عبرت
عبرت، نقبى به تاريخ
مَنْ عَرَفَ الْعِبْرَةَ فَكَأَنَّما كانَ فِى الاَْوَّلينَ. [ نهج البلاغه، ح 30، ص 1099. ]
هر كس "از تاريخ گذشتگان" عبرت آموزد، گويى كه با پيشينيان بوده است.
ايستگاه عبرت
جاوِرِ الْقُبُورَ تَعْتَبِرْ. [ شرح غررالحكم، ج 3، ص 377. ]
مجاور با قبرها باش "از كنار قبرها بگذر" تا عبرت بگيرى.