تحلیلی کلی براقتصاد ایران پس از انقلاب و دورنمای آینده آن در پرتو اندیشه امام خمینی (قدس سره) (2) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تحلیلی کلی براقتصاد ایران پس از انقلاب و دورنمای آینده آن در پرتو اندیشه امام خمینی (قدس سره) (2) - نسخه متنی

یداله دادگر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تحليلى كلى بر اقتصاد ايران پس از انقلاب و دورنماى آينده آن

(2) دوره سوم

دكتر يد الله دادگر

اشاره

در قسمت اول، اقتصاد ايران پس از انقلاب اسلامى به سه دوره تقسيم گرديد. 1 دوره اول كه با عنوان اقتصاد زمان جنگ و انقلاب مورد اشاره واقع گرديد، عمدتا دهساله بين 1358 تا بهار 1368 را در بر مى‏گرفت. دوره دوم 8 ساله بين 1368 تا بهار 1376 را مى‏پوشاند. دوره سوم عملا از نيمه دوم سال 1376 آغاز گرديده و هنوز ادامه دارد. در ارتباط با دوره‏هاى اول و دوم، در قسمت اول، تحليلى كلى صورت گرفت. مقاله حاضر بررسى اوضاع اقتصادى دوره سوم را به عهده دارد. مطالب در قالب يك مقدمه و پنج‏بخش پى‏گرفته مى‏شود.

مقدمه دوره سوم در واقع با مديريت دولتمردانى آغاز شد كه در قالب و پس از انتخابات مردم مسلمان ايران در دوم خرداد 1376 روى كار آمدند. به نظر ما چه مسؤولين برگزيده شده در عمل موفق باشند و چه نباشند اصل عظمت‏حركت مردم محفوظ است. بديهى است كه عدم موفقيت مسؤولين مربوطه مى‏تواند از شور و حمايت مردم بكاهد. بعبارت ديگر زير سئوال بردن آن ركت‏بخاطر ناموفق بودن برگزيدگان آن در حل مشكلات مردم (بويژه مسائل اقتصادى)، فكرى غير معقول است. زيرا بايد به اين گزاره عقلى توجه كرد كه تحليل يك پديده مركب و در عين حال چند بعدى و چند مرحله‏اى، برهان و استدلال مستقلى را براى هر يك از مراحل مى‏طلبد. در هر صورت چون پديده ياد شده عظيم است، انتظار حركت‏آفرينان نيز بالا مى‏باشد و مسؤوليت‏سنگينى روى دوش دولتمردان است. اين مسؤوليت عادى و معمولى نيست. 2 در ضمن منظور ما از دولتمردان (حداقل در اين مقاله) مجموعه قواى مجريه، مقننه و قضائيه و هر نيروى ديگرى است كه طبق قانون اساسى در اعمال حاكميت‏سهيم مى‏باشد. 3

چون حركت‏ياد شده جنبه ملى و دينى داشته است و به كيان نظام اسلامى مربوط بوده و آثار موفقيت‏يا عدم موفقيت آن دامنگير همه خواهد بود. در تحليل اوضاع اقتصادى و ترسيم دورنماى آينده اقتصاد ايران در ارتباط با دوره سوم بايستى يك سلسله مسائل مختلف و در عين حال مرتبط با هم را مورد توجه قرار دهيم. به اين صورت كه به عقيده ما، ريشه مشكلات و دشوارى‏هاى اقتصادى كشور ما به دو محور كلى قابل تفكيك است. يكى را مسائل درون اقتصادى مى‏ناميم كه يا كاملا جنبه اقتصادى (و ارتباط مستقيم اقتصادى) دارند و يا با واسطه كمى پيوند اقتصادى خواهند داشت. محور دوم را مسائل هماهنگ‏كننده برون‏اقتصادى نام مى‏گذاريم كه عمدتا جنبه پشتوانه‏اى دارند و ارتباط اقتصادى آنها نهايتا غير مستقيم خواهد بود. اما اين عناصر غير اقتصادى تاثيرگذارى كليدى دارند و قرار گرفتن آنها در محور برون‏اقتصادى نشانه كم‏اهميت‏بودن آنها نمى‏باشد. اين موضوع از طرفى به ماهيت مسائل و مشكلات اقتصادى و حتى ساختار اجتماعى بودن علم اقتصاد مربوط مى‏شود.

از سوى ديگر در قالب كشورهاى جهان سوم (و از جمله كشور ايران)، اهميت موضوع چند برابر مى‏شود. ماهيت مسائل اقتصادى و ساختار علم اقتصاد در عين حالى كه ملموس هستند و با واقعيات زندگى مرتبط هستند، اما پيچيدگى خاصى هم دارا هستند. براى بررسى يك پديده اقتصادى زوايا، عناصر، پيوندها و عوامل مختلفى را بايد مورد مطالعه قرار داد. به همين خاطر است كه گاهى يك سخنرانى مطالعه نشده سياسى، آثار اقتصادى منفى و در عين حال ملموس و روشنى به همراه دارد. اين امر حتى در كشورهايى كه اقتصاد تثبيت‏شده‏اى دارند، مؤثر است. بديهى است در اقتصادهاى جهان سوم، بخاطر عدم تثبيت اوضاع اقتصادى و وجود يك تزلزل نسبتا دائمى، تاثير مسائل غير اقتصادى وسيع‏تر مى‏باشد. به همين دليل است كه زمانى مثلا امنيت كافى جهت‏حفظ مشاغل، مقررات و مالكيت‏ها وجود ندارد، گرايش بسوى سرمايه‏گذارى مولد نيز وجود ندارد. به عقيده ما موضوع عدم امنيت اقتصادى كافى در كشور ما يكى از عناصر و عوامل برون اقتصادى دشوارى‏هاى فعلى اقتصاد موجود كشور ما مى‏باشد.

منا در اين مقاله اصل و عنوان مشكلات اقتصادى كشور را به صورت داده شده در نظر مى‏گيريم و ارايه بحث مستقلى را در اين رابطه لازم نمى‏دانيم. زيرا (حداقل) مشكلات اقتصاد در سطح كلان به گونه‏اى خود را نشان داده‏اند كه ملموس‏تر از اين هستند كه نياز به ذكر مستقلى داشته باشد. به عنوان مثال، بيكارى و تورم در كشور ما در حال حاضر از حدود قابل تحمل گذشته است. 4 تورم در كشور ما در حال حاضر نوع خاصى بنام «تورم ركودى‏» است. يعنى در عين حالى كه كالاها و خدمات گران هستند، بيكارى نيز بالا مى‏باشد و بازار كسب و كار در وضعيت ركود به سر مى‏برد. يا ضمن اينكه كالاها و خدمات گران هستند، توليد هم افزايش پيدا نمى‏كند و مردم نيز قدرت خريد كافى براى خريد ندارند و اين امر خود به ركود موجود دامن مى‏زند. 5 پديده تورم ركودى (زمانى كه شناسايى) شد، مى‏رفت كه اعتبار كاركرد قوانين اقتصادى را زير سؤال ببرد 6 .

تذكر اين نكته را نيز در اين بحث مقدماتى لازم مى‏دانيم كه دولت فعلى مسؤول همه مشكلات موجود نبوده. بسيارى از مشكلات ريشه در كاركرد دولت‏هاى قبلى دارد، در عين حال بخشى از مشكلات متوجه كاركردهاى دولت فعلى است. همچنين اشاره به مشكلات در عين حالى كه نشانگر وخامت اوضاع اقتصادى است، اما به عقيده ما و به شرط عزم جدى دولت، نشانه بحران كور و نااميدى نخواهد بود. وجود مشكلاتى در تراز پرداختهاى كشور، اعتبار پايين پول ملى، رقابت ناپذيرى كالاهاى توليد داخل، پايين بودن رشد اقتصادى، نابسامانى در توزيع درآمدها و ثروتها و غير عادلانه بودن آنها، بيكارى بالاى نيروى كار، مهاجرت‏هاى بى‏رويه به شهرها (بخصوص شهرهاى بزرگ) وجود مفاسد اقتصادى (رشوه، حاكميت روابط بجاى ضوابط، فرار مالياتى و...)، كاهش درآمد نفت، وجود بدهى‏هاى سنگين خارجى، پايين بودن سرمايه‏گذارى مولد و امثال آن تنها گوشه‏ها و نمونه‏هايى از دشوارى‏هاى فعلى اقتصاد كشور هستند. بيكارى در كشور ما (حداقل و طبق آمار رسمى) حدود 10 درصد مى‏باشد. و اين در حالى است كه كشور ژاپن در بدترين وضعيت نرخ مذكور به 4/4 درصد نائل گرديده است. 7

سررسيد بدهى خارجى در سال 1376 رقمى بالغ بر 6 ميليارد و 782 ميليون دلار بوده كه سال 77 طبق آمار رسمى حداقل چهار ميليارد و 902 ميليون دلار مى‏باشد. سال 1378 تنها بدهى دوره‏هاى قبل متجاوز از 2 ميليارد و 546 ميليون دلار مى‏باشد. و اين در حالى است كه دولت در قالب بودجه 1378 اجازه استقراض جديد هم كسب نموده است. ضمنا ارقام بدهى‏هاى گذشته حداقل تا سال 1383 ادامه دارد 8 . رشد توليد ناخالص براى كشور تا اوايل سال 1376 بطور متوسط (توسط بانك جهانى) 2/4 درصد اعلام شده است كه اين رقم در سال 77 طبق پيش‏بينى‏هاى كارشناسان بين‏المللى به 5/0 درصد و در سال 1378 به يك درصد بالغ خواهد شد. 9 در ارتباط با ساير دشوارى‏هاى ياد شده نيز در حال حاضر اوضاع مناسبى بر اقتصاد كشور حاكم نمى‏باشد و تقريبا همه شاخص‏ها وضع هشداردهنده‏اى را نشان مى‏دهند. 10 ادامه بررسى حاضر به اين صورت خواهد بود، كه در بخش‏هاى اول و دوم، موضوعات درون‏اقتصادى (شامل دشوارى‏هاى ساختارى و مشكلات مديريتى) اشاره خواهد شد. در بخش‏هاى سوم و چهارم موضوعات هماهنگ‏كننده و برون‏اقتصادى اشاره مى‏شوند. بخش پايانى در ضمن ارايه يك سرى پيشنهادات به دورنماى كلى اقتصاد كشور مى‏پردازد.

الف- دشوارى‏هاى ساختارى در اقتصاد ايران

يك سرى از ريشه‏هاى مشكلات اقتصاد كشور، جنبه ساختارى دارند. منظور ما از دشوارى‏هاى ساختارى در اين مقاله آن دسته عناصر و مسائلى است كه عملا بصورت خصوصيات مداوم بخش‏هاى مختلف اقتصاد كشور درآمده‏اند. ممكن ست‏برخى از آنها در طول زمان بصورت عادات عناصر اقتصادى درآمده باشند و يا تكرار وضعيت‏هاى خاصى آنها را به شكل تثبيت‏شده و مزمنى درآورده باشد. به گونه‏اى كه گويى عناصر مذكور جزء ساختار اقتصاد كشور گرديده‏اند. به عنوان مثال گفته مى‏شود كه: تكيه اقتصاد بسيارى از كشورهاى جهان سوم به صادرات مواد خام و واردات مواد ساخته شده صنعتى (از كشورهاى پيشرفته) در ساختار اقتصاد آن جوامع قرار دارد. دشوارى‏هاى ساختارى معمولا در طول زمان بصورت عناصر نسبتا انعطاف‏ناپذيرى درآمده‏اند. در نتيجه براى رهايى از معظل ياد شده، ايجاد تغييرات ساختارى در اقتصاد مورد نظر لازم مى‏باشد. اقتصاددانان معروف همچون تين برگن و لئونتيف، ساختار اقتصادى را آن دسته از روابط جا افتاده در نظام‏هاى اقتصادى در طول زمان تعريف مى‏كنند. 11 در نتيجه، مديريت فعلى ضمن آنكه مى‏تواند در جهت‏حل مشكلات ساختارى اقداماتى صورت دهد، در عين حال لزوما و مسؤول مشكلات ياد شده نمى‏باشد. زيرا آنها در طول زمان شكل گرفته‏اند. مهمترين عناصر از دشوارى‏هاى ياد شده در اقتصاد ايران به عقيده ما به اين صورت خواهند بود:

1- حاكميت روحيه مصرف‏گرايى:

مصرف در حد متوسط و معقول هم براى سلامت مردمان جوامع مختلف لازم است و هم براى تداوم فعاليت‏هاى اقتصادى مورد نياز مى‏باشد. اما در صورتى كه مصارف بخش خصوصى و دولتى از حد متعارف بيشتر شود، حداقل اين زيان را به همراه دارد كه بخشى از منابع بطور غير ضرورى هزينه شده است. انديشه اسلامى نيز نوعى مصرف متعادل و متوسط را تشويق مى‏كند كه نه اسراف صورت گيرد و نه به زهد افراطى منجر شود 12 . از دهه 1970 به بعد انديشه مصرف‏گرايى در بسيارى از كشورهاى جهان سوم (توسط توليدكنندگان كشورهاى صنعتى غرب) دنبال شد. دهه اول انقلاب اسلامى بخاطر حفظ روحيه انقلابى و جنگ و مشكلات ديگر، مصرف به ميزان وسيعى كاهش پيدا كرد. در دوره 8 ساله خصوصى‏سازى و تعديل (دوره دوم اقتصاد پس از انقلاب) مجددا روحيه مصرف‏گرايى تقويت گرديد. 13

به عبارت ديگر با وجودى كه ايجاد تغييرات ساختارى امرى بلندمدت مى‏باشد، اما دولتمردان در ميان‏مدت هم مى‏توانند در كاستن و يا افزودن ابعادى از عناصر ساختارى مؤثر باشند. دولتمردان زمان جنگ به تشويق مصرف نپرداخته ولى دولت 8 ساله دوم مصرف‏گرايى را (چه انديشه‏اى و چه عملى) ترغيب مى‏كرد. 14 در هر صورت مصرف در كشور ما بالاتر از ميزان استاندارهاى اقتصادى و بين المللى است. اين امر تقريبا در مورد بسيارى از كالاها و خدمات مطرح است. فرآورده‏هاى خوراكى، پوشاكى، سوخت و انرژى، ارتباطات و مسافرت (بويژه به خارج از كشور) و امثال آن مشمول مصرف بالا هستند. قابل ذكر است كه با توجه به فاصله شديد درآمدى بين اقشار مختلف در ايران، و فقدان يك الگوى مصرف معقول ممكن است در مواردى بسيارى از خانوارها، حتى كمتر از ميزان استاندارد مصرف داشته باشند (بويژه در امر تغذيه سالم و نرمال)، اما در عين حال قشرهاى پولدار در همه زمينه‏ها و قشرهاى كم‏درآمد هم در ديگر زمينه‏ها، مصرف‏گرا باشند. و اين نوعى تعارض مصرف در كشورهاى جهان سوم (همانند كشور ايران) مى‏باشد.

ذكر برخى از ارقام مصرفى بطور مقايسه‏اى در اين رابطه مى‏تواند مفيد باشد. اولا رشد مصرف بخش خصوصى در ايران از سال 1970 به بعد طبق برخى از آمارها بطور متوسط سالانه 6/3 درصد بوده است و اين در حالى است كه در همان دوره نرخ رشد مصرف متوسط سالانه در هلند 7/2 درصد، نيوزيلند 5/1، نروژ 8/2، پرو 9/1، لهستان 1/1، عنا 3/1، دانمارك 7/1، السالوادور 7/1، بنگلادش 9/2 و فرانسه نيز 9/2 درصد بوده است. در اين مقايسه هم از كشورهاى صنعتى پيشرفته و هم از كشورهاى در حال توسعه جهان سوم استفاده شده است. 15 برخى از مصارف در كشور ايران رشد بالاترى نسبت‏به مصرفى‏ترين كشورها را مى‏باشد. مثلا مصرف فرآورده‏هاى نفتى در داخل كشور در سال 1375 نسبت‏به سال قبل از رشدى حدود 7/6 برخوردار بوده است. مصرف بنزين بطور خاص بين سالهاى 1350 تا 1372 در ايران متجاوز از 8 برابر شده است. شاخص مصرف بنزين در ايران كه در سال 1357 حدود 7/409 بوده است در سال 1372 به رقم 57/874 بالغ گرديده است و اين در حالى است كه شاخص مذكور در دوره ياد شده براى كشورهاى عضو OECD زير رقم 130 بوده است. البته فعاليت‏هاى سالم اقتصادى و خدمات عقلايى ارايه شده در آن كشورها با استفاده از اين رشد كم مصرف بنزين، بسيار بالاتر از كشور ما مى‏باشد. و اين در حالى است كه حدود 70 درصد توليدات جهان توسط اين كشورها انجام مى‏گردد. 16

به نظر مى‏رسد حتى بخشى قابل توجه از كالاهاى قاچاق نيز بخاطر پاسخگويى به مصارف رو به گسترش مردم مى‏باشد. بخشى از بدهى‏هاى دولت‏بخاطر تامين كالاهاى مصرفى بوجود آمده است. رشد مصرف فرآورده‏هاى نفتى در ايران حتى از ميانگين خاورميانه و جهان نيز بيشتر بوده است. رشد مصرف در سال 1995 (1374) نسبت‏به سال قبل 8/4 درصد بوده و اين در حالى است كه رشد مصرف در خاورميانه بطور متوسط كمتر از 6/2 درصد بوده است. رشد مصرف انرژى در سال مذكور در ايران نسبت‏به سال قبل 9/6 درصد بوده و اين در حالى است كه ميانگين رشد مصرف انرژى در جهان تنها 8/1 درصد بوده است. 17 بديهى است‏يكى از واضح‏ترين آثار اقتصادى مصرف غير معقول اين است كه پس‏انداز و سرمايه‏گذارى كافى در جامعه صورت نگيرد ولذا زمينه‏هاى توليد و اشتغال نيز دچار معضل گردد.

2- سيطره اقتصاد دلالى و زمينه‏هاى رانت‏طلبى:

يكى از دشوارى‏هاى ساختارى ديگر، در اقتصاد ايران وضعيت دلالى بودن آن مى‏باشد. اين موضوع از يك طرف به نفت‏بستگى دارد و از سوى ديگر به مقوله سرمايه‏گذارى مربوط است. اقتصاد كشور بدون آنكه متكى بر توليد باشد، ثروت ملى را به فروش مى‏رسانده و براى هزينه‏هاى جارى مصرف مى‏كند. در كنار اين عنصر ساختارى تكيه فعاليت‏هاى اقتصادى به فروش نفت نيز از جايگاه بالايى برخوردار است. كشور ژاپن پس از جنگ با وجودى كه كشورى عقب‏مانده بود، تا حدود 50 سال تلاش مى‏كرد از طريق ورود كالاى خام و كاربرد تكنولوژى، نيازهاى داخلى را تامين كرده، لذا واردات كالاهاى ساخته شده را به حداقل ميزان ممكن رسانيد.

معمولا در اقتصاد بين الملل واردات كالاهاى تمام شده از ديگر كشورها به معناى عرضه خارجى‏ها و جذب فرصتهاى اقتصادى مولد داخلى است لذا با وجود دسترسى به فرآورده‏هاى نفتى با قيمت پايين، باز مديران ژاپنى عقيده داشتند بايد نفت را در محل پالايش نمود. اين در حالى است كه دغدغه اصلى مديران نفت در ايران و ساير كشورهاى ضعيف در اپك گسترش ظرفيت توليد نفت‏خام است. 18 اگر از لحاظ اقتصادى بيشتر دقت‏شود، اصولا فروش مواد خام و درآمد حاصل از آن لزوما ارزش توليد ملى محسوب نمى‏شود، بلكه با فراهم كردن زمينه‏هاى دلالى نهايتا يك ضربه به اقتصاد ملى است.

اين زمينه‏هاى دلالى در اقتصاد (كه عمدتا توسط دولت‏ها حمايت گرديد) باعث‏شده كه نوعى انگيزه رانت‏طلبى و علاقه به فعاليت‏هاى خدماتى با ريسك كم و سود زياد بر اقشار و صاحبان كسب و كار و حتى دولتى‏ها، سيطره يابد. لذا سرمايه تجارى و بازرگانى در كشور ما مرتب افزايش مى‏يابد ولى سرمايه‏هاى توليدى و صنعتى جايگاهى ندارد. سرمايه‏هاى تجارى معمولا در بحران‏ها و جنگ و كودتا و انقلاب و امثال آن افزايش مى‏يابد. درست‏برعكس سرمايه‏هاى توليدى و صنعتى در شرايط بحران است كه با مشكل مواجه مى‏شوند. سيطره فكر دلالى، عافيت‏طلبى عدم عزم توليد و وجدان كارى و تفكر طرفدارى از منافع كوتاه‏مدت توسط مديران بنيادها و بنگاههاى بزرگ (دولتى و نيمه دولتى) عملا با هر نوع توليد و حرفه مستقل مقابله كرده‏اند. قابل ذكر است از زمان مصدق به بعد اگر سرمايه‏گذارى خارجى در ايران مطرح مى‏شد غالبا بصورت صنعتى و توليدى بودند ولى كاركرد بنيادهاى مذكور آن شركت‏ها را فرارى داد. مثلا شركتهاى توليدى ژاپن قبل از هر كشور آسيايى در ايران فعاليت داشتند.

حتى تا سال 1977 ميلادى حدود 74 درصد سرمايه‏گذارى ژاپن در آسيا، در ايران انجام مى‏گرديد. حدود 25 شركت ژاپنى در زمينه توليد وسائل برقى (سه مورد) مواد شيميايى (7 مورد)، توليد فلزات وسائل نقليه (2 مورد) نساجى (5 مورد)، اشتغال داشتند. كارخانه پارس توشيبا داراى ظرفيت توليدى ساليانه 370 هزار پنكه، 200 هزار پلوپز برقى، 110 هزار چرخ گوشت و 80 هزار آب ميوه‏گيرى دارا بودند. تصرف سرمايه‏هاى طرف ايرانى اين شركت توسط بنياد مستضعفان باعث‏شد اين شركت‏سرمايه‏هاى خود را از ايران بيرون برد. كارخانه بريجستون با توليد 10 هزار تن لاستيك اتومبيل در سال 1976 در شيراز داير گرديد، اين شركت پس از ملى شدن به تركيه رفت. جالب است كه اوايل فعاليت مذكور 70 درصد لاستيك توليدى آن در تركيه به ايران صادر مى‏گرديد. اين در حالى است كه در سال‏هاى 1953 و 1954 (زمان دكتر مصدق)، فرآورده‏هاى نفتى ايران حتى به ژاپن صادر مى‏شد.

گفته مى‏شود كه در آن زمان از هر 14 خانوار ژاپنى يك نفر فرآورده‏هاى نفتى ايران را مصرف مى‏كرده و حالا وضع به گونه‏اى شده است كه نفت‏به جاى آنكه اهرمى در دست صاحبان آن (در ايران و عربستان و...) باشد، بر عكس بصورت ابزارى در دست‏خريداران و از جمله ژاپنى‏ها در آمده است. به همين خاطر است كه ايران تلاش مى‏كند آن سهم 10 درصدى مربوط به تقاضاى بازار نفت ايران توسط ژاپن محفوظ بماند. با وجود حاكميت اقتصاد دلالى در ايران براى ژاپنى اين باور بوجود آمده است كه دولت ايران تنها دنبال گرفتن دلار مربوط به صادرات نفتى و يا دلار ناشى از صادرات نيروى انسانى است. به اين خاطر است كه در حال حاضر (و حتى زمان جنگ و انقلاب) تنها شركت‏هاى تجارى ژاپنى در ايران مستقر شده فعاليت‏خود را ادامه دادند و شركت‏هاى توليدى آنها به حداقل مقدار رسيد. 19

در حال حاضر متجاوز از 40 شركت ژاپنى، 30 مورد ماهيت تجارى دارند. به موازات حاكميت روحيه دلالى بر اقتصاد كشور نبايد انتظار سرمايه‏گذارى و توليد و در نتيجه گسترش اشتغال سبت‏به آن داشت. حتى راه‏اندازى مناطق آزاد در ايران تحت تاثير شديد اين ديدگاه دلالى بوده است. عقلايى اين است و اقتصادى بودن پروژه نيز چنين اقتضاء دارد كه اين مناطق در راستاى حفظ و گسترش منافع ملى پيش بروند. كالاى رقابت‏آميز توليد كنند و سرمايه‏گذارى توليدى و صنعتى بخش اعظم فعاليت مربوطه را در بر گيرد. اما عملا مناطق آزاد ايران نيز بصورت پايگاههاى جذب سرمايه‏هاى بازارى و دلالى و كانون‏هايى براى گسترش واردات كالاهاى خارجى گرديد. گسترش سرمايه‏گذارى مولد و مخالفت‏با روند دلالى علاوه بر افزايش اشتغال مى‏تواند در راستاى گسترش عدالت اقتصادى و اجتماعى نيز باشد. 20 به اين صورت كه فراهم ساختن زمينه‏هاى سرمايه‏گذارى و توليد صنعتى و كشاورزى تنها براى بخش سرمايه بازارى و دلالى مفيد نمى‏باشد براى هر پديده مثبت ديگر (مثل عدالت اجتماعى) نيز داراى كارآيى فوق العاده‏اى است.

زمينه‏هاى سرمايه گذارى دلالى نوعى انديشه فرهنگى وابسته، راحت طلب،، بلندپرواز و خوش‏بينى افراطى از پيشرفت طمطراق‏آميز، ظاهرى و ساير ويژگى‏هاى غير اقتصادى و غير عقلانى را نيز حاكم مى‏گرداند و براى سرمايه‏گذاران ملى و طرفداران واقعى توليد در داخل نوعى عدم اعتماد را فراهم مى‏سازد. لذا از يكسو سرمايه ايرانى‏هاى مقيم خارج بسوى كشور باز نخواهد گشت و از سوى ديگر سرمايه داران با كفايت داخلى هم نمى‏توانند به فعاليت‏سالم خود ادامه دهند. يا آنها نيز جذب فعاليتهاى دلالى مى‏شوند و يا در صورت امكان سرمايه خود را به جاى امن‏ترى سوق مى‏دهند. بديهى است در صورتى كه قرار باشد از سرمايه خارجى در كشور استفاده شود بهترين نوع آن استفاده از سرمايه ايرانى‏هاى مقيم خارج مى‏باشد. معروف است كه چينى‏ها حدود 80 درصد سرمايه‏گذارى خارجى مورد نياز خود را از طريق چينى‏هاى خارج از چين تامين كرده‏اند. حتى صاحب‏نظران اقتصاد چين عقيده دارند يك علت موفقيت و ثبات اقتصاد چين (حداقل در 20 ساله اخير)، علاوه بر انضباط مالى و مديريتى دولت، تكيه بر سرمايه‏هاى چينى‏ها (بجاى سرمايه خارجى) مى‏باشد. اين امر حتى باعث‏شده كه اقتصاد چين بطور نسبى از بحران آسياى شرقى مصون بماند. 21

3- بخش دولتى ناكارآمد و بخش خصوصى ناكارآمد:

با توجه به اينكه اقتصاد كشور ما در حال حاضر عملا بصورتى مختلط 22 اداره مى‏شود و تقريبا در بيشتر دورانها چنين بوده است، لذا هم دولت و هم بخش خصوصى نقش داشته‏اند. دوره اول پس از انقلاب (10 ساله انقلاب و جنگ) نقش دولت‏خيلى جدى‏تر بود و شايد در مواردى جانب افراط هم پيموده مى‏شد، اما اقتضاء زمان جنگ و تثبيت اوليه انقلاب اين امر را توجيه مى‏كند. در دوره دوم پس از انقلاب (8 ساله خصوصى‏سازى) نقش بازار بصورتى ناهماهنگ افزايش پيدا كرد. دوره سوم در ظاهر و تنها در قالب صحبت‏هاى مسؤولان قرار است كه متعادل‏تر از دوره 8 ساله گذشته پيش برود. بخش‏هاى دولتى و خصوصى در كشورهاى پيشرفته تقريبا هر دو از نوعى كارآيى قابل توجه برخوردار هستند. دولت از يك انضباط مالى و مديريتى برخوردار است.

زمينه‏هاى قانونى بگونه‏اى است كه سوء استفاده‏ها و رانت‏ها و امتيازات خاص بخاطر مرتبط بودن به حكام تقريبا وجود ندارد. كاركنان دولت كم و بيش بصورتى فعال و اقتصادى با مسائل و امور محول شده برخورد مى‏كنند. مديران معمولا بر اساس كارآيى و كفايت و تخصص گزينش مى‏شوند. حدود اختيارات و دخالت‏ها در قانون معنى شده و هدايت كلى توسط دولت صورت مى‏گيرد. از سوى ديگر بازارها و بخش خصوصى ضمن اينكه منافع شخصى خود را حفظ مى‏كنند از نظر اقتصادى نيز براى جامعه مفيد هستند. معمولا اولويت را به كارهاى مولد مى‏دهند و خدمات بازرگانى در حد ضرورت در جريان است. لذا هم دولت و هم بخش خصوصى در تلاش هستند كه زمينه‏هاى رانت‏ها و دلالى‏هاى اقتصاد بسته شده كانال‏هاى سود آور اقتصادى شفاف باشد. كاركرد دولت و بخش خصوصى در بسيارى از كشورهاى جهان سوم از نارسايى‏هايى رنج مى‏برد كه به علت‏سيطره طولانى آن بصورت ساختارى درآمده‏اند. يكى از شاخص‏هاى كارآيى بخش دولتى انجام هزينه‏ها و تناسب هزينه‏ها با توانمندى و كاركرد واقعى بخش دولتى است.

دولت در كشور ما در بسيارى از مقاطع و دورانها (قبل و پس از انقلاب) معمولا پرهزينه بوده و كم بهره‏دهنده. وجود كسرى بودجه مداوم، انواع و اقسام طرح‏هاى نيمه تمام، در مواردى، تراز تجارى منفى، واردات كالاهاى مصرفى، بالا بودن هزينه‏هاى جارى نسبت‏به هزينه‏هاى عمرانى وجود حجم قابل توجه فعاليت‏هاى قاچاق كالا، بوروكراسى غير كارآمد، رشوه در ادارات، معامله‏هاى سياسى در ارتباط با امور اقتصادى (سوء استفاده از بخش‏هاى دولتى براى حفظ منافع اقتصادى گروههاى خاص)، اعطاء امتيازهاى اقتصادى و مجوز فعاليت‏هاى اقتصادى بدون مطالعه كارشناسى و توجيه اقتصادى از جمله علائم عدم كارآيى در بخش دولتى است. از ديگر عناصر نمايانگر عدم كارآيى بخش دولتى، مربوط به انگيزه دولتمردان (نهادهاى وابسته به رياست جمهور، وزرا و معاونان، استانداران و مديران ارشد، نمايندگان مجلس و مسؤولان قوه قضاييه و ديگر نمايندگى‏هاى صاحب اختيار) مى‏باشد.

يك ديدگاه اين است كه اينها براى دمت‏به مردم بوده و در راستاى مصالح ملى و دينى آنها حركت مى‏كنند و انگيزه ديگرى ندارند. ديدگاه ديگر اين است كه اينها نيز همانند افراد بخش خصوصى دنبال حداكثر كردن منافع شخصى خود هستند. به عقيده ما مى‏توان ديدگاه سومى 23 را نيز مطرح ساخت و آن اينكه دولتمردان ضمن حفظ مصالح ملى و دينى مردم و تلاش در خدمت‏به آنان، به منافع شخصى خود نيز توجه دارند. البته در صورت تحقق ديدگاه اول، مطلوب‏ترين حاكميت‏بوجود آمده است. اما اين بيشتر يك ديدگاه آرمانى است و به اين خاطر شق سوم را مطرح كرديم. بديهى است اگر ديدگاههاى اول و يا سوم محقق گردد، انتظار مى‏رود كارآيى اجتماعى بالا برود.

و اگر ديدگاه دوم حاكم باشد مصالح جامعه و منابع كشور نقش عنصرهاى ابزارى براى حفظ منافع قشرهاى حاكم ايفا خواهند كرد. قضاوت اين موضوع در مورد كاركرد برخى از نمايندگان مجلس، وزرا و ديگر مسؤولان رده‏هاى مختلف براى مردم خيلى دشوار به نظر نمى‏رسد. با ملاحظه حساسيت‏ها، جوش و خروش‏ها و تلاش‏هاى خاص آنها مى‏توان ميزان پاى بندى آنها به هر يك از سه ديدگاه ياد شده را نشان داد. معمولا در هر دوره برخى از دولتمردان بدنبال يك سرى سوء استفاده از بودجه عمومى هستند. عملكردهاى عده‏اى از دولتمردان (بويژه در دوره دوم پس از انقلاب) با توجه به دلايل شناخته شده بيشتر تحت تاثير ديدگاه دوم بود. يعنى قشرهايى از آنها حصول به منافع شخصى را عملا مقدم بر مصالح ملى داشته‏اند.

فروش كارخانه‏ها، ماشين آلات و ساير اموال عمومى با قيمت‏هاى نازل، دادن اعتبار و وام ريالى و دلارى به قشرهاى خاص، اعطاء زمين و فروش آنها براى افرادى از نهادهاى خاص، استفاده از ابزارهاى الكترونيكى دولتى، تلفن‏هاى همراه و تلويزيونهاى ماهواره‏اى و امثال آن براى قشرهايى از دولتمردان، هزينه‏هاى وسيع كاركنان و نماينده‏هاى خارج از كشور برخى از ارگانها و نهادها، استفاده از ابزارهاى تفريحى ويژه توسط قشرهايى از دولتمردان، كارت‏هاى ويژه مناطق آزاد، اسراف در سمينارها و ميهمانى‏هاى رسمى، هزينه‏هاى تشريفات سفرهاى مسؤولان و موارد مفصل ديگر نشان مى‏دهد كه در برخى از موارد چرخاننده اصلى تصميم‏گيرى‏ها و هزينه‏هاى رسمى، منافع قشرها و افراد خاصى است. حجم زياد سخنرانى‏هاى دولتمردان نسبت‏به ميزان فعاليت‏ها و برخوردهاى شعارگونه با بسيارى از موضوعات و تبليغات غير واقعى از پيشرفتها نيز بخش ديگرى از عدم كارآيى را مى‏پوشاند 24 .

در اقتصاد زمانى كه بخش خصوصى با يك سرى نارسايى‏ها در زمينه كارآيى مواجه مى‏شود، بخش دولتى براى حل و فصل آنها دخالت مى‏كند. بديهى است دولتى مى‏تواند در بهبود امور و حل و فصل نارسايى‏هاى بخش خصوصى موفق باشد كه خود از انضباط كافى برخوردار باشد. زمانى كه خود بخش دولتى ناكارآمد است، قهرا توانايى سامان‏دهى درستى در بخش خصوص را نخواهد داشت. از سوى ديگر بخش خصوصى كشورهاى جهان سوم (و از جمله ايران)، بخاطر عوامل مختلف در حال حاضر از يك سرى نارسايى‏هاى ساختارى برخوردار است. لذا وضعيت‏به گونه‏اى است كه برنامه‏ريزان در اينگونه كشورها براى ارايه تحليل درستى از كاركرد دو بخش خصوصى و دولتى و انجام اتخاذ تصميم معقول در قالب آنها دچار سردرگمى هستند. يكى از اقتصاددانان برجسته وجود مشكل عدم كارآيى دوگانه دولتى و خصوصى را با دشوارى گزينش يك موسيقى‏دان از ميان دو موسيقى‏دانى قابل مقايسه مى‏داند كه تنها بطور نسبى مى‏توان ميان آنان قضاوت نمود. يعنى همينكه عدم كارآيى يكى از آنها روشن شد، ديگرى بطور نسبى مستحق پاداش و جايزه است. 25 در ارتباط با كارآيى و يا عدم كارآيى بخش خصوصى چند موضوع حائز اهميت است. يكى رفتارهاى عقلانى و يا غير عقلانى حاكم بر مؤسسات كسب و كار و خانوارها مى‏باشد. به اين نحو كه چگونه منافع اصلى خود را شناسايى كنند و چگونه در راستاى حفظ آن منافع براى ثبات اقتصاد كشور نيز تلاش كنند.

به عبارت ديگر آنها چگونه منافع بلند مدت خود را مورد نظر داشته و بر اساس آن برنامه‏ريزى كنند. بايد تلاش جدى در حفظ كيفيت مرغوب كالا (با تعيين قيمت اقتصادى) بنمايند تا همواره بتوانند مشترى كافى براى كالاى مورد نظر خود را دارا باشند. آنها همچنين بايستى تمايل داشته باشند كه يك رقابت معنى دار بر اقتصاد حاكم گردد تا در روند مذكور كارآيى افزايش يابد. 26 بر عكس در شرايط انحصار با وجود سودهاى مقطعى بالا، كارآيى به حداقل ممكن (نسبت‏به وضع رقابتى) خواهد رسيد. بازارى‏ها و بخش خصوصى در كشورهاى پيشرفته، معمولا اين حقيقت را درك مى‏كنند كه در صورت داشتن يك اقتصاد سالم مى‏توانند با اطمينان كافى منافع خود را حفظ كنند لذا آنها علاوه بر دغدغه منافع شخصى به فكر منافع اجتماعى و مردمى نيز خواهند بود. نمونه اينها وجود راكفلرها، راس پروها در بازار آمريكا و تصور بازارى‏هاى ژاپنى و تاكيد آنها بر حفظ عدالت اقتصادى است. 27

يك ويژگى ديگر بخش خصوصى كشورهاى پيشرفته نسبتا همگن بودن ساختار بنگاهى آن مى‏باشد. معمولا قدرت اقتصادى در بازار به نحوى توزيع شده است و قشر بسيار كمى از قدرت اقتصادى بالا برخوردار هستند اما در عين حال عمدتا هرچه هست جنبه اقتصادى دارد. در كشور ما اولا گروهى از متنفذها بر بازار حاكم‏اند و قشر وسيعى كاسب كار زحمت‏كش اصولا نقشى در پيشبرد امور ندارند. در ثانى متنفذان بازار در كشور ما، از تفكر اقتصادى با پشتوانه علمى برخوردار نيستند. هر چه هست عقايد گروههاى سياسى و يا مذهبى است. مصالح و منافع فردى و كوتاه مدت ملاك حركت‏بازار است. چيزى كه آنها اصولا توجه ندارند مصالح ملى و اقتصاد سالم است. لازم به ذكر است كه در بازار بورس كشورهاى پيشرفته افرادى مى‏توانند وارد شوند كه تخصص كافى در امور اقتصادى داشته باشند و حتى براى ورود به بازار بورس امتحان كتبى بعمل مى‏آيد. 28

جالب توجه است كه ذكر شود حضرت على (ع) نيز در زمان حاكميت‏خود در مورد ورود افراد به بازار كسب و كار تصريح نموده است كه بايستى شرايطى را دارا باشند. از جمله آنها بايد اطلاعاتى از دين و امور معامله در اسلام و حلال‏ها و حرام‏هاى مسائل مالى را داشته باشند. حضرت گاهى وارد بازار مى‏گرديده و اين مطالب را تاكيد مى‏نموده و زمانى در منبر اشاره مى‏كرده است. در يكى از اين بيان‏ها اشاره شده كه «...يا معشر التجار الفقه ثم المتجر، الفقه ثم المتجر، الفقه ثم المتجر». بديهى است تكرار اين جمله حداقل نشانه تاكيد شديد حضرت است، كه اول بايد «فقه‏» بدانيد و سپس وارد تجارت شويد. 29 حال اگر كاركرد بازار بورس كشور خودمان را با بورس كشورهاى پيشرفته مقايسه كنيم به ضعف‏هاى ساختارى آن پى خواهيم برد. شايد بتوان اشاره كلى به كاركرد اتاق بازرگانى را شاخص نسبتا خوبى براى وضع بازار ايران تلقى نمود. اتاقهاى بازرگانى و صنعت و معدن در كشورهاى ديگر دنيا معمولا براى اين است كه نوعى رابطه معقول بين فعاليت‏هاى سه بخش مذكور ايجاد كند. اما در ايران تفكر حاكم بر اين اتاق تقريبا از اوايل انقلاب تاكنون، جنبه تشويق تجارت و استفاده از رانت‏ها و سودهاى دلالى بوده است. جالب توجه است كه جناح حاكم بر نهاد مذكور اخيرا جزوه‏اى را منتشر ساخته و براى مسؤولان بالاى حكومت ارسال داشته است و در آن طرح مالكيت فراگير را مطرح نموده و در واقع دامن زدن به يك خصوصى‏سازى وسيع و مطالعه‏نشده را خواستار شده است. تركيب هيات پيشنهادى بگونه‏اى است كه اتاق مذكور به اندازه دولت در تصميم‏گيرى راى داشته باشد (3 نفر از طرف دولت و 3 نفر از طرف اتاق بازرگانى هيات اصلى را نشان مى‏دهد.) 30

ما ضمن اينكه انجام خصوصى‏سازى معقول و اقتصادى را در برخى شرايط و با مطالعات كافى براى كشور لازم مى‏دانيم، اما اين ديدگاه بلندپروازانه و مطالعه‏نشده را ضربه بزرگى به اقتصاد ملى مى‏دانيم. به اين دليل در كشور ما خصوصى‏سازى در غالب موارد به شكست منجر گرديده است. اساسا خصوصى شدن شركت‏ها و كارخانه‏هاى دولتى تا توجيه كافى اقتصادى نداشته باشد مورد تاكيد هيچ عاقلى قرار نمى‏گيرد. در مطالعات علمى نشان داده شده كه بسيارى از جاهايى كه شركت‏هاى مذكور كارآيى كافى ندارند، بخاطر تملك دولت‏بر آنها نمى‏باشد، بلكه بخاطر ضعف مديريت مى‏باشد. و بر عكس مواردى نشان داده شده كه با وجودى كه در دست دولت‏بوده‏اند از كارآيى كافى برخوردار بوده، بخاطر آنكه دولت‏با آنها قانون‏مند و اقتصادى برخورد نموده است. اشاره به يك گزارش توسط بانك جهانى در مقايسه كاركرد بنگاههاى دولتى و خصوصى قابل توجه است. در اين گزارش يك نمونه موفق بنگاه دولتى را شركت ملى برق فرانسه معرفى كرده است و در مقايسه با واحدهاى بخش خصوصى كارآيى آن را بسيار خوب توصيف نموده است.

البته در مقابل يك بنگاه دولتى در كشور گينه و اندونزى را ناموفق گزارش كرده است. 31 در اين گزارش موضوع را به انضباط مالى بخش دولتى و يا خصوصى و چگونگى رقابتى‏تر كردن فعاليت‏هاى اقتصادى مرتبط داشته است. جالب توجه است كه انجام خصوصى‏سازى در چند كشور پيشرفته (مثل آلمان، ژاپن و فرانسه) در اين گزارش با حركتى آرام و مرحله به مرحله و با تعداد سهام بسيار زياد بيان شده است. مثلا در ژاپن تنها 33 درصد يك شركت دولتى را به بخش خصوصى واگذار نموده‏اند و آنهم به صورت يك ميليون سهام تبديل كرده‏اند و يا در آلمان شركت مشابهى را در قالب 7 ميليون سهام واگذار نموده‏اند. اما در كشور ما در موارد زيادى افراد محدودى سهم قابل توجهى از سهام را در اختيار گرفته‏اند. در آن كشورها به امورى چون مديريت‏خصوصى‏سازى، برنامه‏هاى بلندمدت، مطالعه آثار رقابت پس از خصوصى‏سازى توجه مى‏شود. اما در خصوصى‏سازى كشور ما بيشتر حصول منافع زودگذر و محفلى مورد نظر مى‏باشد. جالب توجه است كه طبق گزارش وزارت معادن، در حال حاضر 90 درصد معادن كشور در تملك بخش خصوصى است و تنها 5 درصد در دست دولت است و اين در حالى است كه حدود 80 درصد ارزش افزوده بخش معدن متعلق به همان 5 درصد است كه در اختيار دولت مى‏باشد. 32 دليل اصلى اين عدم موفقيت در كشور ما همان ناتوانى ساختارى بازار و حاكميت قشر سودطلب ولى غير مستحق مى‏باشد كه عملا در تلاش بوده و خواهند بود كه همان روحيه تجارت‏گرايى و دلالى را بر تمامى بخش‏هاى اقتصادى حاكم نمايند. 33

4- ساختار مالياتى غير كارآمد:

از ديگر مشكلات ساختارى اقتصادى ايران، وضعيت نظام مالياتى غير كارآمد آن است. مشكل مذكور نيز ارتباط ريشه‏دارى با مشكلات سه‏گانه ياد شده دارد. زيرا اولا يك دليل روشن عدم تدوين نظام مالياتى كارآمد در كشور ما وجود درآمد نفت و پوشش آن بر هزينه‏هابوده است. تا به حال بيش از 70 درصد هزينه‏ها عملا توسط نفت (بطور مستقيم و غير مستقيم) تامين مالى مى‏شده است. اين امر باعث‏شده كه دست‏اندركاران (در هيچ دوره‏اى چه قبل و چه پس از انقلاب) روى مقوله تامين مالى هزينه‏ها از راه ماليات در اين مورد فكر نكنند تا چه رسد به اينكه در ارتباط با آن به اقدام عملى مبادرت نمايند. به عبارت ديگر عامل دوم در نارسايى وضع مالياتى نبودن زمينه‏هاى فرهنگ‏سازى و توجيه ضرورت اقتصادى ماليات براى مردم و بنگاهها مى‏باشد.

ثالثا وجود نظام ادارى غير كار آمد و به همراه آن نارسايى‏هاى موجود در بخش دولت و بازار (ديگر ضعف‏هاى ساختارى)، عدم توجه به قانون، زمينه‏هاى فرار مالياتى واجتناب مالياتى 34 ، محمل ديگرى براى عدم تثبيت‏يك نظام مالياتى كارآمد محسوب مى‏شود. البته عناصر جزئى‏ترى نظير اختلاف نظرهاى فقهى در اصل موضوع مالى و مشروعيت‏يا عدم مشروعيت آن نيز شايد در اين راستا بى‏تاثير نبوده باشد، اما با توجه به راى قاطع امام خمينى (ره) در موضوع ماليات (پس از انقلاب) و ضرورى تلقى شدن آن از ناحيه ايشان اين امر خيلى مشكل‏آفرين به نظر نمى‏رسيد. وى در پاسخ مجلس و پس از ايراد عده‏اى از روحانيون به مساله ماليات و كافى دانستن خمس براى هزينه‏هاى كشور، اين مواضع را نشانه بى‏اطلاعى آنان مى‏داند. 35 نظام مالياتى كارآمد براى حفظ يك اقتصاد سالم و با ثبات حياتى است. نظام مالياتى معقول نه تنها مى‏تواند به عدالت اقتصادى جامعه كمك كند بلكه در تخصيص منابع تثبيت اوضاع اقتصادى و تامين هزينه‏ها نيز نقش حياتى دارد.

نظام مالياتى كارآمد در واقع به نحوى تامين مالى هزينه‏هاى دولت را درون‏زا مى‏كند. به اين معنا كه خود اقتصاد مشكل خود را مستقلا حل كرده فشارى به ديگر منابع وارد نمى‏كند. استفاده از ابزارهاى غير مالياتى براى تامين هزينه‏هاى دولتى غير اقتصادى و معمولا غير قانونى است. البته در شرايط اضطرار و با توجيه كافى اقتصادى مى‏توان اتكاء بخشى از هزينه‏ها را به منابع ديگر دانست. فروش منابع و موادخام و يا حتى صدور نيروى انسانى مازاد، استقراض (چه از بانك مركزى چه از خارج و حتى چه از مردم) براى تامين هزينه‏هاى دولتى راههاى غير معمول و عمدتا مشكل آفرين هستند. به همين خاطر است كه ماليات در كشورهاى پيشرفته و حتى كشورهاى در حال توسعه سهم بسيار بالايى از توليد ناخالص آنها مى‏باشد. در آمدهاى مالياتى در كشور بلژيك معادل 5/43 درصد توليد ناخالص داخلى آن كشور در سال 1996 است.

اين رقم در همان دوره براى كشور دانمارك 3/35 براى فرانسه 8/38، ايرلند 7/34، اسرائيل 4/33، ايتاليا 7/40، هلند 6/42، نيوزيلند 8/32، نروژ 5/32، لهستان 36، پرتغال 1/32، سوئد 2/37 و انگلستان 6/33 گزارش شده است. اين رقم حتى براى آفريقاى جنوبى، 9/25، رومانى 4/26، نيكاراگوئه 9/23، كنيا 3/21، مصر 6/22، جمهورى چك 1/34، كاستاريكا 5/22 و بلغارستان 2/25 مى‏باشد. جالب توجه است كه در آمد ناشى از ماليات در ايران در همان سال، 7/6 درصد توليد ناخالص داخلى اعلام گرديده است. البته نرخ مذكور نيز توسط دولت‏خصوصى‏سازى اعلام شده كه معمولا قدرى خوشبينانه است. و رئيس دولت دوم خرداد در گزارش خود به مجلس رقم مذكور را براى سال 76 حدود 5/5 درصد اعلام كرد و اظهار اميدوارى كرد در سال 1378 به 7 درصد نائل گردد. ماليات بر كالاها و خدمات خاص يكى از اهرم‏هاى بهينه‏سازى تخصيص منابع در اقتصاد مى‏باشد. نرخ ماليات بالا باعث كاهش مصرف كالاهاى مورد نظر خواهد شد. كشورها براى كاستن از مصرف كالاهاى مضر (مانند سيگار) از اهرم ماليات استفاده مى‏كنند.

ماليات بر كالاهاى لوكس از ديگر سياست‏هاى كاهش مصرف و عقلانى ساختن استفاده از منابع در ديگر كشورها مى‏باشد. جالب توجه است كه كارشناسان خارجى بى‏طرف عقيده دارند كه يك ريشه ناكارآمدى ماليات در ايران مقاومت‏بخش اصلى بازار و بنيادها مى‏باشد كه متنفذان بازار ايران محسوب مى‏شوند. آنها منشا اين رفتار را در ساختار انديشه‏اى اين قشر بازارى‏ها و ساير پرداخت كنندگان ماليات تلقى مى‏كنند. در يكى از اين گزارش‏ها و تحليل‏ها آمده است كه: صحبت‏هاى مقامات ايرانى در ارتباط با تحولات نظام مالياتى تاكنون در حد شعار بوده و دگرگونى اساسى صورت نگرفته است. ايرانى‏ها عقيده دارند كه تا آنجا كه ممكن است‏بايد از پرداخت ماليات شانه خالى كرد... . در همين گزارش بين 60 كشور وضعيت مالياتى ايران مورد مقايسه قرار گرفته كه ايران در رتبه پنجاه و نهم قرار گرفته است. قابل توجه است كه قشر حقوق ثابت در ايران بيشترين سهم مالياتى را مى‏پردازند و اين علاوه بر آنكه نا كارآمدى نظام مالياتى را نشان مى‏دهد، غير عادلانه بودن آن را هم مى‏رساند.

در ايران با وجودى كه تنها 7/1 درصد از ارزش افزوده كالاها و خدمات در سال 1375 مشمول ماليات واقع شده، حدود 29 درصد كل درآمدهاى مالياتى مربوط به حقوق و دستمزد بوده است. يعنى بيشترين ارقام مالياتى عملا مربوط به ماليات‏هاى بر درآمد و ساير مالياتهاى مستقيم مى‏باشد. رقم ماليات مستقيم در سال 1375 از كل ماليات 59 درصد بوده است. جالب توجه است كه مطالعات كارشناسى نشان مى‏دهد كه در شرايط فعلى تنها حدود 40 درصد توليد ناخالص داخل ايران در قالب ماليات قرار مى‏گيرد. بطور ميانگين كمتر از 50 درصد ظرفيت (و در برخى استانها 30درصد) مالياتى مشمول وصول قرار گرفته است. در نتيجه حداقل تا اواخر سال 1375، متجاوز از 50 درصد توليد ناخالص خارج از پوشش مالياتى بوده است. معمولا ماليات در كشور ما از آنهايى اخذ مى‏شود كه براحتى قابل دسترس هستند و امكان مقاومت و يا سوء استفاده زياد ندارند. ولى بسيارى از بنيادها و تجار متنفذ هم توانايى مقابله با دولت را دارند و هم امكان سوء استفاده از مقررات را براى خود فراهم مى‏بينند.

5- دشوارى‏هاى جغرافيايى اقتصادى و ديگر مشكلات ساختارى:

وضعيت آب و هوا، ميزان باران، ساختار كشاورزى، وضعيت‏برخوردى اقتصاد بين الملل، ساختار توزيع درآمدها و ثروتها در كشور، ضعف در زيرساخت‏هاى اقتصادى، كيفيت پايين كالاهاى توليد داخل، پول ضعيف و كم‏اعتبار (در مقايسه با ساير پول‏ها) ساختار وارداتى بودن وجود بخش قابل توجهى كوير، جمعيت زياد، و امثال آن از ديگر مشكلاتى است كه گريبانگير اقتصاد كشور مى‏باشد. لذا در ارتباط با اقتصاد ايران نبايد انتظار يك تحول جدى در كوتاه مدت را داشت. كمبود تكنولوژى مدرن باعث‏شده كه بهره‏بردارى كافى از منابع كشاورزى در كشور صورت نگيرد. در نتيجه از كل زمين‏هاى كشور تنها 11 درصد مورد بهره‏بردارى محصولات كشاورزى است زيرا حدود 27 درصد آنها مراتع مى‏باشد و 61 درصد بصورت‏هاى ديگر (دامنه‏ها، كوير و...) مى‏باشد كه بصورت حاصل‏خيز درنيامده است. با وجود اين امر بهره‏بردارى از كشاورزى بصورت مطلوب صورت نگرفته است. در اواخر سال 1375 با وجود تمامى تلاش‏ها و ادعاى استفاده بهينه از كشاورزى ارزش افزوده بخش كشاورزى (در قبال هر نيروى كار) در خوش‏بينانه‏ترين آمار اعلام شده، 6157 دلار بوده است كه در همان سال اين رقم براى ژاپن متجاوز از 16712 دلار بوده است.

رقم ياد شده براى ايتاليا حدود 17876 دلار براى استراليا 22256، اتريش 15659، كانادا 30202، دانمارك 38131، فنلاند 31457، فرانسه 30035، نروژ 34809 دلار بالغ گرديده است. اين رقم حتى براى نيوزيلند 13373، يونان 7726، استونى 6266، بلغارستان 6240 و آرژانتين 7028 دلار بوده است. اين موضوع در حالى است كه سهم كشاورزى از ارزش افزوده در رده بالاترين سهام اقتصادى كشور است. اقتصاد ايران در حال حاضر مشكلات زيادى در ارتباط با زيرساخت‏هاى اقتصادى و تاسيسات زيربنايى دارد. تاسيسات زيربنايى هر كشور خدمات اساسى و سرمايه‏هاى اجتماعى آن كشور هستند كه در واقع فعاليت‏هاى اقتصادى و اجتماعى را تدارك مى‏بخشند. اينها خدماتى چون حمل و نقل، بهداشت عمومى، خدمات آموزشى و ساختمانهايى هستند كه فعاليت‏هاى جامعه در آنها صورت مى‏گيرد.

در زمان جنگ ايران و عراق بخش عظيمى از تاسيسات مذكور (بويژه پالايشگاهها، بنادر، مراكز پتروشيمى، بيمارستانها، فرودگاهها، پل‏ها، مخزن‏هاى آب و امثال آن) در ايران از بين رفت و يا لطمه اساسى خورد. با وجودى كه برخى از آنها بازسازى شدند، اما هنوز دشوارى‏هايى بويژه در حمل و نقل، راه آهن، اوضاع جاده‏ها در كشور وجود دارد. داشتن ميزان مطلوب اين زيرساختها، معمولا به همراه درآمد سرانه بيشتر مى‏باشد. از ديگر دشوارى‏هاى مداوم در كشور ما، غير قابل رقابتى بودن كالاهاى توليد داخل و كم‏اعتبارى پول ملى است و اين دو عنصر در سطح اقتصاد بين الملل تعيين‏كننده هستند و قدرت اقتصادى يك كشور نسبت‏به ديگر كشورها را نشان مى‏دهند. يك مورد از چگونگى اعتبار اقتصاد داخلى در برابر اقتصاد جهانى، ضربه‏پذيرى اقتصاد ما از بحران شرق آسيا است. اين موضوع حداقل روى تقاضاى نفت اثر قابل توجهى گذاشت و كاهش قيمت آن را به دنبال داشت. وضع كالا و پول ملى مى‏توانند يك تراز پرداخت معقول و يا نامعقول بر كشور تحميل كنند.

تا پايان سال 1375 درآمد خالص مبادلات بين المللى كشور طبق گزارش بانك جهانى منهاى 478 ميليون دلار (يعنى داراى تراز منفى) بوده است. اين در حالى است كه نه تنها كشورهايى مثل ژاپن در همان سال از نزديك 54 ميليارد تراز مثبت‏برخورد دار بوده است، حتى تراز كشورهاى لبنان، كويت، لستو، ليبى، ناميبيا نيز مازاد تراز داشته‏اند. يك علت اساسى در اين رابطه اين است كه به لت‏ساختار نامتناسب كشاورزى، حتى بسيارى از مواد خوراكى و توليدات كشاورزى در كشور ما وارد مى‏شود و اين سهم قابل توجهى از ارز كشور را هزينه مى‏كند. معمولا كشورهايى كه توسعه معنى‏دارى را تداوم بخشيده‏اند آنهايى بوده‏اند كه ابتدا از طريق بهبود اوضاع كشاورزى واردات توليدى كشاورزى را قطع كرده‏اند و اين نقطه عطفى در پيشبرد هر نوع توسعه جامع مى‏باشد. تجربه آلمان، فرانسه و انگلستان در اين زمينه راهگشا مى‏باشد. در حال حاضر سهم واردات كالاهاى مصرفى كشور بالا بوده، كمترين رقم از هزينه واردات به كالاهاى توليدى اختصاص دارد. به هر صورت اين عوامل و ساير عناصر موجود در ساختار اقتصاد كشور تا حد زيادى توانايى پيشبرد اقتصاد را دشوار ساخته كه نياز به تدبيرى راسخ، عزمى بلند و برنامه‏ريزى ميان‏مدت دارد كه در بخش پايانى در اين رابطه پيشنهاداتى ارائه خواهد شد.

ب- دشوارى‏ها و مسايل مديريتى و جارى

دومين محور از ريشه‏هاى نابسامانى اقتصاد كشور، مربوط به مديريت‏هاى موجود اقتصادى مى‏باشد. محور اول (امور ساختارى)، ريشه در بافت جا افتاده اقتصاد داشت و مديران اقتصاد كشور در كوتاه‏مدت نقشى تعيين‏كننده در آن نداشتند. اما همه مشكلات و نابسامانى‏ها جنبه ساختارى نداشته بخش قابل توجهى مربوط به كاركرد دولتمردان موجود مى‏باشد. مطالب اين بخش را در دو زير بخش تنظيم مى‏كنيم. ابتدا به يك سرى مشكلات اشاره مى‏كنيم كه در قبال آنها بايستى مديران فعلى و مديران دولت‏هاى قبل بطور مشترك پاسخگو باشند. به عبارت ديگر بخشى از دشوارى‏هاى دولت فعلى نتيجه كار كرد دوره‏هاى گذشته (بخصوص دوره خصوصى‏سازى) مى‏باشد. اما در بخش دوم به اشكالات و انتقاداتى مى‏پردازيم كه به تنهايى نتيجه عملكرد دولتمردان فعلى است.

1- دشوارى‏هاى ناشى از كاركرد مشترك مديريت گذشته و حال:

اصولا عناصر محورى در اقتصاد كشورهاى پيشرفته به صورتى تثبيت‏شده هستند و تغيير مديريت‏ها تحولى اساسى در آن ايجاد نمى‏كند. لذا نتايج و آثار اقتصادى در هر دوره مى‏تواند عمدتا ناشى از كاركرد مديران همان دوره باشد. زمانى كه در آمريكا دولت دموكرات و يا جمهورى‏خواه حاكم مى‏شوند و يا زمانى كه در انگلستان دولت كارگرى يا محافظه‏كاران قدرت را در دست مى‏گيرند، ساختار اصلى اقتصاد تقريبا محفوظ مى‏ماند. اما در كشورهاى جهان سوم معمولا هر گروه حاكم بر اساس ديدگاههاى خود دست‏به تحولاتى مى‏زند كه چون كارساز نيست دولت‏هاى بعدى را با مشكلات ديگرى مواجه مى‏كند و لذا زمينه تحولات جديدى فراهم مى‏گردد. به اين دليل و بخاطر يك سرى عوامل، امور ديگر اقتصادى در اين كشورها بسوى ثبات معقولى پيش نمى‏رود. در نتيجه مى‏توان همواره بخشى از نارسايى‏هاى دولت‏بعدى را مرتبط با كاركرد دولت قبلى دانست.

دولت فعلى در كشور ما وارث دولت‏خصوصى‏سازى است و دولت‏خصوصى‏سازى، على رغم خوبى و يا بدى كاركرد آن، تغييرات زيادى در اقتصاد كشور ايجاد كرده كه تاثيراتى در دولت فعلى بدنبال خواهند داشت. مثلا اگر صنايع پتروشيمى و صنايع پالايش در زمان دولت قبلى به نتيجه مطلوب نايل مى‏گرديد، در حال حاضر دولت مى‏توانست از آثار آن بهره ببرد و مثلا ديگر مواد واسطه كارخانه‏هاى مربوطه را از خارج وارد نكند. يا اگر طرح‏هاى انجام شده در دولت‏خصوصى‏سازى در زمينه سدهاى كشاورزى و انرژى‏زا موفقيت قابل قبولى به همراه داشت، دولت فعلى مى‏توانست توليدات كشاورزى و بخشى از نيروى مورد نياز تاسيسات صنعتى را تامين نمايد. البته در مواردى خدمات و زحمات آن دولت‏ببار نشسته و منشا منافع و آثار مثبتى هم بوده است، اما در اين مقاله ما تنها به دشوارى‏هاى اقتصاد كشور مى‏پردازيم.

ضمنا مشكلاتى كه ذكر مى‏شوند با وجودى كه نتيجه كاركرد دولت قبل هستند، اما برخورد دولت فعلى نيز مى‏تواند تاثيراتى داشته باشد. به ريشه‏هاى چند نمونه از اين مشكلات اشاره خواهيم كرد. يكى از اين دشوارى‏ها مساله تورم مى‏باشد. بالا بودن قيمت‏ها در حال حاضر ريشه در برنامه‏هاى 8 ساله دوم دارد. بخشى از گرانى‏ها ماهيتا معلول برنامه‏هاى تعديل و خصوصى‏سازى است و بخشى از آن هم به علت عدم انضباط دولت و بازار و بى‏توجهى به مقررات و قواعد اقتصادى در دوره يادشده مى‏باشد. البته مديران فعلى در تداوم و افزايش قيمت‏ها مى‏توانند مؤثر باشند. مثلا افزايش حقوق‏ها در سالهاى 77 و 78 نتيجه كاركرد دولت فعلى است و اين بطور روشن در تشديد تورم قبلى مؤثر خواهد بود. و يا خوش‏بينى‏هاى مسؤولان اقتصاد فعلى و از جمله خود رييس جمهور محترم خود دشوارى را بالا مى‏برد. اصولا در اقتصاد نمى‏توان به راحتى حرف از خبرهاى خوش و رفاه زد. اين امر انتظار ايجاد مى‏كند و بايد در كنار آن تحولات واقعى صورت گيرد. در غير اينصورت تنش جديدى بوجود مى‏آورد.

سياست‏هاى ارزى بلندپروازانه دولت قبلى و شناورسازى نرخ ارز يك عامل عمده تورم در آن دوران بود كه آثار آن در دوره فعلى نيز وجود دارد. اعلام سياست‏هاى نسنجيده در گمركات و آزادى ورود و خروج كالاها و آزمون شناور كردن مجدد نرخ ارز (حتى در سخنرانى هاى مديران)، از دشوارى‏هاى مربوط به مديران فعلى است كه روند تورمى گذشته را تشديد مى‏كند. گران كردن يمت‏يك سرى كالاهاى اساسى مشمول سوبسيد، و بويژه كالاها و خدمات دولتى (حمل و نقل بخش دولتى، آب و برق و تلفن و گاز و امثال آن) باز به تورم موجود دامن مى‏زند. وسعت‏سفرهاى خارج از كشور (چه بخش دولتى و چه بخش خصوصى) و ديگر هزينه‏هاى دلارى (به همراه مازاد تقاضاى ايجاد شده بخاطر بالا رفتن هزينه هاى ريالى) عامل ديگر بالا بردن نرخ تورم مى‏باشد. منشا اينگونه عادات از دولت قبلى است ولى متاسفانه دولت فعلى نيز عملا آنها را تداوم بخشيده است. البته نقش بنيادهاى انحصارى حكومتى (غير دولتى) مانند بنياد مستضعفان و بنياد 15 خرداد و امثال آن نيز در تشديد تورم قابل توجه است و آن هم ريشه در سياست‏هاى دولت قبلى و عدم مهار آنها در دولت فعلى دارد. روحيه مصرف‏گرايى و روحيه لوكس‏گرايى از ديگر آثار اقتصادى كاركرد دولت‏خصوصى‏سازى است كه هنوز بر جامعه حاكم است.

مردم به مصرف بالا عادت كرده‏اند ولى همه آنها دارنده توانايى خريد ما يحتاج مصرفى كافى نمى‏باشند. عدم توزيع عادلانه درآمدها و پايين بودن قدرت خريد قشر وسيعى از مردم به اين مشكل دامن مى‏زند. وزارت اقتصاد در گزارشى اعلام كرد كه در حال حاضر بر اساس تحقيقات انجام شده، ميانگين حقوق خانواده‏هاى چهار نفرى كارمندان دولت‏حدود 48 هزار تومان است و اين در حالى است كه ميانگين هزينه مصرف يك خانوار چهار نفرى بيش از 113 هزار تومان برآورد شده است.روحيه‏هاى رانت‏طلبى، مخاطره‏ناپذيرى، روحيه دلالى و عدم ميل به سرمايه‏گذارى مولد از ديگر مشكلات اقتصاد كشور ما است كه عمدتا ريشه در كاركرد مديران دوره 8 ساله خصوصى‏سازى دارد. البته متاسفانه دولت فعلى اقدام جدى و كارآمدى در مقابله با اين معضل بوجود نياورده است و اوضاع بصورتى روزمره به پيش مى‏رود. وجود طرح‏هاى نيمه تمام در بسيارى از استانهاى كشور و وجود طرح‏هاى بدون اولويت و هزينه برى فعلى آنها از ديگر مشكلات به ارث مانده از دولت قبلى است.

اين طرح‏ها از يك طرف در مناطق مختلف مطرح شده و انتظار قابل توجهى ايجاد كرده است و حتى برخى از آنها افتتاح شده‏اند. اما در حال حاضر با توجه به كاهش قيمت نفت و كاهش بودجه ارزى و ريالى دولت، امكان تكميل آنها دشوار مى‏باشد. حتى به عقيده ما برخى از معضلات مربوط به بيكارى در كشور ما (بويژه بيكاران فارغ التحصيل دانشگاهى) ناشى از بلندپروازى دولت در گسترش بى‏رويه امور كمى در آموزش عالى مى‏باشد. البته كاهش قيمت نفت در آستانه به قدرت رسيدن دولت فعلى عمدتا بخاطر دلايل بين المللى بود كه در مورد آن لزوما هيچ كدام از دولت‏هاى حال و گذشته را نمى‏توان مقصر تلقى كرد.

2- مشكلات ناشى از كاركرد مديريت فعلى:

هر چند دولت فعلى عملا كمتر از 5/1 سال است كه قدرت را در دست گرفته است و شايد قضاوتى همه جانبه در مورد كاركرد اقتصادى آن زود باشد، اما در عين حال برخى از برنامه‏ريزى‏ها و تصميمات آن را مى‏توان مورد ارزيابى قرار داد و به ترسيم دورنمايى از آينده آن مبادرت كرد. بديهى است‏به علت عدم كاركرد زياد، بحث فعلى جنبه تذكر و تحليل كليات خواهد داشت. در اين جا به تاثيرپذيرى دولت از دولت‏خصوصى‏سازى، انتخاب مديران ارشد اقتصادى و كليات و مبانى طرح سامان‏دهى اقتصادى، اشاره كلى خواهد شد. اين سه محور به عقيده ما زمينه نوعى قضاوت علمى را در مورد كاركرد اقتصادى دولت فراهم مى‏كند. همانطور كه پيداست‏برخى از عناصر ياد شده هنوز در حد برنامه و تئورى است و لذا تحليل تجربى و كاركردى در مورد آنها منتفى است.

تنها مى‏توان به پايه‏هاى نظرى آنها اشاره كرد. تذكر اول در مورد تاثيرپذيرى دولت در بعد اقتصادى از دولت قبلى است. در اين امر شكى وجود ندارد كه انتخاب مردم در دوم خرداد 76، با وجود نگرش فرهنگى و سياسى، داراى جهت‏گيرى اقتصادى هم بوده است. يعنى حداقل نسبت‏به برخى از كاركردهاى اقتصادى دولت قبلى انتقاد داشته‏اند. لذا عقلايى بود كه دولت جديد بطور جدى به اين موضوع توجه مى‏كرد. البته امور اقتصادى و اتخاذ تصميم در آن به راحتى امور سياسى و فرهنگى نيست و دقت كافى لازم است و لذا نمى‏توان با يك نگرش خطى (و چپ‏روى و راست‏روى) امور را به پيش برد. لذا منظور اين نيست كه اگر قبلا جناح خاصى در اقتصاد حاكم بوده‏اند، حالا جناح ديگرى قدرت را در دست گيرند. بلكه منظور اين است كه ضعف‏هاى كاركردهاى قبل مطالعه شود و در صورت عدم موفقيت آن عناصر مؤثر در آن به همكارى دعوت نشوند. شكست‏بخش‏هاى وسيعى از برنامه اقتصادى 8 ساله قبل (در قالب برنامه اول و دوم) نه تنها مورد تاييد كارشناسان مستقل مى‏باشد، حتى مورد قبول برخى از سردمداران همان برنامه‏ها نيز مى‏باشد.

به عنوان مثال آقاى نوربخش اخيرا در يك مصاحبه بطور صريح به برخى از عدم موفقيت‏هاى جدى اشاره كرده است. تاييد ايشان بر كست‏برنامه‏هاى اقتصادى دولت گذشته (كه خود از اصلى‏ترين طراحان آن بوده) محل دقت و تامل جدى است. وى در پاسخ اين سؤال كه علت اصلى شكست‏برنامه اول چه بوده است، ضمن پذيرش آن شكست تصريح مى‏كند كه: عدم پشتيبانى سياست‏هاى مالى و پولى و بازرگانى از سياست‏هاى ارزى را بايد دليل اصلى شكست نسبى برنامه اول دانست. ايشان هم چنين در ادامه اين مصاحبه به پذيرش نابسامانى‏ها و شكست‏هاى ديگرى از اقتصاد در 8 ساله گذشته اعتراف مى‏كنند. وى در ارتباط با بروز عدم تعادل پولى و مالى (كه شعار اصلى برنامه اعلام شده بود) و همچنين بروز تورم زياد در سالهاى 1373 و 1374 مى‏گويد: تعويق بدهى خارجى و تغيير نرخ ارز موجب شد كه دولت در بخش سياست‏هاى مالى با حساب ذخيره تعهدات مواجه شود. يعنى دولت‏براى تامين بودجه خود مجبور شد كه از حساب تعهدات استفاده كند.

اين امر نيز موجب گسترش پايه پولى و افزايش نرخ تورم در سالهاى 73 و 74 شد كه بخش مالى و پولى را دچار عدم تعادل كرد. وى در بخش ديگرى از اين مصاحبه تلويحا به شكست محورهاى اصل تصميمات گذشته اقرار مى‏كند. وى مى‏گويد مشكلات منجر شده به اين وضعيت در نهايت ما را به نقطه‏اى رساند كه مجبور شديم از سياست‏هاى گذشته دست كشيده و به نقطه اول بازگرديم. اما در عين حال وى عملا همان عقيده قبلى در سياست‏هاى ارزى را مورد تاكيد قرار مى‏دهد و تلويحا افزايش نرخ ارز را تقاضا مى‏كند. وى تصريح مى‏كند كه تثبيت نرخ ارز كه در سال 1374 صورت گرفته است در حال حاضر كارآيى ندارد. اين هم تناقض ديگر در مواضع ايشان تلقى مى‏شود. چون مردم بارها موفق بودن برنامه دوره 8 ساله گذشته و بويژه موفق بودن سياست هاى پولى تحت نظر بانك مركزى را از ايشان شنيده‏اند. در هر صورت يكى از سؤالات و يا انتقادات برخى از اقتصاددانان از رييس جمهور سپردن سياست‏هاى بانك مركزى به طراح سياست‏هاى نامناسب گذشته است. در كنار بانك مركزى، سازمان برنامه و بودجه دومين پايگاه تعيين‏كننده اقتصاد كشور است.

اصولا دو سازمان بانك مركزى و برنامه و بودجه اصلى‏ترين تعيين‏كنندگان اقتصاد كلان كشور هستند. در اينجا نيز با وجود صاحب‏نظران و اقتصاددانان مجرب در كشور، مسؤوليت‏برنامه و بودجه به يك فرد غير متخصص در امور اقتصادى واگذار گرديد وى نيز مسؤوليت رده‏هاى اصلى سازمان مذكور را عمدتا از ميان كارگزاران قبلى آن سازمان (در زمان خصوصى‏سازى) برگزيد. در مجموع به عقيده ما تيم اقتصادى دولت در حال حاضر، ناهمگون، و در موارد زيادى غير كارآمد مى‏باشد. محور ديگر قضاوت در مورد كاركرد اقتصادى دولت، طرح سامان‏دهى مى‏باشد. اين طرح از يك جهت نشانه درك و پذيرش دولت از بى سر و سامانى اقتصاد مى‏باشد. اصولا معرفى عناصر اصلى اقتصاد در دوره 8 ساله گذشته بگونه‏اى بيان مى‏شد كه گويى اقتصاد در بهترين وضع تثبيت گرديده است. كما اينكه اخيرا كاركرد اقتصادى آن دولت نيز به عنوان موفق‏ترين دوران تمدن ايران از زمان مادها تاكنون بيان گرديده است. لذا پذيرش مساله‏دار بودن اقتصاد كشور جهت طراحى طرح سامان‏دهى، نقطه اميدوارى است.

اما چند مطلب ديگر در رابطه با بافت كلى طرح مورد توجه است. يكى اين است كه در طرح مذكور نرخ رشد توليد ناخالص بر مبناى 6 درصد تعيين گرديده كه اين بسيار غير واقعى و خوشبينانه است. حداقل وضعيت نامشخص و رو به سقوط قيمت نفت اين هشدار را خواهد داد كه رقم مذكور بلندپروازانه است. زيرا دولت 8 ساله خصوصى‏سازى با وجود درآمد بالاى نفت و سرمايه گذارى خارجى، بجز در سالهاى 69 و 70 ادعايى براى رشد بالاتر از 5/5 درصد نداشت. اين در حالى است كه تحليل‏هاى مستقل خارجى نرخ رشد اقتصادى كشور در 8 ساله گذشته را حتى كمتر از رقم رسمى اعلام كرده و وضع رشد در دوره جديد را وخيم‏تر مى‏دانند. برخى آمارهاى بين المللى نرخ رشد سال 76 را نزديك 3 درصد، نرخ رشد سال 77 را 5/0 درصد و نرخ رشد سال 1378 را در بهترين شرايط تنها يك درصد اعلام كرده‏اند. دشوارى ديگر طرح سامان‏دهى اين است كه به كليدى‏ترين معضل اقتصاد فعلى يعنى ساختار دلالى و رانتى بودن، اشاره‏اى نشده است. به عبارت ديگر گويى طرح مذكور اين ويژگى ساختارى (كه بيش از 5/1 قرن حاكم بر اقتصاد كشور است) را ملاحظه نكرده است. انتظار اين بود كه بخش‏هاى رانتى و بازرگانى و بنيادهاى تجارى مورد اشاره واقع شده راه‏هايى براى ريشه‏كنى پيامدهاى منفى آنها انديشيده شود.

ساخت وارداتى بودن بنادر كشور، وارداتى شدن مناطق آزاد، غير قابل رقابت‏بودن كالاهاى توليدى داخل، توجه به نفوذهاى اقتصادى خدماتى (كه روى اقتصاد كشور اثر دلالى دارند ولى ماليات نمى‏پردازند و حتى ضمن آنكه مرتب درآمد خود را افزايش مى‏دهند، زير نظر ديوان محاسبات نيستند.) حاكميت تفكر بازارى و تجارى بر تفكر توليدى و تكنولوژيك بر جاى ماندن طرح‏هاى نيمه تمام وجود و حضور وسيع اتومبيل‏هاى لوكس خارجى، وجود سودهاى تجارى و دلالى گاهى بالاتر از 100 درصد و ديگر مشكلات اقتصاد ايران جايگاهى در طرح مذكور ندارند. دشوارى ديگر طرح سامان‏دهى اين است كه اصولا يك تئورى روشنى زيرساخت علمى آن را تشكيل نمى‏دهد. به همين خاطر يك سرى تعارض و تناقض در آن قابل دريافت است. مثلا از يكسو بر مساله خصوصى تاكيد دارد و از سوى ديگر موضوع تثبيت ارز و حتى قيمت‏گذارى را مورد توجه دارد. ارتباط اين امور بيان نشده‏اند. از يك سو به توسعه صادرات تاكيد مى‏شود و از سوى ديگر به كنترل ارز اشاره شده است. و سرانجام طرح جنبه كلى داشته راههاى مشخص و روشن اجراى (بجز در مواردى) در همه زمينه‏ها ارايه نگرديده است. با اين وصف و با وجود دشوارى‏هاى طرح مذكور، برخى از حركات اقتصادى دولت در ديگر زمينه‏ها اميدواركننده است. توجه دولت‏به قانون‏مندى امور اقتصادى تلاش دولت در ترسيم واقعيات اقتصادى كشور و بيان نسبتا شفاف مشكلات توسط دولتمران براى مردم و امثال آن از نمونه‏هاى مثبت مى‏باشد.

ج- مشكلات مربوط به عناصر هماهنگ‏كننده اقتصاد

برخى از مسائل با وجودى كه تاثير قابل ملاحظه‏اى روى كاركرد اقتصاد كشورها دارند، در عين حال نمى‏توان بطور روشن آنها را در عناصر جارى و يا عناصر ساختارى قرار داد. زيرا روى هر دو محور تاثير دارند. لذا آنها را تحت عنوان، عناصر هماهنگ‏كننده مورد اشاره قرار مى‏دهيم. اصولا در هر نظام اقتصادى ساز و كارى وجود دارد كه هماهنگى‏هاى اصلى را بعهده دارد. در اقتصاد سرمايه‏دارى عمدتا عناصر بازار به اين موضوع اقدام مى‏كنند. با توجه به ساختار نسبتا كامل بازار و حضور نظارتى و قانون‏مند دولت، دشوارى اقتصادى در اين زمان حل و فصل مى‏شود. در اقتصاد سوسياليستى دولت‏بطور اصولى اين نقش را بعهده مى‏گيرد. در قالب اقتصادهاى مختلط نيز توسط دولت و بازار با حريم‏هاى قانونى و با ابزارهاى اقتصادى به نحوى هماهنگى مربوطه حاصل مى‏شود. يك دشوارى اساسى در اقتصاد فعلى كشور ما اين است كه بطور روشن مشخص نشده هماهنگ‏كننده اصلى اقتصاد كيست.

از يك طرف دولت طبق قانون اساسى هماهنگ‏كننده اصلى است كه طى فعاليت آن حريم بخش خصوصى نيز بايد مراعات گردد. از سوى ديگر يك سرى بنيادهاى حكومتى و سازمان‏هاى نيمه خصوصى وجود دارند كه ارتباط قانون‏مندى با دولت ندارند، غالبا به فعاليت‏هاى كم‏مخاطره اقدام مى‏كنند و سودهاى كلانى هم بدست مى‏آورند ولى حسابى و سهمى هم به ولت‏برنمى‏گردانند. اينها حتى ماليات هم نمى‏پردازند پس از شعار قانون‏مندسازى دولت جديد، قرار است‏براى پرداخت‏هاى مالياتى اين بنيادها مقرراتى وضع شود كه هنوز پيشرفت جدى حاصل نشده است. شركت‏ها و بنيادهاى غير دولتى به سبك فوق، در هيچ جاى دنيا وجود ندارد. البته شركت‏هاى خصوصى و حتى شركت‏هاى خانوادگى در ديگر كشورها وجود دارند، مثلا شركت «دوو» يكى از اينها است. اما اولا بطور دقيق ارتباط كار خود را با قوانين حاكم اقتصادى حفظ مى‏كنند. در ثانى اينها توليدى هستند. اما شركت‏هاى خاص و بنيادهاى اقتصادى موجود در كشور ما، عمدتا مصرفى هستند و از سودهاى دلالى استفاده كرده خود عامل تورم مى‏باشند.

علاوه بر برخى بينادها و شركت‏هاى حكومتى (غير دولتى) و يا شركت‏هاى نيمه‏خصوصى، برخى از نهادهاى رسمى و مؤسسات پولى و مالى وابسته به آنها نيز فعاليت‏هايى غير هماهنگ با سياست‏هاى كلى دولت دارند. اين گونه نابسامانى و فعاليت‏هاى كنترل نشده مالى و اقتصادى، اكثرا در چارچوب فضاى 8 ساله خصوصى‏سازى آغاز گرديد. برخى از بانك‏ها، نهادهايى چون سپاه، جهاد، بنياد شهيد و امثال آن نيز وارد برخى معاملات، مقاطعه‏كارى‏ها و يا حتى كارهاى توليد و عمرانى شده‏اند. اصل اينكه فعاليت اقتصادى با كاركرد و اهداف اين نهادها سازگارى دارد يا خير يك موضوع است و موضوع هماهنگى آنها با فعاليت‏هاى دولت مساله مستقلى است. خريد و فروش كالا توسط بانكها ساختن جاده توسط سپاه، واردات مستقل كالا توسط بنياد شهيد، و امثال آن اگر از لحاظ اقتصادى هم صحيح باشد، از بعد هماهنگى با دولت تعريف نشده است. مساله كنترل و نظارت دولت‏بر فعاليت‏هاى اقتصادى از دشوارى‏هاى جدى ديگر اين بخش مى‏باشد. كنترل و نظارت از اصيل‏ترين وظايف دولت‏ها بخصوص در امور اقتصادى است. ليبرال‏ترين تفكر اقتصادى اصل مذكور را پذيرفته است. اهميت اين اصل هم در تئورى و هم در تجربه بطور معنى‏دارى به اثبات رسيده است.

يك ضعف روشن اقتصاد كشور ما همواره بى‏توجهى به اين موضوع بوده است. شعارهاى تبليغاتى رئيس جمهور جديد و تاكيدهاى پس از پيروزى وى و همفكرانش در دولت‏به نظر مى‏رسيد زمينه‏هاى اميدوارى توجه به امر كنترل و نظارت را فراهم آورد. اما متاسفانه در عمل تفاوت محسوسى با دولت‏هاى قبلى در اين رابطه نشان داده نشد. ارايه گزارش كار واحدهاى اقتصادى، هدايت تشكيلاتى نهادهاى كليدى اقتصادى، نظارت بر حسن اجرايى بودجه، نظارت بر مؤسسات مالى و پولى (رسمى و غير رسمى)، نظارت بر چگونگى تخصيص ارز و تخصيص بودجه نظارت بر نهادهاى قيمت‏گذارى، كاركرد شهردارى‏ها، اصناف، كيفيت كالا و امثال آن يك بخش از ابعاد كنترل و نظارت مى‏باشد. يك بخش كوچك از وظيفه نظارتى دولت را مؤسسه استاندار كشور انجام مى‏دهد. مؤسسات استاندارد بطور كلى نسبت‏به كيفيت كالاهاى توليدى، ايجاد اطمينان مصرف‏كننده، بالابردن كارآيى توليد، كاهش انواع استهلاك و بالا بردن صرفه‏جويى اقتصادى حساسيت و نظارت دارد. با وجودى كه مؤسسه مذكور در ايران مورد توجه جدى هم واقع نشده ولى خدمات قابل توجهى از بدو تاسيس انجام داده است. بطور كلى كنترل و نظارت در صورتى كه بطور قانونى و هدف‏دار اعمال گردد.

كارآيى سيستم را بالا مى‏برد و در راستاى رضايت‏بيشتر مردم امور را پيش مى‏برد. هماهنگى نظام آموزشى با نظام اقتصادى از عناصر كليدى ديگر اين بخش مى‏باشد. در صورتى كه ساختار نظام آموزشى و بخصوص آموزش عالى با اهداف كلان اقتصادى جامعه همراه باشد، بهره‏دهى سيستم بالا خواهد رفت. متاسفانه در حال حاضر اين هماهنگى (بخصوص پس از گسترش بى‏رويه مؤسسات آموزش عالى خصوصى) وجود ندارد و كاهش كيفيت علمى و افزايش انتظار كاذب از بازار كار و در نتيجه بروز يك بيكارى روشن، از آثار اوليه آن محسوب مى‏شوند.

د- مشكلات پشتوانه‏اى برون‏اقتصادى

علاوه بر ريشه‏هاى درون‏اقتصادى (بخش‏هاى 1 و 2) و ريشه‏هاى هماهنگى (اقتصادى و غير اقتصادى) (بخش 3)، يك سرى دشوارى‏هاى پشتوانه‏اى ديگرى نيز مطرح است كه با وجود تاثير اقتصادى بالا، منشا برون اقتصادى دارند. برخى از اينها جنبه انديشه‏اى و فكرى دارند، برخى ديگر جهت‏گيرى حقوقى دارند. و بعضى ديگر هم وجهه تداركاتى و پشتيبانى دارند. در نتيجه دشوارى‏هاى ياد شده را در سه زير بخش خلاصه مى‏كنيم.

1- مسائل انديشه‏اى- فكرى:

جهت پيشرفت‏هاى اقتصادى، مديران ارشد بايستى يك انديشه منسجم از دورنماى موضوع را دارا باشند. يك عنصر كليدى درك هزينه فرصت‏ها و شناخت اولويت‏ها مى‏باشد. مديران ارشد اقتصادى بايد توجه داشته باشند كه هر نوع فعاليت و هر نوع اتخاذ تصميم دراقتصاد مستلزم هزينه‏ها و از دست رفتن يك سرى فرصت‏هاى مناسب ديگر خواهد بود. در نتيجه و در جهت التزام به اين موضوع بايستى توانمندى درك اولويت‏ها و انتخاب مطلوب‏ترين گزينه ممكن را دارا باشند. اقتصاد نوعى بازى در عرصه رقابت‏هاى داخلى و بين المللى است.

اتخاذ بهترين تدبير در پيشبرد اين بازى و توانايى اعمال آن يك دغدغه انديشه‏اى است. بازى مذكور يك تئورى روشن و سر راستى را نشان نمى‏دهد كه بازيگر را به سمت مطلوب هدايت نمايد، بلكه برعكس راههاى بيشمار و با نتايج‏بسيار متفاوتى فرا روى قرار مى‏دهد كه هزينه فرصت انتخاب هر يك از آنها از دست دادن بهترين راههاى ممكن ديگر خواهد بود. براى انجام يك حركت همكارانه در بازى مذكور نياز به شناخت دقيق تئورى‏هاى رقيب داشته و هماهنگ‏سازى زمينه‏هاى گوناگون براى پذيرش تئورى مورد نظر ضرورى است. اگر قرار است‏خصوصى‏سازى شود، تئورى لازم است و اگر هم قرار است ملى‏سازى شود تئورى ديگرى لازم است. گفته مى‏شود آسياى شرقى عمدتا در گرو يك بازى غربى (و بويژه از سوى آمريكا) به بحران اخير نائل گرديد. زيرا ساختار دولت و بازار در بسيارى از كشورهاى مذكور، هماهنگى كافى با نظام اقتصادى آمريكايى نداشت. و در نتيجه همكارانه عمل كردن آنها نسبت‏به تز حاكم به معناى حصول به بحران اخير بود. در كشور ما طرف‏هاى فراوان در كنار دولت كمين كرده‏اند.

بازيگران بين المللى معمولا رفتار عقلانى دارند و در نتيجه بسيارى از رفتارهاى بعدى آنها تا حدودى قابل پيش‏بينى است ولى بازيگران اقتصادى در كشورهاى جهان سوم از ويژگى مذكور محروم هستند. آنها تنها سودهاى فردى كوتاه‏مدت را مى‏بينند و لذا گاهى مصالح ملى را براى اهداف فردى براحتى فدا مى‏كنند. غافل از آنكه توجه به مصالح ملى مى‏تواند در راستاى حفظ منافع بلندمدت خود آنها نيز باشد. قدرت اتخاذ تصميم دولت ايستادن شجاعانه در برابر قانون شكنى‏ها، توانايى و شهامت در پذيرش خطاهاى اقتصادى بدون توجيهات غير معقول از ديگر مسائل است كه عدم توجه به آنها مشكل‏ساز خواهد بود. واقع نگرى و دورى از خوش‏بينى از ديگر عناصر كارساز در مديريت اقتصادى است. بديهى است اين تدابير در شرايط عادى مورد نظر هستند و در شرايط بحرانى اهميت آنها چندين برابر خواهد شد. اوضاع اقتصادى كشور ما با توجه به دلايل ذكر شده و شرايط جهانى و انتظار مردمى و بحران نفت و بيكارى و تورم و فقر و جمعيت‏بالا و موارد ديگر، عادى نبوده، استراتژيك و بسيار حساس است. لذا هر نوع كوتاهى و بى‏توجهى در مقابل حق ناشناسان قانون‏شكن موجب شكست‏هاى جبران ناپذير خواهد شد.

2- مسائل حقوقى - امنيتى:

يكى ديگر از مشكلات اقتصادى دولت جديد پيوندهاى حقوقى و امنيتى عناصر اقتصادى است. اصولا بين مسائل اقتصادى و حقوقى از قديم ارتباط خاصى وجود داشته و در حال حاضر مسايل دقيق‏تر و در عين حال پيچيده‏تر شده است. اصولا زمانى كه از مالكيت‏ها، قراردادهاى اقتصادى، حقوق بيمه‏گر و بيمه‏گزار، حقوق كار و كارگر، جرائم اقتصادى و امثال آن بحث مى‏شود در واقع نوعى رابطه اقتصاد و حقوق مورد نظر است. وجود امنيت اقتصادى نيز هم بحث‏حقوقى است و هم تاثير اقتصادى بالايى دارد. اقتصاد بدون پشتوانه حقوقى و امنيتى همانند يك فرمانده شجاع و متخصص اما بدون تداركات جنگى كافى است. صاحب سرمايه دغدغه حفظ اصل سرمايه و گسترش منافع آن را دارد. نيروى كار تامين شغلى مى‏خواهد، صاحب كارخانه‏اى كه متحمل خسارت شده است، خواهان غرامت مى‏باشد، دولت‏به عنوان نماينده منافع و اموال عمومى دنبال اين است كه حقوق ملى از دست رفته را بازپس گيرد.

اينها و موارد فراوان ديگر بخشى از ارتباط حقوق و اقتصاد را نشان مى‏دهند ميزان محدوده آزادى اقتصادى بخشى خصوصى از ديگر مسائل مؤثر در كارآيى نظام اقتصادى است. در حال حاضر در كشور ما در همه ابعاد موضوع ياد شده دشوارى‏هايى وجود دارد. در مواردى مالكيت‏هاى دولت و بخش خصوصى تعريف نشده و يا داراى ابهام مى‏باشد. يكى از واضح‏ترين اصول قانون اساسى اصل 44 مى‏باشد كه قلمرو مالكيت دولت را مشخص كرده است. در آن تصريح شده كه بخش دولتى شامل كليه صنايع بزرگ، صنايع مادر، بازرگانى خارجى معادن بزرگ، بانكدارى، بيمه، تامين نيرو، سدها و شبكه‏هاى بزرگ آبرسانى، راديو و تلويزيون و امثال آن مى‏باشد. اما دولت زمان جنگ و دولت زمان خصوصى‏سازى از همين قانون صريح دو نوع تفسير دارند. بخشى از اختلاف نظرهاى دولت و بنيادهاى مختلف ناشى از همين عدم شفاف بودن قوانين و مقررات مى‏باشد. و سرانجام دولت از سوى ديگر براى دعوت از سرمايه‏گذاران خارجى نيز در مواردى با مشكل امنيت رو به رو مى‏باشد.

3- مسائل تداركاتى پشتيبانى:

همراهى مراكز تبليغى همانند راديو و تلويزيون با دولت، حمايت‏برخى از رسانه‏هاى عملى ديگر، حضور معنى‏دار مردم در كمك به دولت، وجود اعتماد بين دولت و مردم، همكارى گروههاى سياسى و حتى مخالفان دولت در مقاطع اصلى، وجود مؤسسات كارآمد تحقيقاتى و اطلاع‏رسانى از ديگر لوازم پيشبرد يك برنامه اقتصادى موفق هستند. وجود گروههاى فشار، عدم همكارى و هماهنگى جناح‏هاى سياسى مخالف خط مشى دولت، تاثير منفى خواهد داشت. دولت دشوارى‏هايى با راديو و تلويزيون دارد. قوه قضائيه در مواردى با دولت همكارى كافى ندارد. مجلس با توجه به اينكه اكثريت از جناح مخالف برنامه‏هاى دولت هستند و بدون مشكل با دولت‏برخورد نمى‏كنند. مؤسسات تحقيقاتى اساسى و بنگاههاى اطلاع‏رسانى كار آمد و كافى در حال حاضر در كشور وجود ندارد.

قابل ذكر است كه دولت ژاپن نه تنها در داخل كشور بلكه در ارتباط با او كليه كشورهايى كه با آن رابطه اقتصادى دارند يك سرى شبكه‏هاى اطلاع‏رسانى و تحقيقاتى داير نموده است و در تمامى زمينه‏هاى اقتصادى آنها مطالعه مى‏كند. به عنوان نمونه حداقل در 25 دانشگاه و مؤسسه تحقيقاتى ژاپن در مورد اوضاع اقتصادى منطقه غرب آسيا و بويژه ايران به مطالعه مى‏پردازند علاوه بر اينها به عقيده ما در جوامع دينى، توجه به پشتوانه‏هاى دينى و ارزشى نيز بايستى مورد نظر باشد زيرا به عقيده ما موفقيت‏هاى دنيايى بدون حمايت‏هاى خدايى دوام و ثباتى نخواهند داشت. ه- دورنماى كلى و پيشنهادات اجرايى در اين بخش با توجه به بخش‏هاى قبلى فهرست‏وار عناصرى را جهت‏بهبود اوضاع اقتصادى تاكيد مى‏نمائيم. ابتدا به نوعى نتيجه‏گيرى سخت و سپس به نوعى اميدوارى مشروط اشاره مى‏كنيم. نتيجه كلى ما اين است كه اقتصاد كشور در حال حاضر تقريبا در آستانه بحران قرار دارد. بسيارى از مردم با سختى به زندگى ادامه مى‏دهند. انتظار گشايش كوتاه مدت در اقتصاد ما غير واقع بينانه است و دولت ضمن انجام تلاش‏هاى اصلاحى موفقيت اساسى (تاكنون) نداشته است، پيش‏بينى ركود بيشتر و تورم طاقت‏فرساتر نيز غير معقول نيست اختلاف طبقاتى و فاصله درآمدها و ثروت‏ها غير قابل قبول است.

مردم با وجود علاقه و پشتيبانى از دولت، نگران و كم‏توان شده‏اند و احتمال سرد شدن حمايت‏هاى آنها از دولت روز به روز بيشتر مى‏شود. مشكل بدهى خارجى كماكان سنگينى خواهد كرد. ارزش پول ملى در حال سقوط بيشترى است، كسرى بودجه ادامه دارد و طبق پيش‏بينى‏هاى مستقل بين المللى تراز پرداخت‏ها حداقل تا سال 2002 (1381) كما كان منفى خواهد بود. اقتصاد جدى و بحران اقتصادى جدى‏تر است. براى مقابله اين جديت‏ها، دولتمردانى جدى و با عزمى راسخ مى‏طلبد. اما برخلاف مخالفان دولت، وضع را شكست‏خورده و پايان يافته تلقى نمى‏كنيم بلكه عقيده داريم در صورت انجام يك سرى اقدامات، بارقه اميد نسبى وجود دارد و حداقل اوضاع بهتر از حال خواهد شد. در غير اينصورت احتمال اضمحلال شديد اوضاع اقتصادى، تضعيف دولت و نظام و بدبينى به راه حل‏ها و تدابير آنها زياد است. براى بهبود نسبى چند پيشنهاد را مطرح مى‏كنيم. پيشنهادات را با توجه به دشوارى‏هاى مطرح شده در سه گروه اشاره مى‏كنيم.

1- در ارتباط با دشوارى‏هاى ساختارى:

ابتدا مناسب است دولت‏يكى از كميته‏هاى موجود و يا كميته جديدى را مامور پى‏گيرى و برنامه‏ريزى حل و فصل مشكلات اقتصادى نمايد. اين كميته بايد اولا اختيارات كافى داشته باشد و ثانيا بطور مرتب گزارش عملكرد خود را به رياست جمهورى يا هيات دولت ارايه دهد. با توجه به اينكه مسائل ساختارى ريشه در تاريخ گذشته دارند، لذا برخورد با آن نوعى برنامه‏ريزى ميان‏مدت و يا بلندمدت لازم دارد. در نتيجه راديو و تلويزيون يا بطور قاطع به همكارى با دولت‏برخيزد و يا يك كانال تلويزيونى و راديويى به دولت و برنامه‏هاى وى (تحت نظر كميته مذكور) اختصاص يابد. همچنين حداقل يك نشريه مردمى نقطه‏نظرهاى دولتمردان را و تحولات و برنامه‏هاى آنان را ثبت و اعلام كند. بايستى به مردم باورانده شود كه ديگر دوران فروش نفت و مصرف كردن بهاى آن گذشته است.

مصرف (بويژه مصرف كالاهاى لوكس) از طريق ابزار ماليات قدرى كنترل شود. مردم را به مصرف كمتر و پس‏انداز و سرمايه‏گذارى بيشتر بايد تشويق و ترغيب نمود. نوعى فرهنگ‏سازى براى درك ضرورت ماليات و پرداخت داوطلبانه آن راه‏اندازى شود. عادت به پذيرش قانون و پذيرش مسؤوليت‏هاى اجتماعى امرى است كه در يك زمينه فرهنگى، تبليغى، تربيتى ميان‏مدت حاصل مى‏شود. بديهى است كميته تصميم‏گيرنده مى‏تواند در اين رابطه از تمامى عناصر، ابزار و امكانات جامعه براى تحقق رفتارهاى قانون‏پذيرى، رفتارهاى ضد دلالى، تشويق وجدان كارى و تقبيح عافيت‏طلبى، عادت دادن به پذيرش مخاطره عقلانى، تثبيت روحيه توليد و امثال آن، استفاده كند. به عقيده ما در صورتى كه مردم و دولت نسبت‏به هم يك نوع اعتماد نسبى داشته باشند تحقق مورد مذكور دشوار نيست، تاثير پذيرى مردم ژاپن و كره از برنامه‏هاى مديران مورد اعتماد خود نمونه‏هايى زنده در اين رابطه مى‏باشد. رئيس جمهور ايران هنوز بين مردم و بويژه جوانان از محبوبيت قابل توجهى برخوردار است و در صورت بيان شفاف مسائل به مردم و درخواست از آنان همراهى قابل ملاحظه‏اى از ناحيه مردم آغاز مى‏شود.

2- در مورد، دشوارى‏هاى مديريتى و اجرايى:

در اين جا دولت اولا بايد تغييراتى در مديريت موجود اقتصادى (بويژه برنامه و بودجه و بانك مركزى) ايجاد نمايد. وضع موجود در حال حاضر بصورت روزمرگى است و دولت آرام آرام از كنار موضوع مى‏گذرد. حصول نرخ دلار در كشور به نزديك 870 تومان (با وجودى كه هنوز تثبيت نشده است) يك امر هشداردهنده است. در زمينه‏هاى پولى، در حال حاضر ورود به نرخ ارز شناور براى اقتصاد ما كشنده است و دولت نبايد تسليم آن نظام ارزى شود. البته شكست اين شيوه در طول دوره 8 ساله دوم بويژه در سالهاى 73 و 74 امرى است كه از سوى رئيس بانك مركزى تصريح گرديده است. سفرهاى خارج از كشور و دلارهاى پرداختى در اين رابطه بايستى به حداقل ممكن برسد. در واقع يك كميته تخصيص ارز در بحران با جديت مخصوص زمان بحران با موضوع برخورد مى‏نمايد. مخارج ريالى دولت‏به هر ميزان كه ممكن است كاهش پيدا كند. به عقيده ما افزايش 5/16 درصد حقوق كارمندان در سال 1378 كاملا خلاف احتياط و غير عقلانى و نهايتا به زيان همان كارمندان است.

هزينه‏هاى تشريفاتى در تمام سطوح بكلى قطع گردد. در ارتباط هيچ قشرى افزايش جديد در حقوق صورت نگيرد. حقوق‏هاى بالا (كه در نتيجه بلندپروازى‏هاى 8 ساله دوم و دو ساله اول دولت جديد اعطا شد) كاهش پيدا كند. گروهى محقق و متخصص براى شناسايى ظرفيت‏هاى مالياتى به مطالعه همه جانبه بپردازند. تمامى بنيادها و نهادهايى كه قبلا معافيت مالياتى داشته‏اند مشمول حذف معافيت گردند. درصدى از هزينه‏هاى جارى وزارت‏خانه كسر گردد. در ارتباط با حذف برخى سوبسيدها (مانند بنزين) از چند محور تلاش آغاز شود، يكى اينكه پيش‏بينى حل مشكل ترافيك بررسى و تداركات مربوطه در نظر گرفته شود. از سوى ديگر ميزان تاثير گرانى بنزين روى هزينه‏ها بصورت علمى براى مردم در رسانه‏هاى عمومى تشريح گردد. و در اين راستا، مقررات اقتصادى و ترافيكى بطور كامل و قاطع اعمال گردد.

برنامه‏ريزى مربوط به حمل ونقل بخش عمومى بررسى و حل و فصل شود در صورت تحقق اين امر و تنها با پرداخت‏سوبسيد وسائل نقليه بخش عمومى مى‏توان زمينه حذف كامل سوبسيد بنزين براى سالهاى 1379 به بعد را فراهم ساخت. چون در هر صورت در اقتصاد ما يك روز بايد به اين نتيجه نائل گرديد. ماليات‏هاى سنگين بر خدمات بازرگانى وضع گردد و زمينه‏هاى تشويق فعاليت در بخش‏هاى صنايع، معادن و كشاورزى فراهم گردد. معافيت‏هاى مالياتى و تضمين‏هاى ديگر براى بخش‏هاى مولد راهگشا مى‏باشد. نمايندگى‏هاى خارج از كشور به حداقل ممكن (و در مواردى تنها با حفظ يك كاردار) برسد. تبليغات تلويزيونى و راديو با وضع بحران هماهنگ شود، در مدارس مديران و آموزگاران دانش‏آموزان را به يك زندگى رياضت‏كشانه و در عين حال با افتخار دعوت نمايند. از روحانيون دلسوخته و آگاه (كه قشر وسيعى نيز هستند) براى جا انداختن موضوع استفاده شود.

فضاى كشور به سوى مخالفت‏با اسراف و ولخرجى سوق داده شود و همگى تنها راه نجات اقتصاد و نظام را در مبارزه و مقاومت‏به شكل جديد بيان دارند. ورود آن دسته از كالاهاى قاچاق كه زيانى براى اقتصاد كشور ندارند آزاد شوند و با ورود دسته‏هاى ديگر با شدت تمام برخورد شود. نظم جديدى بر گمرك حاكم گردد. با راه‏اندازى يك تامين اجتماعى كارآمد و پوشش قشرهاى كم‏درآمد زمينه توجيه رشوه‏خوارى و رابطه‏بازى سوزانده شود. كميته پى‏گيرى با استفاده از همه ابزارها و با هماهنگى شوراهاى شهر و روستا نوعى كنترل اجتماعى در جامعه حاكم كنند كه ضديت‏با رشوه و رابطه‏بازى و بى‏قانونى، امرى ارزشى تلقى شود.

3- در ارتباط دشوارى عناصر هماهنگ‏كننده و امور غير اقتصادى:

اولا كليه مؤسسات مالى و پولى غير دولتى زير نظر دولت و بانك مركزى به فعاليت ادامه دهند. در ثانى حسابرسى بنيادها توسط دولت انجام شده، معافيت‏هاى مالياتى آنها حذف شود. ثالثا دولت‏با همكارى قوه قضاييه براى حفظ مالكيت‏ها و قراردادها كميته‏اى صاحب اختيار تشكيل دهند. شوراى آموزش عالى و آموزش و پرورش با هماهنگى كميته اقتصادى در مورد هماهنگى نيازهاى جامعه به نوع آموزش، به رايزنى و تبادل نظر بپردازند. مؤسسات خصوصى در آموزش و پرورش و آموزش عالى تحت كنترل وزارت خانه‏هاى رسمى قرار گيرند. مؤسسات تحقيقاتى در زمينه‏هاى مختلف تقويت‏شوند. دفاتر نمايندگان ايران در خارج از كشور به بررسى مشكلات سرمايه‏گذارى صاحبان سرمايه‏اى ايرانى در خارج بپردازند.

در هر صورت در هر نوع سرمايه‏گذارى اولويت‏با سرمايه‏داران ايرانى مقيم خارج مى‏باشد. تضمين سرمايه‏گذارى و تامين امنيت از سوى وزارت كشور و قوه قضاييه و نيروى انتظامى اعلام گردد. تنها يك قدرت مديريت اقتصادى و هماهنگى‏هاى كل را بعمل آورد. اين امر به معناى حذف مالكيت‏ها و حتى مديريت‏هاى بخش‏هاى غير دولتى نيست، بلكه به مفهوم قانون‏مند ساختن و كنترل فعاليت‏ها و حتى حمايت‏سازمانى و نهادينه از آنها است. در واقع اين سازمان هماهنگ‏كننده جديد، براى عقلا و صاحبان كار و سرمايه و ابزار، امنيت اقتصادى و سياسى فراهم مى‏آورد و براى قانون‏شكنان و حراميان شب و غاصبان روز، مجازات مقرر مى‏دارد. زمينه‏هاى سودآورى دلالى و رانت‏خواهى مسدود مى‏شود و زمينه‏هاى فعاليت مولد باز مى‏شود. اما از همه بيشتر دولتمردان و برنامه‏ريزان و هماهنگ‏كننده‏ها بايستى اولا خود مطيع و مجرى و حافظ قوانين باشند و هيچ نوع قانون‏شكنى را توجيه نكنند. در ثانى شبانه روز و مردانه كار كنند و در بند ساعات رسمى خود نباشند (كه اين كار عزمى چون اوايل انقلاب و جنگ مى‏طلبد ولى ضوابط و قانون‏گرايى و نظم را لازم دارد).

ثالثا مردم‏دار باشند و خدمتگزار و خود را حاكم و رييس مردم تلقى نكنند. رابعا عزت دينى و شرف ملى و حصول به يك اقتصاد سالم را بر منافع شخصى و گروهى ترجيح دهند. خامسا در بيان و عمل صادق باشند و اشتباهات را با شهامت‏بازگو كنند. سادسا اقتصاد و سياست و حكومت و ديگر چيزها را تنها ابزارى براى حصول به ارزش‏هاى والاى الهى و انسانى بكار برند. و سرانجام مهمترين عنصر يارى‏دهنده نهايى را خداوند لا يزال بدانند كه اگر اين همراهى نباشد هيچ هماهنگ‏كننده‏اى به نتيجه مطلوب نخواهد رسيد.

1- قسمت اول در نشريه نامه مفيد شماره 15 پاييز 1377 منتشر شده است.

2- چون به عقيده ما حركت فوق بدون ارتباط با عناصر خدايى نبوده، در نتيجه حمل امانت مربوط به آن سازگارى با همه توانها ندارد كه: انا عرضنا الامانة على السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها... (سوره احزاب / آيه 72).

3- اصولا دولت در يك مفاد جامعه‏شناختى (به تعبير ماكس وبر)، نهاد يا سازمانى است كه قدرت انحصارى اعمال زور مشروع به عهده دارد.

4- تورم معمولا تا حدود 10 درصد قابل تحمل است ولى پس از گذشت ده درصد، احتمال بروز دشوارى جدى وجود دارد و مردم و يا گروههاى روشنفكرى به اعتراض مى‏پردازند. آمار رسمى در خوش‏بينانه‏ترين وضعيت نرخ تورم كشور ما را در حال حاضر نزديك 20 درصد ذكر مى‏كند (گزارش بانك مركزى براى 9 ماهه اول سال 1377).

5- تورم ركودى معمولا به اين معنا گفته مى‏شود كه بين نرخ تورم و نرخ توليد رابطه معكوسى وجود دارد. يعنى به همراه تورم توليد ثابت مى‏ماند و يا حتى كاهش پيدا مى‏كند. قابل ذكر است كه در شرايط عادى در وضع تورمى، فعاليت‏هاى اقتصادى نيز نسبتا مناسب است و توليد نيز رو به گسترش است.

6- در بين سالهاى 74-1973 و همچنين در سال 1980 در سطح كشورهاى صنعتى (و حتى آمريكا) شك نفتى باعث ايجاد تورم ركودى گرديد و برخى نوشته‏ها با ملاحظه رابطه منفى بين نرخ تورم و توليد، شكست قوانين علم اقتصاد را مطرح ساختند. ر.ك: R.Dornbusch and S. Fischer Macro economics Mcgraw hill fourth ed. 1987 p. 518 .

7- جالب توجه است كه در اين كشور پس از رسيدن نرخ بيكارى به 4/4 درصد در سال 1998 با اعلام بحرانى بودن بيكارى اشاره شده كه اين رقم در پنجاه سال اخير بى‏سابقه بوده است.


/ 1