بر اساس آنچه ذكر شد، مفهوم سكولاريسم و واژه معادل آن در عربى، از لحاظ لغوى و اصطلاحى از رويكردهاى متعدد، مورد بحث قرار گرفت. به لحاظ تاريخى، سكولاريسم واكنشى طبيعى تحولاتى بود كه پيش از عصر روشنگرى در اروپا رخ داد. پيش از آن، تحولاتى در اروپا روى داد كه اروپاييان در تعارض ميان علم و عقل با دين، دين را به كنارى نهادند و علم و عقل را به عنوان پايه هاى فكرى ـ فرهنگى جديدبرگزيدند ـ كه سكولاريسم نام گرفت. برخى ازنويسندگان همچون دانتنى و ماكياولى و ساير نويسندگان دنيوى، بنيادهايى را براى علوم و فرهنگ غرب ارائه كردند كه از ارزش ها، وبه طوركلى، دين فارغ بود.سكولاريسم به تدريج، همزمان با عصر روشنگرى شكل گرفت. مسائلى در اروپا به وجود آمد كه زمينه ساز اين مسأله شد، به گونه اى كه در قرون هجدهم و نوزدهم، فرهنگ حاكم بر اروپا با آنچه پيش از آن وجود داشت، تفاوت ماهوى يافت; خدامحورى جاى خود را به انسان محورى داد. عقل مدارى، علم گرايى، سنّت ستيزى و مانند آن از ديگر بنيادهاى فرهنگ جديد بود.يكى از لايه هاى غرب شناسى امروز شناخت فرهنگ حاكم بر آن است. اين نوشتار تلاشى در جهت ارزيابى شناخت فرهنگ غرب بود. اميد آنكه با شناخت غرب در ابعاد گوناگونش و چالشى كه امروزه در حيات فرهنگ آن سامان با اديان ابراهيمى به چشم مى خورد، بتوان با درك واقع بينانه اى با آن برخورد نمود.n