* مخالفت با بدعت
غيرت در امور ديني و ساعي بودن در دفع بدعتها و جلوگيري از اهانت به شريعت اسلامي از جمله خصلتهاي مرحوم كرباسي بود. وقتي فتحعليشاه در سال 1250 در اصفهان فوت كرد نوهاش، پسر عباس ميرزا كه محمد ميرزا نام داشت و در آن زمان حاكم آذربايجان بود، روي كار آمد.5در ابتداي سلطنت وي گروهي از صوفيان اقتداري به دست آوردند و به دليل توجه گروهي از افراد جاهل به آنان بازارشان رونق گرفت و بيم آن ميرفت كه خانقاه در مقابل مسجد قد علم كند و اين فرقه با ظاهري فريبنده به بدعتهايي دست بزند، مرحوم حاجي كرباسي از ادامه اين روند نگران شد و خوف آن داشت كه مبادا اين مرداب در نظر مردم چشمهاي تصور شود و آنان را گمراه كند.حاجي كرباسي شخصا به اتفاق گروهي از علما به سمت تهران حركت نمود. جالب اين كه براي جلوگيري از ضايع شدن وقت در طول مسير با همراهان به بحثهاي علمي مشغول بود، زيرا آن مرحوم تحصيل را واجب عيني ميدانست.كاروان فضيلت به منزل عالم جليل القدر مرحوم آقا شيخ محمد رضا فرزند مولا محمد بن عاشور كرمانشاهي تهراني وارد شد. وي از مشاهير علماي تهران بود و خانهاش محل رفت و شد دانشمندان و خود ملجأ خاص و عام به شمار ميرفت، اين عالم در پنجم رمضان 1277 هـ.ق در تهران رحلت نمود، پيكرش به نجف اشرف حمل و در وادي السلام در مقبره هود و صالح دفن شد.6پس از چند روز كه از ديد و بازديد علما و زيارت كسبه و اهالي تهران از مجتهدان و علما گذشت، محمدشاه به زيارت و ديدار حاجي آمد و جالب اين كه اقتدار آن فقيه به حدي بود كه بايد شاه به ديدنش بيايد نه آن كه او به طرف مركز حكومت برود.حاجي كرباسي پس از اندكي گفت و گو با تغيّر خطاب به محمد شاه گفت: موجبات دلتنگي اهل بيت ـ عليهم السلام ـ خصوصا حضرت موسي بن جعفر(ع) را فراهم نكن، شاه با وحشت گفت: مگر چه كردهام، آية الله كرباسي ادامه داد كمتر عالمي را سراغ داريم كه همچون سيد رشتي باشد و او از نظر برخي خصوصيات همچون جد بزرگوارش امام هفتم ميباشد جز آن كه درجه عصمت و مقام اختصاصي آن امام را ندارد، كسي كه اين سيد را اذيت كند جدّش را اذيت كرده و جرئت دادن به طايفهاي از صوفيّه موجبات ناراحتي او را فراهم كرده و مراجع تقليد و آيات مكرّم از ادامه اين وضع و گسترش بدعت مزبور به شدّت آشفته و خشمگين شدهاند.7يكي از وقايع تاريخ عصر كرباسي، قيام مردم اصفهان در سال 1255 هـ.ق عليه حاكم جابر و ظالم خود خسروخان گرجي است، روشنگريهاي سيد حجةالاسلام و مرحوم كرباسي در پيدايش اين قيام مؤثر بود، محمد شاه كه از اين حركت ترسيده بود شخصا در 22 ذي الحجه اين سال با قشون بسيار وارد اصفهان شد و در محرم سال بعد برخي از مردم را كشته و عدهاي را زندان نموده و چند نفر را به تهران برد و حكومت اصفهان را به معتمد الدوله گرجي داد و در رجب سال 1256 هـ.ق به تهران بازگشت، البته وي قصد بازداشت سيد شفتي و دوست وي يعني كرباسي را هم داشت كه هيبت معنوي حاج سيد محمد باقر (سيد شفتي) و كرباسي او را از اين كار منصرف گردانيد.8نقل كردهاند كه زماني يكي از حكّام اصفهان با جناب حاجي كرباسي برخورد نامناسبي داشت، حاجي وي را نفرين كرد به اندك زماني منكوب و معزول گشت، پس وي برايش چنين نوشت:
چندان امان نداد كه شب را سحر كند9
ديدي كه خون ناحق پروانه شمع را
ديدي كه خون ناحق پروانه شمع را
ديدي كه خون ناحق پروانه شمع را