امام خميني، اصول و روشهاي تعليم و تربيت
سيد مهدي موسوي كاشمري تعليم و تربيت از مهمترين اموري است كه در ساحت حيات بشري مطرح بوده و هست زيرا آفريدگار هستي، تكامل بشر را در اختيار خود او نهاده و راههاي كمال را از طريق عقل و پيامبران خود، به او نشان داده است و همان گونه كه رسولان خويش را حجت قرار داده، دستاوردهاي عقلاني و محصولات انديشه صحيح را نيز معتبر و قابل اعتماد دانسته است.امام كاظم عليهالسلام به هشام بنحكم فرمود: «... انّ للّه علي النّاس حجّتين، حجّة ظاهرة و حجة باطنة، فامّا الظّاهرة فالرّسل و الانبياء و الأئمة و امّا الباطنة فالعقول».خداوند ـ براي فهم وظايف و حقايق ـ دو طريق قرار داده است؛ يكي ظاهر و ديگري پنهان است. رسولان و پيامبران و امامان حجت ظاهرند، و عقلها و انديشههاي سالم مردم، حجت باطني الهياند.1ا انسانيت در گذار زمان، وارث معارف و محصولات فكري پيشينيان ميشود و زمان به زمان بر اندوختههايش افزوده ميگردد و انبوهي از فرآوردههاي علوم و فنون و معارف فرا راه او قرار ميگيرد. و اين وظيفه هر نسلي را نسبت به نسل پس از خود، سنگينتر و حساستر ميكند.فريضهاي كه بر عهده مردم هر دوره نسبت به دوره بعد است، انتقال صحيح و همراه با امانت دانشهاي بشري و تعليمات پيامبران است، تا اين سلسله همچنان پايدار مانده و فرهنگ انساني رو به كمال ميرود.به شهادت تاريخ، هر زمان كه بر اثر وقوع جنگهاي فراگير و متعدد، مردم يك عصر به درستي نتوانستند به تربيت و تعليم نسل پس از خود بپردازند، بشريت به همين اندازه دچار خسران شد و قافله حركت تكاملي انساني به ركود گرفتار آمد.اين نوشتار كه به اختصار به موضوع «تعليم و تربيت و مرور بر ديدگاههاي حضرت امام خميني» پرداخته، بحث خود را بر دو محور قرار داده است، نخست به برخي اصول تربيت و تعليم ميپردازد و آن گاه به روشهاي تربيتي اشارهاي كوتاه خواهد داشت.بخش اول اصول تعليم و تربيت
مقصود از اصول، مسايل و موضوعاتي است كه توجه بدان در اصل تربيت و تعليم ضرور است و به فراموشي سپردن آن، اين كار را يا دچار انحراف ساخته و يا آن را به ركود و نقصان ميكشاند.1ـ اخلاص
از عوامل بسيار مهم و مؤثر در سازندگي خود و نيز ديگران اخلاص و پاك كردن نيت از هر انگيزهاي جز رضاي الهي و خدمت به بندگان خداست. تربيت سازنده روح آدمي است و بايد متناسب با ساختماني باشد كه در آن به كار ميرود. نفس انساني اگر بخواهد درست ساخته شود بايد پذيراي مصالحي باشد كه در ساخت و ساز آن به كار ميرود. و چون روح پاك و فطرت الهي و دست نخورده بشر از دروغ و باطل گريزان است، تا در آنچه به او ارائه ميشود صدق و راستي نبيند، تسليم نشده و آن را نميپذيرد. لذا تنها عمل و تربيتي در اين كار مؤثر و سازنده است كه با نيت صادق و به قصد تربيت و خدمت صورت پذيرد و در غير اين صورت نه در جهت اصلاح نفس كارآيي داشته و نه در تربيت ديگران نقشي دارد.و بر همين اساس تمامي پيامبران الهي در دعوت خود همواره به مردم ميگفتند: «ما أسئلكم عليه من أجر إن أجري إلاّ علي ربّ العالمين». من در قبال دعوت و پيامرساني خود هيچ مزدي از شما نميطلبم، پاداش من بر پروردگار جهانيان است.2البته در خصوص تعليم، ممكن است شخصي بيقصد اخلاص نيز، معلومات و اندوختههاي ذهني خود را به ديگران منتقل سازد، ولي اين كار در تربيت و تهذيب نفس غير ممكن است، گرچه در مورد آموزش نيز اگر نيت صادق همراه آن باشد، عمق، بالندگي و فهم را هم به دانشآموز، خواهد بخشيد و علم را بارور خواهد ساخت.در حديثي امام صادق(ع) فرمودند: «مَن تَعَلَّمَ للّه عزّ و جلّ و عَمِلَ للّه و عَلَّمَ للّه دُعِيَ في ملكوتِ السّماوات عظيما». هر كس بابي از دانش را براي خدا فرا گيرد و براي او به آن عمل كند و آن را به جهت كسب رضاي الهي به ديگران نيز بياموزاند، در ملكوت آسمانها به عنوان شخصي بزرگ خوانده ميشود.3امام خميني ميفرمايد: «اي عزيز، علاج كلّ العلاج، در اين است كه انسان كه ميخواهد علمش الهي باشد، وارد هر علمي كه شد مجاهده كند و با هر رياضت و جديتي كه شده، قصد خود را تلخيص كند. سرمايه نجات و سرچشمه فيوضات تخليص نيت و نيت خالص است».42ـ تقدم تزكيه بر تعليم
مقصود از اين عنوان تقدم زماني نيست، زيرا اينكه ابتدا انسان بايد خود را بسازد و سپس به يادگيري و تعلم بپردازد، سخني قابل ذكر و در خور توجهي نيست زيرا علم راهنماي عمل است، و تا انسان راههاي خودسازي را نداند چه گونه ميتواند به اين امر بپردازد و به فرموده علي(ع): «العامل بغير علم كالسّائر في غير الطريق لا يزيده كثرة السّير الاّ بعدا» كسي كه بدون علم و علم مقدمه عمل است. اگر دانش كسب شود ولي تهذيب و تربيت به دنبال آن نباشد، اين دانش، در موارد بسياري به زيان فرد و جامعه ميانجامد.دانش به دنبال عمل باشد، مانند كسي است كه بيراهه ميرود، هر چه در آن بيشتر حركت كند، از مقصد دورتر ميشود.5بلكه مقصود، تقدم در اهميت و شرافت است. و اين بدان خاطر است كه علم مقدمه عمل است. اگر دانش كسب شود ولي تهذيب و تربيت به دنبال آن نباشد، اين دانش، در موارد بسياري به زيان فرد و جامعه ميانجامد، در حالي كه چنان چه شخصي عالم نبود، گرچه چنين كسي در تربيت و تهذيب دچار مشكل است، ولي اگر ضرري داشته باشد، متوجه خود او است و لطمهاي به اجتماع نميزند.امام خميني در اين باره ميفرمايند: «... كوشش كنيد كه همدوش با درس خواندن و تعليم، تربيت باشد. كه آن مقدم است به حسب رتبه، بر تعليم و تلاوت آيات و تعليم كتاب و حكمت».6باز ميگويند: «آن عالمي كه تزكيه نشده است خطرش بسيار زيادتر است. جاهل اگر فاسد هم باشد خودش فاسد است، اما اگر عالِم فاسد باشد، عالَم را فاسد ميكند، كشور را به فساد ميكشد. تزكيه قبل از تعليم و تعلم است».7اين اصل از اصول مهم و داراي آثار زيادي است و خود منشأ اصل ديگري در اين باب است و آن گزينش دانشها و علوم نافع است كه هم اكنون به آن ميپردازيم.3ـ محوريت علوم سودمند و درجهبندي آنها
به طور كلي علوم مفيد بر دو دستهاند. بخشي از آنها عهدهدار اصلاح دروني و معنوي انسان است و بخش ديگر زندگي بيروني و مادي او را به سامان ميرساند. علومي نيز هستند كه براي هيچ يك از اين دو بُعد، سودي ندارد و حتي برخي مضرّ و مخرب نيز ميباشند.و لذا با توجه به كثرت رشتههاي مختلف دانشها و محدوديت عمر و دوران زندگي، نظام تعليم و تربيت بايد به درجهبندي آنها بر اساس تقدم تزكيه بر تعليم بپردازد، ابتدا آن علومي را كه در ساخت و ساز دروني و معنوي بشر دخالت دارند اولويت دهد و سپس فنون و دانشهايي كه در پيشبرد زندگي مادي مردم و ايجاد توسعه و رفاه آنان نقش دارد، در اين نظام جاي دهد و علوم غير مفيد و مضرّ را از آن حذف كند.امام خميني در اين باره ميفرمايند: «انسان عاقل، پس از اينكه فهميد با اين عمرهاي كوتاه و وقت كم و موانع و حوادث بسيار، نميتواند جامع جميع علوم و حائز همه فضايل شود، بايد فكر كند كه در علوم كدام يك به حال او نافعتر است و خود را به آن مشغول كند و تكميل آن نمايد».84ـ تقدّم اصلاح خود بر ديگران
همچنان كه در اصل اخلاص گفتيم، تأثير سخن و تربيت وقتي است كه تربيتپذير، مربي را در كار خود صادق بداند و در غير اين صورت تربيت محقق نميشود. بر همين اساس، اصل ديگري شكل ميگيرد و آن لزوم اصلاح نفس و خودپردازي پيش از پرداختن به ديگران و مربيگري است. رفتار شخص مربي بايد شاهد صدق گفتار او باشد، تا متربّي او را فردي صادق بيابد و آموزههاي او را با جان و دل بپذيرد. و گرنه خواهد گفت، اگر اين سخنان درست باشد و بايد آن را پياده كرد، چرا خود او اينچنين نميكند و طور ديگري عمل ميكند.قرآن كريم ميفرمايد: «يا ايها الذّين آمنوا لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ كَبُرَ مقتا عند اللّه أن تَقُولُوا ما لا تفْعَلُون». اي اهل ايمان! چرا سخني نميگوييد كه بدان پايبند نيستيد. گفتار بدون عمل نزد خداوند مورد دشمني بزرگي است».9در حديثي امام صادق(ع) فرمودند: «كونوا دعاة الناس بأعمالكم و لا تكونوا دعاة بألسنتكم». با اعمال خود مردم را به سوي خوبيها بخوانيد و دعوتگر زباني مباشيد.10امام خميني: كوشش كنيد كه همدوش با درس خواندن و تعليم، تربيت باشد. كه آن مقدم است به حسب رتبه، بر تعليم و تلاوت آيات و تعليمكتاب و حكمت.
امام خميني ميفرمايند: «هر كس از خودش بايد شروع كند و عقايد و اعمالش را تطبيق با اسلام بدهد و بعد از اينكه خودش را اصلاح كرد، آن وقت دنبال اين باشد كه ديگران را اصلاح كند و خصوصا شما كه در دبيرستانها هستيد و همه آنها كه سر و كارشان با بچهها و نوباوگان و جوانان است».11و نيز ميگويند: «... هر اصلاحي، نقطه اولش خود انسان است. چنانچه خود انسان تربيت نشود نميتواند ديگران را تربيت كند».125ـ تقويت فهم و رشد عقلانيباز از اصول مهم در امر تعليم و تربيت كمال دادن به فهم و نيروي تعقل دانشآموز و تربيتجو است. نظام آموزشي نبايد به صورتي عمل كند كه فقط انبوهي از اطلاعات را در زمينههاي مختلف به دانشآموز منتقل كند و يا مربي تنها به ياد دادن موضوعات و مطالب تربيتي و اخلاقي اكتفا كند، بيآنكه به متعلّم و يا متربّي فرصت تفكر و تعمق در آن مسايل علمي و يا تطبيق آن آموزههاي اخلاقي با حالات روحي و صفات دروني خود بدهد.در عرصه تعليم و تربيت، آن نظامي موفق و كامرواست كه حاصل آن توليد انديشه و فرآوردههاي تازه و جديد در صحنههاي مختلف فكر و عملي بشر گردد، و راه رشد و حركت به پيش نيز همين است و رسيدن به اين هدف نيز، تنها از اين مسير قابل دستيابي است و گرنه داشتن انبوهي از اطلاعات در سينه، بدون قدرت تجزيه و تحليل و كشف مجهولات از راه معلومات انباشته، گرچه مفيد است ولي كافي نيست.امام صادق(ع): با اعمال خود مردم را به سوي خوبيها بخوانيد و دعوتگر زباني مباشيد.بسيارند عالماني كه در زمينههاي گوناگون، آگاهيهاي زيادي دارند، ولي دانش آنها منحصر است به آنچه خوانده و تعليم ديدهاند، در حالي كه از درك بسياري از مسايل حياتي و لازم در سلوك اجتماعي و غير آن عاجزند و خيلي ابتدايي و بسيط به نظر ميرسند. سرّ اين امر در روايات ما بيان شده است و آن اين است كه اينان علم را با فهم همراه نكردهاند و تعلم را با تعمق و تفكر درنيافتهاند.در حديثي امير مؤمنان فرمودند: «... ألا لا خير في علم ليس فيه تفهّم ...»توجه داشته باشيد دانشي كه از بينش بيبهره باشد، خيري در آن نيست.13قرآن كريم در بسياري از آيات خود، مردم را دعوت به تدبّر، تفكّر و تعقّل كرده14 و چنين چيزي غير از تعلّم و فراگيري است.امام خميني در اين زمينه ميگويند: «فطرت انساني اين طور است كه مطلبي را همين طوري قبول نميكند، تا هرچه گفتند فوري قبول كند، اين طور نيست بلكه اگر مطلبي به او تبليغ كردند يا مطلبي را گفتند اين دليل ميخواهد، كه به چه دليل شما يك همچو مطلبي را مثلاً ميگوييد ...».15بخش دوم روشهاي تربيت
در اين بخش، به طور اجمال ابتدا به روشهاي خودسازي و سپس به روشهاي ديگرسازي خواهيم پرداخت و آنگاه به شيوههاي مشترك اشاره ميكنيم.امام خميني: هر اصلاحي، نقطه اولش خود انسان است. چنانچه خود انسان تربيت نشود نميتواند ديگران را تربيت كند.فصل اول: روشهاي خودپردازي1ـ تفكراساسيترين عنصر در تربيت انساني تفكر است و بيآن هر عمل و حتي عبادت، فاقد خاصيت و اثر سازندگي خواهد بود.در حديثي به روايت امام صادق(ع)، امير مؤمنان(ع) فرمودند: «ألا لا خير في عبادة ليس فيها تفكّر ...» آگاه باشيد كه عبادتي كه در آن تفكر نباشد خيري ندارد.16امام راحل ميفرمايند: «در شب، خلوت هست و شما فارغ هستيد. فكر كنيد كه آيا قلب شما يك قلب نوراني متوجه به نور است يا يك قلب ظلماني متوجه به آمال شيطاني؟»17تفكر ميدانهاي مختلف دارد كه صحنه جولان فكر است و هر كدام شخص را با بخشي از واقعيات و حقايق عالم هستي آشنا ميكند كه به برخي از آن اشاره ميكنيم.الف ـ نفساز شريفترين مخلوقات الهي كه به فرموده قرآن كريم در «احسن تقويم» جاي گرفته18 و به «تكريم» الهي مفتخرا+.882ص ،مق يتريصب تاراشتنا ،لوقعلا فحت ـ 1
2 ـ سوره شعرا، آيات 180 164، 145، 127، 109.
3 ـ بحارالانوار، ج2، ص206.
4 ـ چهل حديث، ص394.
5 ـ صحيفه نور، ج13، ص267.
6 ـ همان، ج12، ص213.
7 ـ چهل حديث، ص396.
8 ـ سوره صف، آيات 3 ـ 2.
9 ـ سفينةالبحار، ج2، ص278.
10 ـ صحيفه نور، ج15، ص152 ـ 151.
11 ـ نقطه عطف، ص81.
12 ـ اصول كافي، دار الكتب الاسلامية، ج1، ص36.
13 ـ سورههاي اعراف، آيه 176؛ يونس، آيه 24؛ ص، آيه 29؛ بقره، آيه 73 و غير آن.
14 ـ صحيفه نور، ج3، ص3.
15 ـ اصول كافي، ج1، ص36.
16 ـ سري فيشهاي «روشهاي تربيتي»، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، ص1054.
17 ـ سوره تين، آيه 4.