بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
متاسفانه بخشي از فرهنگيان جامعؤ ما توجه كافي به جنبههاي استدلالي مباني فكري حضرت امام ندارند. در واقع حضرت امام براي مسلمانان منادي توحيد بودهاند در تمام عرصهها و به همين خاطر معتقد بودهاند به دو اصل كه تفكّر تشيع و حكمت وعرفان نظري اسلام هم از نظر معرفت شناسي و فلسفي مبتني بر اين دو اصل است در ساحت تفكر اعتقاد به تطابق عقل با وحي يا اعتقاد به ارتباط هماهنگ انسان با خدا، عالم ناسوت با ملكوت و در صحنه عمل اصل شريف يگانگي دين و سياست. يعني ارتباط و تاثيرپذيري كامل دو عرصه جامعه و سياست از جهان غيب كه حاصل آن حكومت ديني ميباشد. اين پيام ايشان بوده و لازمه اين مهم اين بوده كه حكومت اسلامي تشكيل شود و لازمهاش هم اين است كه در حيطؤ جهاني اسلام رسالتي را ايفا كند كه اين را هم ايفا كرده تا حدودي و در آينده نيز خواهد كرد. اما در اينجا حضرت امام يك رسالت ديگري براي غير مسلمانان داشتند كه بسيار مهم است و به آن هم توجه كافي نميشود و آن نفي سلطه است. نفي سلطه ضروريترين نياز جهان امروز است. ميدانيد كه جهان امروز دنياي تكنولوژي پيچيده است ميدانيم مسالؤ تكنولوژي در عصر ارتباطات در عرصه تفكر مسائلي رامطرح كرده. وسايل ارتباطي و شبكههاي ارتباطي بسيار مدرن جهان را به هم پيوند داده و دهكدؤ كوچك و واحد جهاني را دارد تشكيل ميدهد. پيمانهايي نظير پيمان گات هم بسته ميشود. و جهان وارد اتحاد اقتصادي جهاني ميشوند. اما در اين جهاني كه همؤ اجزأ و كشورها با هم ارتباط دارند ديگر سلطه از سوي كشورهاي غربي چه معنايي دارد در حاليكه اگر در ژاپن يك اتفاق بيفتد فلان كشور در اروپا هم صدمه ميبيند يا در آفريقا ممكن است نظامي سرنگون شود. پس در جهاني كه همه چيز ارتباط متقابل با هم دارند آيا مسالؤ سلطه يك تفكر ارتجاعي و غير واقعبينانه و غير علمي و غير مترقي نيست؟ حضرت امام در جهان معاصر، و از 18 سال قبل ايران اسلامي، تنها كشوري بوده كه در مقابل بزرگترين عامل سلطه كه آمريكا و شوروي و جهان غرب باشد ايستاد و 18 سال انقلاب اسلامي مقاومت كرد. از جمله تحمل جنگ تحميلي بر اثر مقاومتي كه ما كرديم هم اكنون اين زمزمه در جهان پيچيده كه ديگر عمر سلطه سياسي بپايان رسيده به صورتي كه برخي دولتمردان جهان ميگويند چه ضرورتي دارد آمريكا از آن سر دنيا تكليف براي ما تعيين كند. چه ضرورتي دارد كه آمريكا خط مشي اقتصادي و سياسي ما را بايد تاييد كند. هم اكنون روسيه هم اين را ميگويد در آسياي جنوب شرقي نيز زمزمه ميشود كه ديگر معنا ندارد و در عصر ارتباطات سلطه استثمار ملتها به صورتي كه هم اكنون بحثهايي مثل بحث پلوراليسم اعتقادي و سياسي مطرح است در دنيا كه در واقع آن سلطه و وحدتگرايي تحميلي و استعماري بايد ديگر از بين برود و تنوع اعتقادي و سياسي بايد بر جهان حاكم شود. لازمؤ همؤ اينها حفظ حقوق مادي و معنوي. همؤ ملتهاي جهان است يعني حفظ و تحقق و رعايت حقوق كشورها و اين مخالفت جدي با سلطه دارد و دفاع از تز نفي سلطه در سراسر جهان است. در چنين شرايط جهاني در قرن معاصر تنها كشوري كه وابسته به هيچ قدرتي نميباشد ما سراغ نداريم جز كشور اسلامي ايران به رهبري حضرت امام(ره). تنها قدرتيكه در برابر همه سلطهها ايستاد و منادي آزادي براي تمام بشريت شد به همين خاطر حضرت امام نقش بسيار مترقّي و جهاني در عصر حاضر را متكفل شدند در جهت نفي سلطه و رعايت حقيقي حقوق ملتها و كشورها خصوصاً كشورهاي دربند سلطؤ جهان غرب. الان قدرت آمريكا در حال افول است و ديگر امكان ندارد جهان يك قطبي يا دو قطبي گردد. صرف نظر از نوع مذهب و اعتقاد حضرت امام ايستادند و پيام آزادي را به همؤ جهان دادند و دنياي مترقي امروز از اين جهت مديون حضرت امام(ره) است.