بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
واژه فطرت داراي سه اصطلاح است: 1 ـ اصطلاح عام كه هرگونه گرايش اصيل و ذاتي حيواني و انساني را شامل ميشود؛ 2 ـ اصطلاح خاص كه صرفا شامل گرايشهاي انساني است؛ 3 ـ اصطلاح اخص كه منحصرا به معناي گرايش به خداوند و دين است.3 همچنين با استفاده از مباحثي كه صاحبنظران مسلمان در بحث فطرت يا ويژگيهاي انساني مطرح نمودهاند، ميتوان گفت سه برداشت در مورد گرايش دروني يا ويژگيهاي فطري بشر وجود دارد:1) بشر فطرتا متمايل به خير و كمال است؛ يعني گرايش طبيعي اوليه او به خير است و رفتارهاي غيرمنطبق با اين كمال جويي و حقيقتطلبي، يا مظهر جهل و اشتباه انسان دريافتن مصاديق است يا ناشي از فساد عارضي است كه عوامل خارجي مانع از تحقق فطرت كمالجو شده و بر آن سرپوش گذاشتهاند. در مجموع ظاهرا چنين به نظر ميرسد كه ديدگاههاي شهيد مطهري در كتاب فطرت و نيز موضع آقاي مصباح يزدي دركتاب جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن و نيز مؤلفان كتاب فلسفه تعليم و تربيت دفتر همكاري حوزه و دانشگاه بر اين نسق است و حضرت امام خميني(ره) نيز در موارد مكرر به كمال جويي فطري بشر اشاره داشتند و فزونخواهي و قدرت طلبي انسانها را نيز نشانههايي از دريافت جاهلانه مصاديق فطرت كمالجو معرفي ميكردند.4 آيه 30 سوره روم كه مشهورترين آيه مبحث فطرت است و نيز آيه 172 سوره اعراف معروف به آيه ذر، از بارزترين مستندات اين موضع هستند.52) بشر از درون متمايل به شر و درّنده خوست و اگر به خود وانهاده شود، جز شر نميتوان از او انتظار داشت؛ لذا از طريق مراقبت و تلاش دائمي بايد بر اين تمايل فائق آيد كه بخشي از اين مراقبت و تلاش، از طريق مجاهده نفساني خود فرد و بخشي از طريق نظارتها و كنترلهاي اجتماعي و بيروني تأمين ميشود. اين نظريه كه به نحو صريح و خالص آن در نزد صاحبنظران مسلمان كمتر مطرح شده است، بهترين تجلي را در بيان هابس دارد كه ميگويد: «انسان، گرگ انسان» است.در عين حال مضامين بسياري از كتب اخلاقي ما بر اساس تأكيد بر اين وجه شيطاني و خطر بالقوه هواي نفساني در وجود آدمي است. ديدگاه مرحوم طباطبايي در الميزان و تبييني كه در خصوص ميل به استخدام در انسان ارائه مينمايند، احتمالاً ميتواند در اين طبقهبندي جاي داده شود. در عين حال غالب منابع اسلامي، گرايشهاي حيواني و تمايلات شرورانه انسان را ذيل گرايشهاي فطري طبقهبندي نمينمايند. همچنين غالب آنان اگر از وجود اين گرايشها سخني داشتهاند، توأم با آن از گرايش به خير و كمال نيز سخن گفتهاند، كه در اين صورت در طبقهبندي حاضر، در گروه سومي قرار ميگيرند؛ لذا شايد بتوان گفت اين نظريه نزد صاحبنظران مسلمان مدافع ندارد.3) فطرت و خميرمايه ذاتي بشر، خصلتي دوسويه دارد؛ يعني هم كمالجويي و گرايش به خير در وجودش نهفته است و هم شيطان صفتي و درنده خويي و تمايلات شرورانه با مذاقش سازگار است. اين ديدگاه، فطرت يا ماهيت وجود انسان را به صورت بالقوه قادر و توانا براي فعليت يافتن دوگانه در دوسوي طيف خير و شر ميداند و خميرمايه هردو گونه فعليت را در وجودش مييابد كه براي تحقق يكي و زيرپاگذاشتن آن ديگري، شرايط و لوازم و تكاليفي مقدر شده است.استنباط اوليه و ظاهري از آيات هفتم و هشتم سوره مباركه شمس كه از الهام تقوا و فجور در نفس انسان خبر ميدهد، ميتواند مدلول اين نگرش قلمداد شود. شريعتي نيز در انسانشناسي خود از اين نظريه دفاع كرده است و نظر خود را بيشتر مستند به گزارش خلقت دوگانه انسان از تركيب «گل بدبو» و «روح خدايي» قرار داده است. مضمون بسياري از كتب اخلاقي و نيز مباحث معرفت النفس در فلسفه اسلامي، غالبا به حضور بالقوه دو گرايش متضاد در انسان اشاره دارند و او را از صفات رذيله و هواي نفس پرهيز داده، به خير و كمال دعوت مينمايند و اساس هر دو گرايش را در نفس و فطرت انسان حاضر ميدانند، چرا كه صلاح و رستگاري فرد به فعليت رسانيدن خير و مقابله با فعليت يافتن رقيب شرور است.6