ميرزا طاهر تنكابنى قبل از طرح موضوع مقاله مرورى داريم كلى برشرح حال نويسنده مرحوم محمدالطاهرالطبرسى معروف به[ ميرزا طاهرتنكابنى]. ميرزاطاهر تنكابنى فرزند ميرزا فرج الله تنكابنى در 18 رمضان المبارك سنه 1280 قمرى در قريه[ كردى چال] كلاردشت مازندران متولد شد و در روز جمعه 16 ذى القعده سنه 136 قمرى مطابق 14 آذر 1320 شمسى در تهران وفات يافت . و بر حسب وصيت خود وى در جوار مزار مرحوم ميرزا ابوالحسن جلوه[ ره] واقع درابن بابويه - شش كيلومترى جنوب تهران - مدفون گرديد. تا سن 11 سالگى در موطن خود (كلاردشت ) و سپس تا 16 سالگى در بلوك[ لنگاى تنكابن] به تحصيل مقدمات اشتغال داشت و بعد براى تكميل تحصيلات خود به تهران عزيمت نمود. و نخست در مدرسه كاظميه و مدرسه قنبر عليخان و سپس در مدرسه سپهسالار مشغول تحصيل گرديد.اساتيد وى در حكمت : مرحرم ميرزا محمد قمشه اى مرحوم يرزا ابوالحسن جلوه و مرحوم آقا على مدرس و در نجوم : مرحوم ميرزا عبدالله بودند .در حكمت و فلسفه قديم بسيار متبحر و بااطلاع بود در مدرسه سپهسالار تدريس مى كرد واز قرار مذكور قدرت مطلقه حكام ناحيه تنكابن تمام املاك خانواده او را كه به بنى فقيه معروف بودند در آنجا غصب كرده بود و حتى در تهران نيز گويااو رااز تدريس در مدرسه مزبور منع كرده بودند و لذا در خانه اش درس مى گفت .مرحوم تنكابنى بواسطه ذكاوت فطرى و عشق و علاقه مفرطى كه در تعليم و تربيت داشت سر آمداقران گرديد و مرحوم جلوه كه استاد وى بود به فضلش معترف بود و محصيلين را به استفاده ازاو توصيه مى فرمود. علاوه براحاطه به فلسفه و حكمت در فقه و اصول و نجوم وادبيات و رياضيات نيز تخصص داشت . طب قديم را مطلع بوده و قانون بوعلى را چندين دوره تدريس نموده و حواشى ذيقيمتى بر قانون نوشته كه در كتابخانه مجلس موجوداست . همچنين بر كتاب [مصباح الانس] تفسير ملاصدرا (صلوه ) واصول شيخ هادى تهرانى (محجه العلماء) مقدمه نوشته است . آن مرحوم خط بسيار نيكوئى داشت و كتب و رسائل زيادى به خط وى در دست است . ساليان دراز در مدرسه سپهسالار مدرس معقول بوده و در مدرسه علوم سياسى نيز تدريس مى كرد. در دوره اول مجلس شوراى ملى كه انتخابات طبقاتى بودمرحوم ميرزااز طرف طبقه طلاب به نمايندگى در مجلس انتخاب شد. و در دوره سوم نيزاز تهران به نمايندگى برگزيده شد. در جنگ بين المللى اول كه مهاجرت آزادى خواهان پيش آمد وى نيز با آزادى خواهان مهاجرت كرده و مدتى را دراماكن مقدسه عتبات مشرف بود و چندى را در موصل بسر برده و در محاورات با علماى آنجا كه اهل تسنن بودند خاطرات جالب توجهى از خود گذاشته و فوق العاده مورد تجليل و احترام واقع گرديد .دراول كودتاى[ رضاخان] ا ز طرف آقا سيدضياءالدين دستگير و چندى زندانى بود و يك بار ديگراواخر سلطنت[ رضاخان] زندانى شد. سپس به كاشان تبعيد گرديد. كتابخانه قابل توجهى داشت كه تعداد كتابهاى آن زياد نبود ولى از حيث كيفيت مهم بود كه دراختيار كتابخانه مجلس قرار گرفت . 1مرحوم مطهرى درباره مرحوم تنكابنى چنين مى نويسد: او نيز از اساتيد مسلم فلسفه در دوران اخير بود ممحض در فلسفه بوده واحاطه وى به متون آراء فلسفى حيرت انگيز بوده است . دوره ميرزاى جلوه و حكيم قمشه اى و حكيم مدرسى را درك كرده و پس از دوره اين سه حكيم اوازاساتيد مسلم به شمار رفته است] 2 .قابل تذكراست كه اين نوشتاراز كتاب[ فرهنگ ايران زمين] ج 20 به كوشش ايرج افشار تهيه شده است . و هدف از آوردن اين اين مقاله كه قسمت دوم آن در شماره بعدى خواهد آمد - مجسم كردن جامعيت حوزه هاى علميه قديم است و نشان مى دهد كه حوزه هاى قديم احاطه قابل توجهى در رشته هاى مختلف علمى كه مورد نياز زمان خود بوده است داشته انداميد مى رود كه انشاءالله حوزه هاى علميه ما دراين زمان توجه جدى به جامعيت فرهنگ اسلامى نموده و مانند صلحاى سلف خود به رشته هاى مختلف علمى احاطه كامل پيدا نمايند .[حوزهپاورقى ها 1. نقل و خلاصه از لغت نامه دهخدا حرف (ط) ص 97. 2. خدمات متقابل ايران و اسلام ص619. [كتب درسى قديم] كتب متداوله بين طلاب و محصلين دراكثراز بلاد و ممالك ايران كه در مدارس خوانده مى شود بدين تفصيل است .
اما علم صرف
كه بحث ازاعراض ذاتيه مفردات كلمات عرب مى كند از حيث هيات و صورشان به اعتباراعلال وادغام و حكمت و زيادت و به اعتبار تصرفات ازاصلى به فروعات كثيره :.اول - صرف مير: كتابى است فارسى و مختصر در علم صرف و آن از مصنفات سيد شريف على بن محمد جرجانى است كه در سال هشتصد و شانزده ازاين عالم دنيوى ارتحال نموده .دوم - تصريف زنجانى : و شرح آن كه اصل و متن از مصنفات عزالدين ابى الفضائل ابراهيم بن عبدالوهاب بن عمادالدين بن ابراهيم زنجانى است كه در سال ششصد و پنجاه و پنج از دنيا رحلت كرده و شرح آن از سعدالدين مسعود بن عمر تفتازانى است كه رحلت او در سال هفتصد و سى و هشت واقع شده سوم - شرح نظام : كه متن آن كتاب شافيه از مصنفات جمال الدين ابى عمرو عثمان بن عمر معروف بابن حاجب نحوى مالكى است كه در سال ششصد و چهل و شش از دنيا در گذشته و شرح آن از نظام الدين حسن بن محمد اعرج نيشابورى است .اگر چه بر متن شروح زيادى از علماء عظام است چون شرح فخرالدين احمد بن حسن جاربردى و شرح رضى الدين محمد بن استرآبادى و شرح آقا هادى مازندرانى كه به فارسى است و ليكن متداول بين طلاب در درس و تدريس كتاب شرح نظام است . در سوابق ايام كتاب مراح الارواح كه از مصنفات احمد بن على ابن مسعود مى باشد نيز متداول بين طلبه بوده و ليكن دراين اعصار مهجور و متروك است .
اما كتب علم نحو
و آن علمى است كه در آن بحث مى شوداز عوارض ذاتيه كلمات عرب در وقت تركيب آنهااز جهت اعراب و بنا. اول - عوامل جرجانى :ازمصنفات شيخ عبدالقاهرين عبدالرحمن جرجانى كه در سال چهارصد و هفتاد و يك درگذشته . براين كتاب شروح زياد نوشته شده و ليكن متداول همان اصل است كه معروف به عوامل الماه مى باشد.دوم - عوامل ملا محسن :بعضى اين كتاب رااز مصنفات مرحوم ملا محسن فيض كاشانى شمرده اند و اين عالم از بزرگان علماى ايران است در تمام علوم عقليه و نقليه صاحب تصانيف و تاليف كثيره است و در عصر شاه عباس صفوى و قريب حدود سنه هزار و شصت هجرى ازاين عالم ارتحال نموده و بعضى ديگراين كتاب رااز مصنفات ملامحسن ابن محمد طاهر قزوينى مى دانند واين شخص اديب فاضل و نحوى كامل بوده و شرحى برالفيه ابن مالك دارد موسوم [بزينه السالك فى شرح الفيه ابن مالك] و حقير آن را در نزديكى از طلاب و محصلين قزوينى ديده ام كه در دو مجلد بوده و در نهايت اتقان و دقت تحرير كرده و به نظر حقير كتاب عوامل منسوب به همين فاضل است نه از فيض چه آنكه فيض قدس سره رساله اى در شماره مصنفات و مولفات خود نوشته و در آن رساله اسمى از كتاب و رساله اى موسوم بعوامل در نحو ذكر نكرده واين فاضل قزوينى دراواخر زمان سلاطين صفويه بوده زياده براين ازاحوالش اطلاعى ندارم . سوم - صمديه :اين كتاب از مصنفات عالم كامل خاتم المجتهدين شيخ بهاءالدين محمد بن حسين بن عبدالصمدالحارثى العاملى الهمدانى اعلى الله مقامه است و آن را براى فرزند برادرش شيخ عبدالصمد نوشته و براين كتاب شروح زياد نوشته اند.از شروح معروفه شرح سيدعلى خان است كه از فضلا و بزرگان علماى عصرش بوده وازاحفاد سيدالمدققين سيدصدرالدين محمدالدشتكى الشيرازى قدس سره است و سيدعلى خان را دو شرح براين كتاب است : كبير و صغير و هر دو به طبع رسيده و مورداستفاده فضلاى محصلين است .چهارم انموذج :از مصنفات جارالله ابوالقاسم محمود بن عمر الزمخشرى است و آن تلخيصى است از كتاب مفصل در نحو كه زمخشرى مزبور تصنيف كرده است . وفات زمخشرى در سال 538 هجرى بوده واين علامه دربزرگى و مقام علم وادب اشهر واعظم از آن است كه محتاج به بسط و شرح حقير باشد واين كتاب را جمال الدين محمد بن عبدالغنى اردبيلى شرح كرده كه متداول بين طلاب است و در تهران و تبريز مكرر به طبع رسيده و شروح ديگر نيز دارد. و ليكن مشهور و متداول نيست و بنظر نرسيده.پنجم - كافيه :از مصنفات ابن حاجب مالكى معروف كه ذكرش گذشته و بر اين كتاب نيز شروح زياد نوشتند. چون شرح خود مصنف و شرح رضى الدين محمد بن حسن الاسترآبادى كه در سال 683 آن را نوشته و بهترين شروح كافيه مى باشد وسيد شريف نيز كافيه را به فارسى شرح كرده و موسوم به [شرح گيپا]است و سيد ركن الدين حسن بن محمداسترآبادى حسنى را بر كتاب سه شرح كبير و متوسط و صغيراست . وفات اين سيد بزرگوار در 717 بوده و با حضرت نصيرالدين معروف به خواجه طوسى معاصر بوده واز آن حضرت استفاده علمى كرده و تلمذ در خدمت او نموده و بعضى مكاتبات و مفاوضات علمى اين سيد بزرگوار با حضرت خواجه در نزد حقير موجوداست و تعريب رساله فصول نصيريه در علم كلام كه رساله فارسيه است واز خواجه طوسى است از سيد ركن الدين مى باشدوابوبكر شمس الدين محمد بن ابى بكر خبيصى كرمانى را بر آن شرح مختصرى است موسوم به موشح واز جمله شروح شرح نورالدين عبدالرحمن ابن احمد جامى است كه 898 وفات كرده واين شرح موسوم بفوائد ضيائيه است كه بالفعل متداول در بين طلاب در درس و مباحثه است و بر آن حواشى زياد نوشتند واين شرح مكرر در طهران و تبريز به طبع رسيده . ششم -الفيه ابن مالك :اين منطومه از جمال الدين محمد بن عبدالله ابن مالك نحوى طائى جيانى اندلسى است كه در سال 672 وفات كرده واين منطومه در ممالك عرب و عجم معروف بخلاصه موسوم است و چون مشاره ابياتش هزار بيت است آن را الفيه خوانند و آن را شروح بسياراست چون شرح پسرش بدرالدين معروف به شرح ابن ناظم و شرح شيخ ابى محمد عبدالله بن عبدالرحمن مشهور به ابن عقيل و شرح جمال الدين عبدالله ابن يوسف معروف به اين هشام موسوم به توضيح المسالك فى شرح الفيه ابن مالك كه آن را خالد بن عبدالله از هرى شرح كرده كه موسوم به تصريح فى شرح التوضيح است واز جمله شروح شرح جلال الدين عبدالرحمن سيوطى است كه مشهور و متداول بين طلاب ايران است و مكرر در تبريز و طهران به طبع رسيده . هفتم - مغنى اللبيب :از مصنفات شيخ جمال الدين عبدالله بن يوسف معروف به ابن هشام كه در سال 762 وفات كرده . براين كتاب نيز حواشى و شروح بسياراست . حاشيه معروفه يكى جاشيه محمد بن ابى بكر دمامينى است موسوم به تحفه الغريب فى شرح مغنى اللبيب و ديگر حاشيه تقى الدين ابوالعباس احمد بن محمدالشمنى موسوم به منصنف من الكلام على مغنى ابن هشام و شيخ جلال الدين عبدالرحمن سيوطى شواهد كتاب مغنى را شرح كرده و خود كتاب مغنى با حواشى دمامينى و شمنى مكرر در طهران و تبريز به طبع رسيده .اما از كتب علوم معناى و بيان و بديع مشهور و متداول بين طلاب در دروس فقط كتاب تلخيص مفتاح است و تلخيص مزبوراز مصنفات جلال الدين محمد بن عبدالرحمان قزوينى شافعى خطيب دمشق است كه در سال 739از دنيا رحلت كرده واين كتاب تلخيص از قسم ثالث كتاب مفتاح العلوم است . مفتاح العلوم تلخيص سراج الدين ابى يعقوب يوسف بن محمد بن على سكاكى است كه در سال 626 وفات كرده واين كتاب را بر سه قسم مقرر داشته :قسم اول در علم صرف قسم دوم در علم نحو قسم سوم در علوم معانى و بيان و در خاتمه علم بيان خلاصه اى از فن بديع يعنى محسنات لفظيه و معنويه كلام نگاشته . پس از آن براى تكميل فن فصاحت و بلاغت مختصرى از علم استدلال (منطق ) و علم عروض و قافيه كه فهم آن در منظوم از كلام لازم است ضميمه كرده و ليكن خطيب قزوينى همان قسم ثالث از مفتاح العلوم را تلخيص و تنقيح كرده و در تلخيص به همان فنون معانى و بيان و بديع اقتصار نموده و خواتيم و متممات را كه استدلال عروض و قافيه باشد ترك نموده . و بر تلخيص خطيب شروح زياد نوشته شده وليكن متداول بين طلاب و محصلين دراغلب بلاد ايران در درس و مباحثه شرح علامه سعدالدين مسعود تفتازانى است كه در سال 792 وفات كرده واين فاضل بر كتاب مزبور دو شرح دارد: مطولل و مختصر و متداول در بين اهل تحصيل شرح مطول است و كتاب مطول در طهران و تبريز بلاد ديگر به طبع رسيده و بر مطول جمعى از علماء و فضلااز سابقين و لاحقين حواشى نوستند. بهترين حواشى حاشيه سيد شريف على بن محمد جرجانى است . و خود خطيب صاحب تلخيص كتابى نصنيف كرده كه چون شرح بر تلخيص مى باشد موسوم به ايضاح واين كتاب به ضميمه شرح مختصر تفتازانى بر تلخيص و شروح ديگر بر آن در قاهره مصر به طبع رسيده .و دراين ازمنه اخيره در بعضى از بلدان ايران دو كتاب مختصراز منصفات شيخ عبدالقاهرين عبدالرحمن الجرجانى متوفاى در سال 474 كه ازاعاظم علماءادب مى باشد در دروس بعضى از محصلين متداول گشته و آن دو كتاب :اول موسوم به دلائل الاعجاز و دوم اسرارالبلاغه است كه هر دو در قاهره مصر به طبع رسيده .اما علوم عقليهاول علم منطق اول - رساله كبرى : مختصرى است فارسى از تصانيف علامه سيدشريف على بن محمد بن جرجانى است و مكرر در بلادايران به طبع رسيده . دوم - حاشيه ملا عبدالله يزدى بر تهذيب المنطق : كه از مصنفات علامه سعدالدين مسعود تفتازانى است و اين كتاب مشتمل بر دو فن مى باشد: منطق و كلام وليكن قسم منطق آن مطرح انظار علما و فضلا واقع شده . جمعى كثير بر آن شروح و حواشى نگاشتند من جمله : فاضل علامه جلال الدين محمد بن اسعد دوانى و ملاعبدالله مزبوراز تلامذه همين محقق دوانى است و حاشيه ملاعبدالله مشهور و معروف بين طلاب و مكرر در تبريز و طهران به طبع رسيده و قسم كلام متداول و مشهور نيست و ليكن دراين عصوراخيره شيخ عبدالقادر بن (وفات اين شيخ عبدالقادر در سال 1304 واقع شده ) شيخ محمد سعيد تختى كردستانى بر آن شرحى نوشته موسوم به تقريب المرام فى شرح تهذيب الكلام واين كتاب دراغلب بلاد كه مساكن اكراداست ميان محصلين در درس و مباثه معروف متداول شده و در 1318 هجرى در مصر به طبع رسيده . سوم - شرح شمسيه :متن شمسيه از مصنفات نجم الدين عمر بن على قزوينى معروف به كاتبى است كه معاصر با حضرت جواجه نصيرالدين طوسى بوده و شرحى كه متداول بين طلاب و مطرح انظارافاضل واكابر علما واقع شده شرح قطب الدين محمود بن محمدالرازى است كه در سال 766 وفات كرده و سيدشريف و فاضل داود و جمعى ديگر بر آن حواشى نوشتند واين شرح مكرر در طهران و تبريز و بلاد ديگر به طبع رسيده و علامه سعدالدين تفتازانى نيز بر شمسيه شرحى نوشته و در سال 1312 دراسلامبول به طبع رسيده وليكن در مدارس ايران متداول و معروف نيست . چهارم - شرح مطالع الانوار: مطالع الانوار كه در فن منطق و حكمت است از مصنفات قاضى سراج الدين محمود بن ابى بكرارموى متوفى در سال 689 مى باشدواين كتاب قسم منطق آن محل انظار وافكار جمع كثيرى از علما و حكما واقع شده من جمله : قطب الدين محمود بن محمد رازى بويهى سابق الذكر شرحى بر آن نگاشته به نام لوامع الاسرار فى شرح مطالع الانوار و براين كتاب حواشى كثيره نوشتند. واكمل واتقن حواشى حاشيه علامه سيد شريف جرجانى است واين شرح بااين حاشيه درتبريز به طبع رسيده و بااين حاشيه و حواشى ديگر در طهران نيز به طبع رسيده . و براصل كتاب شمس الدين ابوالثناء محمود بن عبدالرحمن اصفهانى متوفاى در سال 749 شرحى نوشته كه نسخه اش نزد حقير موجود است و علاءالدين على طوسى به امر سلطان محمد فاتح از سلاطين آل عثمان بر آن شرح فارسى نگاشت كه حقير آن را ديده ام .پنجم - كتاب شرح منظومه : واين كتاب قسم منطق و قسم حكمت و شرح هر دو نظما و شرحا از مصنفات عالم عامل و حكيم كامل حاج ملا هادى بن ملا مهدى سبزوارى رفع مقامه مى باشد واين بزرگواراز متاخرين حكماى ايران و صاحب تصانيف و تاليف كتب و رسائل زيادى است به عربى و فارسى و خوداين حكيم و عارف بزرگ بر شرح منظومه حكمت خود حواشى كثيره دارد. هر دو منظومه با شرح در طهران واصفهان به طبع رسيده وفات آن مرحوم در سال 1295 واقع شده .ششم - شرح اشارات :كتاب اشارات و تنبيهات از بهترين تصانيف حكيم بزرگ شيخ رئيس ابو على حسين بن عبدالله سينااست كه در سال چهارصد و سى و هفت اين جهان را بدرود گفته . و براين كتاب علماء و فضلاء شروح حواشى شرح امام فخرالدين محمد بن عمر رائزاست كه در سال 606 وفات كرده و گفتند كه يوم وفات او روز ولادت خواجه نصير طوسى بوده و دراين كتاب اعتراضات و مناقشات زيادى بر حسب عادت خود وارد آورده وازاين راه بعضى از روى ظرافت شرح او را[ جرح] ناميده اند. پس ازامام فخررازى حضرت نصيرالدين محمد طوسى معروف به خواجه نصيرطوسى رحمه الله كه در سال 679ازاين جهان در گذشته براين كتاب شرح نوشته واعتراضات امام فخر را جواب گفته واين شرح متداول در بين طلاب و فضلاءاز قديم الايام بوده و مى باشد و جمعى كثيراز دانشمندان سابقين ولاحقين بر آن حواشى و تعليقات نوشتند. من جمله : قطب الدين محمود بن محمد رازى حاشيه مبسوطى بر آن بعنوان محاكمات بين شارحين (فخر رازى و نصير طوسى ) نوشته و شرح خواجه طوسى از منطق و حكمت با حواشى محاكمات در طهران به طبع رسيده و قبل ازاين طبع شرح قسم حكمت از طبيعيات والهيات اين در طهران به طبع رسيده و در مصر شرح فخر رازى و شرح خواجه طوسى بدون شرح قسم منطق به طبع رسيده است . واز جمله كتب منطقيه كه دراين ازمنه اخيره در طهران به طبع رسيده و بين اهل تحصيل در درس و مباحثه متداول گشته كتاب - جوهرالنضيد فى شرح منطق التجريد مى باشد كه متن آن از حضرت نصيرالدين محمد طوسى قدس سره القدوس و قسم اول از كتاب تجريد آن جناب است و بااختصارش حاوى تمام فنون منطق است مثل جمعى از متاخرين بعضى از ابواب و فنون منطقيه رااسقاط نموده و شرح آن از علامه حسن بن يوسف بن المطهر الحلى اعلى الله مقامه مى باشد كه در سال 726 وفات كرده و اين بزرگواراول كسى است كه بر هر دو قسم از كتاب تجريداز منطق و كلام پس از آنكه آن را در نزد مصنف كتاب قرائت كرده شرح نگاشته و تفصيل قسم كلام اين كتاب را بعد خواهيم نوشت . وازجمله كتب منطق كه دراسن سنوات اخيره در مصر به طبع رسيده و بين طلاب مصريه وايران و ساير بلدان اسلامى متداول در درس و مباحثه گشته بصائرالنصيريه از مصنفات حكيم بزرگ قاضى زين الدين عمر - بن سهلان ساوى است كه از دانشمندان نامى عهد ملكشاه سلجوقى بوده چنانچه در تاريخ گزيده مسطوراست واين كتاب در عهود قديمه كتاب درس و مباحثه فضلاء و حكماء بوده چنانچه در عيون الانباءابن ابى اصيبعه در چند جا ذكر نموده . وليكن مدتهااثرى از آن نبوده تا آنكه محمد عبده مفتى نياز مصر سه نسخه از آن يافته و حواشى بر آن نگاشته و در جامع از هر تدريس نموده و بتدريج درايران و جاهاى ديگر نيز معروف و متداول شده . واز جمله كتب منطق كه دراين ازمنه بين اهل تحصيل متداول شده منطق اشراق است كه جزء كتاب حكمه الاشراق واز مصنفات شيخ متاله حكيم بزرگ شهاب الدين يحيى بن حبش سهروردى مقتول معروف به شيخ اشراق است واين حكيم در سال 578 در حللب به سعايت جمعى از علماى اشعرى مسلك به قتل رسيده و قطب الدين محمد بن مسعود شيرازى متوفاى در سال 710 بر آن شرح نوشته و حضرت صدرالمتالهين صدرالدين محمد بن ابراهيم شيرازى كه در سال يكهزار و پنجاه هجرى وفات كرده بر آن حاشيه در نهايت اتقان و دقت نگاشته واين شرح با حواشى مزبور در طهران به طبع رسيده . واز جمله كتب منطق كه برتر و بهتراز همه كتب منطقيه است بلكه ساير كتب منطق كه ذكر شد يا آنهائى كه ذكر نشده آنچه كه بعداز آن حكماء و منطق نوشتند خوشه چين خرمن واقتناص واقتباس يااختلاس از اين كتاب شريف است و آن منطق از كتاب شفاء تصنيف حكيم مشهور در آفاق و رئيس الحكماء على الاطلاق ابوعلى سينااست . كتاب شفاء كه از كتب مبسوطه شيخ رئيس است بر هفت قسم است :اول منطق كه متاسفانه به طبع نرسيده و جمعى از فضلاء نسخ خطى از آن تحصيل كرده يا خودشان به خط خود نوشتند و دراين اعصاراخيره در نزداستاد بزرگوار مرحوم ميرزاابوالحسن جلوه طاب ثراه درسا خوانده اند و آن مرحوم را براين كتاب حواشى غير مدونه مى باشد. قسم دوم و سوم از كتاب شفاء يعنى طبيعيات والهيات در طهران به طبع رسيده . براوائل طبيعيات مرحوم آقا جمال خوانسارى حواشى دارد وليكن برالهيات جمع كثيرى از علماء حواشى نوشتند. معروف ترين حواشى حاشيه مرحوم صدرالمتالهين شيرازى و حاشيه آقا حسين خوانسارى و حاشيه ملااولياء كه از شاگردان آقا حسين خوانسارى است و حاشيه سيداحمد كه از تلامذه سيدالحكماء و اميرالفضلاءامير محمد باقر داماد قدس سره مى باشد و حاشيه محقق مدقق ملا محمد باقر سبزوارى و حاشيه بارع فاضل شيخ سليمان بحرانى كه اكثرازاين حواشى باالهيات شفاء در طهران به طبع رسيده.وليكن چهار فن از فنون واقسام كتاب شفاء يعنى فن هندسه و فن مجسطى يعنى علم هيات فن اريثماطيقى يعنى در شناختن خواص عدد و فن موسيقى در تدريس و مباحثه بين طلاب و محصلين اين اعصار متروك و مهجوراست . با آنكه اين چهار فن از كتاب شفاء در جامعيت و بيان مسائل ازاكثر كتب متداوله دراين چهار فن كامل تر و بهتراست وليكن گويا مغلق بودن عبارات واشكال در فهم اساتيد و شاگردان را باعث بر ترك و عدم استفاده از آن شده .ادامه داردمسئوليت شما روحانيون يك مسئوليت بزرگى است كه از همه مسئوليتها بالاتراست .اگر خداى نخواسته خطائى از بعضى افراد ما صادر شود آنهائى كه بااسلام مخالفند.اين خطا را به حساب اسلام مى گذراند.نمى گويند زيد پايش را كج گذاشت مى گويند روحانيت اين طورى است مى گوينداسلام هم همين است[ حفاظت از حيثيت اسلام] اين وظيفه بزرگى است كه الان به عهده مااست. [ 58/06/16صحيفه نور] ج 9.50.