واجبات اجتماعي - مروری بر دیدگاه های گوناگون درباره چگونگی تعیین رهبر نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مروری بر دیدگاه های گوناگون درباره چگونگی تعیین رهبر - نسخه متنی

حسن علی اکبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

واجبات اجتماعي

در اسلام فرايضي هست كه به عهده اجتماع است و همه مردم به‏گونه‏اي تعييني يا كفايي مسئول انجام و اجراي آن هستند اما اينكه ضرورتا از راه انتخاب، آن فرايض محقق خواهد شد پذيرفته نيست بلكه واجبات اجتماعي مذكور در قرآن و سنت، هر كدام نظام خاصي دارد كه در چهارچوب آن نظام تحقق مي‏يابد؛ نظام جنگ و جهاد، امر به معروف و نهي از منكر، اجراي حدود و احكام و امثال آن، كه عموما در رأس آن نظامات، حاكم شرع يا ولي يا اولي‏الامر يا امام يا فقيه يا تعبيري از اين قبيل قرار دارد. در خود آن نظامات چگونگي ارتباط با رهبر جامعه پيش‏بيني شده است به عنوان مثال جنگ در اسلام انواع و اقسامي دارد و مسئوليت جنگهاي سازمان‏يافته و آزاديبخش و يا دفاع گسترده از حوزه اسلام و مسلمين مستقيما متوجه امام يا ولي فقيه است.

استخلاف، استعمار و توريث الهي

به رغم صحت و درستي هر سه عنوان، هيچكدام دليل صحت انتخاب رهبر توسط بشر نمي‏شود به اين دليل كه گرچه انسان، خليفه خدا در زمين و وارث او و مأمور به آباداني زمين است، خود خداوند متعال از آغاز آفرينش وي تا پايان حيات، موضوع رهبري و امامت و ولايت بر او را در قالب اديان و در دين خاتم به صورتي جامع پيش‏بيني و اعلام، و اين مسأله را براي او حل كرده است. پيامبر را خود مشخص، و به مقام امامت نصب كرده و امامان بعد از او را با اسم و خصوصيات توسط پيامبرش معين نموده و فقهاي زمان غيبت را نيز با توصيف، تعيين وصفي، و به اين مقام نصب كرده است. بنابر اين به رغم اينكه مفاد مفاهيم سه‏گانه از امّهات معارف قرآني است، مثبِت حق انتخاب رهبري براي مردم نيست. آري در چهارچوب قوانين ديني، انسانها از اختيارات و آزاديهاي گسترده‏اي برخوردارند و همه راه‏هاي مشروع تحقق خلافت الهي و وراثت زمين براي آنان باز است بلكه تعيين و نصب امام و رهبر و هادي به منظور تحقق همين خلافت و وراثت مذكور در آيات است.23

احاديث

در مورد احاديث مأثور از ائمه (عليهم‏السلام) كه در بعضي موارد به ظاهر با انتخاب رهبر در اسلام موافقت دارد علاوه بر ضعف بعضي اسناد:

اولاً: معارض با ساير احاديث متواتر در باب انتصاب است.

ثانيا: خود اين احاديث به قرينه داخلي (عبارات قبل يا بعد از آن) خلاف اين نتيجه‏گيري است.

ثالثا: از همه مهمتر اين‏گونه سخنان استدلال به چيزي است كه مورد قبول خصم هم هست؛ مثلاً حضرت امير مي‏فرمايد اگر مي‏گوييد خليفه را مردم بايد انتخاب كنند مرا نيز مردم انتخاب كرده‏اند و انتخاب من برخلاف انتخاب خلفاي قبل نه از روي عجله و شتاب بود و نه مخفيانه و پنهاني و نه توسط گروه اندكي از مردم انجام شده است. همه اين سخنان براي تسليم دشمن و مجادله با او براساس منطق خود اوست و هرگز بيان ديدگاه ائمه (عليهم‏السلام) در اين مورد نيست لذا با اين‏گونه احاديث نيز صحت انتخاب رهبري اثبات نمي‏شود.

بيعت

ماهيت بيعت، ايجاد و انشا نيست بلكه اظهار و اقرار و اعتراف به امري است كه واقع شده است. مفهوم بيعت تنجز و قطعيّت يافتن و تمام شدن امري است.

بيعتهاي واقع‏شده قبل و بعد از اسلام نيز همه اين‏گونه بوده است. بيعت در قرآن نيز به همين معناست بويژه در باب حكومت به معني اظهار فرمانبري و اطاعت و اعلان تبعيت است و به معني به‏وجودآورنده ولايت يا حق نيست.

مردمي كه با پيامبر (صلي‏اللّه‏عليه‏وآله) بيعت كردند او را به پيامبري برنگزيدند بلكه نسبت به پيامبري او اظهار پذيرش و فرمانبري و وفاداري كردند. بيعت حضرت امير (عليه‏السلام) نيز اخذ و استظهار تولي و پذيرش ولايت وي بود و او براساس بيعت مردم به مقام امامت نرسيد. امام زمان (عج) نيز با بيعت مردم، اصل ولايت خود را به دست نمي‏آورد بلكه بيعت به مفهوم اظهار وفاداري مردم به آن حضرت (عليه‏السلام) خواهد بود. از اين رو بحث بيعت در اسلام نيز دليل صحت انتخاب رهبر نمي‏گردد.

نكات

علاوه بر نقد و رد دلايل صاحبان ديدگاه انتخابي، سه نكته لازم به ذكر است:

نكته اوّل

روح ديدگاه انتخابي به تفكّر اهل سنت برمي‏گردد. از آغاز اسلام تا كنون در مورد رهبري و امامت دو ديدگاه كاملاً متمايز از يكديگر بوده كه يكي متعلق به اماميه و آن همان ديدگاه انتصابي است و ديگري ديدگاه انتخابي كه تقريبا مورد اتفاق همه اهل سنت است. ماوردي مي‏گويد:

الامامة تنعقد من وجهين: احدهما اختيار اهل الحل و العقد و الثاني بعهد الامام من قبل24 يعني امامت به دو طريق شكل مي گيرد: يكي با انتخاب اهل حل و عقد و ديگر با انتخاب امام قبلي.

اجماع مورد استناد اهل سنت در سقيفه ،استخلاف عمر توسط ابوبكر و شوراي 6 نفره عمر همگي، انتخاب توسط خليفه قبلي يا گروهي از مسلمين بوده است.

/ 12