6ـ واجبات اجتماعي - مروری بر دیدگاه های گوناگون درباره چگونگی تعیین رهبر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مروری بر دیدگاه های گوناگون درباره چگونگی تعیین رهبر - نسخه متنی

حسن علی اکبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

6ـ واجبات اجتماعي

فرايض ديني و دستور و احكام قرآن دوگونه است: بخشي از آن به جنبه انفرادي زندگي انسان برمي‏گردد و هر فرد به تنهايي مي‏تواند آن را انجام دهد و يا اينكه آن تكليف اصالتا متوجه فرد است ولي بخش عظيمي از تكاليف و اوامر قرآن متوجه جمع و جامعه است و مخاطب اصلي آن همه مردم هستند. دستور قتال و جنگ با دشمنان، ايجاد آمادگي دفاعي، اجراي احكامي همچون حدود زنا و سرقت و امثال آن كه در ماهيت خود، انجام و اجراي فردي را نمي‏پذيرد، نمونه‏هاي آشكار اين نوع واجبات هستند و شارع مقدس نيز به هيچ عنوان به تعطيلي اين احكام راضي نيست و همه مردم نيز نمي‏توانند با هم اقدام كنند زيرا جز هرج و مرج نتيجه‏اي نخواهد داشت. از اين رو بايد خود مردم با انتخاب افرادي به عنوان وكيل يا نايب از طرف خود، احكام و دستورهاي جمعي و مطلوب شارع را پياده كنند.

7ـ استخلاف، استعمار و توريث الهي

براساس آيات قرآن، خداي متعال انسان را خليفه خود روي زمين آفريده و جانشيني خود را به وي وا گذاشته و از او خواسته است كه زمين را آباد كند و اراده فرموده كه صالحان را وارث زمين كند و مستضعفين را به حكومت و قدرت برساند و اداره و حاكميت بر زمين را به آنان بدهد.17

مفاد اين استخلاف و استعمار و توريث الهي، اين است كه حق حاكميت خود را در زمين به انسان بخشيده و او را بر سرنوشت خود مختار و آزاد قرار داده و به همين جهت براي انتخاب و اراده او حرمت و ارزش قايل شده و آن را به رسميت شناخته است. پس انسانهاي مؤمن و صالح پس از تمكن در زمين و به قدرت رسيدن و در دست گرفتن حكومت، حق اعمال قدرت خود را از هر طريقي كه مصلحت بدانند خواهند داشت و مجاز خواهند بود كه با واگذاري امور و انتخاب بعضي از افراد به منظور تصدي و عهده‏داري امور مربوط به اداره زمين و جامعه و ساير انسانها، حق الهي خود را استيفا كنند. اين موضوع نيز دليل ديگري بر صحت انتخاب و انتخابات است.

8ـ احاديثي از ائمه (ع)

يكي ديگر از دلايل صحت و مشروعيت انتخاب رهبر در اسلام، جمله‏ها و عباراتي است كه در جوامع روايي ما از ائمه (عليهم‏السلام) بويژه از امام علي (عليه‏السلام) كه درگير بحث خلافت بوده به دست ما رسيده است. به استناد ظواهر اين روايات، گزينش و انتخاب رهبر اسلام به عهده مسلمين يا گروهي از آنان است؛ به عنوان مثال حضرت امير (عليه‏السلام) چنين فرموده است:

و الواجب في حكم اللّه‏ و حكم الاسلام علي المسلمين بعد ما يموت امامهم او يقتل... ان لا يعملوا عملاً و لا يحدثوا حدثا و لا يقدموا يدا و لا رجلاً و لا يبدؤا بشي‏ء قبل ان يختاروا لانفسهم اماما عفيفا عالما ورعا عارفا بالقضاء و السنة يجمع امرهم... .18

پس از مرگ يا قتل امام آنچه در حكم خدا و اسلام بر عهده مسلمين واجب است اين است كه هيچ كاري نكنند و دست به هيچ اقدامي نزنند تا اينكه براي خود امامي عفيف، عالم، باورع، آشنا به قضاوت و سنت، كه كار مردم را تدبير كند، اختيار و انتخاب نمايند.

در جاي ديگري پس از قتل عثمان، آن حضرت در پاسخ كساني كه وي را به خلافت دعوت كرده بودند، فرموده است: مرا رها كنيد و به سراغ ديگري برويد... بدانيد كه اگر من عهده‏دار كار شما شدم آنگونه كه خود مي‏دانم عمل مي‏كنم و به سخن ديگران و سرزنش آنان اعتنا نمي‏كنم ولي اگر مرا رها كنيد من نيز مانند يكي از شما خواهم بود بلكه من مطيع‏تر و تسليم‏تر از شما نسبت به كسي خواهم بود كه او را به ولايت برمي‏گزينيد و من اگر براي شما وزير باشم بهتر است تا امير شما شوم.19

از مجموعه اين‏گونه عبارات مي‏توان صحت انتخاب رهبري را استفاده كرد. زيرا براساس ظاهر اين جملات، انتخاب رهبر به دست مردم، مورد تأييد حضرت علي (عليه‏السلام) است.

9ـ بيعت

بيعت مفهوم شناخته‏شده و مورد تأييد قرآن است كه در سيره نبوي و تاريخ اسلام بطور مكرر و بصورت عام و خاص با همان مفهومي كه قبل از اسلام نيز وجود داشت، انجام شده است. پيامبر گرامي اسلام (صلي‏اللّه‏عليه‏وآله) با مسلمانان بيعت مي‏كردند و قرآن بيعت آنان را به نيكويي و رضايت يادآوري كرده و نقض بيعت را محكوم نموده و مراعات بيعت را لازم و واجب شمرده و حتي بيعت با پيامبر (صلي‏اللّه‏عليه‏وآله) را بيعت با خدا معرفي كرده است.20

با توجه به مشروعيت بيعت در اسلام و متعارف بودن آن بين مسلمين تا كنون و كاربرد اصلي آن در مورد رهبران و رؤسا و بزرگان اسلام، مي‏توان استظهار نمود كه بيعت ماهيتي انتخاب‏گونه دارد يعني مسلمانان با بيعت خود با رهبر در واقع او را به رهبري خود انتخاب مي‏كنند و التزام عملي خود را به انتخاب خود نشان مي‏دهند.

به همين جهت مشروعيت بيعت، گواه مشروعيت انتخاب مي‏شود و لذا از بحث بيعت به عنوان يكي از دلايل صحت انتخاب ياد شده است.

آنچه بيان شد، همه دلايل كساني است كه ديدگاه اوّل يا سوم را دارند يعني قايل به انتخاب رهبر و يا انتخاب در طول انتصاب هستند.

قبل از ورود به بحث دلايل انتصابيون، نقدي اجمالي بر دلايل مذكور بيان مي‏شود. سپس اصل شبهه و اشكالي كه بين عالمان شيعي، اين تفكّر را پديد آورده است، طرح و پاسخ داده مي‏شود. پس از آن، سه نكته مهم در مورد اين ديدگاه بيان خواهد شد.

نقد دلايل انتخابيون

حكم عقل

اولاً: حكم عقل به صحت گزينه انتخاب با فرض عدم نصب و نداشتن دليل بر نصب در مقام ثبوت و اثبات است در حالي كه ادله انتصاب در هر دو مقام، مكفي و موجود است. نزد علماي كلام، فقه، عرفان و تفسير، موضوع انتصاب امام و فقيه جامع‏الشرايط ثابت بلكه از محكمات آيات قرآني و از اصول و مباني اعتقادي است.

ثانيا: عقل قبل از اينكه براي حل مسأله تعيين رهبر با انتخاب حكمي داشته باشد به ضرورت اين تعيين از طرف خداوند كه مالك و حاكم علي‏الاطلاق است، حكم مي‏كند. عقل حكم مي‏كند كه خدا موضوعي به اين اهميت را به خود مردم واگذار نكند و همانگونه كه در استدلالهاي اماميه آمده و ادله عقلي و نقلي فراواني هم دارد، موضوع رهبري و امامت را براي بشر، خود بيان و تعيين مي‏كند. خدايي كه كوچكترين مسايل مورد نياز جامعه بشري را رها نكرده و اموري را كه كمترين اهميت را در زندگي انسانها دارد، بيان كرده، امر مهم و مورد اختلافي را كه هميشه در تاريخ مورد نزاع و مخاصمه انسانها بوده است رها مي‏كند؟

/ 12