1 . اهداف دين ـ حوزه - طرحی درباره تحول حوزه های علمیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طرحی درباره تحول حوزه های علمیه - نسخه متنی

عباس زارع

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1 . اهداف دين و حوزه

2 . وظايف حوزه

3 . جايگاه اجتماعى حوزه

4 . ضرورت وجود علوم انسانى در حوزه

5 . شكل نظام جديد مديريت حوزه

6 . ابزار كار كردى و تمهيدات لازم جهت دستيابى به اهداف

7 . زمينه هاى انحراف و خطرات احتمالى

8 . استراتژى حوزه

1 . اهداف دين ـ حوزه

بحث از هدف دين و هدف حوزه دو روى يك سكه است; چرا كه تنها هدف حوزه و اساسى ترين وظيفه آن ادامه و استمرار حركت انبيا و اوليا و بر دوش كشيدن رسالت آنان و به ديگر بيان تبيين و نشر دين و استقرا ارزشهاى دينى در بين جوامع و اقوام است.

اما هدف دين چيست؟ حقيقت دين كدام است؟ دين در پى چه منظورى و مقصودى به ميان بشر فرو فرستاده شده است؟ ما بايد با چه انتظارها و نيازهايى سراغ دين برويم؟

اين بحث بحث سنگينى است و نزاعى پردامنه دارد و مسأله اى نيست كه با دو جمله به تحليل و جمع بندى برسد و مشكل از ميان برود. چنانچه در بسيارى مباحث پايين تر از آن هم دانشمندان مسلمان آرايى گوناگون و مختلف داشته اند و هريك به راهى رفته اند لكن شايد بتوان عناصرى مشترك از آنچه در ذهن و ضمير متفكران ما مى گذرد را به ميان آورد و مسأله را باز گذاشت.

البته اعتراف داريم بدين جا سخن پايان نمى پذيرد لكن فكر نمى كنيم اختلافها به گونه اى باشد كه در نتيجه گيريهاى بعدى به گونه درخورى مؤثر واقع شود. به هر حال به گونه اختصار و كلى از كنار اين مبحث مى گذريم.

دين مانند هر پديده اى ديگر حقيقتى دارد كه ركن ركين آن را تشكيل مى دهد و محور اساسى آن در تمامى زمانها و مكانها بوده است كه ساير اجزاء و عناصر بر حول آن محورند و در پى تأمين آن اساسند و به نظر مى رسد حقيقت و جوهره اساسى دين همانا تنظيم رابطه صحيح فكرى و روانى انسان با خود و با خارج از خود (يعنى هستى جامعه تاريخ و ساير انسانها) و نيز تنظيم ساير روابطى است كه مرتبط و دخيل در رابطه فوق است.

به بيان ديگر دين تفسير معنوى از جهان و تنظيم امور بشرى بر اساس دريافتها و

دركهاى معنوى را بر عهده دارد. و اين معنى انتظارهاى ما را به گونه اى تبيين مى كند كه بر آوردن همه آن نيازهايى را كه با فلاح و سعادت بشرى ارتباط دارند و سرنوشت دنيوى و اخروى او را معلوم مى كند از آن طلب كنيم. نيازهايى كه از ناحيه غريزه و طبيعت بشر و فطرت و خلقت او درخور برآوردن نيست و نيز در اصل در حيطه كار علوم تجربى نمى تواند قرار گيرد و يا اگر در اين حيطه واقع شود به پاسخ مناسب و هماهنگ با خلقت بشر دست نخواهد يافت.

با اين بيان هدفى را كه براى دين مى توان برشمرد همان عهده دارى تربيت انسان و هدايت او تا آن جا كه مسأله انتخاب و اختيار در وجود او فزون تر تجلى كرده و در مسير رشد و حاكميت بر استعدادها و سرمايه هاى وجودى خويش همه بتها و موانع درونى و برونى را نفى كرده به مرحله پذيرش بندگى و عبوديت حق برسد و با تن دادن به عبوديت حق در مراحل شناخت و معرفت انگيزه و احساس عمل و فعل به قسط و عدل روى آورد و بر اساس موازين و معيارهايى كه از حق بر مى گيرد قيام به قسط كند و در ميان خلق خدا به عدل رفتار كند تا ادامه اين راه به بسط و نشر عبوديت حق در زمين و تعالى و رشد عباد حق منتهى گردد.

انسان در اين سيرو سلوك خويش: خودشناسى خداشناسى شناخت هستى و غايت آن و هماهنگى در فكر و عمل با قوانين خلقت را پشت سر مى گذارد و از معرفت و شناخت به عبوديت حق و عمل صالح و تحقق نظام اجتماعى صالح و مصلح و تفويض تنظيم امور به حق روى مى آورد.

/ 16