قلم مقدس اردبيلي تجلّي ارزشهاي اخلاقي - قلم مقدس اردبیلی تجلی ارزشهای اخلاقی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قلم مقدس اردبیلی تجلی ارزشهای اخلاقی - نسخه متنی

علی مختاری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قلم مقدس اردبيلي تجلّي ارزشهاي اخلاقي

علي مختاري

اين روزها كنگره بزرگداشت مقدس اردبيلي بر محور شمعِ تقدّس و تحقيق، تشكيل مي‏گردد و علاوه بر علم رسمي و احياي آثار لفظي، به وادي مقدّسِ1 معنويت نيز نظر دارد.

امروزه كه ميراثِ فرهنگي را بيشتر با صبغه‏اي زميني، در حفّاري‏ها، نقوش سنگها و كوهها، ظروف سفالين، گچبري‏ها، مُقَرْنس كاري‏ها، منبّت كاري قلمدان‏ها، ترسيم طرح البسه اعيان و اشراف و شكل و شمايل و تصاوير آنها جستجو مي‏كنند، احياي ارزشهاي معنوي و شناساندن شخصيتهاي قدسي، رنگي آسماني به كنگره مي‏بخشد، و صلاي صغير عرشيان را به گوش فرشيان مي‏رساند و تذكاري است كه «لاميراث كالأدب».

برخي از نويسندگان ـ بخصوص ره رسيده‏هاي نارسته ـ حرمت فقها را پاس نمي‏دارند و با تعبيراتي زشت و ناروا به اساطين حوزه حمله‏ور مي‏شوند و با نهايت تنگ نظري به آراي ديگران مي‏نگرند. اين مقال مي‏كوشد تا نمايي از ادب مرحوم اردبيلي را در قلمرو قلم قدسي حريم حرمت فقاهت، ترسيم كند.

حرمت پير مغان بر همه كس لازم است سر زده داخل مشو ميكده حمام نيست

صفا و صميميّت و حق شناسي و ادب و عفّت قلم و احترام به آرا و نظريات ديگران، جزو هويّت اصلي روحانيت است و ميراثي است كه نبايد ناديده انگاشته شود. 2 حضرت امام خميني قدس‏سره در اين باره مي‏فرمايد:

آقايان بايد خيلي مواظب خورده‏كاري‏ها باشند، خيلي بايد مواظب الفاظشان باشند، مبادا خداي نكرده به واسطه شطر كلمه‏اي، سلب توفيق از آنها شود يا از زمره محصلين، خارج گردند و يا از طريقِ الهي و صراط مستقيم بيرون روند». 3

همچنين در تدريس خارج فقه فرمودند:

... مسأله بليط بخت آزمايي از مسائل اجتهاديه فقه است، و نظريه‏هاي مجتهدين، ممكن است در باره آن مختلف باشد؛ چه، اين‏گونه مسائل، از مسائل ضروري و واضح فقه نيست تا اينكه همه در آن متّفق باشند در همين مسأله بليطهاي بخت‏آزمايي مشهور بود كه مرحوم آقاي خوانساري و مرحوم ميرزا سيد يونس اردبيلي (رضوان الله عليهما) جايز مي‏دانند، البته اين اجتهاد ايشان است كه مؤدّا به جواز شده است و اين سبب نمي‏گردد كه چون آنها جايز مي‏دانستند، ما بر آنان طعنه بزنيم. بلكه مي‏توانند بيايند و با ما مباحثه كنند. 4

شيوه مقدس در نقد آراي بزرگان

محقق اردبيلي هنگام نقل و نقد ـ در عين بررسي و ردّ برخي آراي ديگران ـ ادبي ستودني دارد. به كتاب مجمع الفائدة والبرهان بنگريد كه چنين تعبير مي‏كند: «... و هم أعلم...»، (ج 7، ص 368)؛ «والأمر في ذلك هيِّن...»، (ج 5 ، ص 9)؛ «فكأنّ غرضهم مجرّد إبداء الاحتمال لا الفتوي»، (ج 9، ص 370)؛ «هذا ظنّي ولكنّه لأيغني من الجوع، و لعلّي لا اُعاقَبُ به إن شاء الله...»، (ج 3، ص 190)؛ «و هو أعرف، قدَّس الله سرَّه»، (ج 9 ، ص 202)؛ «و لعلَّه أرادبه معني آخر»، (ج 11 ، ص 557).

مقدس اردبيلي از محقق طوسي چنين تجليل مي‏كند: «أفضل العلماء و صدر الحكماء، نصير الحق و الشريعة، و معين الفرقة الناجية بالبراهين العقليّة والنقليّة علي حقيّة مذهب الإثني عشريّة، نفعه الله بالعلوم الدينيّة و حَشَرَهُ الله مع محمّدٍ خاتم الرسالة و آله، الأُمناء الأئمّة، عليهم أفضل السلام و التحيّة»، (ج 3 ، ص 189)؛ و نيز ر.ك: ج 2، ص 17) زبدة البيان، ص 59، 510، 304، 331 و 695 .

از سيد ابن طاووس چنين نام مي‏برد: «الإمام العالم العامل الزاهد الورع التقي النقي ابن طاووس الحسيني (رَوَّحَ اللهُ روحه العزيزة)»، (ج 2، ص 514).




  • آفرين بر نظر پاك خطا پوشش باد
    پير ما هيچ خطا در قلم صنع نديد



  • پير ما هيچ خطا در قلم صنع نديد
    پير ما هيچ خطا در قلم صنع نديد



محقق اردبيلي آنقدر براي سيد مرتضي احترام قائل است كه گويد: «سيد مرتضي جز با دليل و برهان، از محدوده مفهوم آيه شريفه، پا فراتر نمي‏نهد، «... لعدم خروجه عن الآية إلاّ بيقين...» (زبدة البيان، ص 239). آري، قدر زه زرگر شناسد، قدر گوهر گوهري.

در زبدة البيان از مفسران و متكلمان فقيهان فريقين زياد نقل و نقد مي‏كند؛

مثلاً بيش از پنجاه بار نام ابوحنيفه را مي‏برد ولي نديدم جايي به كسي توهين كرده باشد بلكه گاهي حرفِ حقّ عالمانِ عامّه را مي‏ستايد؛ مثلاً مي‏نويسد: «زمخشري در كشّاف چنين و چنان گفته و چه خوب گفته است».

همچنين پس از نقل كلام شعبي مي‏نويسد: «هذا كلام جيّدٌ جدّا» (زبده، ص 568).

معمولاً در آغاز كتاب و گاه در بين آن، نام محترمانه و كامل بزرگان را ذكر مي‏كند مثلاً: «قال الشيخ أبوعلي الطبرسي رحمة‏الله في تفسيره الكبير» ص 4؛ «و نقل الشيخ أبو علي الطبرسي قدس الله روحه الشريفه» (زبدة، ص 422).

و ذيل آيه شريفه «فأعرض‏عنهم‏وَعِظْهم وقل‏لهم‏فيأنفسهم قولاًبليغا...»5مي‏فرمايد: «... آيه، بر به كارگيري ملايمت و حسن خلق و عدم خشونت در امر به معروف و نهي از منكر تأكيد دارد حتي اگر فاعل منكر، كافر باشد؛ نظير اينكه خداوند به موسي و هارون در برخورد با فرعون مي‏فرمايد: « و قولا له قولاً ليّنا لعلّه يَتَذَكَّر أو يَخْشي ».6

از اين آيه شريفه، نهايت مبالغه و سفارش در خوش خلقي و عدم غلظت و غضب، فهميده مي‏شود. (زبده، ص 689).

«... بعيد نيست آيه شامل ياد دادن مباحث علمي و تعليم و تربيت و... نيز بشود؛ خدا ما و شما را به چنين روشي موفق بدارد» ص 351.

وقتي انسان با چنين برداشتها و مضاميني روبه رو مي‏شود با خود مي‏گويد اي كاش مبحث امر به معروفِ زبدة البيان، كتابِ درسي حوزه‏ها مي‏شد.

عملاً نيز لحن محقق همراه با نوازش و ملاطفت است مثلاً در رساله اصول دين چنين تعبيراتي دارد: «عزيز من تأمّل نماي در اين كلام».

و در تفسيرِ « اُدْعُ إلي سبيل ربِّك بالحكمة والموعظة الحسنة و جادِلهم بالتي هي أحْسن » (نحل / 125) .

مي‏فرمايد:

... آنان را فراخوان با قياس جدلي، كه از مقدّمات مسلّمه نزد خصم، تشكيل مي‏شود هر چند آن مقدّمات در واقع درست نباشد، يعني دعوت كن از بهترين راهِ مجادله و مباحثه و ممارات، نه به گونه‏اي كه در آن داد و فرياد باشد و طرف نفهمد، بلكه بايد زورگويي، ترشرويي، اعراض و شتم نباشد و گفته نشود: من نمي‏فهمم، چنانكه همين شيوه نكوهيده، عادت نادانانِ روحاني نماست همچنين جدال احسن يعني، مقدّمات نادرستِ دليلِ طرف، به شيوه صحيح پاسخ داده شود تا شبهه‏هاي آنان زدوده گردد، نه با سكوت، زورگويي و داد و فرياد. يا گفته شود: اين مطلب از واضحات است و جواب نمي‏خواهد و... خلاصه آنكه دعوت بايد در نهايت نرمش و ملايمت باشد نه زور و سنگدلي... و اين آيه، مماراتِ حسنه را تجويز مي‏فرمايد نه مراء باطل را؛ همينطور است آيه « فلا تمارِ فيهم إلاّ مراءً ظاهرا »(كهف/22).

چنانكه روايات فراواني نيز، از مراء و جار و جنجال بي‏نتيجه نهي مي‏كنند مثل: لاتمارِ فإنّ المؤمن لايماري». (زبده، ص 348).

دقت در تعبير

هنگام انتساب فتوايي به اصحاب ـ اگر مسأله اجماعي نباشد ـ با ترديد و احتياط، تعبير مي‏كند مثلاً «و أمّا أصحابنا، فكأنّهم يجعلونه مخصوصا بالمرض». 7

يا مي‏نويسد: من چنين گمان مي‏كنم به عنوان نمونه عبارت زير را كه مي‏فرمايد:

الذي أظنّ، تحريم ما يأخذون في هذا الزمان بغير إذن الإمام عليه‏السلام مثل العشر الحاصل من القرايا، فإنّ حلّه في الأصل

و استحقاق المسلمين له علي مايفهم من كلامهم رحمهم الله موقوف علي كون تلك القرايا فتحت عنوةً بإذن الإمام عليه‏السلام ... قال الشيخ ابراهيم رحمه الله». 8

بارها از علماي عامّه با احترام نام مي‏برد. مثلاً در رساله اصول دين گويد: «فلاني كه از دانشمندان عامه است يا ضرار پسر صرد ـ كه شخصي است از اهل دانش ـ گفته است».

خاري در حديقه

به رغم صفا و صميميت سايه‏سار بساتين كتبي اردبيلي، در حديقهاش خارهايي به چشم مي‏خورد مثلاً:

مرا گذار به اصفهان افتاد. ديدم كه مردم آن بلده شيخ ابوالفتوح عجلي شافعي اصفهاني را شيخ ابوالفتوح رازي نام كرده بودند و به اين بهانه به عادت پدران خويش، قبر آن سنّي صوفي را زيارت مي‏كردند و اگر چه از مردم آن ديار، امثال اين كردار، دور نيست زيرا كه پنجاه ماه زياده از ديگران نسبت به حضرت شاه ولايت ناشايست و ناسزا گفته‏اند و در اين زمان كه مذهب شيعه قدري قوت گرفته است، ايشان همچنان مانند پدران، چندان محبتي به شاه مردان ندارند». 9

همه صاحب‏نظران چنين نظر مي‏دهند كه اظهاراتي از اين دست، تراوش قلم قدسي اردبيلي نيست و خارهايي است كه دستِ تحريف و تصحيف، در حديقه كاشته است. مرحوم علامه شعراني در اين باره گويد:

اين اعتراضِ غيرِ وارد بر اهل اصفهان، البته از مثل احمد اردبيلي ـ صاحب آيات الأحكام و شرح ارشاد ـ سخت بعيد است، مردي به آن درجه فضل و علم، مي‏داند كه اگر مردم شهري اشتباه كنند و قبر سنّي را قبر شيعي بدانند، دليلِ بر سوء سريرت آنان نيست و اشتباه قبر ـ چنانكه گفتيم ـ براي قاضي نورالله شوشتري نيز رخ داد و هيچ كس توهم سوء سريرت، در باره او نكند. ملا احمد اردبيلي، معاصر شاه عباس بزرگ است كه اصفهان پايتخت او بود، چگونه مردم اصفهان در عهد او محبّتي به شاه مردان نداشتند؟. 10

همّ و غمّ مرحوم اردبيلي در تأليف و تصنيف خلاصه نمي‏شود؛ بلكه سياه كردن صفحه‏هاي سفيد و كلاس و كتاب را ابزاري براي خودسازي و صفاي دل مي‏داند. از اين رو، همواره از كوزه نهادش طهارت و تقوا مي‏تراود. هرگاه از گناه و رذايل اخلاقي سخني مطرح مي‏شود، به خدا پناه مي‏برد؛ مثلاً در پايان بحث مراء مي‏نويسد: « أعاذَنَا اللّه‏ و إيّاكم عن أمثالها» 11 با آنكه مفصل بحث تفسيري و فقهي استعاذه را در ذيل آيه شريفه « فإذا قَرَأت القرآن فاسْتعذ باللّه‏ من الشيطان الرجيم »مطرح مي‏كند. 12

وي در توصيه به استغفار و استعاذه مي‏فرمايد:

از سوره ناس و فلق مي‏شود استحباب پناهندگي به خدا را فهميد، پناه بردن از شرّ شيطان، جنّ، انس، جادو و چشم زخم آنان؛ همچنين از خطاب «فَصَلِّ لربك وانحر» به پيامبر پاك و معصوم ـ و غير اين آيه ـ مي‏توان استنباط كرد كه استغفار و توبه،

مستحبّ است هر چند به وجود گناه آگاهي نباشد. پس، بعيد نيست غسل توبه‏اش نيز مستحب باشد». 13

در باره آن مرحوم كه اين همه استعاذه و استغفار دارد آورده‏اند:

«ولم يصدر عنه فعل مباحٍ فضلاً عن الحرام والمكروه»؛ در طول چهل سال از او كار مباحي هم سر نزد، چه رسد به حرام و مكروه. 14 سرگرمي او به تهذيب و تربيت چنان مؤثر بود كه جانها را زير و رو مي‏كرد. يكي از دست پروردگان مقدّس، ملا عبدالله شوشتري رحمه‏الله در مقام موعظه به فرزندش مي‏گويد:

يا بُنَيَّ إنّي بعد ما أمرني مشايخي ـ رحمهم الله ـ بالعمل برأيي، ما ارتكبتُ مباحا و لا مكروها إلي الآن، حتّي الأكل والشرب والنوم... .

فرزندم! از آن هنگام كه اساتيدم دستور دادند: به رأي خودت عمل كن و اجازه اجتهادم دادند، تاكنون، مرتكب كار مباح و مكروه نشده‏ام، حتي در مورد خوردن، آشاميدن، خواب و... . 15

پس از شرح ابا و استنكار ابليس، و نقل داستان حضرت يونس عليه‏السلام مي‏نويسد:

آيات گذشته دلالت دارد بر تحريم افترا به خدا... و بر تحريم انكار حق اگر حرفِ خصمّ، درست باشد؛ پس ـ چنانكه امروزه رايج و متعارف است ـ حق ناپذيري، مراء و جدالِ بي‏فايده و تلاش براي اينكه حرف خود را توجيه و منطق خصم را تزييف و ابطال كند، حرام است. 16

اخلاق مناظره

بارها مي‏شد كه مرحوم ملا عبدالله شوشتري، مسائلي را از محقق اردبيلي مي‏پرسيد و آن مسائل بين آن دو عالم بررسي و موشكافي مي‏شد. بسا مي‏شد كه ناگاه مرحوم اردبيلي بين بحث، ساكت مي‏شد يا اظهار مي‏داشت: اين باشد تا به كتاب، مراجعه كنم. سپس، دست مرحوم شوشتري را گرفته و روانه خارج شهر مي‏شد؛ هنگامي كه به جاي خلوتي مي‏رسيدند، مقدس، مسأله را مطرح و موشكافي مي‏كرد.

وقتي، مرحوم شوشتري با شگفتي مي‏پرسيد: شما كه مطلب را به اين خوبي مي‏دانستيد، چرا در جلسه مباحثه مطرح نفرموديد؟ پاسخ مي‏داد: آنجا گفتگويمان در حضور مردم بود، و اين احتمال وجود داشت كه ما بخواهيم با همديگر جدال و بر يكديگر غلبه پيدا كنيم؛ ولي اينجا جز خداي متعال كسي نيست و از فخرفروشي و اظهار فضل بدوريم. 17

خوف عظيم

در بيان قصه حضرت يونس عليه‏السلام مي‏نويسد:

اين ماجرا مي‏رساند كه انسان بايد همواره بر خوف عظيم باشد. وقتي چنان بلايي به سر آن حضرت آمد، با آنكه كارش ترك اولي بود، پس در باره ما چه مي‏پنداري؟ مگر آنكه به خاطر بي‏لياقتي و بي‏اعتباري، خداوند به ما چندان توجهي نكند و به حال خود رها سازد؛ و از همين هم به خدا پناه مي‏بريم. 18

حفظ حرمت ديگران

نويسنده در آغاز زبدة البيان، تيمنا به تفسير آياتي از سوره مباركه حمد مي‏پردازد و در پايان مي‏نگارد:

نظم اين سوره طريقه دعا كردن را تا اندازه‏اي ياد مي‏دهد؛ يعني اينكه دعا بايد، پس از بسم الله، ذكرِ حمد و ثناي خدا و توسل به وسيله عبادتي باشد، چنانكه راه و رسم ما و مفاد روايت نيز همين است. 19

و من نديدم كسي متوجه اين نكته شده و آداب دعا كردن را از نظم سوره فاتحه استنباط كرده باشد ... . 20

و براي اينكه اين سخن، باعث بدبيني به مفسران نشود، فورا مي‏فرمايد:

و كأنّهم تركوها للظهور، أو لوجودها في غيرها، الله يعلم.

گويا علماي ديگر هم به اين مطالب پي برده‏اند و چون روشن بوده رها كرده‏اند، يا چون اين آداب دعا، در جاي ديگر موجود بوده است، متذكر نشده‏اند؛ خدا مي‏داند.

تراوش تقوا

روحيّه تعبّد و فناي في الله، در محقق اردبيلي به اندازه‏اي است كه نه تنها خود را فهميده و ديگران را، ظاهرگرا و خود مراد و كوته نظر و متعصّب نمي‏شمارد، بلكه معمولاً با تعبير «الله يعلم» و نه «اللّه‏ُ أعلم» خود را هيچ اندر هيچ مي‏انگارد و مكرّر به خدا پناهنده مي‏شود تا دچار غرور نگردد. مثلاً، پس از پاسخ به فخر رازي گويد: «الله يعلم... الله الموفق للحقّ والصواب و إليه المصير و المآب» 21 و هنگامي كه بحث رذايل مطرح مي‏شود، مي‏گويد: «أعاذنا الله و إيّاكم عن أمثالها» 22 و مثل: «و من روافع النكاح، الارتداد ـ نعوذ بالله منه ـ » «و عياذا بالله كه خداي تعالي...» 23 و توصيه مي‏كند: «از خدا بخواه كه به تو بفهماند: «استفهم الله يفهمك». 24

نعمتهاي ناشناخته

اساتيد خوب ـ كه معمولاً هم گمنام مي‏زيند و مي‏روند ـ از نعمتهاي ناشناخته و مجهول القدرند. هنگامي كه آنها رفتند ما به خود مي‏آييم و دريغا كه ديگر، آه و افسوس درماني نخواهد شد.

فراق استاد، فريادِ دلِ دردشناس اردبيلي را درآورده، او در مبحث قبله‏شناسي و رياضيات فلكي چنين انگشت حسرت به دندان مي‏گيرد و گويد:

در اين زمان، اهل اين دانش جدّا كميابند. تنها كسي را كه من در اين روزگار سراغ دارم، دايي خودم است، او شخصيتي است كه پس از خواجه نصيرالدين طوسي رحمه‏الله از علماي اين فنّ و حكماي اسلامي، متديّن و يگانه است. خدايش او را به راهي كه رضايت دارد موفق بدارد و به وجود او بر ما منّت گذارد و از دانشش بر ما افاضه فرمايد.

از كم توفيقي اين بنده، اين كه ـ پس از نزديك بيست و پنج سال دوري و آرزوي بهره‏وري حضوري ـ در نجف اشرف به محضرش رسيدم. ليكن بعضي از آن ايام را، بيمار بودم و بعضي غافل؛

خلاصه، قدر اين نعمت ندانستم و شكرش به جا نياوردم، تا از اين جا رفت و از من جدا شد. از خداي كريم مي‏خواهم مرا موآخذه ننمايد بلكه توفيق تشرّف و استفاده عنايت نمايد. 25

امكانات امروزي و مسؤوليت ما

ما امروزه در سايه فداكاري فرزانگان و مداد عالمان و دماء شهيدان به سر مي‏بريم و دست‏رساي ولايت بر سرماست. ولي ديروز، نگاهبانان شريعت سوختند و ساختند و با راه‏اندازي كاروان شهداء الفضيله لواي مقدس زعامت و فقاهت برافراشتند.

محقق اردبيلي در سال 978 همزمان با تأليف نخستين بخش مجمع الفائدة والبرهان در نجف اشرف، از ترس دشمنان، مختفي بوده است، در اين باره مي‏نويسد:

وَقَعَ اختتامه في... في مشهد أمير الأمراء و عليه و علي حبيبه سيد الأنبياء و أولاده سادات الأتقياء عليه أفضل التحية والثناء، في زمن الإختفاء من الأعداء. 26

شهادت بزرگاني چون شهيد اوّل و ثاني با عصر مقدس اردبيلي چندان فاصله ندارد.

در مواقع بسياري از ضروري‏ترين نياز اهل علم، كه در اختيار داشتن كتاب است، در مضيقه بوده‏اند؛ به گونه‏اي كه مرحوم اردبيلي از تمام آثار مرحوم شيخ مفيد غير از مقنعه را نديده بوده و اظهار مي‏دارد: «همه آثار مرحوم مفيد و بيشتر آثار مرحوم صدوق نابود شده است». 27

با آنكه اكنون با گذشت چهار قرن، چهل و پنج عنوان، از كتابهاي شيخ مفيد در مجموعه‏اي چهارده جلدي منتشر شده است، اين نشان مي‏دهد كه مقدّس، حتّي اين آثار را در كتابخانه ديگران هم نيافته است يا مي‏فرمايد: «در باب غناء، حديث صحيحي نداريم». 28

با آنكه حدود صد روايت در اين باب هست. همين مطلب، تعجب شيخ حرّ عاملي و برخي ديگر را برانگيخته است. 29

وقتي مقدس اردبيلي حكمت 417 نهج البلاغه را نقل مي‏كند، مي‏فرمايد: «كأنّه في نهج البلاغه» شايد آن وقت نهج البلاغه نزدش نبوده است.

ليكن امروزه، عصر ارتباطات، رسانه و رايانه و انفجار اطلاعات است و نبايد اين امكانات مايه عجب و غرور ما شود، بلكه بايد به تلاشهاي خستگي ناپذير بزرگان ارج نهيم و اين مسير مبارك را استمرار بخشيم.


1 . اقتباس از آيه: « فاخلع نعليك إنّك بالوادي المقدّس طوي ». طه (20): 12 .

2 . ر ك: سيماي فرزانگان، ص 247 ـ 280 .

3 . رساله نوين، ج 2 ، ص 218 به نقلِ سيماي فرزانگان ، ص 251 .

4 . رساله نوين، ج 2 ، ص 218 .

5 . نساء (4): 63 .

6 . طه (20): 44 .

7 . زبدة البيان، ص 235 .

8 . رساله خراجيّه، ص 25 .

9 . حديقة الشيعه، ص 604 و 605 .

10 . تفسير ابوالفتوح رازي، چاپ استاد شعراني، ج 1 ، ص 14 .

11 . زبدة البيان، ص 348 .

12 . زبدة البيان، ص 91 ـ 93 ، و آيه از سوره نحل (16): 98 است.

13 . زيدة البيان، ص 91 .

14 . منتخب التواريخ، ص 196 ؛ سيماي فرزانگان، ص 106 .

15 . سيماي فرزانگان، ص 106 .

16 . زبدة البيان، ص 354 .

17 . انوار نعمانيه، ج 3 ، ص 40 .

18 . زبدة البيان، ص 354 .

19 . ر ك: كافي مترجم، ج 4 ، باب الثناء قبل الدعاء .

20 . زبده البيان، ص 7 .

21 . زبده، ص 392 .

22 . زبدة، ص 348 .

23 . رساله اصول دين.

24 . زبده، ص 91 .

25 . مجمع الفائدة، ج 2 ، ص 71 ـ 72 .

26 . مجمع الفائدة، ج 3 ، ص 455 .

27 . مجمع الفائدة، ج 5 ، ص 9 ـ 10 .

28 . مجمع الفائده، ج 2 ، ص 565 .

29 . فوائد طوسيّه، ص 88 ؛ رساله نجم المؤمن، از مرحوم ملا محمد مهدي استرآبادي (م 1259)، نسخه خطي شماره 9577 ، كتابخانه آية‏الله مرعشي قدس‏سره .

/ 1