معضل عمده کشاورزي امروز آن است که چگونه مي توان به توليد پايدار در محصولات کشاورزي و دامي رسيد. براي اين کار لازم است تا در زمينه توليد غذا يک رويکرد بوم شناختي در پيش گرفته شود. تا چندي پيش مردم کشورهاي توسعه يافته گمان مي کردند که قحطي چيزي است مربوط به گذشته اما امروز معلوم شده که قحطي يک مسئله جهاني است و تا مدت ها در آينده نيز چنين خواهد بود.
کشاورزي پايدار
معضل عمده کشاورزي امروز آن است که چگونه مي توان به توليد پايدار در محصولات کشاورزي و دامي رسيد. براي اين کار لازم است تا در زمينه توليد غذا يک رويکرد بوم شناختي در پيش گرفته شود. تا چندي پيش مردم کشورهاي توسعه يافته گمان مي کردند که قحطي چيزي است مربوط به گذشته اما امروز معلوم شده که قحطي يک مسئله جهاني است و تا مدت ها در آينده نيز چنين خواهد بود. علت اين امر تا حدودي زيست محيطي است از آن جا که کشاورزي موجب آثار زيست محيطي عمده مي شود تغييرات انجام شده در توليد و ذخاير آن، آثار زيست محيطي عمده اي در بردارد.مسئله قحطي برزيل، آفريقا و جاهاي ديگر، بسياري از مسايل زيست محيطي مرتبط با غذا را روشن مي کند.چهار جنبه از ارتباط بين ذخاير جهاني غذا و محيط زيست را مي توان برشمرد.اول آن که مشکل جديد غذايي بشر نتيجه افزايش شديد جمعيت است که از منابع غذايي و سيستم توزيع ناکافي محلي پيشي مي گيرد.دوم آن که توليد غذا در گرو محيط زيست است. وقتي خشکسالي يا کمبود منابع ضروري پيش آيد توليد غذا کاهش مي يابد. به علت نوسانات محيطي، سال هاي خوب و سال هاي بد وجود دارد و کشاورز بايد خود را با اين تغييرات زيست محيطي سازش دهد.سوم آن که کشاورزي موجب تغيير محيط زيست مي شود. هرجا که تغييرات حاصله آسيب زننده باشد مردم بسياري از آن صدمه مي بينند. تاريخ کشاورزي را مي توان به صورت زنجيره اي از کوشش ها براي غلبه بر محدوديت ها و مشکلات زيست محيطي ديد. اما هريک از اين راه حل هاي جديد مشکلات زيست محيطي تازه اي به وجود آورده که خود نيز نيازمند راه حل هاي جديد ديگري بوده است. وقتي به دنبال بهبود نظام هاي کشاورزي هستيم بايد منتظر آثار جنبي نامطلوب آن نيز باشيم و براي رفع آن آمادگي داشته باشيم.چهارم آن که آشفتگي هاي اجتماعي و برداشت هاي اجتماعي نيز به شدت بر منابع غذايي جهان تاثير دارد، اين منابع نيز بر محيط زيست موثر است و محيط زيست نيز بر کشاورزي اثر دارد.
منابع غذا
جوامع ابتدايي غذاي خود را از طريق شکار و جمع آوري، فراهم مي کردند. هنوز هم بعضي از جوامع منحصراً با اين روش ها غذاي خود را تامين مي کنند اما بيشتر مردم با کاشت گياهان يا پرورش حيوانات اهلي به تهيه غذا مي پردازند، گرچه قسمتي از غذاي انسان از اقيانوس ها و آب هاي شيرين به دست مي آيد اما 95 درصد پروتيين و قسمت اعظم کالري مورد نياز جمعيت انسان از کشاورزي و دامپروري سنتي متکي بر زمين تامين مي شود.
محصولات کشاورزي
گرچه بالغ بر 250 هزار گونه گياهي وجود دارد، اما فقط سه هزار گونه آن در کشاورزي به کار گرفته شده و فقط 300 گونه آن به عنوان غذا پرورش يافته است و از اين تعداد فقط 100 گونه در مقياس وسيع مورد استفاده قرار گرفته است. هدف از پرورش بعضي از اين محصولات تامين غذاست حال آن که بعضي ديگر در توليدات تجاري مثل تهيه روغن و الياف به کار مي روند. قسمت عمده غذاي جهان از 20 گونه محصول به دست مي آيد.
دام
دام هاي اهلي يکي از منابع مهم غذا بوده و تاثير عمده اي بر زمين دارند، دام هاي عمده مورد استفاده براي غذا از گروه نشخوارکنندگان هستند.
آب کشت
آب کشت يا کشتاب ورزي نوعي توليد غذا از زيست گاه هاي آبي اعم از آب هاي شيرين و درياهاست. گرچه آب کشت در حال حاضر بخش کوچکي از غذاي جهان را تامين مي کند اما براي بسياري از کشورها و به خصوص در آسيا و اروپا منبع پروتيين مهمي است و براي بسياري از نقاط جهان نيز بالقوه مي تواند محصول تجاري مهمي باشد.
کشت دريايي
انسان هنوز هم در ارتباط با قسمت عمده اقيانوس،يک شکارچي ـ جمع آورنده و نه يک کشاورز و توليدکننده است - اين امر تفاوت عمده بين روش هاي توليد سنتي غذا از زيست گاه هاي دريايي و توليد سنتي کشاورزي است. گرچه اين وضع به شدت در حال تغيير است اما هنوز هم يادگيري روش هاي کشت اقيانوس بس مشکل تر از بهره برداري از زمين است. در عين حال کشت يعني پرورش موجودات دريايي در چند دهه گذشته به سرعت رشد يافته و انتظار افزايش آن در آينده نيز مي رود.گرچه فقط جزو کوچکي از پروتيين جهان از درياکشت به دست مي آيد اما اهميت آن براي بعضي از کشورها زياد است و مي تواند محصول تجاري با ارزش باشد.
ذخاير غذايي جهان
کمبود غذا بر دو قسم است: کم غذايي يا تغذيه ناکافي و سوءتغذيه.کم غذايي (under nour ishment) يعني فقدان کالري کافي در غذاي مهيا به گونه اي که فرد توان حرکت و کار نداشته باشد.سوءتغذيه (Malnourishment) يعني فقدان يکي از اجزاي خاص غذا همچون پروتيين، ويتامين يا عناصر شيميايي ضروري.هر دو مشکل بالا ابعاد جهاني دارد. تغذيه ناکافي به قحطي منجر مي شود پديده اي که وقتي پيش آيد بسيار آشکار، چشم گير و برق آساست. در عوض سوءتغذيه پديده اي درازمدت و نامحسوس است. گرچه فرد مبتلا فوراً نمي ميرد اما بهره وري اش کمتر از افراد عادي بوده و ممکن است دچار آسيب هاي دايمي مغزي شود و بالاخره گرسنگي مزمن که ابتلاي به آن در مواردي پيش مي آيد که افراد به قدر زنده ماندن غذا دارند اما مقدار آن براي زندگي پربار و رضايت بخش کافي نيست.
معيارهاي مهيايي غذا
يکي از معيارهاي قابليت جهان در مبارزه با تغذيه ناکافي و قحطي، معيار ذخيره غله در دسترس به روز است. نيمي از ذخاير غله جهان را ايالات متحده انبار مي کند و حدود چهار ميليون تن غله ذخيره براي کمک هاي فوري در اختيار دارد. از زمان جنگ جهاني دوم به بعد اين کشور صادرکننده و اهداکننده عمده غذا در جهان بوده است. براي جلوگيري از آن دسته نوسانات شديد منابع غذايي که از عدم قطعيت هاي آب و هوايي به وجود آمده بايد سيستمي به وجود آورد که در آن ذخاير غذا و امکانات حمل آن به مناطق مورد نياز تدارک شده باشند.يک معيار ديگر مهيا بودن غذا، توليد سرانه غذا يعني مقدار غذاي توليدي در قبال هر فرد است. امروزه رشد جمعيت و توليد غذا در کشمکش با يکديگر قرار دارند و گرچه در درازمدت براي هر دو محدوديت هايي وجود دارد اما در کوتاه مدت معلوم نيست که کدام يک از آنها از ديگري پيشي مي گيرد جمعيت و ذخاير غذا هر دو افزايش يافته اما توليد غذا با تغييرات بسيار همراه بوده است و بايد گفت که به طور متوسط در مقدار سرانه غذاي مهيا، افزايشي صورت نگرفته است.
تقاضاي غذا
مقدار غذاي خريداري شده در يک قيمت معين را تقاضاي غذا مي گويند،مشروط به اين که غذا فراهم باشد. مقدار اين تقاضا با رشد جمعيت و رشد درآمد سرانه افزايش مي يابد.به علاوه وقتي سطح توقعات بالا مي رود و مردم آگاه مي شوند که مي توان غذاي بيشتر و متنوع تر مصرف کرد بازهم تقاضاي سرانه افزايش مي يابد، ارتباط جديد به افزايش سطح توقعات و در نتيجه افزايش تقاضاي سرانه منجر شده است.
محدوديت هاي توليد غذا
حتي اگر با به کارگيري محصولات جديد مهندس ژنتيک و کود و آب بيشتر جهش بزرگي در توليد غذا صورت بگيرد باز هم براي توليد غذاي زمين حدي متصور است. اگر جمعيت به روند رشد کنوني خود ادامه دهد و قرار باشد همه مردم به حد کافي تغذيه شوند لازم است تا در اولين دهه قرن آينده توليد غذا دو يا سه برابر گردد. اما براي چنين افزايشي محدوديت وجود دارد. زيرا هم اکنون معلوم شده که در زمينه آن قسمت از افزايش محصول که بر اثر اضافه شدن کود در هکتار به دست مي آيد در مورد بسياري از محصولات به حد نهايي رسيده ايم براي اضافه کردن محصول در واحد سطح در آينده بايد به سراغ انواع پرمحصول جديد و يا نژادهاي فوق العاده جديد از محصولات کنوني (مثل نژاد فوق العاده برنج) رفت. چنين افزايشي خود ممکن است مشکلات زيست محيطي بيشتري را سبب شود.يک محدوديت ديگر آن که تغييرات اقليمي بيشتر ممکن است محصول را کاهش دهد نه افزايش، زيرا بهترين خاک هاي جهان در مناطقي واقع شده که اقليم آن براي کشاورزي به خوبي مناسب است. بنابراين بيشتر تغييرات اقليمي احتمالاً اوضاع را بدتر خواهد کرد. در کل اين طور مي توان نتيجه گيري کرد که:در آينده توجه اصلي بايد بر کشاورزي پايدار باشد که در آن توليد در واحد سطح به مقداري محدود مي شود که به خاک آسيب ترند، منابع آب را نخشکاند، نژادهاي وحشي محصولات موجود يا گونه هاي بالقوه مناسب براي غذاي جديد را منقرض نسازد و به آلودگي دايمي آب هاي پايين دست نينجامد.