شهر به اندازه اى كم باشد كه اختلاف افقى پيش نيايد, همچون بغداد و بصره, ديدن هلال در يكى از آن دو موجب وجوب روزه در شهر ديگر مى شود و اگر مسافت بين آنها, همچون فاصله شهرهاى عراق و حجاز و شام باشد, در اين صورت, هر شهرى حكم خاص خود را دارد. از عكرمه نقل شده كه هر شهرى حكم خاص خويش را دارد[ يعنى ديدنى مربوط به خود], كه اين قول مختار قاسم و سالم و اسحاق است به خاطر روايت كريب كه گفته وارد شام شدم... دليل ما آيه شريفه است: ((پس هر كس از شما, ماه[ رمضان] را درك كند, بر اوست كه روزه بدارد. ))

و سخن پيامبر(ص) به شخص اعرابى هنگامى كه از ايشان پرسيد: آيا خداوند تو را به روزه اين ماه امر كرده:

فرمود: آرى.

هم سخن آن حضرت خطاب به شخصى ديگر كه از ايشان پرسيد: خداوند چه مقدار روزه را بر من لازم كرده است؟

فرمودند: ماه رمضان. و همه مسلمانان اتفاق نظر دارند كه روزه ماه رمضان واجب است و برابر فرض روز مورد بحث, بر اساس گواهى افراد مورد وثوق قسمتى از فاصله زمانى ياد شده است, بنا بر اين, روزه آن روز بر همه مسلمانان واجب است و ديگر اين كه ماه رمضان, عبارت است از فاصله زمانى ميان دو هلال آغاز و پايان ماه و روز مورد بحث, در همه احكام بخشى از اين فاصله به حساب مىآيد, از جمله در مورد رسيدن زمان بازپرداخت بدهيها و نيز واقع شدن طلاق و آزادى بنده و واجب شدن نذرها و ديگر از احكام شرعى.))

وى همچنين در جايى ديگر(50)نوشته است:

((و چنانچه شخص هلال ماه رمضان را به تنهايى ببيند, بايد كه روزه بدارد. مشهور اين است كه هر گاه شخص هلال ماه را به تنهايى ببيند, روزه گرفتن بر او واجب مى شود, چه شخص عادلى باشد و چه نباشد... و اين مختار مالك و ليث و شافعى و اصحاب راءى است... و حنبل از احمد, نقل كرده كه فرد ياد شده نبايد روزه بگيرد, مگر در ضمن گروه و جماعتى از مردم و مانند اين معنى از حسن و ابن سيرين نقل شده است... دليل ما اين است كه روز ياد شده به يقين نزد فرد ياد شده از روزهاى ماه رمضان است, پس روزه اش بر او واجب خواهد بود, همان گونه كه اگر حاكم[ شرع] حكم به آن كند. اما اين كه روز ياد شده در حق ديگران, در شمار روزهاى ماه شعبان خواهد بود, مطلبى روشن و بى ابهام است, ولى شخص ياد شده چون ماه را ديده, مى داند كه روز ياد شده از روزهاى ماه رمضان بوده و از اين روى, بر اوست كه در آن روز, روزه بگيرد.))

همو, در كتاب ديگرش(51) نوشته است:

((و چون ساكنان شهرى, هلال ماه را ببينند بر همه مردم لازم است كه روزه بدارند و گواهى گواه عادل در مورد ديدن هلال رمضان پذيرفته مى شود, هر چند در مورد ماههاى ديگر گواهى كمتر از دو گواه عادل پذيرفتنى نيست.))

و در تعليقه اى در حاشيه كتاب ياد شده, در مقام استدلال بر اين مطلب نوشته شده:

((ترمذى اين قول را به اجماع و اتفاق همگان حكايت كرده است, به دليل خبرى كه ابن عمر از پيامبر(ص) نقل كرده كه ايشان گواهى يك مرد را در مورد ديدن هلال ماه تنفيد كرد, در حالى كه در مورد گواهى بر[ جواز] افطار جز به گواهى دو مرد اعتنا نمى كردند.))

وابن تيميه (م672:هق) در كتاب فتاواى كبراى(52) خود نوشته است:

((به اتفاق نظر اهل خبره, هنگام طلوع در شهرهاى مختلف متفاوت است. پس اگر شهرهايى هم افق باشند, روزه ساكنان همه بر آنهاواجب مى شود و در غير اين صورت, روزه واجب نمى شود و همين قول, ديدگاه صحيح شافعيان و نيز قولى در مذهب احمد است و كسى كه به تنهايى هلال رمضان را ببيند و گواهى وى بر اين امر مردود شود, روزه اى بر او و غير از او واجب نمى گردد و اين قول را حنبل از احمد در مورد روزه نقل كرده است, و همچنان كه مكلف خود به تنهايى به عرفه و منى نمى رود, مبناى اين درگيرى و اختلاف بر اين اصل است كه آيا هلال نامى است براى آنچه از آسمان طلوع مى كند گرچه ظاهر و پديدار نشود يا اينكه تنها نامى است براى حالت بروز و ظهور [ماه] آنگونه كه از كتاب و سنت به دست مىآيد.))

عبدالرحمن جزيرى(53) در كتاب خويش الفقه على المذاهب الاربعه(54) آورده است:

((ماه رمضان, به يكى از اين دو راه ثابت مى شود:

1. ديدن هلال ماه در صورتى كه آسمان صاف و خالى از چيزهايى كه مانع ديدن هلال هستند باشد...

2. كامل بودن شعبان تا سى روز در جايى كه آسمان صاف و بى مانع نباشد, به دليل فرموده پيامبر(ص):

((با ديدن هلال روزه بداريد و با ديدن آن هم افطار كنيد, و چنانچه هوا ابرى بود روزهاى شعبان را تا سى روز كامل كنيد...))

و سه تن از پيشوايان[ اهل سنت] بر اين قول رفته اند و حنبليان با آن مخالفت ورزيده و بر اساس گفتارى از پيامبر(ص) در حديثى ديگر (همجون حديث ياد شده با اين تفاوت كه در آخر به جاى تكميل كردن سى روز شعبان, امر به اندازه گيرى و تقدير كرده اند) در صورت ابى بودن آسمان, حكم به احتياط, يعنى روزه داشتن كرده اند به ادعاى اين كه معناى تقدير چنين است.))

وى در جاى(55) ديگر از كتاب خويش, نگاشته است:

((هنگامى كه ديده شدن هلال در نقطه اى از زمين ثابت شود, روزه بر همه مردم واجب مى گردد و هيچ تفاوتى ميان مناطق دور و نزديك (در صورت وجود طريقى كه موجب روزه باشد) نيست و مختلف بودن زمان طلوع هلال, به هيچ روى, مستلزم تفاوت حكم ياد شده نيست, اين مختار سه تن از پيشوايان اهل سنت است كه شافعيان با ايشان مخالفت ورزيده اند...))

او, در حاشيه كتاب چنين آورده است:

((شافعيان بر آن رفته اند كه اگر ديده شدن هلال در جايى ثابت شود, روزه بر ساكنان مناطق نزديك به آن, از هر سو واجب مى شود به استناد ثابت شدن اين, و ملاك نزديكى شهرها هم عبارت است از يكى بودن زمان طلوع=[ يكى بودن افق] آنها به اين ترتيب كه فاصله ميان دو شهر, تقريبا كمتر از بيست و چهار فرسخ باشد. ولى روزه بر ساكنان مناطق دور دست, به استناد ديدن ياد شده واجب نمى شود, به دليل اختلاف افقى كه ميان آنها وجود دارد.))

و نيز سيد سابق در كتاب خويش ((فقه السنه))(56) نگاشته است:

((به چه دليلى ماه[ رمضان] ثابت مى شود؟[ آغاز] ماه رمضان[ يا] با ديده شدن هلال ماه ثابت مى شود, حتى با ديدن يك فرد عادل و يا با تكميل كردن ماه شعبان تا سى روز تمام.)) و نيز در همان كتاب(57) نوشته است:

((اختلاف مناطق در زمان طلوع=[ در افق:] بيشتر علما بر آنند كه اختلاف در افق, هيچ نقشى ندارد, بنا بر اين, هر گاه ساكنان شهرى هلال را ببينند روزه بر ساكنان همه شهرها واجب مى گردد, به دليل سخن پيامبر(ص) كه فرمود:((با ديدن هلال ماه, روزه بگيريد و با ديدن آن هم افطار كنيد)) و اين خطاب شامل همه مسلمانان است, پس هر كه در هر جايى آن را ببيند, گويا همه آن را ديده باشند... و ديدگاه درست نزد حنفيان و نيز مختار شافعيان اين است كه براى ساكنان هر شهرى ديدن خود آنها اعتبار دارد و نه ديدن ديگران در شهرهاى ديگر.))

اين بود آنچه نگارنده از آرا و اقوال عامه=[ اهل سنت] و خاصه=[ شيعه] در اين باب يافته است. و ديديم كه چگونه در آغاز اكتفاى به ديدن تنها, بدون هيچ تفصيلى كردند و پس از آن, چگونه و در چه زمانى تفاصيل ياد شده در ميان ايشان مطرح گشته است, تا جايى كه به نكات و فرضيه هايى دقيقى در اين باب دست يافتند كه حتى گاه ابزار و وسايل زمانشان, براى حل و تحقيق آنها كافى نبود, تا اين كه دست تقدير الهى در اين عصر ابزار لازم براى تحقيق در فرضهاى ياد شده را در اختيار بشر نهاد, ليكن اين بزرگان, كه خود فرضهاى ياد شده را طرح كردند, در ابتدا پذيرفتن آنها را سنگين مى شمردند, همچنان كه نزد ما گران آمد; از اين روى, حكم به احتياط مى كردند, آن گاه پس از چندى در اعمال نظرها و اجتهادهاى بيان شده و در نهايت در مبانى آنها تجديد نظر كردند, تا اين كه سرانجام, همه آنها را به طور قطع مردود اعلام كردند, چنان كه از كتاب حدائق و جواهر و ديگر از كتابها كه گام بر گام آنها نهاده اند, ديديم, چه اين كه سى و يك روز يا بيست و هشت روز, روزه گرفتن و يا خوددارى از خوردنيها و آشاميدنيها و..., پس از عيد گرفتن احكامى هستند كه نه تنها با ذهن و فكر دينداران سازگارى ندارند, بلكه در بين روايات نيز, هيچ گونه اشاره اى به آنها نشده است. و نيز ديديم كه درباره ديدن هلال ماه, آرا و نظريه هاى بسيارى[ در ميان فقيهان] وجود دارد, از جمله اين كه ديدن هلال در يك جا, تنها براى ساكنان همه جا و مناطق نزديك به آن كافى است, يا اينكه ديدن هلال در شهرهاى شرقى براى ساكنان شهرهاى غربى كافى است, هر چند در فاصله زيادى از هم باشند و يااينكه مادامى كه اختلاف ميان دو شهر احراز نشده باشد, ديدن در هر نقطه اى براى مناطق ديگر كافى است, برخى ديگر با صراحت تمام اظهار داشته اند كه ديدن هلال در يك نقطه, براى همه مردم كافى است بدون ذكر هيچ خصوصيتى و بعضى اين نظر را اختيار كرده اند كه شرط كافى بودن ديدن در يك جا, براى جاهاى ديگر اين است كه هنگام ديدن هلال, شهرهاى ديگر در پوشش شب قرار داشته باشند بر خلاف شهرهايى كه [هنگام ديدن هلال] داخل صبح شده و خورشيد بر ايشان طلوع كرده و به معناى دقيق تر سپيده دم را دريافته باشند.

و اين ديدگاه اخير يعنى كافى بودن ديده شدن هلال در يك نقطه براى همگان را در هزاره نخست از هجرت, در كلمات علامه در كتاب تذكره, از قول برخى از علما مى بينيم, همان گونه كه علامه, در ابتداى كتاب منتهى آن را اختيار كرده است, هر چند در اواخر اين كتاب, در آن تجديد نظر مى كند. و نيز ديديم كه شهيد اول, در كتاب دروس (هر چند با اندكى تفاوت) نسبت به آن اظهار تمايل مى كند.

و هم در هزاره دوم هجرى ديديم جنبش نوينى از برجستگان علما به پيشتازى محقق فيض كاشانى (يكى از سه محمد نام متاءخر كه تلاش خويش را مصروف نگارش مجموعه هاى بزرگ روايى كرده اند) در اظهار اين ديدگاه آغاز شد و فقيهان بزرگى همچون محقق بحرانى از اخباريها راه او را پى گرفتند, همچنان كه از مجتهدان بزرگ, صاحب جواهر اين نظريه را تقويت كرد, و بيش از او, صاحب مستند كه بر آن اصرار شديد مى ورزد (گرچه مختار او, به تمام منطق بر ديدگاه ياد شده نيست).

و در پايان سده چهارم از هزاره دوم و هم در آغاز سده پنجم آن ديديم كه بحث و فحص در اين باب, عالمان فرهيخته را به سمت اين قول سوق داده است, همان گونه كه از سخنان مرحوم ميلانى و نيز بزرگان ديگرى كه در قيد حيات هستند, استفاده مى شود.

و با اين وجود, آنچه اهميت نخست را دارد بررسى دليلها و بحث و فحص كرد از آنها است تا ببينيم مقتضاى آنها چيست؟ از اين روى, از اين پس, بحث را در اين جهت آغاز كرده و پى مى گيريم.

خداوند در قرآن فرموده است:

((درباره هلالها از تو پرس و جو مى كنند, بگو آنها زمانسنجهايى=[ ميقاتها] هستند براى مردم و حج گزاردن.))

مى بينيم خداوند پاك و منزه, هلال را زمانسنج مردم معرفى مى كند كه ايشان كارهاى خود را با آن منظم مى سازند, همان گونه كه مشاهده مى شود, هلال از آن روى كه هلال است وقت شمار شمرده شده و روشن است كه هلال به اين معنى, عنوانى است براى ماه, در حالتى خاص كه همان خارج شدن از تحت الشعاع خورشيد باشد; بنا بر اين, ماه در اين حالت خاص كه قرار گيرد, نشانه اى است براى مردم, حتى اگر مردم آن را نبينند. پس خارج شدن ماه از تحت شعاع نور خورشيد, تمام ماهيت هلال را تشكيل مى دهد, بدون اين كه به ديده شدن, يا به هر حالت ديگرى از حالات زمين, مقيد شده باشد, همچون مقيد شدن به ديدن آن از سوى ساكنان اين شهر, يا شهرى ديگر يا مقيد شدن به اين كه مثلا در زمان ده دقيقه پس از غروب يا نظير آن ديده شود, بلكه تمام معيار خود هلال است. آرى ديدن آن به منظور ترتيب دادن آثار و احكامش امرى ضرورى است و به طور قهرى اين ديدن در شهرى از شهرها خواهد بود. ليكن ديدنى بدون هيچ قيد و يا شرطى ديگر و اين مثل آن است كه ما بگوييم ((انسان)) و شخص سياهپوست آن را منطبق بر خود ببيند و اين گونه بينگارد كه لازم است انسان, سياهپوست باشد و همين طور در مورد انسان سفيدپوست و مانند آن, چه اين كه هر چند به ناچار هر انسانى انسانيت را از دريچه اى خاص مى بيند, ولى اين به معنى قيد بودن دريچه ياد شده براى انسانيت نمى تواند باشد و ما به زودى به بحث از ديدن خواهيم پرداخت. ان شاء الله تعالى.

در اين جا لازم مى بينم كه از غروب و طلوع, كه داراى احكامى خاص هستند, بحثى به ميان آيد, زيرا گاه ديده مى شود كه هلال به آنها سنجيده و با آنها مقايسه مى شود و چنين اظهار مى گردد كه هر شهرى داراى طلوع و غروب خاص خود است و بالا آمدن و فرو رفتن[ خورشيد] در شهرى ديگر به كار آن شهر[ نخست] نمىآيد و مساءله هلال نيز,چنين است.

ولى چنين اظهار نظرى دور از واقعيت است, زيرا معيار طلوع و غروب, حركت خورشيد است, نسبت به هر نقطه از نقاط روى زمين و به سخنى دقيق تر, طلوع و غروب[ در هر منطقه] از حركت[ وضعى] زمين به دور[ محور] خود و در مقايسه با خورشيد به وجود مىآيند.

توضيح: زمين در طول بيست و چهار ساعت, يك بار به دور خود مى چرخد و دايره اى را كه طى مى كند 360 درجه است, در نتيجه در هر ساعت, 15 درجه را مى پيمايد و در هر چهار دقيقه, يك درجه. با گذر از همين درجه هاست كه طلوع و غروب در هر منطقه پديد مىآيد, بنا براين, در مثل شهرها در هنگام اعتدال پاييزى يا بهارى, چنانچه بين آن=[ شهرها] و درجه اى كه با آن رو به روى خورشيد قرار گرفته و خورشيد بر آن پرتوافشانى مى كند, بيست و چهار درجه فاصله باشد, فجر طلوع كرده و صبح در درجه ياد شده نمايان مى شود و چنانچه درجه هاى ياد شده پيموده شود, شهر در برابر خورشيد قرار گرفته و زير تابش آن واقع مى شود و مانند همين مطلب, درباره غروب هم صدق مى كند. در حقيقت, براى هر يك از درجه هاى سيصد و شصت گانه ياد شده, طلوع و غروبى ويژه آن درجه خواهد بود و روشن است كه نمى توان تابش در منطقه اى را با تابش در منطقه اى ديگر مقايسه كرد و سنجيد. براى مثال, اين گونه نيست كه شب هنگام ما طلوع سپيده دم يا تابش خورشيد داشته باشيم, بلكه بايد به انتظار رسيدن حركت زمين به درجه خاصى نشست, تا سپيده هويدا گردد و بنا بر اين براى ما نسبت به طلوع و غروب ديگر نقاط زمين, احكام و وظايفى نخواهد بود و تنهامغرب و مشرق خاص من بر عهده من تكاليفى مى نهد. و در باب مواقيت نيز, روايتهايى بيان شده كه در عين روشنى مطلب ياد شده از آن پرده بر مى دارند, از جمله:(58)

((و از او (=سعد بن عبدالله) از احمد بن محمد, از حسين بن سعيد, از حماد بن عيسى از حريز از ابو اسامه يا غير او كه گفته: روزى بر فراز كوه ابوقبيس رفتم در حالى كه مردم مشغول خواندن نماز مغرب بودند. خورشيد را ديدم كه هنوز غروب نكرده بود, بلكه تنها در پس كوه پنهان شده بود. سپس با امام صادق(ع) ديدار كردم و ايشان را به آنچه گذشت واقف ساختم.

ايشان در جواب فرمودند: چرا چنين كردى, آنچه تو كردى كارى است ناپسند... تو تنها مسوول مشرق و مغرب خود هستى و لازم نيست كه مردم در اين باب بحث و فحص كنند. ))

در اين جا نمى خواهيم از معناى حديث ياد شده بحث كنيم و اين كه آيا مى توان از آن در مساءله مورد نظر استفاده كرد يا خير؟ تنهانظر به اين بخش حديث است كه امام فرمودند: ((تنها مشرق و مغرب تو بر عهده توست)) و اين امر تكوينى است كه چاره اى از آن نيست, همان طور كه از معناى حديث ((انما على مشرقى و مغربى)) نيز به دست مىآيد و اين امر[ مساءله طلوع و غروب و نسبى بودن آنها] هيچ ربطى به هلال ماه ندارد, بلكه هلال ماه عبارت است از خروج آن از تحت سيطره نور خورشيد و اين پديده اى است كه چه بتوان آن را ديد يا نتوان, رخ مى دهد. و همين معنى مراد كسانى است كه گفته اند: خروج ماه از تحت الشعاع خورشيد, داراى افراد بسيار نيست, بلكه تنها فرد و مصداقى يگانه دارد كه در عالم تكوين پا به عرصه وجود مى نهد, بدون اين كه تفاوت مناطق در بسيار شدن آن نقشى داشته باشند.

اين درست به خلاف طلوع خورشيد است كه پيرو شرايط اقليمى هر منطقه است و در نتيجه با زياد شدن مناطق مختلف, افزونى مى يابد و از اين روى, هر نقطه اى طلوع و غروب خاص خود را دارد. پس سنجيدن و قياس كردن اين پديده تكوينى و طبيعى به مساءله و طلوع و غروب خورشيد قياسى مع الفارق است, و به بيانى روشن تر, طلوع يا غروب خورشيد, معنايى جز رسيدن زمين در حركت وضعى خود به درجه اى خاص[ از دايره چرخش خود به دور خورشيد] ندارد, بر خلاف هلال كه تنها با خارج شدن ماه از تحت الشعاع خورشيد حاصل مى گردد. بنا بر اين, چنانچه تحقق اين پديده معلوم گردد, تمامى احكام شرعى مربوط به آن, بر آن ترتب مى يابد. آرى, به ماامر شده است كه با ديدن هلال, روزه داشته و با ديدن آن, روزه بگشاييم, ولى روشن است كه ديدن تنها, راهى است براى دانستن تحقق هلال, نه اين كه دخالتى در ثبوت احكام مربوط به هلال داشته باشد, گواهش اين كه, اگر ماه رمضان سى روز باشد, ديگر براى آغازيدن شوال به سراغ ديدن هلال ماه نمى رويم, بلكه بدون آن اعمال عيد را انجام مى دهيم. و شاهد ديگر اين كه اگر هلال در شب بيست و نهم ديده شود و در نتيجه از ماه رمضان بيست و هشت روز گذشته باشد, به گذشته برگشته و يك روز, روزه قضا به جا مىآوريم, به خاطر اين كه به اين طريق وجود ماه را در شبى كه شب آخر شعبان مى انگاشتيم, احراز مى كنيم. پس معيار و ملاك حكم احراز هلال است[ نه خصوص ديدن آن] و ديدن هلال, تنها طريقى است براى احراز آن, بويژه, با توجه به اين كه عنوان ديدن در روايات با تعابيرى از اين دست كه:

((... نه با اعمال نظر وظن و گمان...)) مقارن شده است, كه قرينه اى است بر اين كه تاءكيد امامان(ع) بر اين است كه مردم نبايد در احراز هلال به اعمال نظرهاى حدسى و گمانهاى بى اعتبار استناد كنند, بلكه بايد به ديدنى كه ظهور هلال را معلوم مى سازد اعتماد بورزند.

و بر اين اساس كه موضوع مساءله هلال, به خودى خود و بدون تقيد به قيدى از قيود باشد و ديدن آن تنها به عنوان راهى براى دريافتن آن لحاظ گردد, آيا با دانستن آن مثلا در ساعت چهار بامداد, عنوان خروج ماه از تحت الشعاع و اين كه شب ياد شده شب ديدن هلال و خروج ماه از تحت الشعاع خورشيد است صادق نخواهد بود؟ و آيا [گردش] ماه در آغاز ماهى نو قرار نگرفته است؟ در حالى كه به علم يقينى و بدون هيچ ترديدى اين را يافته ايم كه هلال ماه, مسير معهود[ تازه اى] را آغاز كرده است. بايد گفت اين امر در كمال وضوح است و جايى براى هيچ گونه شك و ترديدى باقى نمى ماند.

در اين جا لازم است بحث شود كه آيا در روايات و اخبار, تقييد هلال به ديده شدن در شهرى خاص, يا شهرهاى نزديك به هم به چشم مى خورد يا خير؟

كه اگر چنين باشد, بدون هيچ مقاومتى آن را مى پذيريم, ولى در غير اين صورت, تمسك جستن به مقايسه هلال به طلوع و غروب خورشيد و اين قبيل استدلالها به واقع توان اثبات تفاصيل ياد شده را نخواهد داشت, بنا بر اين, تنها در سايه شريعت سهلى و آسان را حتى جسته و شوكت وحدت و يكپارچگى اسلامى را {به يارى وحدت حكم در سراسر سرزمينهاى اسلامى] پاس مى داريم و از ننگ تفرقه اى كه به ما نسبت داده شده مى رهيم و نيز از فرعهاى ياد شده در گذشته كه بر خلاف ارتكازهاى دينداران و مومنان است, رهايى مى يابيم.

و شايسته است كه ختام كلام را به نكته اى درباره آنچه از بزرگان در اين باب به چشم مى خورد كه يا حكم به لزوم احتياط و يا استحباب آن كرده اند, واگذاريم و با كمال خضوع و تواضع به ايشان عرض كنيم كه در مسائلى از اين دست و با اين درجه از اهميت, احتياط در ترك احتياط است; زيرا در اين باب, نبايد تنها به روزه گرفتن در آغاز ماه رمضان بنگريم, بلكه به مسائل مربوط به پايان اين ماه و هم به مناسك و اعمال حج در عرفات و منى نيز توجه داشته باشيم, مثلا در مورد پايان ماه رمضان چنانچه به كافى بودن ديدن هلال در منطقه اى براى همه مردم قايل شويم, مرجع و مآل احتياط به احتياط ميان حرمت و وجوب خواهد بود, زيرا احتياط جز به مسافرت كردن قبل از طلوع صبح و روزه گشودن در خارج شهر, تحقق نمى يابد. حال آيا چنين كارى حتى در شهرى كوچك, تا چه رسد به شهرهاى بزرگ, امكان پذير است. همچنين بايد به امثال وقوف در عرفات و بودن در منى توجه كرد كه احتياط در اين موارد چه عسر و حرج غير قابل تحملى را براى مردم در پى خواهد داشت.

1ـ الجوامع الفقهيه, چاپ سنگى,در سال 1276, ص16.

2ـ الجوامع الفقهيه, ص55.

3ـ الجوامع الفقهيه, ص241.

4ـ الجوامع الفقهيه, ص147.

5ـ ص181.

6ـ الجوامع الفقهيه, ص578.

7ـ الجوامع الفقهيه, ص293.

8ـ خلاف, شيخ طوسى, ج1, ص143.

9ـ مبسوط, چاپ قديم, ص74.

10ـ الجوامع الفقهيه, ص214.

12ـ الجوامع الفقهيه, ص722.

13ـ الجوامع الفقهيه, ص508.

13ـ كشف الرموز, فاضل آبى, ج1, ص293.

14ـ شرايع, محقق حلى, چاپ جديد, ج2, ص686ـ ص689.

15ـ مختصر النافع, همو, ص68.

16ـ جامع الشرايع, يحيى بن سعيد حلى, ص153.

17ـ تذكره, علامه حلى, ج1, ص266.

18ـ تذكره, علامه حلى, ج1, ص267.

19ـ منتهى, علامه حلى, ج2, ص587.

20ـ منتهى, علامه حلى, ج2, ص592.

21ـ قواعد, علامه حلى, ص69.

22ـ مختلف, علامه حلى, ج2, ص64.

23ـ دروس, شهيد اول, ص77.

24ـ الدروس, شهيد اول, ص77.

25ـ جامع المقاصد, محقق ثانى, چاپ جديد, ج3, ص94.

26ـ لمعه, شهيد ثانى, ج1, ص124.

27ـ مسالك, شهيد ثانى, ج1, ص76.

28ـ مجمع الفائده و البرهان, مقدس اردبيلى, چاپ جديد, ج5, ص286.

29ـ مدارك, صاحب مدارك, ص378.

30ـ وافى, فيض كاشانى, چاپ قديم, ج2, جزء7, ص20 و چاپ جديد, ج11, ص120.

31ـ حدائق, يوسف بحرانى, چاپ جديد, ج13, ص263.

32ـ رياض, ج1, ص333.

33ـ مستند, نراقى, ج2, ص132.

34ـ كشف الغطاء, كاشف الغطاء, ص325.

35ـ جواهر, شيح محمد حسن نجفى, ج16, ص36.

36ـ مستمسك العروه, سيد حكيم, ج6, ص180.

37ـ منهاج الصالحين, آيه الله خويى, ج1, ص280.

38ـ عروه الوثقى, آيه الله ميلانى, ص174.

39ـ مجمع المسائل, آيه الله گلپايگانى, ج1, ص257.

40ـ الوسائل, ج7, ص211.

41ـ الوسائل, ج7, ص201.

42ـ الوسائل, ج7, ص192, خبر 13 از باب5.

43ـ مهذب الاحكام فى بيان الحلال و الحرام, سيد عبدالاعلى سبزوارى, ج10, ص283.

44ـ ام, شافعى, ج2, ص80.

45ـ محلى, ابن حزم, ج6, ص235.

46ـ مبسوط, سرخسى, ج3, ص64.

47ـ بدايه المجتهد و نهايه المقتصد, ابن رشد, ج1, ص274. 48ـ بدايه المجتهد و نهايه المقتصد, ابن رشد, ج1, ص278.

49ـ مغنى, عبدالله بن احمد بن محمد بن قدامه, ج3, ص7.

50ـ بدايه المجتهد و نهايه المقتصد, ابن رشد, ج3, ص92.

51ـ المقنع, همو, ج1, ص353.

52ـ فتاواى كبراى, ابن تيميه, ج4, ص458.

53ـ از زمان فوت او اطلاعى در دست نداريم, جز اينكه او كتاب ((فقه بر مذاهب چهارگانه)) خويش را به رئيس حوزه قاهره, مصطفى مراغه هديه كرده است. پس در زمان رياست او, در آنجا زنده بوده است. همچنين چهار جلد از كتاب ياد شده او, در زمان حياتش به چاپ رسيد و جلد پنجم كه آخرين مجلد بود, پس از درگذشتش و فراغت از تاءليف و نگارش جلد آخر آن در اوايل ماه ربيع الاول سال 1392 هجرى قمرى بوده است.

54ـ الجوامع الفقهيه, ص508.

55ـ الفقه على المذاهب الاربعه, عبدالرحمن جزيرى, ص550.

56ـ فقه السنه, سيد سابق, ج1, ص435.

57ـ فقه السنه, سيد سابق, ج1, ص436.

58ـ وسايل, ج3, ص145.

فقه اهل بيت - شماره 3 ص


/ 1