سيماي فرهيختگان اسوه وارستگي (سيري در زندگي آية الله محمد ابراهيم كرباسي) - سیمای فرهیختگان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیمای فرهیختگان - نسخه متنی

غلامرضا گلی زواره

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سيماي فرهيختگان اسوه وارستگي (سيري در زندگي آية الله محمد ابراهيم كرباسي)

غلامرضا گلي زواره

* اوضاع نابسامان

قرن سيزدهم هجري كه حاجي كرباسي در آن به سر مي‏برد، به دليل وجود كارواني از فقيهان و چشمه‏هاي متعدد انديشه براي دوستداران معرفت اميدوار كننده و نويدبخش بود زيرا در نيمه اول اين قرن بزرگان و مجتهديني چون سيد محمد مجاهد، حاج ملا علي نوري، سيد حجة‏الاسلام شفتي، آقا سيد صدرالدين و دهها تن عالم بزرگوار ديگر به تدريس و تعليم شاگردان و تأليف آثاري ارزشمند و نيز اصلاح جامعه و حاكميت ارزش‏ها مشغول بودند.

در نيمه دوم جمع ديگري از دانشوران كه اغلب فرزندان دانشمندان نيمه اول قرن سيزدهم بودند به درس و بحث و مباحثه در علومي چون فقه، اصول و حكمت و ادبيات پرداختند و بزرگاني در اين زمينه‏ها تحويل جامعه دادند.

اما از ديدگاهي ديگر جامعه وضع نگران كننده و آشفته‏اي داشت و به رغم تلاش‏هاي علمي و فرهنگي علما، مردمان اين قرن روزگار مرارت باري را سپري مي‏كردند و ملاحظه اين اوضاع براي انسان‏هاي وارسته و فقيهان فاضلي چون حاج محمد ابراهيم كرباسي توأم با ناراحتي بود.

با كشته شدن آغا محمد خان قاجار در 21 ذي‏حجه سال 1211 هـ.ق فتحعلي شاه بر اريكه قدرت نشست و مدت 37 سال در موقعيتي بسيار حساس و با سياستي ناقص بر ايران سلطنت كرد، حرص و طمع يكي از غرايز و جزو سرشت وي بود، روي آوردن به عياشي و ارضاي اميال و هوس‏هاي ملوكانه هدف اصلي او در زندگي شاهانه بود.1

اختلافات داخلي از يك سو و رقابت بسيار سختي كه ميان دولت‏هاي بزرگ جهان براي استثمار و غارت ايران به وجود آمده بود از سوي ديگر بر وخامت اوضاع مي‏افزود.

بنابراين در عصري كه آية الله كرباسي مشغول آگاهي بخشيدن به مردم در امور اعتقادي و شرعي بود، اين فقيه فهيم متوجه اين واقعيت تلخ بود كه ايران بر اثر بي‏كفايتي و سستي دربار و اختلاف شاهزادگان و فرمانداران و به سبب موقعيّت سياسي و جغرافيايي به پهنه سياست بازي جهاني كشيده شده و آلت دست افزون طلبي كشورهاي استعمارگر شده است.

دولت روس كه در شمال ايران روز به روز قوي‏تر مي‏شد از اين موقعيت سوء استفاده كرد و جنگ‏هايي را بر ايران تحميل كرد و موجب جدا شدن بخشي از قلمرو كشوري مسلمان و الحاق آن به روسيه گرديد، عهد نامه گلستان كه بين ايران و روس منعقد شد آبرو و عزتي را كه ايران در دوران قبل به دست آورده بود بر باد داد.

گروهي از علما و مجتهدان وقتي اين وضع را مشاهده كردند و استقلال سياسي ايران را خدشه دار ديدند ضمن آن كه مردم را به دفاع از كشور دعوت نمودند خود در اين نبرد شركت جستند. به رغم اين مجاهدت‏ها در حالي كه سپاه ايران مشغول فتوحات افتخارآفريني بود قرارداد ننگين ديگري در محلي به نام «تركمنچاي» بر ايران تحميل شد.

گريبايدوف، وزير مختار روس كه براي اجراي برخي مفاد اين عهدنامه به ايران آمد از در كم خردي، تكبّر و تفرعن وارد شد و رفتارهاي ناگواري از خود بروز داد كه خشم و تنفر عموم ملت ايران به رهبري علما را به دنبال داشت.

او كه براي استرداد اسرا و دريافت غرامت به ايران آمده بود به بهانه مزبور

زناني را كه در گذشته و قبل از جنگ از گرجستان و نواحي ديگر قفقاز به ايران مهاجرت نموده و به همسري ايرانيان درآمده و صاحب اولاد بودند مطالبه كرد و عده‏اي از آنان را به سفارت برده و در آن جا نگاهداري مي‏نمود كه اين اعمال از نظر اهل اسلام ناپسند آمد.2

سكوت كارگزاران حكومتي در مقابل اين حركت ناروا علما را عصباني كرد و موضوع مزبور در مساجد و محافل ديني شهرهاي كشور پيچيد به گونه‏اي كه فقها و مجتهدان از هر شهري عازم تهران شدند تا براي جلوگيري از اين گونه تجاوزات و استرداد زنان مسلمان و دفاع از حريم خانواده‏هاي شيعيان اقداماتي به عمل آورند كه محمد ابراهيم كرباسي از جمله اين علما بود. در تهران مسلمين به رهبري «ميرزا مسيح مجتهد استرآبادي» كه مرجع تقليد و مورد احترام بود عزم خود را جزم نمودند تا از مسجد جامع تهران ـ كه ميرزا مسيح امام جماعت آن را عهده‏دار بود ـ به سوي سفارت بروند و طي قيامي قهرمانانه اين لكه ننگ را پاك كنند و سفير مختار روس را ادب نمايند، اين قيام در روز ششم شعبان سال 1244 هـ.ق صورت گرفت.3

اما به دليل عناد گريبايدوف و غروري كه از خود بروز داد در اين ماجرا 38 نفر از ساكنان سفارت كشته شدند كه خود گريبايدوف در بين آنان بود، همچنين هشتاد نفر از مردم مبارز طي اين درگيري خونين به شهادت رسيدند.

دستگاه حكومت قاجار طبق درخواست روس‏ها و براي تأمين رضايت آنان مجبور شد رهبر اين قيام؛ يعني ميرزا مسيح مجتهد را از تهران اخراج نمايد، ليكن هيچ كدام از علما ـ كه آية الله كرباسي و سيد شفتي در بين آنان بودند ـ اجازه ندادند چنين كاري صورت پذيرد. و وقتي مزدوران قاجار با توفان خشم مردم مواجه شدند حملات وحشيانه‏اي را عليه آنان آغاز كردند، سرانجام با مداخله حاج محمد ابراهيم كرباسي براي جلوگيري از خونريزي حاج ميرزا مسيح كه لباس مبدّل پوشيده بود با محافظ به طرز مسالمت آميزي از تهران راهي عتبات عاليات گرديد و بدين گونه مرحوم آية الله كرباسي از قتل عام مردم توسط دربار قاجار ممانعت به عمل آورد.4

/ 5