طرحی درباره تحول حوزه های علمیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طرحی درباره تحول حوزه های علمیه - نسخه متنی

عباس زارع

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اجتهادپذيرى و تجديد نظر از اصول و معتقدات فقها تشيع بوده است كه اين امر در همه زمينه ها درخور گسترش است.

هر بنيانى كه نهاده مى شود اگر از ابتدا راه دگرگونى و اصلاح مجدد آن پيش بينى شود و سردمداران حركت شكل اصلاح شده را صورت نهايى و حرف آخر تلقى نكنند امكان رشد و اعتلا و ترميم كاستيها وجود خواهد داشت لكن اگر بنيان به وجود آمده شكل ايده آلى و گاه مقدس به خودگيرد و از هرگونه نقص و پيرايه مبرا تلقى شود اضمحلال و تزلزل آن از همان ابتدا رقم خورده و در برخورد با نخستين مشكلات از هم فرو خواهد ريخت.

3 . شتاب زدگى و نبود درنگ كافى در تغييرات و جايگزينيها در مراحل طرح مديريت و اجرا آفت ديگرى است كه امر تحول را تهديد مى كند.

اگر به ضرورت امر تحول رسيده باشيم و اگر فورى بودن آن را لمس كرده باشيم باز هم نمى توانيم و نبايد به تغييرى شتاب زده و بدون مطالعه و محاسبه كافى در جوانب مختلف

قضيه تن در دهيم; زيرا بردبارى در هر حركتى امرى است كه ما را از غلطيدن درورطه ها و چاله ها برحذر مى دارد گرچه در ابتدا علم به آن نقاط كور نداشته باشيم. اما شتاب زدگى حتى در صورتى كه علم به نقاط كور و ويرانگر داشته باشيم چه بسا ما را در بستر چالشها بنشاند.

4 . آرمان گرايى و ايده آل نگرى بدون توجه به واقعيتها موانع و ابزار موجود و در دسترس و در نتيجه غلطيدن به شعارگرايى بدون شعور و بدون امكان عمل مطابق از ديگرا مورى است كه لازم است مورد توجه قرار گيرد.

احساس عميق ضرورت تحول و درك سرعت زمان و درك كندى بى حد و حصر ما نبايد ما را به وادى تمركز بر ايده آلها و مدينه هاى فاضله غير قابل دسترس بكشاند. توجه به واقعيتهاى موجود موانع راه و ابزارى كه مى تواند در دسترس قرار گيرد در ترسيم طرحها و هدفهاى كوتاه مدت و بلند مدت نقش اساسى را ايفا مى كند.

5 . عوامل روان شناختى و عناصرى كه به صورت غير مستقيم و ناخودآگاهانه ممكن است در جريان امر تحول تأثير گذارد و آن را به انحراف كشاند بسيار مورد توجه درنگ و مراقبت است كه در اين جا به پاره اى از آنها اشاره مى شود:

الف . شخصيت زدگى: عظمت و طهارت هيچ شخصيتى نمى تواند مانع پذيرش حق و حقيقت كه بر اساس منطق و متد خاص درخور بررسى و نفى و اثبات است گردد از اين روى نبايد به جاى كلام و منطق يك شخص شخصيت وى را در مقابل ديگر اشخاص قرار داد.

ب . سنت زدگى: تحقق و رواج نوعى از سنتها رسوم و شيوه هاى خاص در برهه اى از زمان نمى تواند سبب حق بودن و قداست آن سنتها شود مگر آن كه بر دليل و استناد محكمى از عقل و يا شريعت استوار باشد. كه آن گاه حق بودن خود را از آنها خواهد داشت.

ج . عوام زدگى: معتقد بودن عوام يك قوم و مقدس ما بان يك دين كه تنها به دليل انس و علقه خود به مفاهيم و روشهايى نمى توانند شكل ديگرى را باور كنند نبايد صاحب

نظران و پرچم داران يك نهضت را تحت تأثير خود قرار دهد. مدارا كردن با آنان و دلخوش داشتن آنان مى تواند با توجيه و روشنگرى و مقاومت د ر برابر آنان و استوارى در سنگر حقيقت جا عوض كند.

د . اكثريت زدگى: اگر اكثريتى بر مسيرى رفتند كه حق بر خلاف آن مسير بود اين امر سر سوزنى از حق بودن حق نمى كاهد و ذره اى برنادرستى و ناحق بودن اكثريت نمى افزايد چنانكه حضرت امير(ع) مى فرمايد:

(لاتستوحشوا فى طريق الهدى لقله اهله. فان الناس قد اجتمعوا على مائدة شبعها قصيرٌ وجوعها طويلٌ.)

البته ممكن است در موارد عدم تشخيص حق فهم اكثريت عقلا و علماى يك قوم معيار قريب بودن به صواب و حق قرار گيرد. ولى آن جا كه دليل محكم و مستند درخور اتكايى براى صاحب نظران يك مكتب در راهى وجود داشت تبديل مخالفان به اكثريت هيچ مفهومى نخواهد داشت.

6 . عناصرى كه به دليل رايج شدن نوعى جريان علمى خاص در پى عوامل مختلف كل جريان تحول را ممكن است تحت تأثير قرار دهد مانند فقه زدگى فلسفه زدگى علم زدگى كه البته اين نيز مى تواند مصداقى از همان سنت زدگى باشد.

هر يك از آفتهاى بالا زمينه اى براى انحراف حوزه مى تواند باشد و يا بعضى از آنها بوده است. اين كه فقه را مطلق كنيم و با تعميم جايگاه آن آن را در مسند مقوله هاى فرهنگ اقتصاد سياست و هنر مثلاً بنشانيم اين كه فلسفه را بزرگ كنيم و آن را مبداء و مقصد و معيار سنجش هر تفكرى قرار دهيم و اين كه علم تجربى را اصالت دهيم و در صدد برابر ساختن همه چيز با آن برآييم همه اينها و مانند اينها محط لغزش و پرتگاه سقوط ما مى تواند باشد.

بايد اين فرض را باور كنيم كه اسلام در ابعاد گوناگونى نظر دارد و نظامات مختلفى را از معارف و عقايد تا نظامات اخلاقى فرهنگى اقتصادى سياسى حقوقى و جزايى به بحث مى كشد و صرف پرداختن به يك جنبه و يا اصالت دادن به يك بعد ما را از ابعاد ديگر

بى نياز نمى كند.

/ 16