طبيعت اولي حيوان و انسان - محبت در زندگی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

محبت در زندگی - نسخه متنی

موسوی، سید مهدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يكي از ويژگيهاي مهم انسان، برخورداري از عطوفت و احساس ترحّم نسبت به هموطنان خود است.

دگردوستي و محبت، در ساير حيوانات، در شعاعي بسيار محدود و تنها بين مادر و فرزند و در برخي موارد نيز پدر، جريان دارد آن هم در مدت كوتاه اول زندگي و براساس غريزه. اگر در برخي از حيوانات، همچون مورچگان و موريانه ها و زنبور عسل، نمونه هايي از تعاون و همكاري، يافت شود، باز براساس غريزه و ساختار وجودي آنهاست، نه برگرفته از خواسته هاي دروني و احساسات پاك نوع دوستي و دلسوزي و عواطف.

طبيعت اولي حيوان و انسان

طبيعت اولي برخي از حيوانات، تنها به خوردن، آشاميدن و لذت جنسي محدود مي شود. اين طبيعت، همان خصيصه «بهيّميت» آنهاست. بسياري ديگر از حيوانات، علاوه براين، داراي خوي درندگي نيز هستند كه از آن به عنوان «سبعيّت» ياد مي شود و حتي در برخي از آنها بر بهيّميت نيز غلبه دارد، چنان كه در باره پلنگ و گرگ، مشهور است كه اگر به گلّه گوسفندي حمله كند، تا آنجا كه بتواند، گوسفندان را از پاي درمي آورد،درصورتي كه فقط يك گوسفند براي سيرشدن او كافي است.

برخلاف حيوانات، طبيعت و فطرت اولي انسان، بر «الفت و عواطف» استوار است، تا آنجا كه برخي معتقدند، واژه انسان از «اُنس» گرفته شده است، يعني انسان موجودي است كه براساس طبيعت اوليِ خود، با ديگران مي جوشد و با آنان مأنوس مي گردد و بدين وسيله پايه هاي زندگي خود را برپا نگه مي دارد.(1) بنابراين، اگر شخصي بر اثر اخلاق تند، بدخويي، قساوت قلب و كوري دل، از محبت كردن به ديگران و جذب مردم و همنوعان خويش عاجز باشد، از طبيعت انساني خود خارج شده است.

انسان موجودي است كه براساس طبيعت اوليِ خود، با ديگران مي جوشد و با آنان مأنوس مي گردد و بدين وسيله پايه هاي زندگي خود را برپا نگه مي دارد.

عاجزترين مردم كسي است كه نسبت به جذب دوست ناتوان باشد و عاجزتر از او كسي است كه دوستان خود را با برخوردهاي نادرست از دست بدهد.

امام صادق عليه السلام از نبي اكرم(ص) چنين نقل كرده است:

«با فضيلت ترين شما، خوش خوترين شما است. آنها كه خوش برخورد و مهمان دوست هستند، با ديگران مي جوشند و مردم نيز با آنان چنين هستند و آغوش گرمشان فرش آنهاست.»(2)

همچنين آن حضرت از اميرالمؤمنين علي(ع) اين گونه نقل كرده است:

اخلاق مؤمن جاذب و نرم است كه ديگران را به سوي خود مي كشاند. سپس فرمود: در آن كس كه نه با ديگران انس مي گيرد و نه ديگران مي توانند با او بجوشند، خيري نيست.(3)

در روايات اسلامي، چنين تعبيري، معمولاً در مواردي به كار مي رود كه چيزي طبيعت و اقتضاي اولي خود را از دست بدهد و رنگ ببازد. به عنوان مثال، حضرت علي(ع) مي فرمايد:

«... الا لاخير في عبادة ليس فيها تفكّر»

عبادتي كه از روي تفكر نباشد، خيري در آن نيست.(4)

عبادت وقتي كه با آگاهي و تفكر همراه نباشد، از طبيعت نخستين خود كه تربيت و سازندگي است، فاصله مي گيرد و در اين حال، جز صورتي براي آن باقي نمي ماند.

/ 3