آفات و شرور نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آفات و شرور - نسخه متنی

محمد هادی معرفت

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید



آفات و شرور

از جمله فروعات بحث توحيد ربوبى (افعالى) آفات و شرور است. آيا خالق و آفريننده آفات و شرور خدا است يا اين كه خدا خداوند خير محض است و آنچه مى‏آفريند فيض است؟ در اين گذرگاه به شبهه «ثنويه» كه قائل به دوگانگى هستند نيز پاسخ داده مى‏شود.

عقيده ثنويه پيرامون آفات و شرور

«ثنويه» كه همان زرتشتيان هستند براى اين كه خدا را از هر گونه بدى و زشتى تبرئه كنند معتقدند كه فاعل شر «اهريمن» و فاعل خير «يزدان» است.

ولى در واقع ثنويه براى خدا شريك و براى هستى دو مبدأ خير و شر معتقد شده‏اند.

آنها خداوند را خالق و آفريننده خير و شيطان (اهريمن) را خالق شر مى‏دانند. منشأ شبهه ثنويه اين است كه «شرور» را امر وجودى مى‏دانند و هستى را به دو نوع خوب و بد تقسيم كرده‏اند.

لذا، ناچار شده‏اند كه هر يك از بديها و خوبى‏ها را به آفريننده‏اى جدا نسبت دهند.

آيا خالق شرور و آفات خدا است؟

از نظر اسلام، خالق همه چيز خدا است و آنچه در جهان به عنوان پديده وجود دارد يك خالق بيشتر ندارد و آن خداوند سبحان است.

لذا فلاسفه گفته‏اند: «شر» امر عدمى است و علت عدم، عدم است همان طورى كه علت وجود، وجود است و خداوند خير محض است و خير آفريده است و هيچ گونه بدى در نظام آفرينش وجود ندارد.

شر همان عدم خير است و امر وجودى نيست تا نياز به آفريننده جدايى داشته باشد.

خداوند رحمان در قرآن كريم خود مى‏فرمايد:

«و إن تصبهم حسنة يقولوا هذه من عنداللَّه و ان تصبهم سيئة يقولوا هذه من عندك قل كل من عند اللَّه فمال هؤلاء القوم لا يكادون يفقهون حديثاً. ما اصابك من حسنة فمن اللَّه و ما اصابك من سيئة فمن نفسك.» (1)

«اگر به آنها (منافقان) حسنه و نيكى برسد مى‏گويند: «اين از ناحيه خدا است.» و اگر به آنها سيئه و بدى برسد مى‏گويند:

«اين از ناحيه توست» بگو: همه اينها از ناحيه خدا است، پس چرا اين گروه حاضر نيستند سخنى را درك كنند؟! (اى پيامبر!) آنچه از نيكى‏ها به تو مى‏رسد از طرف خدا است ؛ و آنچه از بدى به تو مى‏رسد از سوى خود تو است.»

به نظر ابتدايى اين دو آيه با هم تنافى دارد چون: در آيه اول مى‏فرمايد: «قل كل من عند اللَّه» «بگو همه چيز اعم از خوب و بدى از ناحيه خدا است.» و در آيه دوم مى‏فرمايد: «و ما اصابك من سيئة فمن نفسك» «آنچه از بدى به تو مى‏رسد از ناحيه خود تو است.»

اولاً مقصود از حسنه و سيئه در آيه اعمال زشت زيبا نيست، بلكه مراد رفاه و سختى در زندگى دنيإ؛ ّّى است.

ثانياً: آيه اول در صدد بيان به وجود آورنده سيّئات و حسنات است و اين كه چه كسى خوبى‏ها و بدى‏ها را خلق كرده است در جواب مى‏فرمايد: «قل كل من عند اللَّه» خدا خالق همه پديده‏ها است.

اما آيه دوم در صدد بيان منشأ سيئات و حسنات است و مى‏فرمايد: آنچه از خوبى‏ها نصيب انسان مى‏شود فضل الهى است و آنچه از بدى‏ها در جهان طبيعت نصيب انسان مى‏گردد منشأ آن خودش است و خدا براى هيچ كس بدى نخواسته است بلكه، اين انسان است كه براى خود بدى به وجود مى‏آورد.

همان طورى كه آيه ديگر اين آيه را تفسير مى‏كند و مى‏فرمايد:

«ان اللَّه لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بانفسهم» (2)

«خداوند سرنوشت هيچ قوم و ملتى را تغيير نمى‏دهد مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است تغيير دهند.»

و يا اين كه در آيه ديگر مى‏فرمايد:

«و لو ان اهل القرى امنوا و اتقوا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض ولكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون.» (3)

«اگر مردم ايمان صادق داشته باشند و تقوى پيشه كنند (در زندگى متعهد باشند)، تمام ابواب خير و بركات آسمان و زمين را بر آنها مى‏گشوديم ولى آنها حق را تكذيب كردند ؛ ما هم آنان را به كيفر اعمالشان مجازات كرديم.»

حضرت على(ع) نيز مى‏فرمايد:

«ما رايتم نعمة موفرر الا و الى جانبه حق مضيع.»

«همه ثروت‏هاى فوق العاده براى يك فرد امكان ندارد مگر اين كه حقى را ضايع و پايمال كرده باشد.»

بنابر اين از ديدگاه اسلام:

1- خداوند خير محض است و صرفاً آفريننده نيكى‏ها است و هيچ گونه بدى در نظام هستى وجود ندارد.

2- شر امر عدمى است. لذا، نيازى به خالق ندارد.

3- منشأ آفات و شرور انسان‏ها هستند.

4- جهان به دو بخش نيكى و بدى تقسيم نمى‏گردد تا ناچار شويم به دو گونه مبدأ صدور قائل شويم.

آيا شرور نسبى هستند يا حقيقى؟

صفات حقيقى، صفاتى هستند كه با قطع نظر از هر شى‏ء ديگر، امكان اتصاف به ذات و موصوف خود دارد مثل سياهى و سفيدى.

صفات نسبى به آن صفاتى گفته مى‏شود كه بدون فرض امر سومى به موصوف خود منتسب نمى‏گردد مثل كوچكى، بزرگى، خوبى، بدى.

با اين تعريف گفته مى‏شود كه شرور امور نسبى هستند. يعنى: نسبت به بعض افراد و حالات و اوضاع انتزاع مى‏شوند مثلاً زهر مار نسبت به مار كمال است اما نسبت به انسان‏ها شر است.

يا اين كه گوسفند نسبت به علف شر است اما نسبت به انسان‏ها كمال است. علامه طباطباى(ره) مى‏فرمايد:

«شرورى كه در جهان طبيعت همراه با پيشامدها بوده، عدمهايى هستند كه نسبى و اضافى مى‏باشند، لذا سهمى از وجود را دارا هستند. در واقع عدم ملكه‏اند نه عدم مخض. لذا شر را مى‏توان به عدم كمال وجودى تفسير نمود. هر گاه خيرى به كمال وجودى خود نرسد. پس با عدم هايى همراه بوده و موجب گرديده آن خير به كمال وجودى خود نرسد. «شر» عبارت است از فقدان مرتبه‏اى از كمال وجودى شى‏ء كه در خود آن بوده كه كاملاً به وجود آيد. همانند انواع اشياء فاسده و كاستى‏ها، عيب‏ها، آفات، امراض و ناملايمتى‏ها كه در طبيعت رخ مى‏دهد كه عالم آن قصور و كوتاهى استعدادها و قابليت‏ها است و هرگز با افاضات موجودى از ساحت قدس الهى بستگى ندارد. زيرا علت عدم، عدم است همان گونه كه علت وجود، وجود است.» (4)

امام خمينى(ره) در اين باره مى‏فرمايد:

«فالخيرات كلها مجعولات و المبدأ فيها هو اللَّه تعالى و الشرور التى فى دار الطبيعة المظلمة، هى من تصادمات المادّيات و ضيق العالم الطبيعة و كلّها ترجع إلى عدم وجود او عدم كماله، و الأعلام كلّها مطلقاً غير متعلقة للجعل، بل المضافة فيها من لوازم المجعول و تضايق دار البوار و تصادم المسجونين فى سجن الطبيعة و سلاسل الزمان، فكلّها ترجع إلى الممكن، فما أصابات من حسنة و خير و سعادة و كمال فمن اللَّه، و ما أصابك من سيئة و شرّ و نقص و شقاء فمن نفسك. لكن لمّا كانت النقائص و الشرور اللازمة للوجودات الإمكانية من قبيل الأعلام المضافة و الحدود و الماهيات، كان لها وجود بالعرض، و ما كان كذالك فمن عنداللَّه لكن بالعرض، فالخيرات من اللَّه بالذات، و منسوب إلى الممكنات بالعرض، و الشرور من الممكنات بالذات و منسوب إليه تعالى بالعرض، فحينئذ يصح أن يقال: كل من عنداللَّه، فإنّه لولا الايجاد و الإفاضة و بسط الخيرات لم يكن وجود و لا حدّ و لا طبيعة و لا ضيقها، و لعلّ تغيير الاسلوب‏و تخلّل لفظة «عند» فى قوله تعالى: «قل كل من عنداللَّه» للإشارة إلى المجعولية بالعرض...» (5)

«نيكى‏ها همه آفريده شده‏اند و مبدأ آفرينش آنها ذات حق تعالى است ولى شرور كه در دار طبيعت يافت مى‏شوند همانا از برخورد ماديات در تنگناى عالم طبيعت است. و همگى آنها به عدم وجود يا عدم كمالى وجود باز مى‏گردد. و عدم به طور كلى متعلق جعل و آفرينش قرار نمى‏گيرد، بلكه عدمهاى مضاف كه از تنگناى زندان طبيعت يافت شده‏اند. و همه شرور به ذات ممكنات باز مى‏گردند. هر چه از خوبى و نيكى و سعادت و كمال يافت مى‏شود از جانب خداوند است و هر چه از بدى و شر نقص و شقاء يافت مى‏شود از جانب خود انسان است. وجود شرور وجود تبعى و هرگز اصالت ندارد. آرى نسبت آنها به خدا نسبت عرضى است. لذا روا است گفته شود: «كل من عنداللَّه» - همه چيز از خداست - زيرا اگر ايجاد و افاضه و بسط خيرات از جانب او نبود هر آينه وجودى نبود، حدى نبود، طبيعتى نبود، تنگنايى وجود نداشت...»

در اين بيان امام(ره) نسبت خيرات را به حق تعالى نسبت ذاتى، و نسبت آنها را به ممكنات نسبت عرضى دانسته، بر عكس شرور كه نسبت آنها به ذات پروردگار نسبت عرضى، و نسبت آنها به ممكنات ذاتى است.

پس شرور نيز مخلوق خداوند است ولى بالعرضى، كه از تزاحم ماديات به وجود آمده، و تضايق در جهان طبيعت آن را فراهم ساخته. لذا در سوره خلق مى‏خوانيم: «من شرّ ما خلق» - پناه مى‏بريم از شر آنچه آفريده - كه شرور از لوازم بالعرض آفرينش است.

از جمله فروعات بحث توحيد افعالى مسئله توفيق و هدايت و اضلال و خزلان است كه در سال گذشته از آن بحث شد. (6)

1. نساء 4: 79-78.

2. رعد 11:13.

3. اعراف 96:7.

4. المزان 13: 201-200.

5. رساله طلب و اراده، صص 79-78.

6. كتاب تنزيه انبياء (محمد هادى معرفت)، صص 79-26.
معارفى از قران ، ص 66 - 61

/ 1