فرهنگ شهادت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فرهنگ شهادت - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرهنگ شهادت

به مناسبت بيستمين سالگرد پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي ايران

«شهيد» و فرهنگ «شهادت» از والاترين ارزش‏هاي اسلام و انقلاب اسلامي است و ما را هرگز توان آن نيست كه در اين مقوله، از خود، سخني داشته باشيم و خداوند نيز عذر ما را خواسته است كه مي‏فرمايد: «و لاتقولوا لمن يقتل في سبيل الله أمواتٌ بل أحياءٌ ولكن لاتشعرون؛1 مگوييد آن كس كه در راه خدا كشته مي‏شود، از مردگان است كه اينان زنده‏اند ولي شما درك نمي‏كنيد.»

و مي‏فرمايد: «و لاتحسبنّ الّذين قتلوا في سبيل الله أمواتا بل أحياءٌ عند ربّهم يرزقون؛2 هرگز مپندار آنان را كه در راه خدا كشته مي‏شوند، از مردگان‏اند، بلكه آن‏ها زنده‏اند و نزد خداي خويش روزي مي‏خورند (و از نعمت‏هاي الهي بهره‏مند مي‏شوند).

اين چه رداي ملكوتي است كه برخي نخبگان در بر مي‏كنند و تا ابدالدّهر در آسايش و آرامش‏اند؟ اين چه رازي است كه جز حضرت حق، كسي توان پاداش دادن به شهيد را ندارد؟ اين چه ارزشي است كه بالاتر از آن به توصيف نايد كه رسول الله «صلي الله عليه و آله» فرمود: «فوق كلّ برٍّ برٌّ حتي يقتل الرجل في سبيل الله، فاذا قتل في سبيل الله عزّوجلّ فليس فوقه برٌّ؛ هر برّ و خوبي، بالاترش خوبي و برّي ديگر هست تا آن گاه كه انسان در راه خدا كشته شود، پس اگر در راه خدا كشته شد و بالاتر از آن مقامي، متصوّر نيست.

در اين قتل في سبيل اللّه، چه رازي نهفته است كه ماوراي آن، هيچ خير و برّي وجود ندارد؟ در واژه «شهادت» چه ديده مي‏شود، كه تمام پيامبران و امامان عليهم السّلام، در هر صبح و شام، آرزوي آن را مي‏كنند و «قتلاً في سبيلك فوفّق لنا» مي‏گويند؟

چرا تمام پيامبران از پدر بزرگ انسان‏ها حضرت آدم عليه و علي نبينا و آله و عليه السلام گرفته تا اشرف كائنات، خاتم‏المرسلين «صلي الله عليه و آله» «حسين»(ع) را كه سمبل «شهادت» و «قتل في سبيل الله» است ياد مي‏كردند و در سوك او مي‏گريستند؟

چرا تمام معصومين و امامان ما در مناسبت‏هاي گوناگون از شهادت حسين و يارانش سخن مي‏راندند و مجالس بزرگداشت برپا مي‏كردند و مردم را وادار به عزاداري امام حسين عليه‏السلام مي‏كردند؟

چرا اميرالمؤمنين سلام الله عليه، در دعا براي يارانش، از خدا مي‏خواست كه «شهادت» را به آن‏ها عطا كند و همواره آرزوي كشته شدن در راه خدا مي‏كرد؟

چرا امام عزيزمان«ره»، احيا كننده فرهنگ شهادت در اسلام، اين قدر از «شهادت» سخن مي‏گفت و هشدار مي‏داد كه «نبايد شهادت را تا اين اندازه به سقوط بكشانيم كه بگوييم در عوض شهادت فرزندان اسلام، تنها خرمشهر و يا شهرهاي ديگر آزاد شد... .»؟

چگونه است كه امام، رمز پيروزي را در «شهادت» و آرزوي «شهادت» و گام نهادن در اين راه مي‏دانست؟

شهيد كيست؟ و چرا بايد خانواده‏هاي شهدا به فرزندان شهيدشان افتخار كنند؟

چرا بايد «فرهنگ شهادت» هميشه پابرجا و زنده بماند؟

اين سئوال‏ها و ده‏ها سئوال ديگر در اين زمينه مطرح است كه حتي براي برخي از خانواده‏هاي شهدا و شهيدپروران امت نيز، به عنوان سئوالي كه نياز به پاسخ كافي دارد، خودنمايي مي‏كند و اميدواريم پژوهشگران فرهيخته در اين راه قدم‏هاي محكم‏تري بردارند و پاسخي در خور و شايسته ارائه دهند، گرچه بي‏گمان به ژرفاي آن نخواهند رسيد چرا كه لذّت وصال را كسي درك مي‏كند كه خود به وصال رسيده باشد. بسي روشن است آن چه تا به حال چون استوانه‏اي محكم و ستوني تزلزل‏ناپذير، ساختمان اسلام را سرپا نگهداشته است، تنها و تنها «شهادت» در راه خدا بوده است.

بنابراين، شهادت: رمز پيروزي اسلام در راستاي تاريخ است.

شهادت: راز بقا و جاودانگي انقلاب اسلامي است.

شهادت: آخرين آرزوي عارفان و نهايت آمال صدّيقان و مخلصان دربار الهي است.

شهادت: برترين درجه تكامل انسان و ارزشمندترين ارزش‏ها است.

شهادت: مرز مرگ و حيات، مرز ذلّت و عزّت، مرز سستي و حركت و مرز فنا و بقا است.

شهادت: لحظه رسيدن به وصال دوست و وصول به معراج حقيقت است.

شهادت: دل از زمين ماديّات كندن و رخنه در آسمان معنويّات كردن است.

شهادت: به سوي مأمن عشق خدا پناه آوردن و از خويشتن رها شدن است.

شهادت: طواف كعبه وصل است و در آب حيات شنا كردن.

شهادت: جان شيرين بر بساط عشق جانان نهادن و در هواي مهرش پاكبازي كردن است.

و سرانجام شهادت: تحفه‏اي است خداوندي كه به هر كس ندهندش و تنها زبدگاني از مخلصان درگاه الهي به آن هديه عظيم دست يابند و كام دل را از آن برگيرند.

و شهيد است كه سخاوت‏مندانه در يك آن از تمام آمال و آرزوهاي مادّي مي‏گذرد و براي رسيدن به وصال معشوق، از هرچه نعمت زودگذر است، در اين دنياي دون، دست برمي‏دارد، و جان خويش را همراه با چشم‏پوشي از همه لذّت‏ها و دارايي‏ها، در طبق اخلاص گذاشته، به حضرت ذوالجلال تقديم مي‏كند. و اينك كه او از همه چيز خود مي‏گذرد، خداوند به او بي‏حساب مي‏بخشد، رزق و روزي و لذّت‏هاي جاويدان و از همه بالاتر «پذيرش» است كه در «عند ربّهم» نهفته مي‏باشد. آن جا ديگر فاصله‏اي بين عاشق و معشوق نيست، آن جا سفره نعمت‏هاي الهي گسترده شده و سر سفره، پيامبران و امامان و اوليا و بندگان مخلص خداوند نشسته‏اند و شهيد، مهمان هميشگي خداوند، بر سر آن سفره، «عند ربّه» خواهد نشست.

پس خوشا به حال شهيدان و واي به حال ما مردگان و درماندگان. آن‏ها هدف آفرينش و انگيزه خلقت را درك كردند و خلوص در «پرستش» و «عبادت» را با باختن جان به كمال رساندند و ما پيوسته دنبال سراب «رفاه‏گرايي»، عمر خود را مي‏گذرانيم و هرگز در جست‏وجوي «زندگي جاويدان» نيستيم. تازه همين زندگي چند روزه را كه با آرامش و آسايش به سر مي‏بريم، از بركت خون شهيدان است و اصلاً انقلاب ما مرهون فداكاري‏ها و اخلاص‏ها و از جان گذشتن‏هاي آنان است. آن‏ها كه بي‏واهمه راه خدا را در پيش گرفتند و تا سرمنزل مقصود روانه شدند، گرچه همچو شمع‏هايي پرفروغ، حماسه‏وار سوختند ولي بي‏گمان راه پرپيچ و خم انقلاب را براي روندگان اين راه، هموار نموده و چنان تابناك، مسير نهضت مقدس اسلامي ما را روشن ساختند كه ديگر هرگز به تاريكي و جمود نخواهد گرائيد، مشروط بر اين‏كه، ما نيز با فداركاي‏ها و مجاهدت‏ها، آن شمع فروزان را، روشن نگه داريم و با تلاش‏ها و پيكارها، فرهنگ شهادت را زنده نگه داريم زيرا «جنگ حق و باطل» و «جنگ فقر و غنا» آغاز شده است و آن را پاياني نيست جز روزي كه به دست مبارك حضرت حجة بن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفداء، اين جنگ به آخر رسد و صلح و صفا در جهان پرتو افكند.

و مگر همين شهادت‏ها نبود كه انقلاب ما را بيمه كرد و دست متجاوزين را قطع نمود. و امروز چيزي تغيير نكرده است؛ «كمربندها را محكم ببنديم» و نپنداريم كه دشمن آني از ما غفلت مي‏كند، بلكه همواره در پي نقشه‏ها و توطئه‏ها است و اگر ما دشمن را نشناسيم، سخت در اشتباهيم؛ پس بايد رداي شهادت را هميشه در بر داشته باشيم و آماده به خدمت براي جانبازي در راه خدا باشيم كه قطعا دفاع از انقلاب اسلامي، دفاع از اسلام ناب محمدي و دفاع از ارزش‏هاي الهي است و همين آمادگي است كه دشمن را به ترس و وحشت انداخته و مي‏اندازد.

به نداي امام عزيز و فقيدمان گوش فرا دهيم كه مي‏فرمايد:

«اي خواب رفتگان، و اي غفلت زدگان، بيدار شويد و به اطراف خود نگاه كنيد كه در كنار لانه‏هاي گرگ منزل گرفته‏ايد، برخيزيد كه اين جا جاي خواب نيست».

پس چه جاي خواب و غفلت است، اي ياران.




  • تا كشته نشي كه خصم ما هست غيور
    در كوي تو كشته به كه از روي تو دور
    گويم سخني بُتا كه باشم معذور



  • گفتي مگذر به كوي ما، در مخمور
    گويم سخني بُتا كه باشم معذور
    گويم سخني بُتا كه باشم معذور



بارالها! جان در تن گر از تو محروم ماند، مرده زنداني است و او كه در راه تو به اميد وصال تو، كشته شود، زنده جاويد است.

هان! اين چنين جوانمردان و جانبازان را كه در اميد رسيدن به وصال دوست، جان باختند، ايشان را مرده نخوانيد كه گوهر زندگاني جز دل ايشان را معدن نيامد و آب حيات جز از چشمه جانشان روان نگشت.

آفرينِ خداوند بر آن شهيدان عزيز باد كه رداي هيبت بر كتف عزّ ايشان و سايه عرش عظيم تكيه گاه اُنسشان و حضرت ذوالجلال، آرامگاه جانشان «في مقعد صدقٍ عند مليك مقتدر».

و در بيستمين سال آزادي با خون آن شهيدان هميشه زنده پيمان مي‏بنديم كه تا زنده‏ايم اين راه را ادامه دهيم و در حفظ انقلاب و دستاوردهاي آن با پيروي از مقام معظّم رهبري تا حدّ جان بكوشيم و موانع ايذايي و سنگرهاي نفاق را يكي پس از ديگري فتح كنيم تا ان‏شاءالله روح شهيدان و امام شهيدان را از خود خشنود گردانيم.


1) بقره (2)، آيه154.

2) آل عمران(3) آيه169.

/ 1