بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
قراردادن انگيزش در درون انسان، موجب شد كه مزلو يك سيستم انگيزشي داراي اشكال و عيب را بسط و گسترش دهد. با ملاحظه و بررسي مراجعين به درمان، به نظر ميرسد كه سلامت، وحدت، ارزش، معني و كمال هستند كه انسان را به تغيّر و تحوّل دعوت ميكنند؛ يعني ندايي از طرف عالم Being كه انسان را به طرف سير كمال و رشد ميكشاند. اين ندايي است كه مزلو در نوشتههايش به انكار آن علاقه زيادي دارد؛ امّا كاملاً با تئوري و نظرياتش مطابق و هماهنگ است.تا كنون، دو موضوع ناهمگون در تئوري مزلو مشخص شد. دو تناقص در تئوري مزلو كه در آن به دقّت، معماي ماهيت و انگيزش انسان و كوشش وي به سوي كمال را مورد مطالعه و تفكّر قرار داده است.
ــ موضوع اوّل: رد و پذيرش ماوراء الطبيعة
ــ موضوع دوم: محدوديت عالم Being در اينكه فقط انسان به سمت آن صعود ميكند، ولي آن عالم، قادر به هبوط به سوي انسان نيست. مزلو با آنكه تلاش فراواني براي پيدا كردن راه حلِ وحدت بخشيدن و اتّحاد بين علوم و مذهب داشت، امّا موفّق به انجام آن نشد. زيرا او اصرار داشت كه فقط از ابزار و توضيحات و تبيينات تجربه گرايانه استفاده كند و اين ابزار و تبيينات براي شناخت و توضيح عالم غيب و جذبه و كشش اين عالم به سوي انسان مناسب و صحيح نيست.اكنون، نگاهي به يك نظريه اسلامي در مورد تكامل انسان مياندازيم. اين نظريه به عنوان ابزاري براي نقد تئوري مزلو و همچنين حل برخي تضادها به كار ميرود و ديدگاهجديدي نيز درباره رشد و كمال انسان ارائه ميدهد.
خلاصه نظريه
تكامل انسان، يك اصل اساسي در اسلام است و در بسياري از افكار، نظريات، اعمال و آداب اسلامي، عنوان و وضع گرديده است. بنابراين تبيين كامل و جامع اين مفهوم از عهده اين نوشتار خارج است. آنچه سعي داريم به آن بپردازيم، طرح مختصري است از خلاصه كمال بر طبق يك نظريه در عرفان اسلامي كه توسّط مرحوم سيّد محمّد حسين حسيني طهراني (ره)، توصيف و تبيين شده است، و تأكيد اين نوشتار روي موضوعات و مسائل مشترك ميان نظريه ايشان و مزلو است.در رساله لباللباب (1366)، ايشان برخي اصول، روشها و منازل سير رشد و تكامل انسان را بررسي نمودهاند. طبق نظر ايشان، طي طريق تكامل انسان هيچ چيز خارقالعادهاي نيست. پيمودن اين طريق، دعوتي است كه هر موجود انساني به آن خوانده ميشود. ايشان چنين مينويسند: «حسن دين دوستي و گرايش به عالم غيب و كشف اسرار ماوراء طبيعت، جزء غرايز افراد بشر است(ص9). اين جاذبه و ميل شديد به مذهب و اسرار عوالم غيب از يك مبدأ سرچشمه ميگيرد و «ناشي از جاذبه حضرت ربّ و دود است».(ص9) اين جاذبه به دين و عوالم غيب، كششي است كه باعث حركت انسان به سوي تكامل خويش ميشود و هدف اين سير، طي مسير به سوي مبدأ يگانه است. بنابراين، تكامل انسان در اسلام غير از خود شكوفايي (Self actualization) است، بلكه ملحق شدن به حق در ذات لايزال پروردگار فنا شدن است.بايد به خاطر داشت كه مسير تكامل راه عشق به خود و كمال نيست؛ بلكه مسير عاشقي است كه در طلب رسيدن به معشوق است: «دسته سوم گروهي هستند كه پايه عبادت و پرستش خود را بر محبّت و كشش به سوي خدا قرار دادهاند و غير از كشيده شدن به سوي او و تقرّب به حضرت او هيچ مقصود و منظوري ندارند و صرفا همان انجذابي كه از ناحيه محبوب در خود حس ميكنند، داعي و محرك آنها به سوي محبوب و موجب حركت آنها بدان حريم است». (ص126)طبق نظر ايشان اين جاذبه پروردگار، همه عالم امكان ـ بالاخص انسان اشرف ـ را به مقام اطلاق و نامتناهي خود ميكشد: «عالم جسم و ماده او كه طبع اوست و عالم ذهن و مثال او كه برزخ اوست و عالم عقل و نفس او كه حقيقت اوست، همه بايد در اين سفر وارد گردند و با يكديگر تشريك مساعي كنند». (ص 10)همان مسائل و موضوعاتي كه مزلو درباره با آنها مشكل داشت، هسته و مركز اين نظريه اسلامي است؛ اين مسائل عبارت بودند از:1 ـ رد و پذيرش متواقف ماوراءالطبيعه.2 ـ انگيزههاي انسان به سوي عالم Being فقط از درون انسان نشأت ميگيرد و خود عالم Being در اين جريان، منفعل و غير فعّال است.
موضوع اول:
روشن است كه مزلو، مرتكب خطاي منطقي شده است (پذيرش و رد يك مقوله در آن واحد)؛ اما اين نظريه اسلامي در اين باب (ماوراءالطبيعه) موضعي بسيار واضح دارد؛ نه تنها صريحا و قاطعانه ماوراءالطبيعه را پذيرفته، بلكه معتقد است ماوراءالطبيعه، نقش بسيار اساسي و وسيعي در تكامل انسان دارد. ماوراءالطبيعه هم انگيزه و هم هدف نهايي كمال انسان است.