نقد ترجمه‏اي از قرآن - نقد ترجمه ای از قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نقد ترجمه ای از قرآن - نسخه متنی

علی احمد ناصح

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نقد ترجمه‏اي از قرآن

علي‏احمد ناصح

عضو هيات علمي دانشگاه قم

چكيده

تاكنون ترجمه‏هايي كه از قرآن كريم به زبان فارسي نگاشته شده، هيچيك بي‏اشكال نبوده‏اند . يكي از اين ترجمه‏ها از آن دانشمندي از اهل سنت‏بنام شاه ولي‏الله محدث دهلوي است . برخي از مهمترين اشكالات آن كه در اين مقاله بررسي شده، عبارتند از: ناهمساني ترجمه يك كلمه در مواضع گوناگون، ترجمه ناصواب يا نارسايي بعضي از كلمات، مخالفت‏برخي از ترجمه‏ها با قواعد صرفي و نحوي، ترجمه برخي از آيات قرآن به نحوي كه با مذهب خود موافق آيد و بالاخره عدم رعايت قواعد املائي و چينش دستوري زبان فارسي .

كليد واژه‏ها:

ترجمه قرآن، محدث دهلوي، اهل سنت، زبان فارسي .

1) مقدمه

يكي از ترجمه‏هاي معروف قرآن به زبان فارسي كه از ترجمه آن بيش از دو قرن ميگذرد و بارها در شبه قاره هند به صورت گسترده‏اي انتشار يافته است، ترجمه شاه‏ولي‏الله محدث دهلوي (1114- 1176) مي‏باشد .

اين ترجمه در سالهاي اخير توسط آقايان د . عبدالغفور بلوچ و شيخ محمد علي داري از سوي وزارت شؤن اسلامي و اوقاف عربستان سعودي مورد بازبيني و بررسي مجدد قرار گرفته و مجمع ملك فهد دو سال پيش آنرا چاپ و در سطح وسيعي منتشر و به حجاج فارسي زبان هديه نموده است .

انتشار مجدد اين ترجمه آنهم بصورت رسمي و در سطحي وسيع از طرف كشور عربستان سعودي انگيزه‏اي شد تا نگارنده به مطالعه آن پرداخته و ضمن دقت در آن نكاتي را كه پيش روي داريد با عنوان نقد و بررسي اين ترجمه عرضه بدارد .

2) اشكالات ترجمه محدث دهلوي

1- يكي از اشكالات اين ترجمه، تفاوت و ناهمساني در ترجمه كلمات و واژه‏هاي پركاربرد قرآني است . تا جايي كه واژه پراستعمال و قابل فهمي مثل «العالمين‏» نيز كه در اكثر ترجمه‏ها از قديم و جديد به جهانيان ترجمه شده و ترجمه مناسب و قابل قبولي نيز مي‏باشد، از اين ناهمساني و تفاوت در ترجمه مصون نمانده است . اين كلمه در سور حمد: 1، اعراف: 80، انعام: 90، انبياء: 91 و 107، فرقان: 1، عنكبوت: 18 و صافات: 71 عالمها، در انعام: 86 اهل زمان، در سوره‏هاي مائده: 115 و شعراء: 165 اهل عالم، در سوره مائده: 20 عالميان و در آل عمران: 108 مردمان ترجمه شده است . غريب‏تر آنكه اين كلمه در سوره الحجر: 70 به غريبان برگردان شده است .

2- در آيه 62 از سوره بقره «ان‏الذين آمنوا والذين هادوا و النصاري و الصابئين من آمن بالله و اليوم الآخر . . .» ; واژه صابئين را به بي‏دينان ترجمه نموده است; اينچنين: «هر آئينه آنانكه مسلمان شدند و آنانكه يهود شدند و نصاري و بي‏دينان هر كه از ايشان ايمان آورد بخدا و بروز واپسين . . .» ; ولي همين واژه در آيه 69 سوره مائده و آيه 17 از سوره حج «ستاره پرستان‏» معنا شده است . اين چندگانگي در مواردي ديگر نيز از اين ترجمه وجود دارد

شايان ذكر است كه هر دو ترجمه يعني هم بي‏دينان و هم ستاره‏پرستان در برابر واژه صابئين بنا بر آنچه اهل تحقيق نسبت‏به صابئان مي‏گويند، ناصحيح و خلاف واقع است; زيرا صابئان نه ستاره‏پرست‏بوده‏اند و نه بي‏دين [1].

3- آيه «الحق من ربك فلاتكونن من الممترين‏» [بقره: 147] چنين ترجمه شده است: «اين درست است از پروردگار تو، پس مباش از شك آرندگان‏» . اشكال اين ترجمه در اين است كه كلمه «الحق‏» كه در اين آيه مبتدا مي‏باشد به خبر تبديل شده و يك مبتداي محذوف در ترجمه اضافه گرديده است . همين اشتباه در ترجمه آيه 60 از سوره آل عمران تكرار شده، در آنجا آيه «الحق من ربك فلا تكن من الممترين‏» چنين ترجمه شده: «اين سخن راست است از پروردگار تو . پس مباش از شك آرندگان‏» . در هر دو مورد گويا چنين جمله‏اي ترجمه شده است: هذا حق من ربك و يا هذا الكلام حق من ربك; در حالي كه ترجمه صحيح آيه چنين است: حق از آن پروردگار توست . پس از شك آرندگان مباش .

4- مترجم آيه 61 سوره آل عمران يعني آيه مربوط به مباهله را اينگونه ترجمه كرده است: «پس هر كه مكابره كند، با تو درباره عيسي بعد از آنچه آمد بتو از دانش پس بگو بيائيد تا بخوانيم فرزندان خود را و فرزندان شما را و زنان خود را و زنان شما را و ذات‏هاي خود را و ذات‏هاي شما را، پس همه بزاري دعا كنيم پس لعنت‏خدا گوئيم بر دروغگويان‏» .

اشكال عمده اين ترجمه كه شايد به عمد هم صورت پذيرفته باشد، ترجمه «انفسناو انفسكم‏» به «ذات‏هاي خود و ذات‏هاي شما» است; در حالي كه در اينجا نفس به معناي ذات نيست; گرچه در جاهاي ديگر به اين معنا بكار رفته باشد . زيرا پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم خود دعوت كننده به مباهله بوده‏اند و درست نيست انسان خويشتن را دعوت نمايد و لزوما بايد داعي غير از مدعو باشد; بعلاوه آنگونه كه مفسران فريقين آورده‏اند، پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم پس از نزول اين آيه براي مباهله، علي، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام را با خود به محل موعود آوردند . طبق روايت طبري، پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم اين چهار تن را با خود براي مباهله انتخاب كرد . شيخ طوسي (ره) در تفسير تبيان در اين‏باره مي‏گويد: «رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم علي عليه السلام را به منزله نفس خويش معرفي كرد; زيرا او مصداق «انفسنا» بود، چرا كه بلاخلاف مراد از ابنائنا را حسن و حسين و مراد از نسائنا را فاطمه عليها السلام و مراد از انفسنا را خويشتن و علي مي‏دانسته است; چه اين روشن و مسلم است كه جز آنها كسي ديگر در مباهله حضور نداشته‏اند» .

شيخ طبرسي در مجمع البيان در تفسير «انفسنا» آورده است كه مراد از آن فقط علي عليه السلام است و جايز نيست كه از آن خود رسول الله صلي الله عليه و آله وسلم اراده شده باشد; زيرا آن حضرت فراخوان بودند و درست نيست كه انسان خودش را فرا خواند و اگر پذيرفتيم كه مراد از انفسنا، كسي غير از رسول‏الله صلي الله عليه و آله وسلم باشد، قطعا مصداق و مرجع آن علي عليه السلام خواهد بود; زيرا كسي ادعا نكرده كه بجز رسول الله، علي، فاطمه و دو فرزندشان حسن و حسين عليهم السلام شخص ديگري در مباهله شركت داشته است . عمده مفسران فريقين همين قول را در تفسير آيه ذكر كرده‏اند .

اصحاب لغت نيز از جمله معاني نفس را برادر و دوست گفته‏اند . بنابراين انفسنا را در آيه بايد بگونه‏اي معنا كرد كه بين داعي و مدعو فرق گزارده و با آنچه در شان نزول آيه اتفاق افتاده است و نيز آنچه اغلب مفسرين فريقين بر آن هستند، سازگار باشد; يعني بايد گفت: معناي «انفسنا و انفسكم‏» نزديكان ما و نزديكان شما يا برادران ما و برادران شما و يا عزيزانمان و عزيزانتان است [2].

5- در ترجمه آيه «شهدالله انه لااله الا هو و الملائكة واولوالعلم قائما بالقسط، لااله الا هوالعزيز الحكيم [آل‏عمران‏18] چنين آمده: «گواهي داد خدا آنكه نيست هيچ معبود برحقي مگر او و گواهي دادند فرشتگان و خداوندان دانش در آن حال كه خدا تدبيركننده عالم است‏بعدل، نيست هيچ معبود بر حقي مگر او . غالب استوار كار است‏»

اين ترجمه نارسا و بلكه ناصحيح است; چون قائما بالقسط حال براي الله مي‏باشد; براين‏اساس در ترجمه صحيح آن بايد گفت: خداي يگانه كه پيوسته دادگر است گواهي داد كه . . .

6- در ترجمه آيه «بلي ان تصبروا و تتقوا و ياتوكم من فورهم هذا يمددكم ربكم بخمسة آلاف من الملائكه مسومين [آل‏عمران 125] چنين آمده كه: «بلي اگر صبر كنيد و پرهيزگاري نماييد و بيايند كافران بسوي شما باين جوش خود امداد كند شما را پروردگار شما به پنج هزار كس از فرشتگان نشان‏مند كرده‏» .

ترجمه كلمه مسومين با توجه به قرائت مشهور به «نشان‏مند كرده‏» درست نيست; چون در قراءت مشهور كه قرآن موجود نيز با اين قراءت موافق است، مسومين به كسر واو خوانده شده و نه به فتح واو .

طبرسي در مجمع‏البيان آورده است كه ابوالحسن گفته است: «كساني كه مسومين را با كسره خوانده‏اند، از آن روست كه فرشتگان اسبهاي خود را نشان زده بودند و كساني كه با فتحه خوانده‏اند، از آن روست كه آنان نشان خورده بودند . . .» علي‏بن‏عيسي گفته است: آنان كه قراءت با كسره را اختيار كرده‏اند، از آن جهت است كه اخباري چند وارد است كه آنان اسبان خود را نشان زده بودند و رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم فرمودند: شما نيز نشان بزنيد، زيرا فرشتگان نشان زده‏اند [3].

ترجمه كلمه «من فورهم‏» به «اين جوش خود» نيز در آيه بسيار نامفهوم و نارسا و نامانوس است .

7- «ليس لك من الامر شي‏ء اويتوب عليهم اويعذبهم فانهم ظالمون‏» [آل عمران 128] را اينچنين ترجمه كرده است: نيست ترا از اين كار چيزي يا به مهرباني توبه ايشان را مي‏پذيرد يا غالب كند ايشان را زيرا كه ايشان ستمكارند» .

دو اشتباه عمده در اين ترجمه رخ داده است: اول اينكه در ترجمه قسمت اول آيه از اين نكته غفلت‏شده كه «تاب‏» اگر با «علي‏» استعمال شود به معناي «غفرله و رجع عليه بفضله‏» ، يعني آمرزش و رحمت را از سرگرفتن است و نه به معناي قبول توبه . اشتباه دوم در ترجمه «اويعذبهم فانهم ظالمون‏» رخ داده است كه به معناي «غالب كند ايشان را» ترجمه شده است; در حالي كه «يعذبهم‏» به معناي «عذاب كند» مي‏باشد و هيچ گونه مناسبتي با «غالب كند» ندارد .

ترجمه صحيح آيه چنين است: «يا بخشش و آمرزش خويش را با ايشان از سر مي‏گيرد و يا ايشان را عذاب مي‏نمايد، چرا كه ايشان ستمكارند» .

8- حواشي در اين ترجمه فراوان به چشم مي‏خورد و اين حواشي كه گاهي تحت تاثير ديدگاههاي خاص مترجم آورده شده‏اند، بسيار نامناسب و از ديگر اشكالات وارده بر اين ترجمه است; بعنوان نمونه از حواشي مترجم به هنگام ترجمه آيه 24 سوره نساء يعني همان آيه مربوط به متعه و ازدواج موقت مي‏توان نام برد . در حاشيه شماره 4 ايشان بر اين آيه در توضيح جمله «ان تبتغوا باموالكم محصنين غيرمسافحين‏» آورده است: «نكاح صحيح آن است كه مهر باشد و مؤبد باشد بحسب ظاهر زيرا كه چون حاجت جماع هميشه است و احصان بدون عقد مؤبد حاصل نشود و الله اعلم‏» .

روشن نيست مترجم اين معنا را كه نكاح صحيح آن است كه مهر باشد و مؤبد باشد، از كجاي آيه استفاده كرده و قسمت‏بعد آيه كه طبق نظر فريقين مربوط به نكاح متعه مي‏باشد، [4] چگونه با اين حاشيه قابل توجيه است .

9- در آيه 163 از سوره النساء كلمه «اسباط‏» را كه پس از نام حضرت يعقوب آمده، به «نبيرگان‏» ترجمه كرده است; ولي در آيه 140 بقره و 84 آل عمران اين كلمه را به «نبيرگان او» و «نبيرگان وي‏» و در آيه 136 بقره آنرا به «ذريت‏يعقوب‏» برگردان كرده است . گويا در سوره نساء اسباط به معناي مطلق نبيرگان ولي در ديگر موارد مراد از آن فقط نبيرگان و ذريه حضرت يعقوب‏اند; در حالي كه در هر چهار مورد اين كلمه پس از نام يعقوب آمده و قطعا مراد از آن در همه اين موارد يكسان است .

10- آيه 55 از سوره مائده «انما وليكم الله و رسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلاة و يوتون الزكاة و هم راكعون‏» يعني همان آيه ولايت كه طبق روايات فراوان فريقين درباره صدقه دادن حضرت علي عليه السلام در حال نماز نازل شده [5]، از ديگر آياتي است كه مترجم در ترجمه آن دچار خطا شده، و برخلاف روش خويش كه معمولا در اينگونه موارد حاشيه‏اي مي‏نگارد، بدون كوچكترين اشاره به جريان نزول آيه عمدا جمله حاليه «وهم راكعون‏» را بصورت غيرحاليه ترجمه نموده است . ترجمه وي چنين است: «جز اين نيست كه دوست‏شما خداست و رسول او و مؤمناني كه بر پاي دارند نماز را و مي‏دهند زكات را و ايشان پيوسته نماز گزارند» .

ترجمه كلمه ولي به دوست در اين آيه تحت تاثير گرايش كلامي مترجم است .

11- حاشيه مترجم بر ترجمه آيه 67 از سوره مائده «يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمك من الناس ان الله لا يهدي القوم الكافرين‏» از ديگر مواردي است كه با آنچه در تفاسير فريقين از صحابه بزرگي مانند ابن مسعود، ابي‏سعيد خدري رزين‏بن‏عبدالله، ابي‏بن كعب و ديگران نقل كرده‏اند ناسازگار است [6].

مترجم آيه را چنين ترجمه كرده: «اي پيغامبر برسان آنچه فرود آورده شده است‏به سوي تو از جانب پروردگار تو و اگر نكردي، نرسانده باشي پيغام خدا را و خدا نگاه دارد تو را از مردمان . هر آئينه خدا راه نمي‏نمايد گروه كافران را» سپس در پاورقي جمله «و ان لم تفعل‏» را اينگونه توضيح داده است: «يعني اگر يك آيه هم نرساندي و الله‏اعلم‏» .

12- در برخي موارد مترجم فاعل يك فعل را كه ضمير مستتر بوده، ظاهر نموده و به اين وسيله موجب عدم شناخت فاعل و احيانا اشتباه در تطبيق آن و باعث قطع ارتباط فقرات قبل و بعد آيه شده است; مانند آيه 189 سوره اعراف: «هوالذي خلقكم من نفس واحدة و جعل منها زوجها ليسكن اليها، فلما تقضاها حملت‏حملا خفيفا فمرت به فلما اثقلت دعوا الله ربهما لئن آتيتنا صالحا لنكونن من الشاكرين‏» كه در ترجمه آن آورده است: «اوست آنكه پيدا كرد شما را از يك شخص و پيدا كرد از آن يك شخص زنش را تا آرام گيرد با وي، پس چون جماع كرد مردي با زن خود، بار گرفت‏باري سبك، پس آمد و رفت كرد بآن بار سبك بعد از آن، چون زن گران بار شد، هر دو دعا كردند بجناب پروردگار خويش كه اگر فرزندي شايسته بدهي ما را، باشيم از شكركنندگان‏» .

همانگونه كه ملاحظه مي‏شود، در ترجمة «فلما تغشاها» فاعل را مردي ذكر كرده; در حالي كه كاملا مشخص است كه فاعل آدم عليه السلام است و اگر «مردي‏» را از اين ترجمه حذف كنيم، معنا روشن‏تر و ارتباط قبل و بعد آيه در ترجمه نيز محفوظ مي‏ماند .

ترجمه «خلق‏» به «پيدا كرد» در اين آيه نيز به رسايي آفريد و يا خلق كرد نيست .

13- آيه «خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزكيهم بها وصل عليهم ان صلاتك سكن لهم والله سميع عليم‏» [توبه 103] اينگونه ترجمه شده است: «بگير از اموال ايشان زكوة را تا پاك‏سازي ايشان را و با بركت‏كني ايشان را بآن و دعاي خير كن براي ايشان هر آئينه دعاي تو سبب آرامش است ايشان را و خدا شنواي داناست‏» .

همانطور كه ملاحظه مي‏شود، در اين ترجمه جمله وصفي «تطهرهم و تزكيهم بها» به گونه سببي ترجمه شده است و گويا آنرا جواب فعل امر خذ دانسته است; در حالي كه اين جمله وصفي است و ترجمه صحيح آن چنين مي‏باشد: «از اموال ايشان زكاتي كه آنان را با آن پاك مي‏سازي و با بركت مي‏كني بگير» .

14- آيه «و ان اقم وجهك للدين حنيفا ولاتكونن من المشركين‏» را اينچنين ترجمه كرده است: (و فرموده شد آنكه راست كن روي خود را براي دين حنيف و هرگز مباش از مشركان).

همانگونه كه پيداست، در اين ترجمه كلمه «حنيفا» صفت‏يا قيد براي «الدين‏» گرفته شده است; در حالي كه اين نادرست است و اين كلمه حال براي فاعل «اقم‏» مي‏باشد; بنابراين منظور قرآن در اين آيه رويكرد به دين با حالت‏حق‏گراي‏ست و نه پذيرش دين حنيف . همين اشتباه در ترجمه قسمت اول از آيه 30 سوره روم نيز تكرار شده است .

ترجمه صحيح آيات فوق چنين است: «پس راست كن روي خود را با حالت‏حق‏پذيري بسوي دين‏» .

15- در ترجمه آيه «و لااقول للذين تزدري اعينكم لن يؤتيهم الله خيرا الله اعلم بما في انفسهم اني اذا لمن الظالمين‏» [هود 31] آورده است: «و نمي‏گويم آنان را كه بخواري مي‏نگرد بديشان چشمهاي شما كه نخواهد داد خدا بديشان هيچ نعمتي . خدا داناتر است‏بآنچه در ضميرهاي ايشان است . هر آئينه من آنگاه از ستمكاران باشم‏» .

در آيه مذكور برخلاف آنچه مترجم آورده است، لام در «للذين‏» لام مجاوزه و به معناي «عن‏» مي‏باشد و معمولا به، درباره در حق و مانند آن ترجمه مي‏شود; بنابراين ترجمه درست آيه اينگونه است: «و نمي‏گويم درباره آنان كه چشمهاي شما آنها را به خاري مي‏نگرد . . .» .

16- عدم اتخاذ يك روش يكسان در اظهار فاعلهاي مستتر از ديگر اشكالات قابل ذكر در اين ترجمه است . مترجم گاه فاعل را ظاهر نموده و آنرا در ترجمه اضافه كرده; بدون آنكه آنرا از ديگر كلمات متمايز سازد; بعنوان نمونه ترجمه آيات 27 و 29 از سوره نمل «قال سننظر اصدقت ام كنت من الكاذبين‏» را چنين آورده است: (گفت‏سليمان خواهيم ديد آيا راست گفتي يا هستي از دروغ‏گويان).

17- برخي از اشكالات املايي نيز در اين ترجمه مشهود است; از جمله در پاورقي ص 780 «پايمال‏» را «پائمال‏» و در پاورقي شماره 2 ص 839 «بدحال نشد» را، «بدحال نه شد» نوشته است . نيز در ص 185 در ترجمه آيه 119 از سوره مائده «اين است‏» با حذف الف يعني بصورت «اين ست‏» نگاشته شده است و باز در همان ص 185 در ترجمه آيه 118 «تويي‏» با حذف يك يا يعني بصورت «توي‏» نوشته شده است . همينطور در پاورقي ص 158 «بيفكند» به شكل «بيفنگند» كتابت‏شده است .

منابع

1) در اين‏باره رجوع كنيد به مقالات: صابئين اهل كتابند، از استاد محمد محيط طباطبايي، يادنامه استاد شهيد مرتضي مطهري، ج 2 ص 48- 60 سازمان انتشارات و آموزشي انقلاب اسلامي و صابئين موحدين از ياد رفته سيدقاسم ياحسيني، كيهان فرهنگي سال ششم شماره 7 مهرماه 1368 .

2) رجوع شود به تفاسير مختلف فريقين ذيل آيه مزبور از جمله: الكشاف 1/368 ، الدرالمنثور 2/231، مجمع‏البيان‏2/579 و الميزان 3/229 .

3) مجمع‏البيان، ذيل آيه .

4) رجوع كنيد به تفاسير مختلف ذيل همين آيه از جمله: الكشاف 1/498، الدرالمنثور 2/482 و مجمع‏البيان 3/44 .

5) رجوع كنيد به: الدرالمنثور 3/105، الكشاف 1/649 و مجمع‏البيان 3/263 .

6) رجوع كنيد به: الدرالمنثور 3/117 .

/ 1