خدا و آزادي - خدا و آزادی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خدا و آزادی - نسخه متنی

غلامعلی حدادعادل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خدا و آزادي

غلامعلي حداد عادل

اشاره

نوشتار كنوني كه به قصد تبيين نسبت خداپرستي و آزادي فراهم آمده است، در واقع بياني اجمالي است درباره انساني كه ضمن ارتباط با خدا از آزادي حقيقي نيز بهره‏مند است. اهمّ محورهايي كه در مكتوب حاضر جهت بررسي اين موضوع مورد توجه قرارگرفته‏اند عبارتست از: نظري كوتاه بر آراي كساني كه اعتقاد به خدا و آزادي را با يكديگر قابل جمع نمي‏دانند، تعريف آزادي، رابطه مفهوم آزادي با مفهوم خود و خداپرستي عاشقانه در عين برخورداري از آزادي.

درآمدي تاريخي

مقصود از اين گفتار بيان نسبت و مناسبت «خدا» و «آزادي» است و چنانكه از متن مقاله معلوم خواهد شد مراد ما از عنوان «خدا و آزادي» در واقع «خداپرستي و آزادي» است، كه به جاي آن، عنوان مختصرتر اول را برگزيده‏ايم.

در طول تاريخ از ديرباز تاكنون، درباره نسبت «خدا» و «آزادي» آراء متفاوت و گاه متضادي ابراز شده است. بوده و هستند فيلسوفان و متكلماني كه اين دو معنا را در غايت ناسازگاري و تزاحم مي‏پنداشته‏اند و متفكراني كه نه تنها آزادي و خداپرستي را متضاد نمي‏ديده‏اند كه آزادي حقيقي را عين خداپرستي مي‏دانسته‏اند. آنان كه اعتقاد به خدا و خداپرستي را با آزادي مانعة‏الجمع مي‏پنداشته‏اند خود دو دسته‏اند. يك دسته كساني كه در انتخاب ميان خدا و آزادي، چون جمع هر دو را ممكن نمي‏دانند، خدا را برمي‏گزينند و آزادي را رها مي‏كنند و دسته دوم آنها كه درين تقابل، جانب آزادي را مي‏گيرند و خدا را كنار مي‏نهند. در نظر اينان، آزادي ركن اصلي ذات انسان است و بنابراين مانعةالجمع بودن خدا و آزادي به معني آشتي‏ناپذيري دو مفهوم خدا و انسان است و گرفتن جانب آزادي، در واقع انتخاب «انسان» و نفي اعتقاد به خداست.

از ميان نمايندگان دسته اول مي‏توان در عالم اسلام به قاطبه متكلمان اشعري اشاره كرد و در مسيحيت به مالبرانش (1715ـ1638) فيلسوف فرانسوي. اشاعره معتقد بودند كه فرض وجود انساني كه مختار باشد با فرض خدايي كه بايد قادر مطلق و عالم مطلق باشد منافات دارد. آنان با تمسك به قاعده «لامؤثر في‏الوجود الاالله»، تأثير در ايجاد و افعال را از هر موجود ديگري، از جمله انسان سلب مي‏كردند و با نفي مؤثر بودن انسان در افعال خود، به طريق اولي آزادي و اختيار وي را منكر مي‏شدند و آنگاه چنين اظهار مي‏كردند كه انسان هر چند بوجودآورنده افعال خود نيست، آن افعال را «كسب» مي‏كند. مفهوم كسب در كلام اشعري البته مفهومي مبهم و پيچيده است كه گرهي از كار فروبسته آزادي انسان در كلام اشعري بازنمي‏كند. اشاعره، در حقيقت از شدت اعتقاد به خدا، همه اشياء جهان را از طبيعت و خاصيت و عليت عاري مي‏ساختند و انسان را از آزادي و اختيار بي‏بهره مي‏ساختند تا «خدا را حفظ كنند». مالبرانش نيز عقيده‏اي كمابيش شبيه عقيده متكلمان اشعري داشت كه آن را به بياني فيلسوفانه‏تر از آنچه اشاعره گفته بودند عرضه كرد.(1)

/ 7