ج. انسان شناسى - درآمدی بر اندیشه سیاسی محقق سبزواری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

درآمدی بر اندیشه سیاسی محقق سبزواری - نسخه متنی

نجف لک زایی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ج. انسان شناسى

ازنظر محقق سبزوارى, اگر انسان ها به نواهى شرع و زواجر عقل منزجر نشوند, فساد عظيم در جامعه پديد خواهدآمد:

و ببايد دانست كه نفوس و طبايع نوع انسان در اول خلقت و بدايت فطرت به سبب تنوع خصوصيات و اختلاف استعدادات, مختلف افتاده. و همكم و دواعى همگى مصروف بريك وجه نيست و مقاصد واغراض ايشان مختلف است و تباين دراقوال وافعال و اخلاق و اغراض همه ظاهر است. و صفات ذميمه واخلاق رديه چون جور و ظلم و بغض و عدوان و حقدوحسدوبخل درجبلت ايشان هست.واگر به نواهى شرع و زواجرعقل منزجرنشوند, آن صفات قوت گيرد و به فساد عظيم منتهى شود.

و بسيارى از ايشان را امر و نهى شرعى و تنبيه و سرزنش عقلى كافى نباشد, بلكه ايشان را در قبول صلاح و حصول اصلاح, حاجت به تاديبات و سياسات ملكى و ملكى بوده باشد. پس حكمت ذات متعاليهء ربانى اقتضاى آن كرد كه در ميان بشرحاكمى عادل و مصلحى كامل باشد. و مى گويد كه اگر امربه معروف و نهى از منكر ترك گردد طبايع بهايم و سباع در ميان بنى نوع انسان شايع گردد.

و درجايى ديگر آورده است كه: ملائكه همين ملاحظه نموده اند كه بر طبع بشر قوت هاى شهوانى و غضبى و دواعى نفسانى, كه مفضى به فساد و سفك دما مى تواند شد, غالب است و بر جهان ديگر مطلع نشده اند. و از اسرار و انوار نفوس بشرى و درجات رفيعه كه انسان را حاصل مى تواندشد, خبرى ندارند. وى طبقات مردمان را پنج گروه مى داند:

1. كسانى كه به طبع, خير باشند و خير از ايشان به غير تعدى كند, چون علما, حكما, فقها, عرفا و امثال ايشان. اينان خلاصه عباد و غايت ايجاد و نزديك ترين گروه به پادشاه هستند و لذا روساى باقى خلايق بايد باشند.

2. كسانى كه به طبع, خير باشند ولى خير ايشان متعدى به غير نباشد.

3. كسانى كه به طبع نه خير باشند و نه شرير.اين ها را بايد ايمن داشت و حمايت كرد و به خيرات تحريض نمود.

4. كسانى كه شرير باشند اما شر ايشان به غير تعدى نكند. اين جماعت را از افعال ذميمه تحدير بايد فرمود تا طبع خود باز گذارند و به جانب خوبى گردآيند.

5. گروهى كه به طبع شرير باشند و شر ايشان متعدى به غير باشد. و اين طايفه بدترين خلق اند و ضد اولى.

د. دولت

از نظر محقق سبزوارى منشا تشكيل اجتماع, نيازهاى اقتصادى است.

وى آورده است كه انسان در معاش محتاج است به اجتماع و اين اجتماع را در عرف علما و حكما تمدن گويند. اما منشا ضرورت تشكيل دولت را ايجاد امنيت و جلوگيرى از پايمال شدن حقوق هم نوعان توسط همنوعان مى داند.

به جهت اهميت اين بحث ناگزيريم كه متن آن را, گرچه اندكى هم طولانى است, بياوريم: چون داعيه هاى مردمان مختلف است و همهء نفوس طلب منفعت خود مى كنند و هر نفسى از پى غرضى مى رود, بعضى را ميل به شهوات بوده و بعضى را ميل به مال و بعضى را ميل به غلبه و استقلال, اگر ايشان را به طبايع ايشان گذارند هريك آن چه ديگرى دارد خواهد و كار به خصومت و نزاع انجامد و به اضرار و اهلاك يكديگر مشغول شوند و هريك از شغلى كه در معاونت يكديگر دارند بازمانند و فايدهء جمعيت و معاونت باطل شود. پس بالضروره نوعى از تدبير بايد كه هريك را به حدى, كه مستحق آن باشد, قانع گرداند و به حق خويش برساند و دست هريك از تعدى و تصرف در حقوق ديگران كوتاه گرداند و به شغلى كه تعلق به او دارد, مشغول گرداند و اين تدبير محتاج است به صاحب شريعت يعنى پيغمبر تا احكام, از جانب خداىعزوجل به خلق برساند و آن قانون عظماى شريعت است. و چون همهء خلق, به طوع و رغبت, انقياد شرع و فرمان بردارى احكام الهى نكنند, ايشان را حاكمى عادل باشد كه به لطف و عنف, خلق را بر طاعت و انقياد احكام الهى بدارد و. وى چگونگى تشكيل دولت را اين گونه توضيح داده است: و ببايد دانست كه مبادى حصول دولت ها آن باشد كه جماعتى آراىايشان موافق افتد و در معاونت و مظاهرت يك شخص اتفاق كنند و در موافقت دل و اتحاد راى به منزلهء يك شخص باشند و در مساعدت و در معاونت به منزلهء اعضاى يك بدن. وجه آن كه مبدا حصول دولت, اتفاق است, آن است كه هر شخصى از اشخاص انسانى را قوتى باشد به حدى معين و اندازهء معين, و چون اشخاص بسيار جمع شوند, قوت مجموع بر نسبت عدد اشخاص مضاعف شود. محقق سبزوارى دولت ها را در دو گروه طبقه بندى مى كند:

1ـ سلطنت فاضله: كه بناى سير و اطوار ملك بر قواعد عقل و مناهج شرع بوده,از سلوك منهج توسط و اعتدال, كه موافق ميزان عدل است, قدم بيرون نگذارد. و غرض از آن تكميل نفس خود و ديگران باشد پادشاهى كه بر منهج اول باشد, تمسك به عدالت كند و رعايا را به جاى دوستان و اصدقا دارد و بلد را از خيرات عامه مملو سازد و عنان شهوات خود را به دست عقل دهد و مالك خود باشد و مراد به خيرات عامه امن بود و سكون و آرام و مودت و دوستى با يكديگر و عدل و عفاف و لطف و احسان و وفا و امثال آن.

2ـ سلطنت ناقصه: كه آن را سلطنت تغلبى خوانند.

و غـرض از آن, آن باشد كه به جور و تعدى و پيروى هوا و هوس و دواعى نفسانى و تحريكات شيطانى خلق را در تحت بندگى خود درآورده, قوى و آلات ايشان را در مصارف آرزوهاى شهوانى و غضبى خود صرف نمايند و در جور و تعدى و ستم بر خلق بى باك باشند كسانى كه به اين راه روند, ملك ايشان را نظامى و دولت ايشان را دوامى نباشد و به اندك زمانى به نكبت دنيوى و شقاوت اخروى مبتلاگرداند. چنين دولتى بلاد را پر از شرور عام كند و خود, بندهء شهوت باشد و اطاعت احكام شرع و عقل ننمايد و مراد به شرور عامه خوف بود و اضطراب و تنازع و خصومت و جدال و جور و حرص و اسراف و عنف و غدر و خيانت و ناراستى و مسخرگى و بى حيايى و غيبت و امثال آن. سياست, در نظر محقق سبزوارى, يعنى تدبير و قانون صحيح و تدبير حفظ دولت به دو چيز مى شود: تاليف اوليا و تنازع اعدا. اوليا از نظر وى چهار طبقه هستند: اهل قلم, اهل شمشير, ارباب معاملات و اهل زراعت.

/ 8