شهيد مدرس در سنگر مجلس قسمت دوم
* مهاجرين و مهاجمين در دوره سوم شهيد مدرس علاوه بر اين كه سِمَت يكي از مجتهدان طراز اول را دارا بود به پاس شجاعت كم نظيري كه از خود بروز داد و جامعه روحانيت هم او را به عنوان فقيهي والامقام قبول داشتند از سوي مردم تهران انتخاب و وارد مجلس شد، رياست اين دوره را مؤتمن الملك عهده دار گرديد و دو جناح اعتدالي و دموكرات بر اين مجلس حاكم بودند، در اين دوره مستوفي الممالك (رئيس الوزرا) استعفاكرد و مجلس به اتفاق آراء به مشيرالدوله رأي داد، وي نيز استعفا كرد و بار ديگر مستوفي الممالك رئيس كابينه شد. در زمان تشكيل مجلس مزبور جنگ جهاني اول آغاز گرديد و آتش آن به سوي ايران شعله كشيد و در حدود شمال غربي و جنوب ايران بين قواي متخاصم (آلمان، اتريش و عثماني به عنوان متحدين از يك سو و انگليس و روس به عنوان متفقين از سوي ديگر) جنگ درگرفت و اين در حالي بود كه از عمر مجلس سوم يكسال هم نگذشته بود، دولت وقت ايران در سال 1333 هـ.ق رسماً بيطرفي ايران را اعلام كرد ولي متفقين در هفتم محرم 1334 هـ.ق بيطرفي ايران را ناديده انگاشته و مركز حكومت از سوي بيگانگان مورد تهديد قرار گرفت. قواي روس به بهانه درگيري با عثمانيان در خاك ايران تا كرج پيش آمدند و هر لحظه بيم آن ميرفت كه با تسخير مركز حكومت استقلال ايران از بين برود. احمد شاه ميخواست پايتخت را تغيير دهد و تصور ميكرد با انتقال آن از تهران به شهري دورتر ميتوان در مقابل پيشروي قواي روس فكري كرد اما رأي مدرس و تني چند از افراد سياستمدار بر اين بود كه چون فاتح اين نبرد جهاني مشخص نميباشد بايد با تدبيري دقيق وضع ايران را در صورت پيروزي هر يك از طرفين درگير روشن نمود و در عمل راه را بر پيشروي قواي بيگانه در خاك ايران بست. برنامه مدرس و يارانش اين بود كه دو دولت تشكيل شود، يكي مركزي كه برحسب ظاهر از متفقين حمايت ميكند و ديگر دولتي در مهاجرت كه در وضع ظاهري از متحدين حمايت مينمايد. در صورت پيروزي هريك از طرفين دولتي كه خود را حامي آنها نشان ميدهد روي كار ميآيد و دست بيگانگان از تعدي به امور كشور كوتاه ميشود، اين رأي فكري صواب به نظر آمد و نخست جمع متشكل از 27نفر از وكلاي مجلس و تعدادي از علماء و رجال سياسي همراه با گروهي از مردم تهران به سوي قم عزيمت كردند و در اين شهر كميته دفاع ملي در برابر تجاوز روسها را تشكيل دادند بلافاصله قواي روس در رباط كريم با نيروهاي مسلح مهاجرين درگير شد و آنان در برابر مهاجمين تاب مقاومت نياورده و شكست خوردند و قم به اشغال قواي روسي درآمد، اعضاي كميته از قم راهي غرب كشور شد و به كرمانشاه رسيدند شهيدمدرس نيز به اصفهان رفت تا قوايي فراهم آورد كه پس از چند روز تلاش به جايي نرسيد و به تنهايي عازم غرب گرديد و در كابينه مهاجرت كه به رياست نظام السلطنه مافي در غيابش شكل گرفته بود سِمَت وزارت عدليه و اوقاف را پذيرفت. با اجتماع مهاجرين در كرمانشاه روسها به اين ناحيه يورش بردند و در نتيجه مدرس و همراهان به قلمرو دولت عثماني وارد شدند. در آنجا عثمانيها از دولت مهاجرين استقبال خوبي كردند و دولت مزبور از طرف متحدين به رسميت شناخته شد. مدرس از آغاز ورود به خاك استانبول و مشاهده تشريفات سربازان ترك در استقبال از رجال ايراني فهميد كه دولت عثماني در پي آن است كه در اين جنگ جهاني از قدرت ايراني به نفع خود بهره برداري كند.سه روز پس از ورود هيأت ايراني به استانبول سلطان محمد پنجم ـ پادشاه عثماني ـ خواهان ديدار با آيةالله مدرس به عنوان نماينده دولت مهاجر ايراني شد. مدرس براي ملاقات با او در قصر سلطنتي دلمه باغچه سراي حضور يافت و پس از انجام تشريفات معمولي ناگهان شروع به صحبت كردن نمود و گفت :اصولاً ما روحانيان در زمان حكومت استبداد ايران هم آزاد بوديم و من نيز در حكومت مشروطه هم به علت آن كه نماينده مجلس شوراي ايران بودم در تمام مراحل آزاد صحبت ميكردم. در اينجا هم بيانات خود را آزادانه اظهار ميكنم. مقصود از مهاجرت ما ايرانيان به اين كشور اين است كه اولاً دولت عثماني الحاق يك قسمتي از خاك آذربايجان را به خاك عثماني موقوف نمايد ثانياً در موضوع صميميت بين برادران مسلمان ايراني و ترك مذاكراتي به عمل آوريم.1 چون مدرس ملاقاتي رسمي با يونس حليم پاشا صدر اعظم وقت و طلعت پاشا وزير كشور وقت عثماني و ديگر وزرا داشت روي زمين نشست كه تمام وزيران به احترامش صندليها را ترك نمودند و مثل او بر زمين قرار گرفتند صدر اعظم دستور داد براي مدرس چاي عجمي بياورند و چون اين جمله بوي تحقير ميداد مدرس به مترجم خود گفت چون ما ايرانيان داراي نوابغ و مشاهيري بودهايم كه به زبان و تمدن عرب و اسلام خدمت كردهاند سزاوار نيست تحقير شويم و به جاي لفظ عجم كلمه ايراني را انتخاب فرمائيد. چون اين عبارات به صدر اعظم با زبان تركي توسط مترجم منتقل شد صدر اعظم اظهار نمود كه خوب است لباس سربازان ايراني و تركي يكسان شود. مدرس در حالي كه لبخندي بر زبان داشت در پاسخ گفت: چقدر خوب بود صدر اعظم ميفرمودند به جاي آن كه لباس سربازان يك شكل شود برادران ايراني و ترك يكدل شوند زيرا امكان دارد از حيث لباس همرنگ شويم ولي دلمان يكي نباشد.2* ستيز با استعمار
بعد از فرو نشستن آتش جنگ بين الملل اول جمعي از مهاجران ايراني عازم اروپا شدند ولي مدرس و تني چند از همراهان به سوي تهران عزيمت نمودند اما مجلس هم چنان تعطيل بود تنها به درخواست كابينههاي وقت يكي دوبار مجلس عالي مشورتي متشكل از وكلاي سه دوره قبل تشكيل شد كه مدرس هم در بين آنان بود و در باره برخي از مسايل كشوري از جمله نظامنامه انتخابات بحث و بررسي كردند. در ايام فترت و تعطيلي مجلس مدرس تدريس در مدرسه سپهسالار را از سر گرفت و چون نيابت توليت آن را به عهده داشت برنامه آموزشي جديد و مستمري براي آن برقرار كرد و شاگردان و استادان و موقوفات آن را سامان داد. در اين ايام، صهام السلطنه نخست وزير بود و كابينهاش به دليل ضعف و ناتواني نارضايتي عموم طبقات را فراهم آورده و خصوصاً امنيت كشور را بر هم زده و دست زور مداران و راهزنان را بازگذاشته بود، فرياد اعتراض مسلمين بلند شد و مدرس نيز با آنان هم صدا گرديد و همراه جمعي از علما در شوال سال 1336 هـ. ق عليه اين كابينه به مخالفت برخاست و در حرم حضرت عبدالعظيم تحصن اختيار نمود، اين مبارزه كه توسط مدرس رهبري ميشد منجر به سقوط كابينه صهام السلطنه گشت و در 29 شوال همان سال كابينه وثوق الدوله روي كار آمد.3 حدود دو سال از انقلاب بلشويكي روسيه ميگذشت و انگلستان در غيبت رقيب ديرينهاش يكه تاز ميدان گرديد. از اين رو خواست با اوضاع مساعدي كه پيش آمده، بنيان نفوذ خود را در ايران محكم نموده و آن را به صورت نيمه مستعمره درآورد بدين منظور در 12 ذيقعده سال 1337 هـ.ق قرار داد نهم اوت 1919 م را سرپرسي كاكس انگليسي (وزير مختار انگليس) با وثوق الدوله (نخست وزير وقت) منعقد ساخت كه مطابق آن تمامي امور مالي و نظامي ايران در اختيار انگليسيها قرار ميگرفت به علاوه ترتيبي داده شده بود تا با حضور مستشاران بريتانيايي در ادارات دولتي امور كشور به آنان واگذار شود. شهيد مدرس كه به شدت مراقب اوضاع بود اين قرار داد را به منزله تحكيم مواضع ابرقدرتها و مضاعف گشتن رنج امت ايران تلقي نمود و با آگاهي از خبر انعقاد آن با شور و هيجان وافري پاي در ميدان ستيز با استعمار نهاد و چنان تحركي در مردم ايجاد كرد كه سقوط كابينه وثوق الدوله را به همراه داشت و پيرو آن دولت انگليس مجبور شد از اين توطئه دست بردارد. مدرس در اين مبارزه با اين كه حريفش از استعمارگران با سابقه و ورزيده بود غلبه يافت و به جهانيان ثابت كرد كه اگر مرداني متدين و پاكدل وشجاع وجود داشته باشند هيچ قدرتي نميتواند آنان رااستثمار كند. 4پس از بركناري وثوق الدوله و خارج شدن وي از ايران در شوال سال 1338 هـ.ق مشيرالدوله مأمور تشكيل كابينه گرديد كه در اوايل سال بعد (1339 هـ.ق) استعفا كرد. در سال 1329 هـ.ش كه نهضتهاي آزادي بخش با الهام از باورهاي ديني توسعه مييافت، حيله گران انگليسي كه قدرت مبارزه و ميزان نفوذ علماي متعهد شيعه را به طور عيني مشاهده كردند و دانستند اين نيروي عظيم با حمايت مردمان مسلمان منافع آنان را تهديد ميكند تصميم گرفتند نظامي را سامان دهند تا براي مبارزه با روحانيت و باورهاي ديني به كار گرفته شود و حاكميت و سلطه انگلستان نيز از اين طريق در ايران حفظ گردد بنابراين كودتاي سوم اسفند 1299 هـ.ش را طرح ريزي نمودند كه نامزد اين حركت ننگين از طرف استعمار انگلستان سيد ضياءالدين طباطبايي بود. اين فرد روزنامه نگار بر حسب مدارك معتبر و اسناد موثق از حاميان قرار داد وثوق الدوله بود و با انگلستان همكاري مخفيانه داشت. مدرس اين كودتا را طي نطقي بر خلاف مجلس، قانون اساسي و موازين شرعي اعلام كرد و به همين دليل در لحظات اول توقيف گرديد و در شهر قزوين زنداني شد.اين كابينه سياه نيز بيش از سه ماه دوام نياورد و سيد ضياء كه كوشيد در مقام رئيس الوزراء مردم را موافق خود گرداند و از حساسيت آنان به قواي بيگانه خصوصاً بريتانيا بكاهد كاري از پيش نبرد و فرمان شاه در عزلش ضادر گشت و گروهي قزاق به خانهاش رفته او را مسلحانه بدرقه كرده و از ايران تبعيد نمودند و مدرس و يارانش از زندان آزاد شدند.5گرچه مجلس سوم پس از سه سال فترت در روز يكشنبه 17 محرم 1333 افتتاح و با سرايت آثار جنگ جهاني به ايران در روز پنج شنبه 25 ذي حجه همان سال پايان گرفت، به رغم كوتاهي دوران آن، ناپايداري دولتها و تشنجات شديد سياسي، اجتماعي و اقتصادي و نيز اشتغالات مدرس از جمله امر تدريس و شركت در جلسات تهيه و تنظيم قانون مجازات، نامبرده در بحث لايحهها و قوانين طرح شده در مجلس حضور فعال داشته و در دفاع از موازين شرعي، قانوني، سرزمين ايران و حقوق مردم حضور فعال داشته است. مدرس در اين دوره نيز با تفرقه و تجزيه قواي ملت مخالفت خود را اعلام نمود و نمايندگان را به مسايل اساسي جامعه و اجتناب از پرداختن به امور فرعي و جزئي توجه داد و در اين راه از هيچ كوششي فروگذار ننموده است.6 مستشار آمريكايي در امور مالي لايحه قانوني معروف به 23 جوزا را براي خزانه داري كل نوشت، دولت پس از تاييد لايحه مزبور آن رابه مجلس فرستاد و در همان روز (در سال 1329 هـ.ق) به تصويب رسيد. براساس اين لايحه اختيارات وسيعي به وي داده شد و او حاكم بلامنازع در امور مالي ايران گرديد. اين قانون سالها عامل خواري مردم ايران بود و سرمايههاي ملي را به هدر ميداد و مالياتهاي ظالمانهاي را بر مردم محروم و فقير تحميل ميكرد شهيد مدرس ضمن نطقهاي خود در مجلس به ستيز با اين قانون پرداخت 7 و در جلسه 25 پنج شنبه هفتم جمادي الثاني 1333 هـ.ق در مخالفت با اين حركت گفت: «در دوره سابقه يك قانوني از مجلس گذشت اسمش قانون 23 جوزا بود و بدبختانه از روزي كه از مادر متولد شد اسباب زحمت شد و زحماتي كه در اين دو سه سال به واسطه اين قانون وارد شد چيزي نيست كه محتاج به ذكر وتوضيح و بيان باشد وبعد از تأمّل معلوم شد منشأ اين زحمات اين بود كه سه كار (تشخيص آن چيزي كه بايد از مردم بگيرد، وصول آن و نيز خرج كردنش، اختيارش به دست يك نفر بود) در يك مورد جمع شد كه واقعاً اگر آن سه كار به دست يك نفر صالحترين اشخاص هم باشد اين زحمات توليد ميشود...»8* طغيان تباهي
انتخابات دوره چهارم مجلس در دوران زمامداري وثوق الدوله، عاقد قرارداد استعماري 1919 م، انجام گرفت و دولت وي در ورود گروه قابل توجهي از نمايندگان به مجلس نقش اساسي ايفا كرده بودند، اين نمايندگان موظف به تصويب قرار داد مذكور بودند كه به دليل مبارزات مستمر مدرس و گروهي از رجال صالح و حمايت مردم دولت وثوق الدوله سقوط كرد، در دولت مشيرالدوله و دولت سپهدار اعظم سياست خارجي مانع از افتتاح مجلس گشت تا در غياب آن با كودتاي سوم اسفند 1299 مواد قرارداد ياد شده را عملي سازند. پس از تثبيت رضاخان در قدرت و كنار رفتن سيد ضياءالدين طباطبايي و روي كارآمدن احمد قوام السلطنه مجلس چهارم پس از شش سال فترت در تاريخ 15 شوال 1339هـ.ق (تير 1300 هـ.ش) با نطق احمدشاه افتتاح گرديد. ورود مدرس به اين دوره مجلس مرهون تحولات سياسي منجر به سقوط وثوق الدوله و پارهاي از حوادث ديگر بود در غير اين صورت برنامهها را به گونهاي تدارك ديده بودند تا براي نمايندگان راستين و اهل تعهد و درك، امكان حضور در اين مجلس فراهم نباشد. مدرس در اين دوره بسيار فعال بود و در 199 جلسه از 294 جلسه مجلس به اظهار نظر، راي و ارائه پيشنهاد و ايراد سخن پرداخت و در آغاز كار اين مجلس با توجه به وقوع حادثه كودتا و عواقب منفي آن خود را موظف ديد كه جبههاي وسيع در برابر عوامل اين حادثه نفرتانگيز پديد آورد. در مجلس چهارم مدرس كه مدافع سلامت انتخابات و حضور نمايندگان واقعي شهروندان بود با اعتبار نامههاي نمايندگان بدون موكل به مخالفت پرداخت و دلايل آن را اظهار نمود. او در مخالفت با چنين افرادي كه اصل و منشأ انتخابشان اصرار و اجبار وثوق الدوله بوده شيوهاي منطقي و روش كاملاً اصولي را پيش گرفت و ضمن آن كه چنين كساني را نماينده راستين مردم نميدانست متوجه بود كه عناصر مذكور در برابر كارهاي خلاف قانون و رفتارهاي ضد استقلال حاكمان قدرت، مقاومت ندارند.9از حوادث اسف باري كه با مجلس چهارم مصادف بود طغيان رضاخان در مقام وزارت جنگ است نخستين مقاومت در برابر وي وقتي شكل گرفت كه حسين خان صبا مدير روزنامه ستاره ايران را به دليل انتشار مقالهاي عليه كودتاي 1299هـ.ش دستگير كرد و آن گاه شخصاً به ضرب و شتم او پرداخت، با انتشار اين خبر گروهي از روزنامه نگاران با حمايت مدرس در مجلس متحصن شدند.10 رضا خان براي مقابله با اين حركت بين افراد تحصن كننده اختلاف افكند. از آنجا كه اين فرد خودخواه ميخواست آرامش ايران را برهم زند و راه را براي نفوذ استعمار در ايران اسلامي هموار كند و با چهرهاي آراسته و وطن پرست به سوي مقاصد باطلي گام برمي داشت از دوره چهارم مجلس مبارزات سياسي مدرس شكل ديگري به خود گرفت و بدون آن كه از تشكيلات نظامي و تهديدهاي رضا خان هراسي به دل راه دهد با تمامي قوا و قدرت معنوي مبارزه با اين چهره منفور را آغاز كرد در جلسه 148 پنج شنبه دوازدهم مهر 1301 (13صفر 1341 هـ.ق) مدرس نطقي عليه رضا خان بيان كرد و در بخشي از آن گفت: «... امنيت در مملكت است، منتهي به دست كسي است كه اغلب ماها از او خوشوقت نيستيم (آقايان) چرا در پس پرده حرف ميزنيد مگر شما ضعف نفس داريد؟ چرا حرف نميزنيد و دل خودتان را ميلرزانيد؟ مگر ميترسيدم آقايان اين مجلس، مجلسي است كه سالار الدوله و محمدعلي ميرزا را كه با سي هزار قشون تا پشت دروازه تهران آمد با قدرت خودش دفع كرد و نترسيد. ما كه از رضاخان ترسي نداريم چرا حرف خودمان را در پرده بگوئيم... ما كه قدرت داريم سلطنت را تغيير بدهيم، قدرت داريم رئيس الوزرا را عزل كنيم، رضا خان را هم تغيير ميدهيم، كاري ندارد. وقتي تصميم بگيريم و بنا شود همچون قطعه قطعهاش ميكنيم كه كانه از مادر متولد نشدهباشد...»11آري در آن دوره ظلماني كه استبداد رضاخاني از يك سو و استعمار كهنه از سوي ديگر حلقوم هر آزاده آزاديطلبي را به سختي ميفشرد مدرس با فرياد رعدآساي خود كه رنگ از رخسار مرعوبان رضاخاني در داخل مجلس و زورگويان در خارج مجلس ميزدود به مجلس چهارم رنگ و اعتبار بخشيد و در اين راه موفقيتهاي شايان توجهي را كسب نمود او با گردن افراشته كه ناشي از ايمان واقعيش به قدرت لايزال الهي بود نمايندگان خود باخته مجلس را جان بخشيد و آنان را به توانايي هايي كه از خود دارند توجه داد.12 شهيد مدرس حتي وقتي تشخيص داد مستوفي الممالك در مقام رياست وزرايي نميتواند در مقابل تمايلات طغيانگرانه سردار سپه مقاومت نمايد به مخالفت با رياست او در دولت پرداخت و گفت او چون شمشير جواهر نشان است كه بايد در روزهاي بزم و ايام صلح به كمر بست ولي اين روزها كشور به شمشير فولادي نياز دارد.13* ديانت، فرهنگ و جامعه
مدرس اعتقاد داشت كه مال عموم بايد خرج عموم شود. و مفت خوري از بيت المال ممنوع گردد، پول در قبال انجام كار پرداخت شود و هر كس براي كشور كار ميكند از بيت المال سهم ببرد البته محرومان و افراد مستمند حساب ديگري دارند. در اين زمينه نطق او درخصوص برنامه دوم قوام السلطنه در دوره چهارم مجلس گويا و آموزنده است او با بيان اين مطلب كه اجراي قانون بر دوام دولت تقدم دارد ميگويد: من با مسئله حذف و تقليل مخارج موافق هستم و از روي فلسفه هم هست مذهب من همين طور ميگويد كه مال عموم را نبايد به كسي بدهند كه براي عموم كار نميكند... البته هر كس كه ايران خواه باشد... بايد مال عموم را خرج مصارف عمومي بكند... من كه ميگويم هر كس كار نكند نبايد به او پول داد صحيح است اما يك شرط دارد و آن اين است كه خود من مفت نخورم (اي ناگرفته پند مده پند ديگران). اين بخش از سخنان مدرس طولاني، آموزنده ارزشمند و بسيار حكيمانه است و نكات مهمي در آن نهفته است كه ميتواند براي مسؤولان كشور مفيد باشد مدرس بر اين باور است كه كساني كه اموال بيت المال را بخورند و در جاي خودش خرج نكنند و به طور غير قانوني در اموال عمومي تصرف كنند و يا حقوق عمومي و ماليات موظف خود را نپردازند بايد مجازات شوند.14در جلسه 31 مدرس پس از ذكر برخورد عليبنابيطالب(ع) با يكي از امناي ماليه توابع فارس كه اموال بيت المال را تلف كرده و فرار نموده بود و امام دستور به تخريب خانه شخص مذكور را داد، گفت: اين مجازات براي كسي است كه امين اموال مردم باشد و آن مال را بخورد اشخاصي كه بقايا دارند و از اداي ماليات استنكاف ميورزند خائنين ملت و وطن فروشان غيرمستقيم مملكت هستند اگر ماليات خود را ميدادند رفع حوائج دولت ميشد و دولت مجبور به استقراض خارجي نميشد...» 15مدرس در جلسه 33 به پيوستگي و عدم انفكاك تمدن، فرهنگ و ديانت اشاره كرد و از دلايل نابساماني در جوامع اسلامي را همين بريدگي ديانت از فرهنگ گذشته و حال اجتماعات دانست. او صحبت از مدارس قديم و جديد را نوعي تقسيم بندي دانست كه بوي تفرقه و تجزيه ملت را ميدهد وي ميگويد: مقصود اين است كه تمام مدارس يكي است و هيچ فرق نميكند... در مملكت ايران قريب صد مدرسه با چندين كرور مخارج ساخته شده و قريب صد كرور موقوفات دارد كه سالي دوكرور عايدات آنهاست، آنها را باير انداختهاند كه عتيقه است. مگر ما داراي دو مسلكيم مگر ميخواهيم به دو شكل مملكت را اداره كنيم... همه بايد به ممالك اسلامي عشق داشته باشيم كه هم علوم ديني را ترقي دهيم و هم علومي كه محل احتياج روز است.» 16در جلسه 33 سيام مهر 1300 مجلس چهارم مدرس بر اين حقيقت تأكيد نمود كه ماهيت مسايل حقوقي و جزايي اسلامي است و امكان ندارد ذرهاي از آن كم و يا زياد شود اما در نحوه اجراي آن بايد مقتضيات عصر و تجربههاي جوامع را به كار گرفت سپس پيشنهاد ميكند تا نظرات متفاوت در كميسيون عدليه مجلس مركزيت يابد و اشخاص خبره و بصير در امر قضا در اين كميسيون حاضر شوند و در ادامه شرايط قاضي را اين گونه توضيح ميدهد: «قاضي بايد عالم به حقوق مملكت و مجتهد باشد. قانون اداري را هم بداند. آشنايي به وضع دنيا داشته باشد. ولي جاهل كه شد نميتواند قضاوت كند...» 17 در جلسه 72، ششم اسفند 1300 هـ.ش از استقلال قاضي دفاع كرد و شرايط احراز آن را علم و عمل او دانست .در جلسه 83، تاريخ نهم فروردين 1301 هـ.ش مدرس نمايندگان را به آفات اختلافات لفظي و تجزيه نيروي ملت هشدار داد و از آنان خواست در عوض در نظر گرفتن منافع گروه و دسته، حزب و صنف خود در فكر تمام مملكت باشند، در همين جلسه مدرس تأكيد كرد دولت بايد براي آسايش مردم از ستم مأمورين و متنفذين محلي جلوگيري كند زيرا در آن زمان نه نهادهاي حقوقي شهروندان وجود داشت و نه آن كه مردم امنيت جاني، مالي، آبرويي و اجتماعي داشتند، سپس خاطرنشان ساخت: «بنده تصديق دارم كه امروز مردم چندان آسودگي ندارند و يك قسمت بزرگش از دست مأمورين جزء دولت است بلا استثنا چه فقير و رعيت و كاسب و تاجر از دست آنها در صدمه هستند بايد قسمي كنيم كه از اين صدمات راحت باشند. يك قسمت هم از دست بزرگان محلي است و مردماني كه در حوزه آنان واقعند در زحمت هستند. دولت بايد با تمام قواي خودش جلوگيري كند كه قوي صدمهاش به ضعيف نرسد اگر ما بخواهيم به موكلين خود خدمت كنيم.بنده عرض ميكنم كه موكلين من تمام اهالي ايران است، بلااستثناء و بايد صلاح بيني براي تمام آنها بكنيم پس دولت بايد قسمي كند كه راحتي از براي تمام مردم فراهم كند.»18 اين موضعگيري مدرس واقعاً بسيار جالب و تحسين برانگيز است چرا كه خود را محدود به دفاع از جماعتي خاص با تفكري ويژه نميكند و گويا قالبهاي تنگ نظري و چهار چوبهاي محدودكننده ذهني را در هم شكسته و در مسير حركت به سوي خوبي و سعادت ميخواهد تمام مردم در آرامش و آسايش باشند.در جلسه 88 تاريخ 21 فروردين 1301 از جوّسازي برخي جرايد عليه نمايندگاني كه ميخواهند از وزيري تفحص و تحقيق يا سوءال به عمل آورند به شدت انتقاد نموده و تصريح ميكند اين حركت جرئت نمايندگان را از بين ميبرد: « يك وكيلي در يك موضوعي سوءال كرده است و نسبت به آن سوءال در جرائد چيزي نوشته بودند كه اين مطلب سبب ميشد كه هيچ وكيلي نتواند از وزيري در يك موضوعي سؤال كند.» سپس خطاب به جو سازان و تهديد كنندگان آزادي نمايندگان مجلس گفت: بايد متنبه شوند كه بعد از اين، اين گونه صحبتها و اقدامات نشود.19مدرس با خاطراتي كه از دوران فترت و نبود مجلس و حوادث منفي آن ايام داشت با بصيرتي خاص آينده كشور را تاريك ميديد و براي جلوگيري از رخدادهاي ناراحت كننده حضور و نظارت مجلس متشكل از منتخبين ملت را لازم ميدانست. در جلسه 252 مورخ 15 فروردين 1302 هـ.ش از تأخير اعلان انتخابات دوره پنجم با توجه به ديكتاتوري رو به افزايش رضا خان ـ وزير جنگ ـ اظهار نگراني كرد و در جلسه 294 تاريخ 31 خرداد 1302 (آخرين جلسه دوره چهارم) طي نطقي كه آخرين بيان مدرس در اين دوره بود پس از اشاره به حوادث دوره فترت و انتخابات دوره چهارم كه مورد رضايت ملت نبود و گذر از سياست يك طرف به سياست مستقل از مشيرالدوله ـ رئيس الوزراء ـ درخواست كرد بيطرفي در انتخابات و سياست خارجي را رعايت و در افتتاح دوره پنجم مجلس تسريع كند و در پايان اظهار اميدواري نمود كه ايام فترت ميان مجلس چهارم و پنجم به زودي خاتمه يابد.20 اصولاً مجلس چهارم در پايان عمر خود نخست وزيري را از آن جهت به مشيرالدوله سپرد تا كار انتخابات را به انجام برساند.مجلس دوره چهارم با وجود آن كه قوانين مفيدي وضع كرد و خدمات برجستهاي انجام داد در درياي كشمكشهاي لفظي غرق گشت و از لحاظ يك خط مشي اقتصادي روشن ناتوان ماند. در واقع بزرگترين نقص اين دوره عدم تجانس فكري نمايندگان و نداشتن وحدت نظر در بين آنان بود. تلاشهاي شهيد مدرس وعدهاي از حاميانش گر چه از اين آشفتگيها به نحو قابل ملاحظهاي كاست ولي آنها را از بين نبرد چرا كه برخي گرايشهاي حزبي و حركات افراطي و رفتارهاي مستبدانه مانع از آن بود كه انديشههاي خردمندانه مدرس كه مصالح اسلام و مسلمين را در نظر داشت مورد استفاده قرار گيرد و اصول فكري او را چون چراغي فرا راه خويش نهند. از عوارض سوء چنين تفرقهاي كه بر جوّ مجلس حاكم بود رشد سرطاني رضاخان ميباشد. جنگ داخلي نمايندگان، قدرت خطرناك وي را افزايش داده حتي گروهي از وكلا به جاي جلوگيري از حركات غيرقانوني وي به حمايتش برخاسته و او هم در سايه اين پشتيبانيها نفوذ خود را افزايش داد و چون ابر تيره و تاري آسمان ايران را قيرگون نمود و اختناق را بر فضاي اين كشور حاكم ساخت. والسلام1. مدرس قهرمان آزادي، حسين مكي، ج اول، ص140ـ 141.
2. همان، ص 142ـ 143.
3. مرد روزگاران، ص 76ـ77.
4. همان ،ص 81.
5. مدرس قهرمان آزادي، ج اول، ص159ـ160؛ شهيدمدرس ماه مجلس، ص 136.
6. آراء انديشهها و فلسفه سياسي مدرس، محمد تركمان، ص37.
7. شهيد مدرس در جلسه 18دوره سوم پيشنهاد فسخ قانون مزبور را به مجلس شوراي ملي داد.
8. مدرس در پنج دوره تقنينيه، ج اول، ص 92ـ93.
9. گزيدهاي از مجموعه اسناد عبدالحسين ميرزا فرمانفرما، به كوشش منصوره اتحاديه (نظام مافي) و سيروس سعدونديان، ج سوم، ص 187، آراء انديشهها و فلسفه سياسي مدرس، ص 54ـ 55 .
10. از سيدضياء تا بختيار، مسعود يهنود، ص40.
11. مدرس در پنج دوره تقنينيه، ج اول، ص 327، 328.
12. جلوههاي سياست اسلامي با الهام از انديشههاي سياسي الهي امام خميني، محمد محلوجي ،ص 120.
13. شهيد مدرس ماه مجلس، ص 141.
14. ديدگاههاي اقتصادي شهيد مدرس، قربانعلي درّي نجف آبادي، ص 31ـ 32.
15. مدرس در پنج دوره تقنينيه، ج اول ،ص 230.
16. همان مأخذ، ص 233.
17. همان، ص 237.
18. همان ،ص 268.
19. آراء انديشهها و فلسفه سياسي مدرس ،ص 75.
20. همان ،ص 101ـ 102.