تألیف اهل قبله نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تألیف اهل قبله - نسخه متنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

از طرف ديگر بيگانگان بر كرانه درياى امكانات و منابع مسلمين به نظاره مى نشسته و مى نشينند تا آن هنگام كه آب را گل آلود يافتند از آن ماهى بگيرند واز آشفته بازاراختلافات داخلى بنفع خود سود جويند هنگامى كه فرستاده آخرين[ سيدنا] (ركن الدين ) در دربار [ هيزى سوم] حضور يافت و براى دفاع از طريقه اسماعيلى و دفاع مغول كمك خواست اسقف و پنچستر چنين گفت :

[بگذاريداين سگان همديگر را بدرند و نسل هم را كاملا براندازند آنوقت ما بر خرابه هاى بلادايشان بنيان آيين كاتوليك رااستوار سازيم و در آن صورت دنيا يك چوپان و يك گله بيش نخواهد داشت] . 10

از سوى ديگر گاهى چنان ديگ تعصبات فرقه اى به غليان مى آمد واوج مى گرفت كه فرقه اى ترجيح مى داد براى نابودى فرقه اى ديگر دست به دامن بيگانگان بياويزد واز دشمن مشترك براى نابودى فرقه مقابل كمك جويد.

مى دانيم كه با هجوم مغول به بغداد مركزيت چند سده اسلامى در آن شهر از بين رفت و تلفات و خسارات جبران ناپذيرى به بار آمد.[ اين بطوطه ] سياح مشهور گويد:[ در هجوم تاتار به عراق .24 هزار نفراز اهل علم هلاك گشتند]. 11

متاسفانه دست عصبات مذهبى دراين امر دخيل بوده است . غالب مورخان نقش ستعون پنجمى ابن علقمى وزير[ المستصم] را در هدايت مغولان به بغداد و همكارى با آنان تاييد كرده اند وى به داشتن تمايلات شيعى مشهور و معروف بوده است تكه اى از كتاب[ حبيب السير] را دراين باره مرور كنيم :

پسر مستعصم ابوبكر به حمايت اهل سنت متوطنان كرخ را كه شيعه مذهب بودند غارت كرد و بسيارى از سادات را اسير ساخت و به خوارى هر چه تمامتر محبوس گردانيد [ ابن علقمى كه بواسطه مشاركت در مذهب جانب مردم كرخ را داشت منتظر انتقام مى بود واز غصه اين شبى را به فراغت به بستراستراحت نمى غنود... بالاخره خليفه به استصواب ابن علقمى از شهر بيرون خراميده و به بارگاه هلاكوخان شتافت و هم در آن ايام به قتل رسيد]. 12

متاسفانه مسلمين به شرايط جهانى جامعه اسلامى كمتر نگريستند و [روابط داخلى] را براساس[ تنگ نظرى دينى] نهادند.اينان داندانهاى تيز و طمعكاراز مفسدان رااز خارج

و داخل به فراموشى سپردند و ديگران ازاين خوان يغما و بهره بردند و[ كرسى سيادت] رااز جامعه اسلامى باز پس گرفتند.

لزوم توجه براين شرايط خارجى است كه امام على[ ع] را وا مى دارد كه در برابر سوال نابخردانه در مورد خلفاى پيشين موضعگيرى كند. امام[ ع] صحنه جنگ جمل را مقدستراز آن نمى داند كه درباره پرسش فردى از توحيد به پاسخ بنشيند واعتراض معترضان را كه[ جنگ] را با [مسائل علمى آلودن] روا نيست ناديده مى نگرد و جواب مى دهد كه اساس جنگ براى همين امراست .اما در[ جنگ صفين] آنگاه كه يك تن از [بنى اسد] دراين زمينه سوال مى كند كه[ چرا خلافت رااز شما گرفتند و ديگران بر حضرتتان پيشى يافتند] امام على[ ع] مى گويد:

...انك لقلق الوضين ترسل فى غير سدد.

اى برادر تو همچون كسى هستى كه به اندك شبهه اى مضطرب مى شوى و مهار مركب خرد را بى جارها مى كنى (در جاى خود سخن نمى گويى در حاليكه ما با دشمن خود به زد و خورد مشغوليم تو پرسش مى كنى )

و پس از جملاتى كوتاه او را به تعمق در واقعه موجود و حادثه مصيبت بار جامعه اسلامى - فتنه ابن ابى سفيان - فرا مى خواند. واين خود موعظتى مى شود براى او و ديگران كه در كشاكش تضادهاى بنيادى طرح مسائل اختلافى درونى - آنهم به شيوه ناپخته - رها ساختن سرزمين اسلامى در زير چكمه هاى مفسدان و منحرفان است .اين درسى است از على [ ع] و ما و ديگران كه تاريخ براى[ عبرت] و[ پندآموزى] است واگر بحث در[ واقعه گذشته] و[ انحراف در نورديده] بخواهد زمينه حكمرانى مفسدان معاصر با بهمراه آورد نافى غرض خويش است . بحث در خلافت براى[ اثبات استمرار ولايت] است و آنگاه كه[ ولايت امروزين] در خطر باشد چه سود كه ثابت شود در فلان تاريخ فلان خليفه به غصب بر مسند نشسته است يا به حق ؟

و دقيقا بواسطه اين تلقى است كه امام على[ ع] از مشورت و معونت خلفاى معاصر دريغ نمى ورزد. بويژه در زمان خلافت خليفه

دوم و سوم با بسيارى ازاين پشتيبانى هاى فكرى از آنحضرت مواجه مى شويم . نمونه نيك آن در قضيه جنگ باايران بود كه خليفه دوم قصد داشت خود در آن جنگ شركت كند.اما آن حضرت موشكافانه و بمانند يك تحليل گر سياسى - نظامى وقايع موجود را براى وى بررسى مى كند واو راازاين حركت باز مى دارد. نكته جالب توجه دراين مكالمات نقش سياسى است كه آن حضرت براى خليفه دوم مى يابد و بيان مى دارد. وجود پاره اى اختلافات آن امام را به غرض ورزى وا نمى دارد.امام( ع) [ او را رشته حاكميت اسلامى] تلقى مى كند كه اگر باقى باشد دانه ها در گرد يگديگر حفظ مى شود واگر پاره گردد جامعه مسلمين از هم مى پاشند و آنگاه به هيچ نحوه نمى توان آن را جمع كرد!امام ازاو مى خواهد كه تو قطبيت خود را در جامعه اسلامى حفظ كن ! 14

اين واژگان بلند را بنگريد!

امام عليه السلام در هيچ زمانى اين نكته را پنهان نداشته است كه انحراف مسير ولايت خوشايندوى نبوده است اما هيچگاه حقيقتى او رااز ديدن حقائق ديگر باز نمى دارد.

اين برخوردها و نمونه هائى چون آن درسى است و بايستى به گوش جان شنيد كه[ اختلاف سليقه و تفكر] ديده حقيقت بين راازانسان نربايد. آنانكه[ سينه چاكان زمينه هاى تفرقه انگيز مذهبى] هستند كسانى اند كه هنوز در[ جاهليت نظام قبيله اى] زيست مى كنند و جهان را درابعادد واقطار واقعى اشى تصور نمى كنند.اينك نه استكبار جهانى از[ ايران] و[ روم] آن زمان ضعيف تراست و نه فرقه هاى مذهبى از جامعه آنروزين اسلامى قدرتمندتر!

/ 8