ميترا ضرابي حقـــوق خداوند در هر بعدي از زندگي براي انسان ولي و سرپرستي معين كرده است ؛ چرا كه انسان هرگز نميتواند راه پر مشقت زندگي را به تنهايي و بدون بهرهگيري از افكار و تجارب ديگران طي كند.ابتداييترين جامعهاي كه انسان در آن متولد ميشود و اولين گامهاي ورود به صحنه اين زندگي پرماجرا را بر آن ميگذارد، خانواده است. انسان در خانوادهاي متولد ميشود و طبق تربيت و تحت ولاي خانوادهاش قادر به اداره امور خود ميشود. اين ولايت و سرپرستي انسان در خانواده برعهده مادر يا پدر است. در ايران باستان زن سالاري حاكم بود و ولايت و سرپرستي فرزند برعهده مادر بود. در دورهاي نيز كه عرصه براي مردسالاري فراخ شده بود، ولايت بر عهده پدر و جد پدري بود. اسلام كه ديني است منطبق با زندگي انسان و نيازهاي فردي و اجتماعي او، با در نظر گرفتن تفاوت تواناييهاي مادر و پدر، اين امر خطير را بر عهده پدر و جد پدري نهاده است و در اين راه صغير و صغيره از نظر اقتصادي و مسايل فردي مثل نكاح و ساير موارد تحت ولايت پدر و جد پدري ميباشند. پس از رسيدن به سن بلوغ اين ولايت و سرپرستي از عهده پدر و جد پدري ساقط و انسان مختار به تصميمگيري در زندگي خويش ميشود.مفهوم لغوي ولايت1ولايت با [وَ يا وِ] يعني متكفل كار كسي شدن، دست يافتن بر چيزي و تصرف كردن در آن، مالك امر شدن و تصرف كردن.2ولايت به معني اصطلاحي:3 ...... (فقه ـ مدني) نمايندگي قهري يا قانوني پارهاي از اشخاص نسبت به كساني كه به علت ضعف دماغ يا اعسار، امور مدني آنها كلاً يا بعضا به دست آن نماينده اداره ميشود؛ مانند پدر و جد و وصي منصوب از طرف آنان و قيم و مدير تصفيه يا اداره تصفيه و بستانكاران معسر... .ولايت به معني اخير را ولايت به معني عام ميگويند.ولايت به معني خاص (مدني ـ فقه) ولايت پدر و جد صغير و وصي منصوب از طرف آنان و نيز ولايت همان اشخاص بر مجنون و سفيهي كه جنون و سفه آنان متصل به صغر باشد(1194 ق.م و 1218 ق.م و ق سجل احوال م 33 و م 45 قانون ثبت).ولايت قهري حق و تكليفي است كه قانونگذار براي اداره امور صغير و مجنون و سفيهي كه جنون و سفه آنها متصل به صغر باشد به پدر و جدپدري واگذار ميكند.اركان سهگانه ولايت: 4 ـ ولي: امر ولايت به پدر و جد پدري واگذار شده است. ماده 1181 ق.م نيز متضمن اين عبارت است كه هريك از پدر و جدپدري نسبت به اولاد خود، ولايت دارند. بين ولايت پدر و جد پدري هيچگونه اولويت و ترتيبي نيست؛ بلكه بطور مساوي حق ولايت بر اولاد خويش دارند. اين تساوي زماني از بين ميرود كه (به قولي) يكي از آن دو زودتر از ديگري اقدام به امري نمايد. در آن زمان حق ديگري در خصوص آن معامله از بين ميرود و معامله نيز صحيح است. ـ مولي عليه: مولي عليه صغير يا مجنون يا غير رشيدي است كه عدم رشد يا جنون او متصل به صغر باشد(ماده 1180ق.م) بنابراين صغير مطلقا و مجنون و سفيه در صورتي كه جنون و سفه آنها قبل از اتمام صغر وجود داشته و بعد از كبر هم ادامه پيدا كند، تحت ولايت پدر و جد پدري هستند. صغير چون كبير شود، موضوع ولايت از ميان ميرود و اگر بعد از آن سفيه يا مجنون گردد، براي او قيم معين ميشود(ماده 1193 ق.م) .ـ موضوع ولايت: طبق ماده 1183ق.م ـ"در كليه امور مربوط به اموال و حقوق مالي مولي عليه، ولي نماينده قانوني او ميباشد"ـ موضوع ولايت فقط منحصر به اموال و حقوق مالي موليعليه نميباشد، چرا كه بعضي از امور غير مالي از قبيل نگاهداري و مواظبت مولي عليه نيز برعهده ولي ميباشد. وظايف ولي و قيم بسيار به هم شبيه است؛ مگر در موردي كه "هر يك از پدر و جد پدري بعد از وفات ديگري ميتواند براي اولاد خود كه تحت ولايت او ميباشند، وصي معين كند تا بعد از فوت خود در نگاهداري و تربيت آنها مواظبت كرده و اموال آنها را اداره نمايد."(م 1188 ق.م). بنابراين تعيين وصي از اختيارات ولي است. ماده 1189 ق.م ميگويد: " هيچ يك از پدر و جد پدري نميتواند با حيات ديگري براي مولي عليه خود وصي معين كند." علاوه بر اين ولي ميتواند به وصي اختيار تعيين وصي بعد از فوت خود او را هم بدهد. (م1190ق.م) طبق ماده 1192 ق.م "ولي مسلم نميتواند براي مولي عليه خود وصي غير مسلم معين كند." زيرا "لن يجعل الله للكافرين علي المسلمين سبيلا". در ماده 1194 ق.م پدر و جد پدري و وصي منصوب از طرف آنها را ولي خاص5 گويند.