سيري در زندگي، انديشه، اخلاق و رفتارآية الله سيد محمد حسن الهي طباطبايي(قدّس سرّه) قسمت اول
غلامرضا گُلي زواره * حافظ ارزشها
عارف ربّاني و عالم صمداني آية الله سيد محمد حسن الهي طباطبايي (برادرِ علامه طباطبايي) در زمره شخصيتهايي است كه مشعل هدايت و وارستگي را برافراشت و نور ايمان را بر زواياي اجتماع عصر خويش تابانيد و حقيقت اخلاق را با صفاي معنويت درهم آميخت و به تشنگان فضيلت آموخت. و از فيض وجود امثال و اقران اين حكيم بود كه استعدادها شكوفا شد و گرايشهاي عالي انساني با مظهري شكوهمند آشكار گشت.او در مسير تلاشهاي علمي، آموزش معلومات ديني و تربيت شاگردان، مصالح اسلام را در نظر داشت و بدين منظور دژ استوار فضيلت را مراقب و مواريث ديني و ارزشهاي مذهبي را حافظ و در انتقال معارف قرآن و اهل بيت مُصر بود.مرحوم الهي طباطبايي خردمندي سترگ بود كه براي تهذيب نفوس و تزكيه قلوب كوششهاي ژرف و پيگيريهاي مداومي از خود بروز داد و مشتاقان معنويت در پرتو تعاليم تربيتي او به لذات روحاني و انبساطمعنوينايلشدندواحساسبزرگوارينگهبان مرزهاي فضيلت
و كرامت نمودند و با عنايت به خواستههاي متعالي وجود خود، گرايشهاي والا را در خويش شكوفا ساختند، به نحوي كه به جاي لذت بردن از تأمين خواستههاي طبيعي و غريزي، از راستي، صداقت، تقوا، پاكي و ساير مكارم و فضايل اخلاقي احساس سرور و ابتهاج مينمودند.اين انسان نيكوسرشت از سلاله پاك خاندان عترت و طهارت است و نسبش از سوي پدر به حضرت امام حسن مجتبي (ع) و از سوي مادر به حضرت امام حسين(ع) ميرسد.يكي از اجداد طاهرينش كه در حدود قرن نهم و يا دهم هجري به تبريز رحل اقامت افكند «سراج الدين امير عبدالوهاب» نام دارد كه فرزندان و اعقابش غالبا در سطحي ممتاز از فرهنگ و انديشه به سر بُرده و جزو معاريف آذربايجان و حتي ايران و جهان تشيع بودهاند.1
* دوران طفوليت و نوجواني
ميرزا محمد تقي قاضي طباطبايي (متوفي 1220 يا 1222 هـ.ق) جدّ سوم محمد حسن الهي است كه عارف وارسته آية الله سيد علي قاضي (1285 ـ 1365 هـ.ق) در اين شخص با نامبرده و برادرش علامه طباطبايي اشتراك نسب دارد.2 از برخي كتابهاي تراجم و آثار رجالي برميآيد كه ميرزا محمد تقي قاضي از مشاهير رجال جهان تشيع است و در فقه، كلام، ادبيات عرب و تفسير صاحب نظر بوده و رسالهاي در شرح دعاي صباح حضرت علي(ع) نوشته است، هم چنين وي از اعاظم تلاميذ وحيد بهبهاني به شمار ميرود و از شيخ محمد مهدي فتوني عاملي اجازه دارد.3مرحوم حاج ميرزا محمد آقاي قاضي طباطبايي (پدر محمد حسن الهي) خود فاضلي وارسته و از روحانيان شهر تبريز بوده كه با خانواده يحيوي تبريز وصلت كرد و ثمره اين پيوند در سال 1321 هـ.ق (مطابق با 1281 هـ.ش) متولد ميگردد كه محمد حسين (علامه طباطبايي) ناميده ميشود. پنج سال بعد يعني در سال1326 هـ.ق دومين فرزند اين خانواده ديده به جهان ميگشايد كه محمد حسن الهي مورد بحث ماست. در همين سال كودك تازه متولد شده مادر رئوف و عزيز خود را از دست ميدهد، بر اين اساس نهال وجود اين طفل در نخستين سال طراوت زندگي با ناملايمات مواجه گشت. وقتي اين كودك پا به سن چهار سالگي نهاد پدر را از دست داد و به ناچار سرپرستي و نظارت بر اموال و زندگي او و برادرش در منزل پدري واقع در خيابان مسجد كبود تبريز به يكي از محترمين خانواده پدري سپرده شد.مرحوم الهي طباطبايي خردمندي سترگ بود كه براي تهذيب نفوس و تزكيه قلوب كوششهاي ژرف و پيگيريهاي مداومي از خود بروز داد و مشتاقان معنويت در پرتو تعاليم تربيتي او به لذات روحاني و انبساط معنوي نايل شدند.هنگامي كه اين دو نوباوه پدر و مادر خويش را از دست دادند، برخي از افراد از گوشه و كنار به زعم خويش چنين تصور كردند كه اين بازماندگان وضع آشفته و نگران كنندهاي را در پيش خواهند داشت ولي حكمت الهي بر انديشههاي موهوم غالب آمد، زيرا وصي مرحوم پدر براي آن كه زندگي اين دو خردسال متلاشي نگردد، وضعشان را بر همان نهج سابق سامان داد و براي هر كدام يك خادم و خادمه معين كرد و پيوسته در امور ايشان مراقبت و نظارت ميكرد تا اين دو كودك به رشد كافي برسند.4 علامه طباطبايي در زندگينامهاي كه خودش نوشته است به اين موضوع، اين گونه اشاره ميكند:«كمي پس از درگذشت پدر به مكتب و پس از چندي به مدرسه فرستاده شديم و بالاخره به دست معلم خصوصي كه به خانه ميآمد سپرده گشتيم و به اين ترتيب تقريبا مدت شش سال مشغول فراگيري فارسي و تعليمات ابتدايي بوديم...»5اين دو برادر همزمان با آموزش مكتب و دروس ادبيات عرب، زير نظر استاد معروف وقت، آقا ميرزا علي نقي خطاط، به فن خوشنويسي نيز آشنايي پيدا كرده به مهارت ميرسند.محمد حسن الهي پس از پايان درسهاي شيخ محمد علي سرابي به مدرسه طالبيه تبريز روي آورده، سطوح عالي فقه، اصول، فلسفه و كلام را زير نظر ساير اساتيد به كمال ميرساند.6 مرحوم علامه به شاگردان خود فرموده بود:«روزهاي بسياري به همراه برادر از تبريز بيرون آمده و در دامنه كوهها و تپههاي سرسبز اطراف، از صبح تا غروب به تحرير خط مشغول بوديم.»7در تمامي مراحل و طي منازل علمي و عملي، اين دو برادر با هم بودند و در مصائب و سختيها و امور عادي، چنان رفيق و شفيق يكديگر بودند كه گويي يك جان در دو قالبند و اشعاري كه ابوالعلاء معرّي درباره سيد مرتضي و سيد رضي در قصيدهاي طولاني در مرثيه پدرشان سرود در موردشان صحّت دارد كه ترجمه ابياتي از آن چنين است:«تو در بين ما دو ستاره فروزنده به يادگار نهادي كه شعاع پرتو آنها در دو وقت صبح روشن و شب ظلماني مخفي نميباشد. اين دو برادر مُدام در بوستانهاي مكارم و فضايل در گردشند و از مناظر پرجاذبه آن شادمان هستند و چون برق درخشان به بزرگواري و پاكدامني اشتهار دارند.در شرف و مجد به رتبهاي رسيدهاند كه اهل فصاحت و بلاغت در مقابل بيانات استوار آنان، حقير جلوه ميكنند مكارم را بين خود تقسيم كرده و عقيده خويش را نيز در استحقاق آنچه برادر خود از آن كمالات به دست آورده پاك نموده و به حق او اعتراف و اذعان نمودهاند.»
* چشم برزخي
سيد محمد حسن به همراه برادر بزرگترش ـ علامه طباطبايي ـ به سال 1304 هـ.ش به منظور تكميل تحصيلات علوم ديني عازم نجف اشرف گرديد و در منزلي واقع در محله عماره ـ نزديك حرم مطهر حضرت اميرالمؤمنين(ع) ـ اقامت گزيد كه به دليل دوري از وطن و گرمي آب و هوا و محيط ناآشنا مدتي را به سختي و با مشقت سپري ساخت اما به رغم اين ناملايمات و ابتلائات و تحمل شدائد، به محضر اساتيد وقت حاضر شده و مدت يازده سال از حوزه درسي عارف رباني آية الله حاج سيد علي قاضي (1285 ـ 1365 هـ ق) و سيد حسين بادكوبهاي (1293 ـ 1358 هـ.ق) در عرفان، فلسفه و رياضي و طب بهرهمند شده و به طور همزمان فقه و اصول را از محضر آية الله شيخ محمد حسين غروي كمپاني (1296 ـ 1361 هـ.ق) و آية الله شيخ محمد حسين نائيني (1276 ـ 1355 هـ.ق) و آية الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني (1284 ـ 1365 هـ.ق) فرا ميگيرد.سيد محمد حسن الهي طباطبايي به موازات پيگيري تحصيلات در نجف از طريقه تزكيه نفس در عرفان عملي به جايي رسيده بود كه چشم برزخياش باز بود و انسانها را مطابق ملكات و گرايشهاي باطني آنان مشاهده ميكرد.در نجف اشرف اين دو برادر هر شب براي اقامه نماز شب برخاسته و پس از وضو گرفتن و خواندن نماز شب نميخوابيدند و تا فرا رسيدن وقت نمازِ صبح، با يكديگر تمرين خطّاطي (خط درشت) ميكردند و بعد از انجام فريضه صبح با هم به مباحثه پرداخته و تا موقع حضور به درس استاد، اين حالت به طور مستمر ادامه داشت.8به دليل همين عبادتهاي شبانه و سلوك روحاني و توسّلات به پيشگاه ائمه اطهار، خصوصا حضرت علي(ع)، سيد محمد حسن الهي به كمالاتي معنوي دست يافت و برخي حالات غيبي برايش كشف گشت. علامه طباطبايي نقل كرده است: «وقتي همراه برادر در نجف اشرف تحت تربيت اخلاقي مرحوم حاج ميرزا علي آقا قاضي ـ قدّس سرّه ـ بوديم سحرگاهي بر بالاي بام بر سجاده عبادت نشسته بودم در اين موقع خواب سبكي به من دست داد و مشاهده كردم دو نفر مقابل من نشستهاند: يكي از آنها حضرت ادريس(ع) و ديگري برادر عزيز و ارجمند خودم آقاي حاج سيد محمد حسن الهي طباطبايي بود، حضرت ادريس(ع) با من به مذاكره و سخن مشغول شدند ولي طوري بود كه ايشان القاء كلام مينمودند و تكلم ميكردند ولي سخنان ايشان به واسطه كلام آقاي اخوي استماع ميشد!»9و مرحوم آية الله قاضي طباطبايي كه در پرورش معنوي ايشان نقش به سزايي داشت بر اثر حالات روحاني و عبادتهاي توام با تضرع و زاري در مسجد سهله از بحر موّاج لطف الهي و ترشح فيضي بهرهمند گشت و در مسير زندگياش تحولي شگرف پديد آمد، وي بنا به نقل قول علامه طباطبايي و ارتباط مرحوم سيد محمد حسن الهي با روح آن مرحوم ـ از طريق يكي از شاگردانش ـ قدرت طي الارض داشت، علامه ميگويد: مرحوم قاضي هميشه در ايام زيارت از نجف اشرف به مشهد مقدس مشرف ميشد، هيچ گاه كسي نديد كه او سوار ماشين شود و از اين سرّ احدي مطلع نشد جز يك نفر از كسبه بازار ساعت (بازار بزرگ) كه به مشهد مقدس مشرف شده بود و مرحوم قاضي را در مشهد ديده بود و از ايشان اصلاح امر گذرنامه خود را خواسته بود و ايشان هم اصلاح كرده بودند آن مرد چون به نجف آمد افشا كرد كه من آقاي قاضي را در مشهد ديدم، مرحوم قاضي كه ميخواست در گمنامي باقي بماند و اسرارش كشف نگردد از شنيدن اين ماجرا عصباني شده و گفتند: همه ميدانند كه من در نجف بودهام و مسافرتي نكردهام، اين ماجرا را نيز حاج سيد محمد رضا خلخالي براي علامه سيد محمد حسين حسيني تهراني قريب به مضامين مذكور نقل كرده است. ظاهرا پس از افشاي اين حالات جمعي نزد آية الله قاضي آمده و از او خواستند تا برايشان كلاس اخلاق بگذارد و جرعههايي از معنويت را به كام آنان بريزد.10
سيد محمد حسن الهي طباطبايي به موازات پيگيري تحصيلات در نجف از طريقه تزكيه نفس در عرفان عملي به جايي رسيده بود كه چشم برزخياش باز بود و انسانها را مطابق ملكات و گرايشهاي باطني آنان مشاهده ميكرد، علامه حسن زاده آملي مينويسد: براي بنده بارها پيش آمد و در محضر شريف ايشان شواهدي در اين باره دارم و يادداشتها و خاطراتي از آن دو بزرگوار (محمد حسن الهي و علامه طباطبايي) در دفتر جداگانه نوشته و جمع آوري كردهام، بقيه از صفحه 35
هر دوي آنها چشم برزخيشان باز بود... و مشاهدات و مكاشفات عجيب داشتند بلي علامه و برادر گرانقدرش متنعم به اين نعمت بودند.11وقتي علامه حسن زاده در روز پنج شنبه چهارم ذيحجه سال 1386 هـ.ق (مطابق 25 / 12 / 1345) در مزار شيخان قم ديداري با سيد محمد حسن الهي طباطبايي داشت طي گفت و گويي سخن از اساتيد عرفاني و اخلاقي ايشان و برادرش علامه به ميان آمد كه مرحوم الهي طباطبايي فرموده بود: استاد ما مرحوم قاضي بود و استاد وي حاج سيد احمد كربلايي و استاد ايشان مرحوم آخوند ملا حسينقلي همداني و استاد نامبرده مرحوم حاج سيد علي شوشتري.12 ادامه دارد
1 ) زندگينامه علامه طباطبايي، سيد عبدالباقي طباطبايي (فرزند ارشد علامه طباطبايي)، مجله مطالعات مديريت، شماره اول، دوره اول، بهار 1370.
2 ) علامه سيد محمد حسين حسيني تهراني، مهر تابان، ص21.
3 ) در اين مورد نگاه كنيد به: علامه ميرزا محمد حسن زنوزي، رياض الجنة، و نيز شيخ آقا بزرگ تهراني، الكرام البرره في القرن الثالث بعد العشرة، ج2.
4 ) مهر تابان، ص22.
5 ) مجله مطالعات مديريت، همان مقاله و همان مأخذ، ص6 و 7.
6 ) مصاحبه با نجمة السادات طباطبايي (دختر علامه) مجله زن روز، شماره 892.
7 ) علامه سيد محمد حسين حسيني تهراني، رساله لب اللباب، ص91.
8 ) علامه سيد محمد حسين حسيني تهراني، مهر تابان، ص257 ـ 258.
9 ) علامه طباطبايي در منظر عرفان نظري و عملي (گفت و گو با حسن زاده آملي) كيهان انديشه شماره 26، ص6 ـ 7.
10 ) هزار و يك نكته، علامه حسن زاده آملي، ص591 ـ 592.
11 ) كيهان انديشه، شماره 26، همان مقاله.
12 ) هزار و يك نكته، همان.