طرحی درباره تحول حوزه های علمیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طرحی درباره تحول حوزه های علمیه - نسخه متنی

عباس زارع

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

همان گونه كه از يك مكتب واقع گرا بر مى آيد با هر پديده اجتماعى بدان گونه بر خورد كرده كه ابتدا آن را مى پذيرد و سپس در پى جهت دادن و سامان دادن آن در مسير حق و گاه حذف آن از صحنه اجتماعى تلاش مى كند مگر مظاهر كفر و بت پرستى كه با ابتدايى ترين تعاليم دينى ناسازگارند و درخور دور افكندن.

برخورد اسلام در قرن اول هجرى با مسأله برده دارى و يا مفاسد اجتماعى مانند شرب خمر و… چنين برداشتى را به روشنى بيان مى كند و در اصل همه احكام امضايى شرع مبين اسلام نسبت به موضوعات و پديده هاى اجتماعى مويد چنين ادعايى است.

و حال اگر چنين است امروزه با گذشت چهارده قرن از ظهور اسلام پديده اى به نام علوم انسانى با شدت مطرح گشته كه به سختى در صدد تحميل خويش بر فكر و ضمير جوامع است.

از اين روى مسأله اين است كه اسلام و مسلمانان چه برخوردى را روا مى دانند؟ انكار و باور نكردن پذيرش و تأييد صد درصد و يا پذيرش و برخورد حلّى با آن.

پشت كردن به اين واقعيت و ناديده انگاشتن آن سر سوزنى به رفع اين مشكل كمك نمى كند بلكه بر پيچيده تر شدن آن مى افزايد.

پذيرش تام و تمام آن هم كه در واقع چشم پوشيدن از بسيارى معارف و ارزشهاى دينى را در پى خواهد داشت درست نيست. تنها راه معقول پذيرش اين واقعيت و برخورد حلّى با آن يعنى هضم و از سرگذراندن آن است. تنها در اين صورت است كه پاسخ درستى به اين مسأله داده مى شود.

دو اين كه: اسلام دينى است كه همواره در تعاليم خود تشويق به علم دوستى و كسب علوم و معارف بشرى كرده و فراگيرى علم گرچه از دورترين نقاط از فرايض تلقى گرديده و در اصل پيوند بين ايمان و علم اندوزى ايمان و اكرام علماء از پيوندهاى

ناگسستنى در اين دين مبين است.

بر اين اساس چگونه در عصر حاضر ممكن است بگوييم مراجعه به علوم انسانى موجود و بهره مندى از يافته هاى اين علم نه تنها ضرورت ندارد بلكه عكس آن لازم است و آن گاه اين نظر را به اسلام نسبت دهيم و آن را از مسلمانى بدانيم.

و در اصل لازم است انديشه وران ما روشن سازند كه چگونه ارتباطى بين دين و علم وجود دارد كه اين اندازه توصيه به كسب علم و فراگيرى دانش شده است. به طو قطع تعاليم اسلام تنها به دليل مطلق خوب بودن يك چيز معرف و مشوق آن امر نيست و بايد در پس هدايتها و تشويق و تحذيرها ارتباطات استوارى را كه ممكن است بين آن دو پديده وجود داشته باشد جست وجو كرد. اين تأكيد فراوان و اصولى كه بر مراجعه به عالمان گرچه غير مسلم برابر نبودن عالم و جاهل و… شده به طور قطع حاكى از نوعى پيوند ارگانيك و اساسى بين اين دو مقوله است.

افزون بر اين مادر تبيين نظام ارزشى اسلام هرچه بهتر بتوانيم هستها و واقعيتها را تبيين كنيم راه خود را بيشتر گشوده ايم و مقدمات بيشترى به دست آورده ايم.

علوم انسانى موجود اگر چه همه مباحث و محتواى آنها حاكى از واقعيت مطلق و ثابتات عالم نيست ولى مطالبى از اين دست در بين آنها يافت مى شود و همين مقدار كافى است تا ما را به مراجعه و بهره ورى از اين علوم وا دارد.

سه اين كه: تحقيق و پژوهش و تحصيل آراء و مبانى دينى بر روى موضوعها و مسائلى صورت مى گيرد كه همواره برخاسته از درون مباحث دينى نيست. چه بسا اين موضوعها و مسائل به گونه شبهه و يا استفهام از ساير مقوله هاى ادراكى بشر در برابر دين مطرح شده و در مقام تحليل و پاسخ يابى وارد مباحث دينى گرديده است و اين دست مسائل شايد معظم و عمده مسائل دينى را در بر گيرد.

/ 16