بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بنابراين، حفاظت از سلامت فضاى جامعه و جلوگيرى از نقض مقررات پذيرفته شده آن، وظيفه عموم افراد است و عواقب بى توجهى بدان دامنگير همگان خواهد شد. در مقابل، آنگاه كه احساس مسؤوليت اجتماعى فراگير شود و يكايك اعضاى جامعه نسبت به سرنوشت جامعه حساسيت داشته، در جريانات اجتماعى موضع گيرى كنند و رفتار مقتضى داشته باشند، سلامت و صلابت ساختار جامعه محفوظ خواهد ماند، ناهنجارى ها اصلاح مى گردد و هنجارشكنان بر جاى خود نشانده مى شوند. امام على7 درباره آثار اصلاحى امر به معروف و نتايج نهى از منكر چنين مى فرمايند:«فمن امرَ بالمعروفِ شدَّ ظهورَ المؤمنينَ و من نهى عنِ المنكرِ ارغمَ انوفَ المنافقينَ»;(14)پس آن كه به كار نيك واداشت، پشت مؤمنان را استوار داشت و آن كه از كار زشت منع نمود بينى منافقان را به خاك سود.طبق اين بيان، رفتار هر يك از افراد داراى اثر و نتيجه اجتماعى است و با امر به معروف و نهى از منكر، جماعت مؤمنان (ملتزمان به هنجارها و قوانين دين) پرتوان و استوار و جمع منافقان (مخالفان و متخلّفان از هنجارها) ضعيف و سرافكنده خواهند شد.بنابراين، از بيانات نهج البلاغه مى توان چنين استنباط كرد كه «امر به معروف» و «نهى از منكر» به عنوان دو تكليف دينى از جمله عواملى هستند كه در سرنوشت جامعه اسلامى، صلاح و فساد و دگرگونى آن نقش عمده و تأثير اساسى دارند.
5ـ رهبرى و حاكميت
رهبرى و حاكميت سياسى از اركان اصلى هر جامعه مدنى است كه در تحولات و دگرگونى هاى آن نقش اساسى ايفا مى نمايد. اقتدار و اختيارات حاكم، او را قادر مى سازد تأثير گسترده اى بر حركت كلى جامعه و ابعاد آن بگذارد. اگر قدرت حاكم با پذيرش فكرى و گرايش عاطفى همراه گردد توان تأثيرگذارى او بر جامعه به مراتب، افزون مى گردد. در اين صورت، اختيارات قانونى و پذيرفته شده حاكم، با انقياد و تبعيت عمومى همراه مى گردد و آثار اجتماعى او را عميق تر و وسيع تر مى سازد. در نتيجه، حاكم يا رهبر علاوه بر نقشى كه از موضع رسمى و قانونى ايفا نموده و بر بخش هاى حكومتى جامعه (و به واسطه آنها بر كل جامعه) اثر مى گذارد، مستقيماً نيز توده مردم و اعضاى جامعه را تحت تأثير قرار داده، جهت و مسير اجتماعى آنان را هدايت و تعيين مى نمايد. از اين رو، قدرت و اقتدار سياسى حكّام در آثار مربوط به تغييرات اجتماعى مورد توجه و بررسى قرار گرفته است. در كتاب استفان واگو چنين مى خوانيم:«سياست به طور مؤثرى در ايجاد تغييرات نقش دارد... سياست در سطوح مختلف موجب تغيير در جامعه مى شود.»در نهج البلاغه، مطالب فراوانى درباره نقش رهبر و قدرت سياسى درجريانات اجتماعىو سرنوشت جامعه بيان شده است. امام7 با تأكيد بر اهميت و ضرورت وجود حاكم در جامعه، به بيان تأثيرات اجتماعى آن و كاركردها، شرايط، ويژگى ها و نوع روابط حاكم با گروه هاى گوناگون جامعه مى پردازد. اينك برخى از اين مطالب را تحت عناوين فرعى به بحث مى گذاريم:
الف ـ اهميت حاكم و حكومت
در نگاه نهج البلاغه، حكّام و جوامع به دليل موقعيت و نقش ويژه اى كه دارند، خصوصيتى نمادين پيدا كرده اند و الگويى براى حركت مردم مى شوند:«انَّما النَّاسُ معَ الملوكِ»(16) مردم آنجا روند كه پادشاه روى آورد.الگوگيرى مردم نه تنها به دليل ويژگى نمادين حكّام، بلكه همچنين ناشى از خصلت فايده گرايى عموم آدميان است كه به دنبال جلب منافع خود، حركت اجتماعى و موضع گيرى هايشان را تنظيم مى نمايند. بنابراين، قهراً مردم آنجا مى روند كه قدرت تصميم گيرى و تأثيرگذارى متمركز باشد.البته گروه هاى گوناگون مردم منافع خود را به اشكال گوناگون ارزيابى و تفسير مى كنند، ليكن هيچ گروه و دسته اى نيست كه به نحوى از انحا، نياز به حاكم و حكومت نداشته باشد. لذا، آن حضرت مى فرمايد:«لابُدَّ للنّاسِ من اميرِ برّ او فاجر»;(17) مردم را حاكمى بايد، نيكوكار يا جفاكار.درعين حال،ارزش واهميت حاكم عادل مورد توجه و تمجيد امام قرار گرفته و به برترى او در ميان خلق خدا اشاره شده است:«فاعلمْ انَّ افضلَ عبادَاللهِ امامٌ عادلٌ هُدى و هَدى، فأقامَ سنّةً معلومةً و اماتَ بدعةً مجهولةً... و انَّ شرَّ النّاسِ عنداللّهِ امامٌ جائرٌ ضلَّ به، فاماتَ سنّةً مأخوذةً و احيى بدعةً متروكةً»;(18)بدان كه فاضل ترين بندگان خدا امامى است دادگر، هدايت شده و راهبر كه سنّتى را كه شناخته است، به پا دارد و بدعتى را كه ناشناخته است، بميراند... و بدترين مردم نزد خدا امامى است ستمگر، خود گمراه و موجب گمراهى كسى ديگر كه سنّت پذيرفته شده را بميراند و بدعت واگذارده را زنده گرداند.در اين فقره، نقش حاكم عادل و جائر بيان شده و نتيجه حاكميت هر يك براى جامعه تشريح شده است. به همين دليل، حضرت امير7 بر حساسيت انتخاب رهبر صالح و خطرات حكومت جور تأكيد و تأثير شگرف تغييرات حكومتى بر ابعاد جامعه را گوشزد مى نمايند و مى فرمايند:«اذا تغيّرَ السلطانُ تغيّرَ الزّمانُ»;(19) چون انديشه سلطان بازگردد زمانه دگرگون شود.ايشان وقتى مالك اشتر را به حكومت مصر انتخاب مى نمايند و به آن سامان مى فرستند براى توجيه مصريان درباره اهيمت حكومت و ويژگى هاى حاكم چنين مى نويسند: