3 . جايگاه اجتماعى حوزه - طرحی درباره تحول حوزه های علمیه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

طرحی درباره تحول حوزه های علمیه - نسخه متنی

عباس زارع

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

1 . ايجاد تشكلهاى كوچك و بزرگ قبل از تحقق حكومت.

2 . تشكيل حكومت و تنظيم روابط اجتماعى مسلمانان در سطوح داخلى (نظامات فرهنگى اقتصادى سياسى حقوقى و جزائى) و در سطوح خارجى و روابط بين المللى (بين ملتهاى مسلمان بين دولتهاى مسلمان بين مسلمانان و دولتهاى غير مسلمان) درخور تحقق است.

حوزه مى تواند به منظور تأمين وظيفه دوم و سوم خويش در گرايشهاى مختلفى مانند: مدرس مجتهد و مفتى محقق و پژوهشگر مبلغ متخصص و كارشناس افراد را سازماندهى و تربيت كند.

مبحث وظائف حوزه را در قالب تصوير شماره(2) مى توان ارائه داد.(پايان مقاله)

3 . جايگاه اجتماعى حوزه

تبيين جايگاه اجتماعى حوزه و ترسيم حدود و ثغور آن در زندگى اجتماعى امروز از اهميت بسيار بالايى برخوردار است. تبيين نشدن مسأله بالا و ابهام و ترديد در آن سبب زيانهاى فراوانى است كه نمى شود چشم پوشيد.

بدون روشن شدن اين مسأله نخستين اثر منفى ابهام در هويت اجتماعى و صنفى طلاب و در نتيجه عدم برخورد صحيحومنطقى گروههاى اجتماعى با اين جامعه دلسوز مخلص است كه اين مسأله گذشته از اثرهاى منفى روان شناختى كه بر افراد داخل اين مجموعه دارد نوعى سردرگمى در انتخاب و تنظيم جهت بر اساس استعدادها و توان افراد را نيز در پى دارد. وقتى جايگاه اجتماعى يك شخص يا يك طبقه نامشخص ماند به طور طبيعى مسير حركت او و آينده او و نوع ارتباط او با ساير طبقات به صورت مبهم و مجهول باقى خواهد ماند مگر آن دسته كه به واسطه فعاليتها و نبوغ شخصى خود ايجاد جايگاهى مشخص و نقشى روشن براى خويش كنند; از اين روى شخص نمى داند كدامين هدف را برگزيند و در چه زمينه اى به فعاليت ادامه دهد.

و به دنبال اين امر نه تنها انرژى و توان نيروها به هدر رفته و به ركود مى گرايد بلكه آن بخش هم كه به فعاليت مى پردازد جز فعاليتى بى ضابطه و ناهماهنگ و گاه به صورت موازى و تكرارى را به دست نمى دهد.

در اين ميان نه تنها هدف و غرض اصلى حوزه به دست نمى آيد بله در اصل نيازهاى واقعى جامعه بدون پاسخ و تأمين باقى مى ماند. افزون بر اين ديد شخصى مردم نسبت به اين طبقه را به عنوان طبقه اى بدون نقش و فعاليت اجتماعى به همراه خواهد آورد.

در هر صورت ذكر چند مقدمه ضرورت بحث را بيش از پيش روشن مى سازد:

نخست اين كه: نظام روابط بين انسانها يك نظام اجتماعى است كه از افراد مختلف و گروههاى گوناگون به وجود آمده است. اين نظام در عين تشكيل شدن از افراد حركت مجموعى آن قائم به فرد نيست بلكه بر آيندى از مجموعه روابط افراد است كه يك كاركرد مشخصى به جامعه و هدفى در فرا راه مسير آن جامعه قرار مى دهد.

در اين كه: در نظام اجتماعى نوعى تقسيم كار اجتماعى و به دنبال آن حصول نقشهاى متفاوت و متقابل اجتماعى وجود دارد. در اصل امور جامعه بدون تقسيم كار سامان نمى يابد و هر كارى نيز نقش ويژه مربوط به خود را به دنبال دارد كه در كنار ساير نقشها و كاركردها قرار مى گيرد.

سه اين كه: از اين روى مى توان گفت هر فرد و يا مجموعه اى كار و وظيفه مشخصى و در نتيجه نقش خاصى را عهده دار است. هيچ فردى از افراد اين جامعه نمى تواند كلّ بر ديگران باشد و در عين حال خود را در زندگى اجتماعى سهيم بداند. ميدان ميدان بده و بستان و داد و ستد وظايف و كارهاست و هر كس در مقابل بهره مندى از خدمات و داده هاى ديگران موظف است نقشى و خدمتى از خود بروز دهد و چيزى بر آنچه ديگران ارائه مى كنند بيفزايد.

چهار اين كه: با توجه به ضرورت و اهميت بعثت و نبوت مى توان گفت انبيا و اوليا و در نتيجه حوزه اساسى ترين و بنيادى ترين وظيفه و نقش را در اين مجموعه بر عهده دارند. نقشى كه منحصراً بر دوش آنها گذاشته شده و از توان ساير طبقات و دسته ها خارج است.

وظيفه اى كه بر دوش اين دسته نهاده شده عبارت است از همان رسالت دشوارى كه انبياى عظام داشته اند يعنى هدايت و اشباع معنوى انسانها با سامان دادن به امور فردى واجتماعى افراد و برقرارى قسط بر اساس موازين و حدود مبتنى بر دين.

/ 16