نسيم تشيّع در كوهسار خراسان - نسیم تشیع در کوهسار خراسان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نسیم تشیع در کوهسار خراسان - نسخه متنی

عبدالمجید ناصری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نسيم تشيّع در كوهسار خراسان

حجة الاسلام عبدالمجيد ناصرى

مقدمه

تشيّع به معناى صحيح و معروف آن ـ يعنى اعتقاد به انتخاب حضرت على(عليه السلام)به عنوان رهبرى امّت اسلامى جهت تكميل دينى كه پيامبراسلام(صلى الله عليه وآله)خود عهده دار آن بوده است ـ از همان مراحل نخستين، با اسلام همراه و همگام بوده و جزئى از رسالتى است كه پيامبر گرامى(صلى الله عليه وآله) بدان مأمور گرديده است. اين اعتقاد از متن اسلام و نيز نصوص رسول اكرم(صلى الله عليه وآله)الهام گرفته است. مجاهدتهاى مخلصانه اى كه آن بزرگوار در استقرار اسلام و انتشار آن در همه پهنه گيتى به عمل آورد و فداكارى و از خودگذشتگى آن حضرت در برابر همه سختيها و مشكلاتى كه در اين راه وجود داشت به دليل عظمت اين پيام آسمانى بود.()

يكى از نويسندگان معاصر مى نويسد: «گزاف نيست اگر بگوييم دعوت به تشيّع از همان روزى آغاز شد كه رهايى بخش بزرگ انسانها، محمد(صلى الله عليه وآله)، در همان روز، بانگ و آواز كلمه "لااله الاالله" در درّه ها و كوههاى مكه برآورد; زيرا وقتى آيه "وَ اَنْذِرْ عَشيرَتَكَ الاْقْرَبينَ" نازل شد و نبى اكرم بنى هاشم را گردآورد و به آنها هشدار داد و دل آنان را از خدا بيمناك ساخت و فرمود: "ايُّكم يوازرني ليكون اخي و وارثي و وزيري و وصيّي و خليفتي فيكم بعدي؟" چه كسى از شما مرا يارى مى كند تا پس از من برادرم و وارثم و وزيرم و وصيّم و خليفه ام در ميان شما باشد، هيچ يك از حاضران به درخواست آن حضرت، جز على المرتضى(عليه السلام)پاسخ مثبت نداد. رسول خدا(صلى الله عليه وآله)به آنها فرمود: "هذا اخي و وارثي و وزيري و وصيّي و خليفتي فيكم بعدي فاسمعوا له و اطيعوا" اين (على(عليه السلام)) برادر و وارث و وزير و وصّى و جانشين من در ميان شما پس از من است، سخنان او را بشنويد و فرمان او را اطاعت كنيد. بنابراين، دعوت به تشيّع و پيروى از ابوالحسن، على(عليه السلام)، از سوى صاحب رسالت همگام و همزمان با دعوت به شهادتين صورت پذيرفته است. به همين جهت، ابوذر غفارى شيعه على بود و بايد او را چهارمين يا ششمين فردى به شمار آورد كه به اسلام سبقت جست.»()

علاّمه شرف الدّين مى گويد: توجه شيعه اماميه هميشه در اصول دين و فروع آن به عترت طاهره(عليهم السلام)بوده است و رأى آنان هميشه در فروع و اصول مطابق رأى ائمّه اطهار(عليهم السلام) بوده است.()

مردم خراسان و تشيّع

مردم خراسان هر چند نسبت به بسيارى از مسلمانان عرب و غير عرب با تأخير اسلام را پذيرفتند و پيام توحيد را لبّيك گفتند ولى در استقبال از مكتب تشيّع و معارف اهل بيت(عليهم السلام) در مقايسه با بسيارى از ملل ديگر جلودار و پيشقراول بوده اند. برخى مناطق مهم خراسان از همان آغاز، محتواى اسلام را در قالب تشيّع و قرآن مجيد را از دست عترت دريافت داشتند و در واقع، قرآن و عترت را دو عنصر مكمّل يكديگر براى تأسيس مكتب توحيدى و بينش الهى شناختند.

يكى از نويسندگان اهل سنّت در اين باره مى نويسد: «مردم خراسان از آغاز طرفدار حكومت و خلافت اهل بيت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) بودند. آنان بنى هاشم را بر بنى اميّه براى خلافت ترجيح مى دادند. در ميان بنى هاشم نيز علويان را مستحق آن مى دانستند.»()

آغاز نفوذ تشيّع در خراسان

غور]سرزمين هزاره[ تنها نقطه در فلات ايران و از معدود نقاط جهان اسلام است كه اسلام و تشيّع راهمزمان وبا هم پذيرفته است. پس از آنكه سپاه اسلام در زمان خليفه دوم و سوم موفق به تسخير غور و فتح آن ديار نشدند و اين ناحيه به دليل كوهستانى بودن و داشتن راههاى صعب العبور و مردان شجاع و جنگجو در مقابل اعراب مسلمان مقاومت ورزيدند و تسليم نشدند اما در زمان خلافت اميرالمؤمنين، على(عليه السلام)، با رضا و رغبت اسلام آوردند و پرچم و منشور از دست آن حضرت، به سلاطين غور عطا شد. جوزجانى، مورّخ دربار غوريان، گزارش مى دهد:

«غالب ظن آن است كه سلطان غور در عهد اميرالمؤمنين، على (رضى الله عنه)، بر دست على (كرم الله وجهه) ايمان آورد و از وى عهد و لوايى بستند و هركه از آن خاندان به تخت نشستى آن عهد و لواى على بدو دادندى و محبت ائمّه اطهار و اهل بيت مصطفى(ص) در اعتقاد ايشان راسخ بود.»()

مؤلف ديگرى در اين باره، با تفصيل بيشترى مى نويسد: «مركز شيعيان غور يا مسلمين غور اولين تمركز شيعه در بلاد غور بوده است; زيرا بين سنوات 35 تا 40 هجرى مسلمان شده اند و در زمان خلافت حضرت على(عليه السلام) جعدة بن هبيرة المخزومى، كه خواهرزاده آن حضرت بود، از طرف وى به حكومت خراسان منصوب شد. به خاطر رفتار شايسته جعده، مردم غور از جان و دل به على محبت مىورزيدند. امراى غور، كه وضع را كاملاً انسانى مى يابند، بدون جنگ سر بر خط فرمان على گذارده به دين اسلام مشرف مى شوند و به پيشنهاد جعده، فرمانرواى كل خطّه خراسان، حضرت على فرمان حكومت سرزمين غور را به خاندان شنسب، كه از امراى قبلى آن سامان بودند، صادر فرمودند. اين فرمان نامه قرنها در آن خاندان محفوظ بود و مايه مباهات آن دودمان به شمار مى آمد.»()

اسلام آوردن سلطان و مركز غور در زمان خلافت على(عليه السلام) و اخذ منشور حكومتى و لوا از دست آن حضرت در منابع ديگر نيز آمده و امرى قابل ترديد نيست. اما در تاريخ، حدود قلمرو سلطان غور در آن زمان، مشخص نشده و با توجه به موانع ارتباط و دشوارى راههاى مواصلاتى، اين احتمال وجود دارد كه برخى نواحى آن، هر چند محدود، كه در جوار ولايات شمالى و غربى خراسان واقع شده است، پيش از اين و همزمان با مردم جوزجان و فارياب و بلخ و هرات و اسغزاو ايمان آورده و اسلام اختيار كرده باشد.

به هرحال، شاهد فوق، اسلام و تشيّع مردم و خاندان سلطنتى غور را بطور صريح بيان مى دارد. بنابراين، «غور» اولين نقطه شيعى در فلات ايران است. اين امر ناقض ادعاى كسانى است كه «قم» را اولين مركز تشيّع در ايران دانتسه اند با آنكه تصريح كرده اند كه تشيّع آن به ربع آخر قرن اول هجرى بر مى گردد.()

/ 6