تئوري انگيزه‏ها - تکامل انسان مقایسه یک نظریه اسلامی با نظریه ای در روانشناسی انسان گرا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تکامل انسان مقایسه یک نظریه اسلامی با نظریه ای در روانشناسی انسان گرا - نسخه متنی

محمدمحسن جلالی تهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تئوري انگيزه‏ها

مزلو از «تئوري انگيزه‏ها» براي روشن كردن تفاوتهاي بين مردم استفاده كرد. مخصوصا او به دنبال اين مطلب بود كه بفهمد چگونه بعضي افراد به سوي خود شكوفايي حركت نموده، بعضي ديگر، غرق در امراض رواني هستند. در پي اين مطلب بود كه مزلو، تئوري مشهور «طبقه‏بندي» نيازها را رشد داد. در اين تئوري، مزلو به عنوان يك تحليل‏گر وحدت دهنده عمل مي‏كند. مزلويي كه به دنبال وحدت بين علوم و مذهب بود، اكنون به دنبال وحدت بخشيدن به همه روانشناسي و مذهب در تئوري جامع انگيزه‏ها بود.

مزلو در تئوري انگيزه‏ها انگيزه‏هاي فيزيولوژيك رفتارگرايان را با انگيزه غريزه حيات (Eros) فرويد و انگيزه‏هاي ارزشها و زيباييهاي مذهب ادغام كرد. او اين كار را با تقسيم نيازها به دو دسته اصلي آغاز كرد. اين دو دسته اصلي عبارتند از:

الف: نيازهاي پايين‏تر يا كمبودي (D-needs)؛ ب: نيازهاي بالاتر يا نيازهاي شدن (B-needs)

قبل از فهرست كردن اين نيازها، بهتر است رئوس برخي از اصول نيازهاي سلسله مراتبي مزلو را ذكر نماييم. «نيازهاي كمبودي» و «نيازهاي شدن»، هر دو شامل گروهي از نيازهاي متفاوت هستند.

تمام نيازهاي پايين‏تر ـ به جز عده قليلي از آنها ـ براي فرد حياتي است و اكثريت افراد آنها را تجربه مي‏نمايند.

نيازهاي بالاتر اگرچه خيلي مهمند، امّا الزاما در همه افراد به ظهور و بروز نمي‏رسند. برخي افراد، انواع خاصي از آنها را تجربه مي‏كنند و برخي ديگر، نوعهاي ديگري را تجربه درمي‏كنند؛ درحالي كه برخي از افراد به هيچ وجه آنها را تجربه نمي‏كنند.

به طور كلي نيازهاي مرتبه پايين قبل از اينكه نيازهاي بالاتر بتوانند به عنوان انگيزه عمل كنند، بايد ارضا شوند. البته در بين نيازهاي پايين‏تر نيز توالي رعايت مي‏شود؛ يعني به محض نزديك شدنِ پايين‏ترين و اساسي‏ترين نياز به ارضا، نياز بعدي بروز مي‏كند.

قانون متقابل اين دو نياز، اين است كه نيازهاي پايين‏تر بر نيازهاي بالاتر ارجحيت دارند. هرچه نياز پايين‏تر باشد، براي بقا و زيست اساسي‏تر مي‏باشد. در نتيجه ارگانيزم برحسب اينكه چقدر در درجه پايين‏تر قرار دارد، قويتر و كاملتر عمل مي‏كند.

نيازهاي پايين‏تر در حكم انگيزه‏هاي اضطراري مي‏باشند. آنها ارگانيزم را براي ارضاي نياز به انجام عمل مجبور مي‏سازند. هنگامي كه چندين نياز همزمان وجود دارند، نيازي كه پايين‏تر است در حكم انگيزه عمل خواهد نمود. در چنين حالتي يك نياز پايين‏تر ممكن است حتّي مانع بروز نياز بالاتر شود.

نيازهاي مرتبه پايين

مزلو در نوشته‏هايش چند فهرست از نيازهاي مرتبه پايين را عنوان كرده است، آخرين فهرست شامل چهار نياز اساسي مي‏باشد، كه عبارتند از:

ــ نيازهاي فيزيولوژيك

ــ نيازهاي امنيّت

ــ نيازهاي تعلق و عشق

ــ نيازهاي (احترام) esteem

در عبارات مزلو، «نيازهاي فيزيولوژيك» به اين صورت تعريف شده است: «نيازهايي كه معمولاً به عنوان شروع نظريه انگيزش محسوب مي‏گردند». اين نيازها، شامل نياز به غذا، آب و ميزان مناسب گرما مي‏باشند. گاهي اوقات نياز جنسي نيز مي‏تواند به عنوان نياز فيزيولوژيكي محسوب شود؛ اگرچه مزلو اعتقاد داشت كه اين نياز با مجموعه‏اي از نياز مرتبط است.

«نيازهاي امنيّت» شامل نياز به امنيت، ثبات، محافظت و مراقبت مي‏باشد. به نظر مزلو، هر فرد يك نياز اصلي، يعني نياز به رهايي از ترس، اضطراب، و هرج و مرج دارد. به منظور رهايي از اين موقعيتها، وي نيازمند كشف ساختار، نظم، قانون، و تعهداتي در زندگي مي‏باشد.

نياز بعدي در سلسله مراتب نيازها، «نيازهاي محبت و عشق و تعلق» است و شامل «عشق ورزيدن» مي‏باشد. مزلو، اين نياز را به عنوان يك عطش براي روابط عاطفي با مردم توصيف نمود. در رابطه با اين نياز، فرد نياز به بودن در يك گروه دارد؛ گروهي كه به آن تعلق دارد و آنها وي را پذيرفته‏اند.

آخرين طبقه از نيازهاي مرتبه پايين، نيازهاي «احترام» مي‏باشد. طبق نظر مزلو، معمولاً فرد خواستار ارزيابي ثابت و استواري از خودش مي‏باشد؛ چيزي كه معمولاً «احترام به خود يا عزّت نفس» ناميده مي‏شود. اين نيازها، مي‏توانند شامل: «نياز به قدرت»، «پيشرفت»، «سلطه»، «لياقت» و «استقلال» مي‏باشند.

طبق نظر مزلو، افرادي كه در نيازهاي اصلي كمبود دارند در سطح «كمبودي» قرار مي‏گيرند؛ به اين معنا كه آنها در موارد لازم براي پيشرفت و رشد سالم، كمبود يا نقصي دارند. چنين افرادي، معمولاً زمينه لازم براي ابتلا به انواع اختلالات مربوط با كمبودشان را دارند. شدت اختلالات، مرتبط با سطح نياز است، هر چقدر شدت نياز پايين‏تر باشد، شدت آشفتگي و مرض و اختلال زيادتر است.

/ 8