تاليف اهل قبله - تألیف اهل قبله نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تألیف اهل قبله - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تاليف اهل قبله

رشد استعمار و بروز چهره جديد آن به عنوان [استعمارنو] و دست بازى استعمار گران به حوزه هاى مختلف سياسى اقتصادى فرهنگى در بين كشورهاى استعمار زده جهشهاى نوى را باعث شده است . و چهره هاى بيدار و متفكراين كشورها در پى ريزى دژهاى استوارى برآمده اند كه بتواند در برابر سيل بنيان كن جهان خوارگى و آزاستعمارگران تاب بياورد. براى تامين اين آرمان محافل كنگره ها و پيمانهاى گوناگونى را پى ريخته اند واتحاديه ها همبستگى ها تشكل هاى سياسى اقتصادى و فرهنگى بسيارى را ترتيب داده اند.

محور و شالوده اين تشكل ها متنوع است : مشتركات فرهنگى منافع سياسى همسايگى نژاد قوميت و ...از جمله اين محورها هستند.

كشورهاى اسلامى بيشتراز ساير مليت هاازاين موج[ بيدارى گرائى] تكان خورده اند. در دهه هاى اخيرازم سوى[ مصلحان امت اسلامى] مسئله وحدت فرقه هاى گوناگون اسلامى در طيف وسيعى طرح و پيگيرى شده است .

زمينه همكارى و همسوئى نيروها در بين مسلمانان مساعدت از ساير ملل است محور و شالوده اتحاد كشورهاى اسلامى از عموميت و گستردگى و شمول واستوارى واستحكام فزون ترى برخورداراست .اسلام به عنوان يك آرمان مشترك كه ريشه در تار و پود تك تك مسلمانان دارد مى تواند شالوده محكمى براى بناى وحدت اسلامى باشد و مى توان براين شالوده بنيان مرصوص و دژاستوارى را در مقابل دشمنان مشترك بنا كرد.

مسلمانان كه اعضاى پيكر واحدى هستند پس از گذشت قرنهااينك بخود آمده اند و به مطالعه ثمرات تلخ تنازعات فرقه اى نشسته اند.

از روزى كه تبر تفرقه بر[ شجره طيبه] وحدت مسلمين فرود آمد و ريشه هاى بهم پيوسته آن رااز هم گسست وشاخه هاى شاداب آن رااز هم جدا كرد تا تنور منافع آزمندان بدان گرم شود براهل قبله چه ها كه نرفت ! سيادت مسلمين پايمال غرور و نخوت اروپائيان گشت ! عزت و شكوت واقتدار آنان در[ صرصر] فرهنگ آلوده غرب نابود شد و ثروت وامكانات و منابع مسلمين به تاراج رفت و در داخله ممالك اسلامى چه خونها كه ريخته نشد! و چه توانهائى كه از مسلمين دراصطكاكهاى فرقه اى به هدر نرفت !

سرزمينهاى اسلامى كه روزگارى گلهاى[ محبت] و[ اتحاد] در آنها ببار مى نشست تبديل به شوره زارانى گشت كه جز خس و خار كينه و بدبينى در آنها ديده نمى شد.ابرهاى تيره[ تفرقه] [ گرماى] اتحاد همبستگى را از گستره سرزمينهاى اسلامى سترد و سرما و يخبندان[ تشتت] و[ تنازع] را جايگزين[ تاليف] و[ تعاون] ساخت . طوفان تنازعات در سراسر ممالك اسلامى وزيدن گرفت و تمامى مظاهر آبادانى رشد صلاح امن و شكوفائى را در هم كوبيد. بناى شوكت و عزت مسلمين را ويران ساخت و دروازه هاى نفوذ ناپذيراين ممالك را بر روى[ بيگانگان هار و آزمند] گشود. نيروى مسلمين صرف اين تنازعات شد و در كشاكش اين درگيريها فرسوده گشت . ميراثهاى علمى و فرهنگ آنها در آتش تفرقه و تشتت سوخت و نابود شد و ثمرات تلخ و پى آمدهاى ناگوارى عايد مسلمين گشت .

دراينجا قبل از هر سخنى نگاهى داريم براين پى آمدهاى تلخ كه از اين تنازعات نصيب مسلمانان گشته است .

پى آمدهاى تلخ تنازعات فرقه اى :

1- فرسايش نيروى انسانى مسلمين

اصطكاك هاى كه دراثر تعصبهاى كور در بين فرق اسلامى پديد آمده است نيرو و توان زيادى را مسلمين به تحليل برده است و باعث قتلها و غارتهاى متعدد و كشتارهاى دسته جمعى بسيارى در نقاط مختلف ممالك

اسلامى در دوران اين تنازعات گشته است . مسلمين بجاى آنكه در صف واحد و در كنار هم عليه دشمنان مشترك بسيج شوند عليه يكديگر به نبرد برخاسته و در مقابل هم ايستاده اند.

تاريخ سرزمينهاى اسلامى مشحون است ازاين صحنه هاى چندش آور و رقت بار واسف انگيز. دراينجا به چند نمونه ازاين وقايع اشاره مى كنيم :

الف : با شدت يافتن اختلافات فرقه اى ممزوج شده اين اين اختلافات با حب و بغضها وانتقام جوئيهاى سياسى و برداشتهاى عوامانه از مسائل شعله هاى درگيرى و تنازع و كشتار زبانه مى كشيد و صدهاانسان مسلمان بى گناه را طعمه خويش مى ساخت واينهمه باعث مى شد تا هر فرقه بنام دفاع ازاركان عقيده و مذهب خويش و ترويج[ مذهب حقه]! فرقه ديگر را بخاك و خون بكشد. دراين ميان شاهان كه براى تثبيت اقتدار سياسى خويش از هيچ عملى روى گردان نبودند درايجاداين تنازع ها نقش چشم گيرى داشتند. آنها گاهى به مقتضاى سياست ! مخالفان خود را به دسته هاى[ چيگيين] 1 مى سپردند تا زنده زنده دريده شوند. و ديگر گاه عصايان به تنگ آمده ازاستبداد شاهى را به بهانه اختلافات مذهبى به تبرداران مى سپرده اند. در همين راستاست كه:

در سال .910 ه ق شاه اسماعيل ... بر شهر طبس تاخت ... و هفت هزار تن از مردم آنجا را به جرم سنى بودن از دم تيغ گذراند2 . و[ سليم خان اول در سال .920 ه ق فرمان داد تمام پيروان مذهب شيعه را كه در ولايات عثمانى بسر مى برنداز هفت ساله تا هفتاد ساله يا بكشند يا بزندان اندازند. بگفته مورخان چهل هزار تن از شيعيان به فرمان وى كشته شده و پيشانى باقيرا به آهن گداخته و داغ كردند] 3

هنگامى كه مسائل عقيدتى به جاى آنكه در حوزه ها و مجامع علمى به بحث و نقد كشيده شود به دست مشتى جاهل و عوام - كه تنها براساس احساسات تند و كور و بى هدف حكم مى كنند افتاده باشد هر[ رجاله] اى بخوداجازه مى دهد كه بر مسند قضاوت بنشيند و حكم قتل صادر كند. و چنين است كه در تاريخ مى خوانيم

/ 8