6ـ انسجام اجتماعى - عوامل تغییرات اجتماعی در نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عوامل تغییرات اجتماعی در نهج البلاغه - نسخه متنی

سید ضیاء هاشمی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

6ـ انسجام اجتماعى

عامل ديگرى كه براى دگرگونى هاى اجتماعى در نهج البلاغه بر شمرده شده انسجام اجتماعى است. وحدت و تفرقه از جمله مفاهيمى هستند كه بارها در بيانات اميرالمؤمنين7 آمده و آثار و نتايج هر يك توضيح داده شده است. همچنين مفاهيمى از قبيل الفت و ائتلاف، جمع و اجتماع، فُرقه و تشتّت، اختلاف و تشعّب و مانند آنها در همين زمينه به كار برده شده اند.

ازنظر آن حضرت، انسجام و وحدت اعضاى جامعه از جمله مهم ترين عواملى است كه موفقيت آنها را تضمين نموده، جامعه را به سوى رشد و تعالى به پيش مى برد. از سوى ديگر، تفرقه و پراكندگى دربسيارى از جوامع، موجب زوال و انحطاط است. در خطبه قاصعه، تحليل جالبى از علل ظهور و سقوط تمدن هاى پيشين و نقش وحدت و تفرقه در اين موضوع ارائه شده است:

«فانظروا كيفَ كانوا حيثُ كانتْ الاملاءُ مجتمعةً و الاهواءُ مؤتلفةً و القلوبُ معتدلةً و الايدي مترادفةً و السّيوفُ متناصرةً و البصائرُ نافذةً و العزائمُ واحدةٌ، ألم يكونوا ارباباً في اقطارِ الارضينَ و ملوكاً على رقابِ العالمين؟ فانظروا الى ما صاروااليه في آخرِ امورهم حينَ وقعتِ الفرقةُ و تشّثتِ الالفةُ و اختلفتِ الكلمةُ و الافئدةُ و تشعّبوا مختلفينَ و تفرّقوا متحاربين قد خلعَ اللّهُ عنهم لباسَ كرامتهِ و سلبهم غضارةَ نعمتهِ و بقىَ قَصصُ اخبارهم فيكم عبراً للمعتبرينَ»;(24)

پس بنگريد چه سان مى نمودندآنگاه كه گروه ها فراهم بودند و همگان راه يك آرزو مى پيمودندوراست وبا هم سازوار و دست ها يكديگررامددكاربود.شمشيرهابه يارى هم آخته و ديده ها به يك سو دوخته واراده هادرپى يك چيز تاخته، آيا مهترانِ سراسر زمين نبودند و بر جهانيان پادشاهى نمى نمودند؟ پس بنگريد كه پايان كارشان به كجاكشيد،چون ميانشان جدايى افتاد والفت به پراكندگى انجاميدوسختى هادر دل هاشان گونه گون گرديد. از هم جدا شدند و به حزب ها گراييدند و خدا لباس كرامت خود را از تنشان بيرون آورد و نعمت فراخ خويش را از دستشان بِدر كرد و داستان آنان ميان شما ماند و آن را براى پند گيرندگان عبرت گردانيد.

«فاذا تفكّرتم في تفاوتِ حالهم فالزموا كلَّ امر لزمتِ العزّةُ بهِ شأنهم و زاحتِ الاعداءُ له عنهم و مدّتِ العافيةُ بهِ عليهم و انقادتِ النّعمةُ له معهم و وصلتِ الكرامةُ عليه حبلهم منَ الاجتنابِ للفرقةِ و اللُّزومِ للألفةِ و التّحاضِّ عليها و التّواصى بها و اجتنبوا كلَّ امر كسرَ فقرتهم و اَوْهَنَ مُنَّتهُمْ مِن تضاغُنِ القلوبِ و تشاحنِ الصّدورِ و تدابُرِ النُّفوسِ و تخاذُلِ الايدي»;(25)

و چون در خوشبختى و بدبختى شان انديشيديد، آن را عهده دار شويد كه عزيزشان گرداند و دشمنان را از سرشان راند و زمان بى گزندى شان را به درازا كشاند و با عافيت از نعمت برخوردار و پيوند رشته بزرگوارى با آنان استوار ساخت و آن از پراكندگى دورى نمودن و به ساز فردى روى آوردن بود و بپرهيزيد از هر كارى كه پشت آنان را شكست و نيرويشان را گسست; چون كينه هم در دل داشتن و تخم نفاق در سينه كاشتن و از هم بريدن و دست از يارى يكديگر كشيدن.

تحليل فوق كاملاً مبتنى بر عوامل اجتماعى است و نيازى به تفسير و توضيح بيشتر ندارد. روشن است كه انسجام، يگانگى و اتحاد مردم يك جامعه اسباب حركت آنها به سمت هدف هاى مطلوب است و موجب رشد جامعه مى گردد، در حالى كه تفرّق، ناهماهنگى و اختلاف درونى جامعه موجب مى شود قدرت و قوام جامعه دچار تزلزل گردد و امتيازات موجود از دست برود.

اميرالمؤمنين7 با تكيه بر همين اصل، مردم جامعه خود را توبيخ مى كند و شكست آنان را على رغم برخوردارى از رهبر صالح و پذيرش ارزش هاى دينى، پيش بينى مى نمايد: «به خدا سوگند،مى بينم كه اين مردم به زودى بر شما چيره مى شوند. آنان بر باطل خود فراهم اندو شما درحق خود پراكنده; شماامام برحق خود را نافرمانى مى كنيد و آنان در باطل پيرو امام خويش اند.»

طبق اين عبارت، اهميت وحدت و انسجام اجتماعى در تغيير سرنوشت جامعه حتى از رهبرى و ارزش هاى دينى هم بالاتر است و در شرايطى كه جامعه از انسجام درونى برخوردار نيست، حتى رهبرى بزرگ مردى چون امام على7 هم كارساز نخواهد بود. در موارد ديگر، آن حضرت صريحاً همدلى و انسجام اعضاى جامعه را موجب قدرتمندى و توفيق آنان مى شمارد و جمعيت كثير آنها را، در صورتى كه همراه با هماهنگى نباشد، بى اثر و خالى از فايده تلقى مى كنند.

ايشان در خطبه 146 ، درباره موفقيت اعراب صدر اسلام مى فرمايند:

«عرب امروز اگر چه در شمار اندك اند، اما با يكدلى و يك سخنى در اسلام نيرومند و بسيارند.»

در خطبه 119 نيز مى فرمايند:

«سودى ندارد كه شما در شمار بسياريد، مادام كه دل با يكديگر نداريد.»

براساس خطبه 119 ، از نظر اميرالمؤمنين7 ، تأثير انسجام اجتماعى و اتحاد اعضاى جامعه و متقابلاً اختلاف و عدم انسجام مردم تا جايى است كه كمّيت افراد و كثرت جمعيت، بدون برخوردارى از اين خصوصيت بى اثر خواهد ماند و حتى رهبر و حاكم توانمند نيز در شرايطى كه جامعه از همدلى برخوردار نبوده، دچار تفرّق باشد و به يگانگى نرسد، امكان اقدامى اساسى در تحوّل جامعه نخواهد داشت.n

/ 8