به سوي مدرسه - علی‏ اکبر علیه السلام الگوی جوانان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

علی‏ اکبر علیه السلام الگوی جوانان - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به سوي مدرسه

علي كه هفت ساله شد، به تمرينهاي فكري و آموزش هاي ديني پرداخت و با مراقبت هاي صحيح سنجيده پدر، بنيان هاي اعتقادي در روان او و شيوه هاي رفتاري در اعمال او رشدي بيشتر يافت.(4)

روزي پدر، عبدالرحمان را به آموختن سوره حمد به فرزندش گمارد. وقتي آموزش تمام شد و علي در حضور پدر سوره حمد را قرائت كرد، پدر، پول و هداياي فراوان به عبدالرحمان بخشيد و دهانش را پر از مرواريد ساخت. آنگاه به اطرافيان كه از اين همه بذل و بخشش تعجب كرده بودند، فرمود:

«اين هدايا توان برابري عطاي معلّم علي را ندارد كه در برابر تعليم قرآن، همه هدايا ناچيز است.»(5)

دوران نوجواني علي به تدريج آغاز شد و هر روز بيشتر از روز قبل، زمينه هاي رشد و شكوفايي معنوي و عقلاني در وجود وي فراهم مي گرديد.

علي در جواني با ويژگيهاي اخلاقي و رفتاري خود نگاه انبوه جوانان را به سوي خود جلب مي كرد. آنچه در اين فراز از داستان او گفته مي شود، نكته هايي است كه بي ترديد با مطالعه و رد شدن تأثيري بسزا نخواهد داشت، از اين رو، بايد از سرصبر و تأمل بيشتر مطالعه و مرور كنيم و به خاطر بسپاريم.

علي صفات جدّ خود را مي دانست، از اين رو، هماره در آينه اخلاق و رفتار او نظر مي كرد و خود را بدان صفات مي آراست. به هنگام جواني در ميان جمع و با دوستان خود، گشاده رو و شادمان بود؛ ولي در درتنهايي اهل تفكر و همراه با حزن بود. علاقه فراواني به خلوت با خداي خود و پرداختن به راز و نياز و گفتگو باخالق هستي داشت. در زندگي آسان گير، ملايم و خوش خو بود، نگاهش كوتاه مي نمود و به روي كسي خيره نمي شد. بيشتر اوقات بر زمين چشم مي دوخت و با بينوايان و فقرا - كه از نظر ظاهري در جامعه و نگاه دنيا طلبان احترام چشمگيري نداشتند.- نشست و برخاست مي كرد، با آنان همسفره مي شد و با دست خود دردهانشان غذا مي گذارد. اصالتهاي فكري و استواريهاي روحي، وي را چنان كرده بود كه هيچگاه و از هيچ حاكمي هراس نداشت.

هرگز عيب جويي نمي كرد و از مدّاحي نابجا و شنيدن چاپلوسي افراد دوري مي كرد. تمامي انسانها را بندگان خدا مي دانست و از تحقير آنان خود داري مي ورزيد. در طول عمر خويش به كسي دشنام نداد و ناسزا نگفت. از دروغ تنفر داشت و صداقت و راستگويي شيوه هميشه او بود. بخشنده بود و آنچه به دست مي آورد، به ديگران بويژه نيازمندان انفاق مي كرد. هرگاه كسي هديه اي به او تقديم مي كرد، با گشاده رويي مي پذيرفت. اگر فردي مهماني داشت و او را دعوت مي كرد، مي پذيرفت. به عيادت بيماران مي رفت، هرچند خانه بيمار در دور افتاده ترين نقطه شهر باشد. در تشييع پيكر مردگان حاضر مي شد و هيچ يار از دست رفته اي را تنها نمي گذاشت.

براي همسالان برادري مهربان و براي كودكان پدري پرمحبّت بود و مسلمانان را مورد لطف و عطوفت خويش قرار مي داد. امور دنيوي و اضطراب هاي مادي او را متزلزل نمي ساخت.

زندگي علي ساده و بي پيرايه بود و در آن از تجمّل، اسراف و تبذير اثري ديده نمي شد. آنان كه اخلاقي نيكو و فضايلي شايسته داشتند، هميشه مورد تكريم و احترام وي بودند و خويشاوندان از صله او بهره مند مي شدند. از صبري عظيم برخوردار بود و از هيچ كس توقع و انتظاري نداشت.

در ميدان رزم سلحشوري شجاع، نيرومند و پرتوان بود و انبوه دشمن هرگز او را بيمناك نمي ساخت. در اجراي عدالت و دفاع از حق، قاطع و استوار بود. به ياري محرومان و مظلومان مي شتافت و در برابر ظالمان مي ايستاد تا حق را به صاحبش برنمي گردانيد، آرام نمي گرفت. به دانش اندوزي و فراگيري معارف اهميت زيادي مي داد و همواره پيروان خود را از جهالت و بي خبري باز مي داشت.

به پاكيزگي و آراستگي علاقه اي وافر داشت و اين صفت از دوران كودكي در او ديده مي شد. از اين رو هماره برتميزي لباس و بدن اهتمام مي ورزيد.

بسيار فروتن بود و از تكبّر نفرت داشت و اكثر اهل جهنم را گردن فرازان و سركشان مي دانست. نه تنها برانسانها بلكه بر حيوانات نيز شفقّت داشت و با مهرباني و ملايمت و انصاف با آنان رفتار مي كرد.

آنان كه قيافه ظاهري و سيماي به نور نشسته علي را ديده اند، چهره وي را اين گونه ترسيم كرده اند:

قيافه اش بسيار با ابهت بود و چون ماه تابان مي درخشيد. به زيبايي و پاكيزگي آراسته بود. از چهار شانه بلندتر و از بلندكوتاهتر. رنگي روشن و به سرخي آميخته و چشماني سياه و گشاده با مژه هايي پرموداشت، گونه هايش هموار و كم گوشت بود، مويش نه بس پيچيده و نه بسيار افتاده مي نمود. از سينه تا ناف خط موي بسيار باريك داشت، اندامش متناسب و معتدل و سينه و شانه اش پهن بود.

سرشانه هايش از هم فاصله داشت. پشتي پهن داشت، جز ران و ساق كه زير مفصلهااست، استخوانهاي بند دستش كشيده و كفي گشاده و بخشنده داشت. دو پنجه دست و پايش قوي و درشت و انگشتها كشيده و بلند و دو كف پا از زمين برآمده بود. به سرعت راه مي رفت و هنگام راه رفتن چنان بود كه گويي از زمينِ سراشيب فرود مي آيد يا از روي سنگي به نشيب مي رود. چون به طرف كسي بر مي گشت با تمام بدن بر مي گشت. ديده اش فروهشته و نگاهش به زمين بود تا به آسمان.

بيني اش قلمي كشيده و باريك و ميانش برآمدگي داشت و نوري از آن مي تافت.

دهانش نه بسيار كوچك و نه بزرگ بود. دندانهاي زيبايش سفيد، برّاق و نازك بود. گردنش در صفا و نور و استقامت نقره فام بود، بوي مشك و عنبر از او بلند بود.(6)

پاره اي از مورخان اين ويژگيها را براي جدّ وي نگاشته اند؛ اما علي را در اين خصوصيات همانند دانسته اند.

... بااين ويژگيهاي روشني آفرين به خوبي مي توان او را شناخت، وي علي اكبر پور والاي امام حسين عليه السلام است. جواني زيبا كه همانند جدّ خود رسول خدا صلي الله عليه و آله در سيرت، سپيد و در صورت، آسماني مي نمود و هماره ياد و نام پيامبر صلي الله عليه و آله از چگونگي سخن گفتن و يا راه رفتن و ديگر برخوردهاي اجتماعي اخلاقي او مي تراويد. از اين رو، امام حسين عليه السلام او را شبيه ترين مردم - حتي نسبت به خود - در خلقت و آفرينش، اخلاق و صفات روحي، گفتار و آداب اجتماعي به رسول خدا صلي الله عليه و آله معرفي مي كرد.(7)

آنان كه با صورت دلرباي پيامبر صلي الله عليه و آله و صداي پرچاذبه آن حضرت آشنا بودند، آنگاه كه علي از پشت ديوار زبان به سخن مي گشود، گويي صداي رسول اكرم صلي الله عليه و آله را مي شنيدند.

گاهي كه اباعبداللّه عليه السلام براي صوت قرآن جدّ عزيزش دلتنگ مي شد، به علي مي فرمود: علي جان! برايم قرآن بخوان تا از آن لذت و بهره برم.(8)

كلام شيرين، بيان روان، ادب بسيار در برابر پدر و مادر، اطاعت بي چون و چرا از مقام ولايت و دلدادگي به حقيقت، برگي ديگر از زندگاني زرّين علي اكبر بود. اين ويژگيها چون با فروتني او همراه مي شد، نگاه تحسين آميز همگان را به دنبال داشت.

/ 2