محقق سبزوارى معاصر چهار تن از شاهان سلسله صفويه بوده است: 1. شاه عباس اول (1038ـ 996ه.ق.) 2. شاه صفى اول (1052ـ 1038ه.ق.) 3. شاه عباس دوم (1077ـ 1052ه.ق.) 4. شاه سليمان اول , شاه صفى دوم (1105ـ 1077ه.ق.) اما عمده فعاليت هاى سياسى سبزوارى دردوره سلطنت عباس دوم وصفى دوم شكل گرفته است. همان گونه كه پيش از اين گفته شد, در دورهء عباس دوم منصب شيخ الاسلامى و امامت جمعه را پذيرفت. هم چنان كه در برخى از سفرهاى شاه نيز وى را همراهى مى كرد. در دورهء سليمان اول, به هنگامى كه شاه براىبار دوم تاج گذارى كرد و نامش را به صفى دوم تغيير داد, به گمان اين كه بنا بر ادعاى منجمان از درد و رنج و بيمارى آسوده خواهد گشت, اين محقق سبزوارى بود كه در مراسم تاج گذارى شركت داشت و پس از آن به مسجد رفت و تاج گذارى شاه را به اطلاع عموم رساند.28 مهم ترين اقدام محقق سبزوارى در دورهء شاه عباس دوم تاليف كتاب هاى متعدد, در جهت اصلاح اخلاق و رفتار شخصى شاه و بهبود مملكت دارى اوست. يكى از مهم ترين اين كتاب ها, روضه الانوار عباسى است, كه اگر نگوييم مهم ترين سياست نامهء شيعى است دست كم مى توان گفت مهم ترين سياست نامهء دورهء صفويه است. زندگى سياسى محقق سبزوارى را در رسالهء جداگانه اى, كه در تحليل انديشه سياسى وى در دست نگارش است, به تفصيل خواهيمآورد, در اين جا تلاش خواهيم كرد به اجمال نگاهى به روضه الانوار عباسى بيفكنيم. تاليف كتاب به درخواست شاه عباس دوم بوده است و به همين جهت اين كتاب موسوم شد به روضه الانوار عباسى. اگرچه محقق اظهار مى دارد كه خود او از سال ها پيش به دنبال دست آويزى براى ترتيب و تاليف چنين كتابى بوده است: گاهى به خاطر مى رسيد كه كتابى تاليف نمايد مشتمل بر آن چه پادشاهان را در كار باشد به حسب نجات و رستگارى اخروى و آن چه ايشان را نافع باشد به حسب تدبير و مصلحت ملكى ليكن بى اشارهء اعلى اقدام به اين امر نمى نمود تا آن كه قايد توفيق مساعدت نموده, مبشر عينى بشارت قدسى رسانيد و از جانب اعلى اشاره اشرف به امر مذكور عز صدور يافت. تاريخ تاليف مطابق آن چه در پايان كتاب آمده, سال 1073هـ.ق. است. يعنى چهار سال پيش از مرگ عباس دوم و پس از بيست سال از سلطنت وى. از محتواى مطالب كتاب به نظر مى رسد كه وى انحطاط دولت صفويه را, پيش از آن كه اتفاق افتد, مشاهده مى كرده است. به اين عبارت توجه كنيد: و در اين كتاب آمده است تفصيل بعضى از اسباب زوال و اختلال ملك, تا مباشر امور سلطنت, اسباب بقا و ثبات دولت را ملتزم باشد و از دواعى زوال احتراز لازم داند. و بلافاصله در صفحه هاى آغازين كتاب, فصلى با عنوان عوامل زوال دولت گشوده و پانزده عامل را در اين جهت برشمرده است: ظلم پادشاه, ظلم عمال و امراىپادشاه, بسيارى اشتغال پادشاه به شرب و لهو و لذات و غفلت از امور ملك, تفويض امور به امرا و وزرا, تندخويى و درشت گويى پادشاه, خرج ها و بخشش هاى بى جا, خرابى مملكت و بى سرانجامى و تفرق رعيت, كمى لشكر كه از مقدار حاجت كم تر باشد, خصومت و عداوت و منازعه ميان امرا و خواص پادشاه, تفويض كارها به جماعتى كه اهل آن كار نباشند و غرور و خودبينى. وى, از نظر شيوهء نگارش, تلاش مى كند تا از عبارت هاى بى تكلف استفاده نمايد بر وجهى كه مضامين آن به اسهل وجه, مفهوم جمهور خواص و عوام تواندشد. و نيز از طرح مطالب بى فايده يا آن چه در نقل آن ها پرفايده نيست به شدت احتراز مى كند. چنان كه در تمامى ابواب سعى بليغ دارد تا شاه را به رفتار درست رهنمون سازد و اگر جايى مطلب به گونه اىباشد كه ممكن است واكنش ناصوابى بر آن مترتب شود از زبان تمثيل و حكايت استفاده مى كند. چنان كه به ديگران نيز اكيدا سفارش مى كند كه حقايق را به گوش پادشاه برسانند. حقيقت هر چيز به قدر امكان, كسى را كه ميسرباشد, به عرض پادشاه بايد رسانيد, هرچند مضمون آن تلخ و ناگوار باشد.واگر بعضى را صريح نتوان گفت در لباس تمثيل و حكايت و اشاره اظهار بايدنمود. و مهم تر از همه اين كه به كاربرد فرازمانى كتاب توجه دارد و اظهار اميدوارى مى كند كه: سال هاى دراز طبقات ملوك و سلاطين و غيرهم را از آن كتاب روضه الانوار انتفاع عظيم حاصل شود. با توضيحاتى كه آمد اكنون به مبانى تفكر سياسى محقق سبزوارى اشاره مى كنيم.
الف. معرفت شناسى
قرآن, احاديث نبوى و ائمه معصومين(ع), سخنان حكما و فلاسفه, تــاريــخ و مشــاهــدات شـخـصـى از منابـع و مـآخذ عمدهء سـبــزوارى در اين كتاب هستند. او خود نوشته است كه: و اهتمام دارد كه در هر باب به قدر ميسور استشهاد به آيات بينات قرآنيه و احاديث شريفهء نبويه, اميرالمومنين على بن ابى طالب عليهم افضل السلام والتحيه و آراى حكماى سابقين و سخنان ملوك ماضين مذكور باشد و در هر باب حكايات مناسب مقام, بى تطويل كلام, ايرادشود. و يا در جاى ديگرى مى نويسد: چه عقل و نقل و تجربه شاهدند بر آن كه از ميان منابع سياسى به آثار خواجه نظام الملك طوسى و خواجه نصيرالدين طوسى عنايت خاصى دارد.
ب. هستى شناسى
به اعتـقاد محــقق سبـزوارى خداوند, كه خالق انسان است, دو جهان آفريده است: 1. جهان ممات, كه جهانى است كه اكنون در آن زندگى مى كنيم 2. جهان حيات, كه جهان آخرت است. دنيا پلى است براىرفتن به سوى آخرت. غرض از آمدن آدمى به اين جهان آن است كه تحصيل زاد آخرت نمايد و توشهء آن جهان را از اين جهان بردارد. بنابراين در اين دنيا نبايد بيش از مقدار حلال تحصيل لذات نمود. چنان كه هيچ سيئه اىرا در اكتساب حسنه نمى توان سرمايه ساخت. خداوند, بر اساس عدل و حكمت خويش, پيامبران را فرستاده است تا باعث انتظام مصالح جمهور و ارتباط مفاصل امور شوند و با ابلاغ قانون الهى آن ها رادررسيدن به جهان آخرت هادى باشند.