بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و اگر اين دخالت را خدا نكند چه كسي ميكند طاغوت ميكند. اسلامي كه طاغوت را بپذيرد در عرصه زندگي اجتماعي هماني است كه حضرت امام ميفرمايد. يعني اسلام آمريكايي است. اسلام ناب اعتقاد به توحيد دارد و تحقق توحيد در همؤ ساحات وجود بشر از جمله جامعه و سياست نه فقط در ابعاد فردي. متاسفانه يك آفتي پيدا شده بعد از انقلاب و البته ريشه تاريخي و فكري نيز دارد و من در خاتمه اشاره ميكنم در دانشگاههاي ما هم رخنه كرده و آن اين كه برخي از انديشمندانمان بين دين و سياست تعارض ميبيند. ميگويند دين يك مساله اعتقادي است و براي مراكز ديني است و ربطي به جامعه و سياست ندارد. در حالتي كه من تعجب ميكنم. شما كه كتاب فلسفه درس ميدهيد كتاب فلسفه چاپ ميكنيد بحث عليت را ميخوانيد و ميفهميد چطور نميتوانيد استنتاج كنيد نظام ولايت را. از اين اصل بسيار شريف و نوراني در واقع ما از انديشه حكمت خالده است كه ميتوانيم مباحث سياسي و اجتماعي را استنتاج كنيم. اما در اينجا متاسفانه ميبينيم كه بعضيها معتقدند كه خدا هست. خالق هم هست و در همؤ مراحل هم ما بايد عبادت و نمازمان را بخوانيم. اما اگر هر نوع نظام غير اسلامي حاكم بر جامعه مسلمين گردد تفاوتي برايشان ندارد. اين شرك است. بنابراين يك ولي، تشكيل حكومت توحيد را در سرتاسر جامعه متحقّق ميكند. حال با تحقق توحيد در عرصه جامعه وظيفه ولي خاتمه مييابد؟ خير در اينجا ولي بايد عدول كند از جامعه، امت اسلام و بلكه جهان بشري را از لوث وجود شيطان پاك كند زيرا ولي موظف است با شيطان در همه عرصهها مبارزه كند اين حرفها ممكن است براي بعضيها افسانه باشد. ولي براي يك مسلمان معتقد و متفكر جزء بديهيات است. كه نميشود آنرا انكار كرد ولو اينكه در تحقق آن به شهادت برسد زيرا چارهاي نيست جز اداي اين وظيفؤ مقدس. امام حسين(ع) به خاك و خون غلتيد. چارهاي نبود و چون اصل عليت را پذيرفته بود. زيرا توحيد و توحيد در ربوبيت را پذيرفته بود. هيچ واهمهاي هم نداشت كه به شهادت برسد. در انقلاب اسلامي هم همينطور است و خيليها نميتوانند به اين مرحله برسند عافيت طلبي و راحتطلبي ميكنند و منكر ارتباط سياست با ديانت ميباشند. خوب در اينجاست كه حضرت امام ميفرمايند "تا بانگ لااله الااللّه و محمد رسولاللّه بر جهان طنين نيفكند مبارزه هست و تا مبارزه هست ما هستيم" جاي ديگري ميفرمايند "كشور اسلامي همهاش بايد نظامي باشد" اين يك برداشت كاملاً علمي از اسلام است اين تنها يك برداشت ايدئولوژيك به معني خاص كه روشنفكرهاي امروز آنرا تحقير ميكنند نيست. استنتاج از برخي اصول حكمت لازمهاش اين است كه حكومت اسلامي تشكيل و بعد مبارزه كند. اين مبارزه هم گسترده و وسيع است و بنابراين يك ولي و يك عارف مسلمان و يك سالك در واقع متعهد است كه نخست ساحت تفكر را از شرك پاك كند و بعد ساحت عمل فردي، خانوادگي اجتماعي سياسي و بعد اگر ميتواند جهان انساني را زيرا توحيد در ربوبيت مبناي تفكر او قرار گرفته است. به اين صورت توحيد در تمام صحنههاي هستي توسط انسان كامل و معتقدان به او تحقق پيدا ميكند. و در اينجاست كه تكليف انسان تا مقدار زيادي روشن ميشود و ميتوان فهميد كه آيا به وظايفش عمل كرده است؟ حضرت امام(ره) در ارتباط با جامعه اسلامي همچنانكه اشاره كردم اعتقاد به تحقق توحيد در همه ساحات وجود داشت و در حد توانشان هم اين كار را كردند و موجي ايجاد كردند كه اين موج سبب شد يك سناتور سابق فرانسوي بنام روژه گارودي از سران اسبق حزب كمونيست آمده بود سخنراني كرد در ايران و بنده رفتم پاي سخنراني ايشان. ايشان جملهاي گفت. اين غربيها بعضيهاشون وقتي توجه به دين ميكنند واقعاً توجهشان و ديدشان خيلي جامع است. ميگفت انقلاب اسلامي و ظهور انقلاب اسلامي آغاز تاريخ آينده بشر است (پايانش هم حضرت مهدي(ع) است) يعني در واقع خاتم عصر جديد حضرت امام است. اينها شعار نيست بلكه قابل بحث فلسفي و سياسي و اجتماعي است كه متاسفانه در جامعؤ ما به نحو شعاري با آن برخورد ميكنند از اينرو جنبههاي استدلالي نظام ولايت كاملاً مظلوم است خصوصاً در عرصه دانشگاهها كه تهاجم فرهنگي اين حقايق را هدف قرار داده با حملات فرهنگي و عقيدتي.