سیره اقتصادی امام علی (علیه السلام) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سیره اقتصادی امام علی (علیه السلام) - نسخه متنی

سید رضا حسینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سيره اقتصادى امام على (ع)

سيد رضا حسيني

مقدمه

لغت شناسان براى واژه «سيره» معانى پرشمارى همچون روش ، راه ، سنت ، عادت ، خوى ، اخلاق ، رفتار ، مذهب و انتظام ، برشمرده اند . (1) معناى اصطلاحى اين واژه در واژه هاى مرکبى مانند « سيره نبوى »، عبارت از «تاريخچه زندگانى» است. آن گاه که اين واژه براى گونه اى ويژه از سيره ، مانند «سيره سياسى» ، استعمال شود ، تحليل نوع رفتار و روش نيز در معناى آن ملحوظ مى گردد . بر اين اساس معناى «سيره اقتصادى» در عنوان اين مقاله عبارت است از بررسى تحليلى ـ تاريخى رفتارهاى اقتصادى است . يکى از ويژگى هاى اين مفهوم اختصاص آن به پديده ها و رفتارهاى اقتصادى اى است که در محدوده زندگى فرد اتفاق افتاده اند . از اين رو بررسى ، انديشه هاى اقتصادى فرد ، اساسا از شمول اين عنوان خارج خواهند بود . و بدين ترتيب ، موضوع بحث اين مقاله بررسى و تحليل پديده ها و رويدادهاى اقتصادى در زندگانى امام على عليه السلام مى باشد .

از آنجايى که اين موضوع بر اساس تقسيمات متعارف علم اقتصاد ، از نوع مباحث اقتصاد خردى است . و رفتارهاى خرد اقتصادى به دو دسته اصلى: رفتار توليدکننده ، و رفتار مصرف کننده تقسيم مى گردند . مطالب اين مقاله نيز در دو بخش؛ سيره امام على عليه السلام در توليد و کسب درآمد ، و سيره امام على عليه السلام در مصرف و تخصيص درآمد تنظيم مى گردد .

تحليل رفتارهاى اقتصادى ، پايه و اساس علم اقتصاد نوين را تشکيل مى دهند . و به همين جهت بسيارى از اقتصاددانان ماهيت علم اقتصاد را مطالعه همين رفتارها دانسته اند . مثلا « آلفرد مارشال » ، در يک تعريف ، « مى گويد: « اقتصاد ، عبارت است از مطالعه بشر در زندگى شغلى و حرفه اى . » (2) و در تعريف ديگر مى گويد: علم اقتصاد ، بررسى کردارهاى انسان در جريان عادى زندگى اقتصادى يعنى کسب درآمد و تمتع از آن براى ترتيب دادن زندگى است » . (3) در تعاريف « لو دويگ وان ميزز » ، « رابينز » و « ساموئلسن » نيز بر نقش محورى رفتارها در ماهيت علم اقتصاد تأکيد شده است .

تحليل رفتارهاى اقتصادى از آن جهت براى اقتصاد دانان اهميت داد که آنان را در دست يابى به تئوريهايى جهت تفسير و پيش بينى پديده هاى اقتصادى يارى مى دهد . يکى از دشواريهاى که اقتصاد دانان همواره در تحليل رفتار افراد با آن مواجه بوده اند اختلاف برداشت ها درباره مهفوم « انسان اقتصادى » (4) است . اين مشکل از آنجا ناشى مى شود که « انسان اقتصادى » يک مفهوم انتزاعى است . و طبعا در انتزاع چنين مفهومى ديدگاههاى ارزشى نقش انکار ناپذيرى دارند . و به همين جهت هر نوع مدلى که از انسان اقتصادى طراحى مى شود ، در واقع نمونه تجسم يافته عقايد ، آرمانها و ارزشهاى فردو يا مکتبى است که آن را ارائه نموده است .

امروزه ، اين واقعيت که انسان اقتصادى مفروض در تحليلهاى علم اقتصاد جديد ، بيش از آنکه حاکى از واقعيت رفتار آدمى باشد ، بازتاب ايدئولوژى ليبراسيم است ، بيش از گذشته آشکار شده است . چنانکه « دايک » ـ اقتصاددان آمريکايى ـ مى گويد:

« در نظريه بازار ، بايدها زير پوشش اصطلاح معروف آن يعنى انسان اقتصادى عاقل پنهان مى شود؛ و مسئله واقعى در اين نظريه ، پذيرفتن قوانين است ، نه آنکه آيا تأييد تجربى دارند يا نه؟ و در هر حال ما بايد مؤيد قوانين باشيم » (5)

پروفسور فرگوسن نيز عليرغم اصرار زيادى که بر ادعاى اثباتى بودن تحليل هاى اقتصادى نئوکلاسيک داشت ، پس از يک مشاجره طولانى به اين واقعيت اعتراف نمود و گفت:

« قبول نظريه اقتصادى کلاسيک جديد امرى است اعتقادى ، من شخصا چنين اعتقادى دارم » (6)

نظريه هاى اقتصاد جديد ، در تحليل رفتارها ، عموما مبتنى بر اين فرض است که انسان عاقل اقتصادى تنها از انگيزه نفع شخصى تأثير مى پذيرد . و نفع شخصى هم ، براى مصرف کننده عبارت است از حداکثر ساختن رضايت خاطر حاصل از مصرف کالاها و خدمات ، و براى توليد کننده عبارت است از حداکثر ساختن سود حاصل از فروش توليدات (7) .

اکنون ، بيش از دو قرن ، از آغاز پيدايى و تکامل تدريجى اين نظريه ها مى گذرد ، اما با گذشت زمان نارسايى آنها هر روز بيشتر از پيش ظاهر مى گردد . مشکلات ديرينه بشر مانند فقر ، جهل ، ظلم ، تبعيض و نا امنى نه تنها بر طرف نشده بلکه به دليل اسراف و زياده خواهى و شاد خوارى جوامع سرمايه دارى ، محيط زيست انسان نيز به شدت به مخاطره افتاده است . با اين حال جامعه بشرى هنوز راه حل فائق آمدن بر اين مشکلات را پيدا نکرده است . و امروزه بشريت بيش از گذشته به دنبال تصورى از انسان مى گردد که جامع آرمانها و کمالات مطلوب او بوده و بتواند ، اعمال و رفتار خود را بر اساس چنين الگوى نمونه اى تنظيم کند . ولى آيا مى توان به مفهومى از انسان و قاعده رفتارى او دست يافت که رفاه مادى و تعالى معنوى و رشد و عدالت را در کنار هم تضمين کند؟ آيا چنين مفهومى تا کنون مصداق عينى هم داشته است؟ در صورت وجود ، رفتار اقتصادى او چگونه بوده است؟

اين مقاله با بررسى سيره اقتصادى امام انسانيت ، حضرت على بن ابى طالب عليه السلام به دنبال پاسخگويى به اين سؤال ها است . اگر بازدهى زياد با کمترين هزينه ، همراه با توزيع عادلانه و رعايت قوانين و مقررات ، را به عنوان معيارى براى موفقيت اقتصادى در نظر بگيريم . بدون ترديد امام على عليه السلام ، در رأس قله چنين موفقيتى قرار گرفته است . او فعاليت هاى اقتصادى خود را از نقطه صفر ، آغاز مى کند . ولى پس از مدتى با کد يمين و عرق جبين و عقل سليم به چنان سطحى از درآمد دست مى يابد که مخارج صدها خانواده را کفايت مى کند . اکتساب چنين درآمدى فقط يک بال موفقيت اوست و معناى آن تنها در صورتى کامل مى شود که در کنار ارائه عادلانه ترين و انسان دوستانه ترين توزيع درآمد توسط امام ، ملاحظه شود

عظمت موفقيت اقتصادى امام على عليه السلام ، بيشتر ، از اين ناحيه است که بر مبناى انسان شناختى کاملا متفاوتى از آنچه در دنياى امروز مطرح است ، به دست آمده است . در نگاه او انسان بنده خدا و جانشين او بر روى زمين است و سعادت حقيقى او نه در تمتع و کسب سود مادى بيشتر ، بلکه در جلب رضايت پروردگار است . قاعده اساسى در رفتار امام عليه السلام ، کسب رضايت خداوند است . براى او هر کارى که رضايت خدا را در پى داشته باشد عاقلانه است ، هر چند که سختى و مشقت بيشترى داشته باشد . چنانکه امام باقر عليه السلام ، درباره او مى فرمايد:

« هيچگاه ميان دو کار که هر دو موجب رضايت پروردگارند ، قرار نگرفت ، مگر آنکه دشوارترين آن دو بر بدنش را انتخاب نمود » (8)

امام على عليه السلام با رفتار خود نشان مى دهد که چگونه مى توان ، از راهى غير از دنياطلبى ، دنيا را آباد نمود . او به بشريت مى آموزد که جامعه مطلوب و آرمانى او چگونه و از چه راهى ساخته مى شود . شيوه رفتارى او براى فرد مسلمان حائز اهميت بيشترى است . زيرا از ديدگاه فرد مسلمان ، على عليه السلام انسان کامل و مظهر عاليترين جلوه ارزشهاى اسلامى است . و چنانکه رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود (9) ، راه او؛ همان صراط مستقيمى است که خداوند براى سعادت انسان قرار داده است .

اين تحقيق موفقيت اقتصادى امام عليه السلام و شيوه رفتارى او را به منظور دست يابى به الگوى رفتار اقتصادى ايده آل اسلامى بررسى خواهد نمود . در اينجا با ذکر چند نکته کلى اين مقدمه را به پايان مى بريم .

1.هر چند که اين تحقيق نهايت کوشش خود را براى استخراج نصوص تاريخى و روايى مربوطه به کار گرفت ، اما مع الأسف حافظه تاريخ رفتارهاى اقتصادى امام عليه السلام را به طور کامل ضبط نکرده است و اين محدوديت در مورد سالهاى انزواى سياسى امام عليه السلام بيشتر به چشم مى خورد اما اين وجود ، نصوص تاريخى موجود از غناى لازم براى استخراج الگوى رفتارى امام عليه السلام برخوردارند .

2. شناخت حقيقت رفتارهاى اقتصادى امام عليه السلام نيازمند ، تحقيق ، تتبع و بضاعت علمى بيشترى است . به ويژه آنکه اين بعد از شخصيت آن امام بزرگ تا کنون به طور مستقل و جامع مورد مطالعه قرار نگرفته است . بنابراين آنچه در اين تحقيق مى آيد . تنها در حد پيش درآمدى براى ورود به اين بحث است .

3. يکى از ايرادهايى که معمولا در چنين مباحثى مطرح مى شود ، آرمانى و ايده آل بودن و در نتيجه غير قابل تعميم بودن شيوه رفتارى انسانهاى کامل است . در پاسخ به اين ايراد بايد گفت:

اولا: اتخاذ الگوهاى آرمانى براى تحليل و ارزيابى رفتارها يک ضرورت علمى است و غرض دانشمندان از اين کار به هيچ وجه عموميت داشتن اين الگوها نبوده ، بلکه صرفا اتخاذ يک چارچوب منطقى براى تجزيه و تحليل رفتارها و آثار و پيامدهاى آنها مورد نظر آنهاست . « ماکس وبر » و « فريتز مک لاپ » صراحتا از مفهوم انسان اقتصادى به عنوان نوع آرمانى ياد مى کنند . (10) آلفرد شولتز درباره اهميت اين نوع آرمانى گفته است:

« نوع ايده آل نه تنها به عنوان يک مفهوم بنيادين براى يک دانشمند اجتماعى و يک تاريخ دان به حساب مى آيد ، بلکه نوع ايده آل به عنوان يک مفهوم اساسى در انديشه معمول انسانى نسبت به تجربيات روز مره اش و در ارتباط با سايرين مطرح مى باشد . . . و لذا ساختار و مدلها و موضوعات در علوم اجتماعى ( بر اساس تجربه معمول ما به کمک اين مدلها و از عينيت اجتماعى به کمک اين مدلها مى باشد . . . نه تنها دانشمندان بلکه همه مردم با کمک انواع آرمانى مى انديشند و زندگى روزمره خود را مى گذرانند » (11)

نمونه عينى الگوهاى آرمانى در تحليل رفتارهاى اقتصادى ، الگوى رقابت کامل است که فروض آن هيچگاه تحقق عينى نداشته اند . بنابراين اگر هم چنين ايرادى وجود داشته باشد ، منحصر به الگوى آرمانى انسانهاى کامل نيست .

ثانيا: نمونه ايده آل در هر مکتبى مطابق عقايد و ارزشهاى مورد قبول همان مکتب ساخته مى شودو بالطبع در مکتب اسلام که رسالت اصلى آن تکامل همه جانبه همه انسانها است ، رفتار انسانهاى کامل مانند امام على عليه السلام ، براى اتخاذ چنين نمونه اى کاملا مناسب است . به ويژه آنکه آن حضرت در احاديث رسولخدا صلى الله عليه وآله با عناوينى چون؛ امام المسلمين ، سيد المسلمين ، يعسوب المؤمنين ، خير البشر و . . .معرفى گرديده است .

ثالثا : موارد غير قابل تعميم در رفتار امام عليه السلام ، يا صراحتا توسط خود ايشان بيان گرديده و يا با مقايسه آنها با انديشه و گفتار حضرت قابل شناسايى است . و اين جهت حتى الإمکان در تحقيق حاضر ملاحظه گرديده است .

4.يکى از ملاحظاتى که در استخراج الگوى ايده آل اسلامى از رفتار اقتصادى اميرالمؤمنين عليه السلام بايد در نظر گرفته شود ، امکان دخالت شرايط زمانى و موقعيت هاى اجتماعى در رفتارهاى ويژه آن حضرت است . به منظور رعايت اين ملاحظه ، اين تحقيق در موارد لزوم رفتار امام را با سنت پيامبر صلى الله عليه وآله و سائر ائمه معصومين عليه السلام و يا با سنت گفتارى خود ايشان مقايسه نموده است .

بخش اول: سيره امام على عليه السلام در توليد و کسب درآمد

مقاطع مختلف زندگى امام على عليه السلام داراى شرايط کاملا متفاوتى بوده وبالطبع سيره اقتصادى ايشان نيز به ويژه در توليد و کسب درآمد در طول اين مقاطع گوناگون بوده است . از اين رو ، سيره توليد و کسب درآمد امام را در ضمن چند دوره؛ از دوره هاى زندگانى حضرت بررسى مى کنيم .

.1 دوره تولد تا هجرت

امام على عليه السلام در روز جمعه ، سيزدهم ماه رجب ، سى سال پس از عام الفيل در کعبه مکرمه ديده به جهان گشود . (12) سال ميلاد آنحضرت مقارن بود با سرآغاز نويد رسالت پيامبر عظيم الشأن اسلام از طريق رمزه سنگ ها و درختان و مشاهده انوار آسمانى و به خاطر اين دو مناسبت رسول خدا صلى الله عليه وآله همواره از آن سال به عنوان خير و برکت ياد مى فرمود . ابوطالب پدر آنحضرت ، با وجود اينکه پس از عبدالمطلب بزرگ خاندان قريش شمرده مى شد و از موقعيت اجتماعى ممتازى برخوردار بوده وضعيت اقتصادى چندان مطلوبى نداشت . در سالهاى آغازين طفوليت امام على عليه السلام که به دليل خشکسالى فقر و تنگدستى ابوطالب شدت يافته بود ، پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله با مشاهده اين موقعيت رقت بار ، پيشنهاد نمود هر يک از برادران ابوطالب تکفل يکى از فرزندان او را به عهده بگيرند و خود نيز سرپرستى على عليه السلام را تقبل نمود و بدين ترتيب تقدير الهى بر اين قرار گرفت که على عليه السلام در دامن پيامبر صلى الله عليه وآله پرورش پيدا کند (13) پس از آن امام على عليه السلام همواره همراه رسول خدا صلى الله عليه وآله بود تا اينکه خداوند او را به پيامبرى برگزيد . پس از آنکه پيامبر صلى الله عليه وآله بعثت خويش را اعلام فرمود ، امام على عليه السلام اولين کسى بود که به او ايمان آورد و با تمام وجود به دفاع از اسلام پرداخت .

در خلال سالهاى بعثت تا هجرت که پيامبر صلى الله عليه وآله و مسلمانان در نهايت مشقت و تنگدستى قرار داشتند ، امام على عليه السلام نيز در تحمل اين مشکلات با آنان مشارکت داشت و تمامى وقت و امکانات خود را در کاستن از بار مشکلات و پيشبرد اهداف اسلام به کار مى برد . يکى از فرازهاى بسيار سخت اين دوره ، تحريم اقتصادى مسلمانان و محاصره آنها در شعب ابى طالب بود . اين محاصره سه سال طول کشيد و در خلال اين مدت ، مشرکان بر اساس پيمانى که در دارالندوه منعقد کرده بودند ، از هر گونه داد و ستد با مسلمانان خود دارى مى نمودند . شدت اين محاصره به حدى بود که در اثر آن تعدادى از گرسنگى جان باختند و گاه صداى شيون و ناله کودکان ، رقت و دلسوزى برخى از مشرکان را نيز بر مى انگيخت (14) و آنان را به کمک هاى مخفيانه به مسلمانان وادار مى نمود .

نقطه اوج فداکارى امام عليه السلام در اين دوره در حادثه ليلة المبيت به وقوع پيوست . در اين شب مشرکان مکه ، که از تصميم پيامبر صلى الله عليه وآله به هجرت مطلع گرديده بودند ، توطئه قتل شبانه او را طرح ريزى نمودند . خداوند پيامبر را از نقشه شوم آنان آگاه نمود . اما مشرکان ، که از خطر مهاجرت پيامبر صلى الله عليه وآله و مسلمانان به مدينه به خوبى آگاه بودند ، تدابير شديدى براى ممانعت از خروج ايشان اتخاذ کرده بودند و رهايى از حلقه محاصره آنان بدون حيله و نقشه امکان نداشت . نقشه اى که در آن حظات پرخطر بر ذهن رسول خدا صلى الله عليه وآله خطور نمود اين بود که براى سرگرم نمودن دشمن شخص ديگرى را در منزل به جاى خود بگمارد و خود با استفاده از اين فرصت ، مخفيانه از مکه خارج شود . موفقيت اين نقشه بستگى به وجود انسان فداکارى داشت که جان خود را براى محافظت از رسول خدا و جلب رضايت خداوند فدا کند . بدون ترديد پذيرش اين امر ، ايمانى بس سترگ و شجاعتى بى مثال را طلب مى نمود . و عظمت اين ايثار چنان بود که مباهات و تحسين ملائکه خداوند را بر مى انگيخت . امام عليه السلام در آن شب با خوابيدن در بستر پيامبر صلى الله عليه وآله ، اين افتخار بى نظير را نصيب خود يافت . افتخارى که خداى سبحان با نزول آيه « و من الناس من يشيرى نفسه ابتغاء مرضات الله . . . » آن را براى هميشه تاريخ ثبت نمود . نصوص تاريخى فعاليتهاى اقتصادى حضرت را در اين دوره ، به طور خاص ذکر نکرده اند ولى آنچه به طور خلاصه در اين دوره از زندگانى پر برکت آن امام بزرگ به وقوع پيوست کار کردن براى خدا و تحمل رنجها و سختيها تا مرز فدا کردن جان براى جلب رضايت خداوند است . امرى که به حکم وظيفه در اين مقطع ، در جهاد فرهنگى و سياسى به وقوع پيوست و در مقاطع بعد چنانکه خواهيم گفت در عرصه اقتصادى نيز پديدار شد .

.2 دوره هجرت تا وفات پيامبر صلى الله عليه وآله

به هنگام هجرت مسلمانان از مکه به مدينه ، 24 سال از عمر شريف امام على عليه السلام مى گذشت ، و چنانکه گفتيم ، تا آن زمان امام عليه السلام پيوسته ملازم رسول خدا صلى الله عليه وآله بود و در حقيقت مهمترين اشتغال ايشان وزارت رسول الله صلى الله عليه وآله بود . اما در اين دوره به دليل تغيير شرايط سياسى ، اجتماعى مسلمانان و شرايط جغرافيايى و طبيعى مدينه و وارد شدن امام به مرحله جديدى از زندگى خانوادگى ، کم کم فعاليتهاى اقتصادى امام عليه السلام نيز آغاز گرديد .

پس از آنکه ، حضرت در سال نخست هجرى تشکيل خانواده داد ، اولين مسأله اى که بايد مشخص مى گرديد .

تقسيم کار بين اعضاى خانواده بود . وقتى که امام على عليه السلام و فاطمه عليها السلام از رسول خدا صلى الله عليه وآله درباره اين مسئله سوال کردند ، آن حضرت کارهاى منزل مانند ، نظافت ، پخت و پز ، آسياب کردن ، خمير کردن و پخت نان را بر عهده حضرت فاطمه عليها السلام و کارهاى بيرون منزل مانند تهيه هيزم و آب و معاش خانواده را به عهده امام على عليه السلام نهادند (15) . با اين حال امام عليه السلام گاهى در انجام امور منزل نيز فاطمه عليها السلام را يارى مى نمود (16) . چنانکه فاطمه عليها السلام نيز گاهى امام را در وظايف خود مساعدت مى کرد .

امام صادق عليه السلام مى فرمايند .

« کان اميرالمؤمين صلوات الله عليه يحتطب و يستقى و يکنس وکانت فاطمة سلام الله عليها ، تطحن و تعجن و تخبز » . (17)

« اميرالمؤمنين صلوات الله عليه هيزم مى آورد و آب مى کشيد و جارو مى کرد و فاطمه عليها السلام آسياب مى کرد و خمير مى گرفت و نان مى پخت » .

شيخ صدوق نقل مى کند؛ اميرالمؤمنين عليه السلام به مردى از بنى سعد فرمود:

« آيا نمى خواهى برايت از خودم و فاطمه عليه السلام سخن بگويم ، او نزد من بود؛ پس تا بدانجا با مشک آب حمل نمود که اثر آن بر سينه اش ماند ، و به قدرى با آسياب دستى گندم آرد کرد که دستهايش تاول زد ، و به حدى خانه را جارو کرد که لباسهايش رنگ غبار گرفت و آن قدر زير ديگ را روشن مى کرد تا اينکه لباسهايش تيره رنگ گرديد » . (18)

منابع درآمدى اميرالمؤمنين عليه السلام

بررسى راههاى کسب درآمد و تأمين هزينه هاى زندگى ، يکى ديگر از مباحث مهم اقتصاد خانوار است . بر اساس رهنمود پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله وظيفه تأمين معاش بر عهده امام على عليه السلام قرار داشت . ايفاى اين مسئوليت در سالهاى آغازين تشکيل خانواده براى امام عليه السلام آسان نبود . به ويژه آنکه آن حضرت هيچ سرمايه درآمدزايى در اختيار نداشت و به دليل رسالت خطيرى که در حکومت نو بنياد اسلامى به عهده داشت بيشتر ساعات کارى خود را صرف اين کار مى نمود . مهم ترين عاملى که تحمل بار اين مسئوليت را تا حدودى بر امام عليه السلام هموار مى نمود ، ايثار و ساده زيستى اهل بيت آن حضرت بود . ما در آينده الگوى مخارج خانواده امام على عليه السلام را بررسى خواهيم نمود و در اينجا فقط به راههاى کسب درآمد آن حضرت اشاره خواهيم نمود . منابع درآمدى امام عليه السلام در اين دوره را به چند دسته مى توان تقسيم نمود .

1 ـ 1 درآمد ناشى از هداياى مردمى

جمعيت مسلمانان در مدينه از دو گروه انصار و مهاجرين تشکيل مى گرديد . مهاجرين کسانى بودند که با به جا گذاشتن تمامى اموال و املاک خود به همراه پيامبر صلى الله عليه وآله از مکه به مدينه هجرت کرده بودند ، لذا از نظر اقتصادى در نقطه صفر قرار داشتند . انصار گروهى از مردم مدينه بودند که اسلام آورده و نسبتا از تمکن مالى خوبى برخوردار بودند . و ايشان را بدان جهت انصار مى گفتند که با ارشاد رسولخدا صلى الله عليه وآله به يارى برادران مهاجر خود شتافتند و آنان را شريک مال خود قرار دادند . امام على عليه السلام در گروه مهاجران قرار داشت . وقتى که رسول خدا صلى الله عليه وآله به منظور تقويت بنيه اقتصادى مهاجران و تحکيم روابط عاطفى و اجتماعى مسلمانان ، ميان هر يک از مهاجران با يکى از انصار عقد اخوت برقرار نمود . اخوت خويش را به على عليه السلام اختصاص داد . لذا بر خلاف ديگر مهاجران ، امام على عليه السلام هم پيمان اقتصادى خاصى از ميان انصار نداشت .

در سالهاى آغازين هجرت ، زندگى عموم مهاجرين از طريق کمک هاى مالى انصار اداره مى گرديد و به همين منظور رسولخدا صلى الله عليه وآله ميان آنها دو به دو عقد اخوت بسته بود . و اين وضعيت تا زمان گسترش فتوحات اسلامى و خودکفايى نسبى مهاجران ادامه داشت . در اين مقطع به دليل عقد اخوت على عليه السلام و پيامبر صلى الله عليه وآله ، زندگى آن دو بزرگوار به هم گره خورده بود و از اين رو يکى از راههاى تأمين معاش امام على عليه السلام ، هدايايى بود که مردم مدينه به پيامبر صلى الله عليه وآله تقديم مى نمودند . چنانکه گاهى امام على عليه السلام ، نيز متقابلا آن حضرت را از درآمدهاى خود بهره مند مى ساخت . (19)

2 ـ 2 درآمد ناشى از فعاليتهاى اجتماعى

چنانکه گفتيم در زمان حيات رسول خدا صلى الله عليه وآله کار اصلى و عمده امام على عليه السلام مشارکت داوطلبانه در فعاليت هاى بخش عمومى به ويژه شرکت در جهاد و انجام مأموريتهاى محوله از جانب پيامبر صلى الله عليه وآله بود . اين گونه فعاليت ها در اصل ، براى کسب درآمد نبود و تنها به حکم وظيفه و به قصد دفاع از اسلام و پيشبرد اهداف آن صورت مى گرفت . و به همين جهت هيچگاه براى اين اعمال مقاطعه اى ، که حاکى از تعيين مزد باشد ، نقل شده است . اما با اين حال اين کارها گاهى درآمدهاى پيش بينى نشده اى را به دنبال داشت .

يکى از موارد عمده اين درآمدها ، غنايم جنگى بود . پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله معمولا غنايم جنگى را پس از کسر هزينه هاى جانبى و اخراج خمس ، بين مجاهدان فاتح تقسيم مى نمود . امام على عليه السلام در تمام غزوات عصر پيامبر صلى الله عليه وآله حضور داشت و تنها در جنگ تبوک بودکه جانشين پيامبر صلى الله عليه وآله در مدينه بود و نتوانست در جهاد شرکت کند . (20) بنابراين از سال دوم هجرى به بعد يکى از منابع درآمدى امام على عليه السلام ، سهم ايشان از غنايم جنگى بوده است . مقدار درآمدى که از اين ناحيه بدست مى آمد گر چه در مقايسه با غنايم هنگفت دهه 20 و 30 هجرى ناچيز بود اما با توجه به فقرشديد حاکم بر آن زمان بسيار تعيين کننده بوده است . وقتى که رسولخدا صلى الله عليه وآله در غزوه بدر سپاه 313 نفرى اسلام را براى مقابله با مشرکان قريش از مدينه به حرکت در مى آورد . پس از ملاحظه وضعيت رقت بار ايشان براى بهبود وضعيت اقتصادى آنان چنين دعا فرمود:

بار خدايا! « ايشان پيادگانند ، حملشان کن ، پروردگارا ايشان برهنگانند بپوشانشان ، خدايا ايشان گرسنگانند ، سيرشان کن »

پس ، خداوند پيروزى را در روز بدر بر آنان نازل فرمود ، چنانکه هنگام بازگشت ، مردى از آنان نبود مگر آنکه با يک يا دو شتر باز مى گشت و همگى آنان از گرسنگى و برهنگى نجات يافتند » . (21)

در روايتى از امام على عليه السلام نيز نقل شده است که در جنگ بدر يک شتر از بابت تقسيم غنائم ، نصيب من گرديد . (22)

در سالهاى بعد ، دامنه فتوحات اسلامى گسترش بيشترى يافت و تقسيم متوالى غنايم جنگى وضعيت زندگى امام على عليه السلام را بهبود بيشترى بخشيد .

از جمله فعاليت هاى اجتماعى امام عليه السلام مأموريت هاى ويژه اى بود که از جانب رسول خدا صلى الله عليه وآله به ايشان محول مى گرديد و طبق معمول سيره آنحضرت ، کمک هاى مالى را در پى داشت . يکى از موارد عمده اين مأموريتها ، ارسال امام على عليه السلام به سرزمين يمن به منظور دعوت از مردم آنجا به اسلام (23) و سپس براى منصب قضاوت (24) است . در برخى روايات نيز به مأموريت آنحضرت براى جمع آورى خمس معدنى در يمن اشاره شده است . (25) برخى از ديگر مأموريتهاى مهم ايشان عبارتند از: مأموريت براى شکستن بتهاى طائف (26) مأموريت براى پرداخت خسارت به طائفه بنى جذيمه که توسط خالد بن وليد ، قتل و غارت شده بودند (27) ، و مأموريت اعلان برائت از مشرکان در موسم حج (28) .

2 ـ 3 درآمد ناشى از خمس و فيء

در نظام مالى اسلام ، تکليف مالى زکات براى کمک اغنيا به فقرا پيش بينى شده است . اما به دليل حرمت زکات بر بنى هاشم ، امام على عليه السلام از گرفتن زکات محروم بود . قانونگذار اسلام براى نيازمندان بنى هاشم منابع ديگرى مانند خمس و فيء را به جاى زکات قرار داده است . خمس عبارت از يک حق مالى است که بايد از موارد معينى مانند غنايم جنگى و معادن و . . . اخراج شود و فى ء عبارت است از اموالى که بدون جنگ و لشکر کشى از کفار به غنيمت گرفته مى شود . بنا به حکم صريح قرآن کريم يکى از موارد مصرف خمس و فيء خويشاوندان پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله هستند (29) . بر همين اساس رسولخدا صلى الله عليه وآله پس از جمع آورى غنام ، ابتدا خمس را از آن اخراج مى نمودو سهمى از آن را به نزديکان خود از بنى هاشم وبنى عبدالمطلب مى داد (30) . چنانکه در غزوه بدر رسولخدا صلى الله عليه وآله ، يک شتر از بابت خمس به على عليه السلام داد . (31)

پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله غنايم بنى النضير را که بدون جنگ به تصرف درآمده بود بين مهاجران اوليه و 2 تن از انصار تقسيم نمود و اين تقسيم شامل امام عليه السلام نيز گرديد . يکى از موارد عمده تقسيم فيء که به گونه اى به امام عليه السلام نيز مربوط مى شود ، اعطاى زمين هاى فدک توسط رسولخدا صلى الله عليه وآله به فاطمه عليها السلام است . اين زمينها پس از جنگ خيبر ، بدون جنگ به تصرف پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله درآمد و از موارد فيء و ملک خاص آنحضرت به شمار مى آمد . چنانکه در روايات اهل سنت نيز نقل شده است:

وقتى که آيه « وآت ذالقربى حقه » نازل گرديد ، رسولخدا صلى الله عليه وآله فاطمه را خواست و فدک را به او اعطا فرمود (32)

امام عليه السلام در نهج البلاغة با اشاره به اين موضع فرموده است:

« بلى: کانت فى ايدينا فدک من کل ما اظلته السماء ، فشحت عليها نفوس قوم ، و سخت عنها نفوس قوم آخرين ، و نعم الحکم الله » (33)

« آرى در دست ما از آنچه آسمان بر آن سايه افکنده است ، « فدکى » بود که قومى بر آن بخل ورزيدند و قومى ديگر از سر آن گذشتند و بهترين داور خداوند است . »

افزون بر اين ، رسول خدا صلى الله عليه وآله چند مورد از اموال خاص خود را بر فاطمه عليها السلام وقف نمود . مرحوم کلينى اسامى اين موارد را که 7 باغ در اطراف مدينه بوده اند به اين شرح ذکر نموده است .

« الدلال ، و العواف والحسنى و الصافيه و مالأم ابراهيم و الميثب و البرقة » (34)

2 ـ 4 درآمد ناشى از اقطاع

در نظام مالى اسلام ثروتهاى طبيعى مانند زمين هاى موات و معادن ، تحت مالکيت دولت اسلامى است . يکى از شيوه هاى مديريت اين ثروتها در صدر اسلام اقطاع ( واگذارى به بخش خصوصى ) بوده است . رسول خدا صلى الله عليه وآله در موارد متعددى که در کتب تاريخ و سيره به تفصيل ذکر شده است زمين ها و يا معادنى را به برخى از اصحاب خود اقطاع نموده اند . از جمله اين موارد ، اقطاع چند زمين به امام على عليه السلام است . امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

« پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله 4 قطعه زمين به امام على عليه السلام اقطاع فرمود؛ دو زمين به نام فقيرين (35) ، و بئرقيس و الشجرة » (36)

در برخى روايات نيز به اقطاع زمينى در منطقه « ينبع » توسط رسولخدا صلى الله عليه وآله به امام على عليه السلام اشاره شده است (37)

2 ـ 5 درآمد ناشى از کار

چنانکه گفتيم در زمان حيات رسولخدا صلى الله عليه وآله عمده فعاليتهاى امام على عليه السلام در عرصه فرهنگ و سياست بوده وانگيزه کسب درآمد در آنها نقشى نداشته است اما با اينحال گاهى نيز تنگناى معيشت آنحضرت را به عرصه کسب و کار اقتصادى کشانده است . ابونعيم اصفهانى مى گويد .

« کان على عليه السلام إذا لزمه فى العيش الضيق و الجهد أعرض عن الخلق فأقبل على الکسب و الکد » . (38)

« على عليه السلام هر گاه به سختى و تنگناى معيشت گرفتار مى شد از مردم دورى مى گزيد وبه کسب و تلاش مى پرداخت .

در اوايل هجرت که سختى معيشت شدت بيشترى داشت و امام عليه السلام زمينى براى کار کردن روى آن نداشت ، به مقاطعه کارى مى پرداخت . مواردى از اينگونه فعاليت هاى ايشان در کتب سيره نقل شده است ابن شهر آشوب به چندين طريق از محمد بن کعب القرظى نقل مى کند .

« يک بار اميرالمؤمين عليه السلام آثار گرسنگى را در چهره رسول خدا صلى الله عليه وآله مشاهده نمود ، پوستى برداشت و ميان آن را گرد نمود و در گردنش داخل کردو وسطش را با ليف خرما بست و خود ايشان نيز به شدت گرسنه بود ، پس مردى را ديد که به وسيله چرخ از چاه آب بيرون مى کشيد ، به او گفت: آيا مايلى که براى هر دلو يک دانه خرما بدهى؟ گفت : آرى ، پس ، براى او آب بيرون کشيد به قدرى که دستهايش پر از خرما شد ، سپس دلو را رها نموده و آن خرماها را نزد پيامبر صلى الله عليه وآله آورد » . (39)

امام عليه السلام خود در اين باره چنين مى فرمايند:

« يکبار در مدينه به گرسنگى شديدى مبتلا شدم ، براى جستجوى کار در عوالى مدينه از خانه خارج شدم ، زنى را ديدم که کلوخهايى را جمع کرده است ، پنداشتم که قصد خيساندن آنها را دارد . نزداو رفتم و با او هر دلو آب به يک خرما مقاطعه کردم ، سپس 16 دلو آب کشيدم ، تا جايى که دستهايم تاول زد ، سپس کنار آب آمدم و کمى آب تناول نمودم ، و بعد نزد آن زن آمده و با اشاره دست طلب خرما نمودم ، پس او 16 خرما براى من شمارش کرد ، آنگاه پيش پيامبر صلى الله عليه وآله رفته و به او خبر دادم ، و او با من از آن خرما ميل فرمود »! (40)

در سالهاى بعد امام عليه السلام با بدست آوردن چند قطعه زمين در حواشى مدينه ، کار کشاورزى را آغاز نمود . در همين سالها بود امام عليه السلام به کنيه ابوتراب که نشان دهنده شدت علاقه آن حضرت به کار کردن بر روى زمين است . اشتهار يافت . شيخ صدوق در علل الشرايع از ابن عمر نقل مى کند:

« من همراه پيامبر صلى الله عليه وآله بودم که در نخلستانهاى مدينه دنبال على عليه السلام مى گشت ، در همين حال به بوستانى رسيد و به درون آن نگاه کرد و على عليه السلام را ديد در حالى که در آن زمين کار مى کرد و گرد و خاک بر رويش نشسته بود ، پس فرمود: مردم را نمى توان سرزنش کرد که تو را ابوتراب صدا مى کنند! » (41)

3 ـ از وفات پيامبر صلى الله عليه وآله تا تصدى خلافت

رسولخدا صلى الله عليه وآله در سال يازدهم هجرى به ملاقات پروردگار شتافت و با رحلت آن حضرت مرحله جديدى از زندگى امام عليه السلام شکل گرفت . در يک نگاه کلى مى توان گفت در اين دوره ، دستگاه سياسى جديد که کاملا بر خلاف توصيه هاى اکيد رسولخدا صلى الله عليه وآله و ميل آن حضرت شکل گرفته بود علاقه اى به جذب امام عليه السلام نداشت و قابليت هاو ظرافيت هاى وجودى امام عليه السلام نيز بسيار فراتر از گنجايش اراده حاکم بر دستگاه خلافت بود . از اين رو در طول اين دوره 25 ساله امام عليه السلام عرصه فعاليت هاى خود را از جهاد سياسى ، فرهنگى به جهاد اقتصادى منقل نموده و الگوى نمونه اى از رفتار بنگاه اقتصادى را در اختيار بشريت قرار داد . تحولات مربوط به اين دوره از زندگى امام عليه السلام را در چند محور بررسى مى کنيم .

3 ـ 1 تحول در زمينه درآمدهاى عمومى امام

يکى از تحولات مربوط به اين دوره قطع سهم ذى القربا از سهام خمس بود که در زمان ابوبکر اتفاق دادو بعدها نيز تداوم يافت . ابن عباس مى گويد:

« خمس در زمان رسولخدا صلى الله عليه وآله بر شش سهم بود ، براى خدا و رسول دو سهم ويک سهم براى نزديکان پيامبر صلى الله عليه وآله و . . . تا اينکه رسولخدا صلى الله عليه وآله وفات يافت و ابوبکر خمس را بر سه سهم جارى نمود » . (42)

بنابراين پس از رسولخدا صلى الله عليه وآله امام على عليه السلام ديگر از ناحيه خمس درآمدى نداشت .

از ناحيه غنايم جنگى نيز درآمدهاى امام عليه السلام منقطع گرديد و علت اين امر نيز آن بود که بنا به تصميم عمر برخى از اصحاب برجسته رسولخدا صلى الله عليه وآله مانند امام على عليه السلام و طلحه و زبير و عباس و از شرکت در جهاد منع گرديده بودند و بالطبع از تقسيم غنايم سهمى نداشتند . (43)

در زمينه فيء هم وضع به همين منوال بود وحتى ابوبکر زمينهاى فدک را که پيامبر صلى الله عليه وآله از بابت فيء به حضرت زهرا عليها السلام داده بود ، باز پس گرفت و به دفاعيات متقن ايشان وقعى ننهاد (44)

اين تحولات نشان گر اين واقعيت است که دستگاه خلافت پس از رسولخدا صلى الله عليه وآله از اقتدار اقتصادى امام على عليه السلام بيم داشت وبه شيوه هاى گوناگون ، منابع درآمدى امام عليه السلام را از کار مى انداخت . البته اين سياست پس از تثبيت خلافت عمر ديگر توجيهى نداشت و تعديل گرديد .

پس از آنکه به دليل افزايش درآمدهاى خراج ، عمر تصميم به تأسيس ديوان و بيت المال گرفت ، و براى هر يک از مهاجران و انصار و فرزندان غير شيرخوار آنها مقررى سالانه تعيين نمود . براى امام على عليه السلام نيز همانند ساير مهاجرين 5 هزار درهم ، مقرر کرد .

رسولخدا صلى الله عليه وآله اراضى خيبر را به 36 سهم تقسيم کرده بود که 18 سهم آن به مسلمانان اختصاص داشت و هر سهم شامل صد سهم جزئى مى گرديد و يک سهم از 18 سهم به امام على عليه السلام و گروه او تعلق داشت (45) در زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله بنا به درخواست يهوديان ، و به دليل اينکه مسلمانان قدرت بهره بردارى بهينه از اين زمين ها را نداشتند بهره بردارى از اراضى خيبر به صورت مزارعه به صاحبان قبلى آنها واگذار گرديد . آنان موظف بودند سالانه نيمى از محصول را به مسلمانان بدهند و هر گاه که مسلمانان خواستند ، آن ديار را ترک کنند . اين وضعيت تا زمان عمر ادامه داشت . او يهوديان را از منطقه خيبر اخراج نموه و زمينها را ميان صاحبان سهام تقسيم نمود . سهم امام على عليه السلام بر اساس قرعه در يکى از نواحى خيبر به نام « الشق » معين گرديد . (46)

بر اساس برخى روايات ، منقطه وادى القرى (47) نيز که در سال هفتم هجرى به طريقى مشابه خيبر فتح گرديده بود و با قراداد مشابهى در دست يهوديان قرار داشت ، در زمان عمر بين فاتحان آن تقسيم گرديد . و على القاعده سهمى از آنجا نيز به امام عليه السلام تعلق گرفت . (48)

3 ـ 2 فعاليت هاى عمرانى امام عليه السلام در ينبع

عمده فعاليتهاى اقتصادى امام عليه السلام در دوره خلفا در منطقه ينبع به وقوع پيوسته است . ينبع نام منطقهاى است در 165 کيلومترى غرب مدينه ( در ساحل درياى سرخ ) وآن را به دليل چشمهاى فراوانش به اين نام ناميده اند . برخى تعداد چشمه هاى آن را تا 170 عدد ذکر نموده اند . ساکنان ينبع عمدتا از جينه و نبوليث و الأنصار بوده اند . پس از وفات امام اين منطقه تحت اختيار اولاد امام حسن عليه السلام قرار گرفت نام ينبع در کتب تاريخ ، سيره و جغرافيا با نام امام على عليه السلام عجين شده است ، چنانکه اين شهر در هيچ کتابى بى نام على معرفى نشده است . از برخى شواهد تاريخى بر مى آيد که نام ينبع را امام بر اين منطقه نهاده است

امام صادق عليه السلام مى فرمايند:

« در زمانيکه رسول خدا صلى الله عليه وآله اراضى في را تقسيم نمود ، زمينى هم نصيب على عليه السلام گشت ، او در اين زمين چاهى حفر کرد که آب از درون آن مانند گردن شتر مى جوشيد ، و به همين مناسبت نام ينبع ـ به معناى جوشيدن آب از زمين ـ بر آن نهاد » . (49)

درباره چگونگى تسلط امام صلى الله عليه وآله بر اين منطقه روايات مختلفى رسيده است . ابن شبه مى گويد :

« هنگاميکه رسولخدا صلى الله عليه وآله ينبع را گرفت ، آن را به « کشد بن مالک جهنى » اقطاع نمود ، کشد گفت: يا رسول الله من در حال پيرى هستم و لکن آن را به برادر زاده ام اقطاع کنيد . پس پيامبر به او اقطاع کرد ، پس از آن ، عبد الرحمن بن سعد بن زراره انصارى آن را به 30 هزار درهم از او خريد و به آنجا رفت ولى وى در آن جا با بادهاى شديد و سختى هاى فراوان مواجه گرديده و قصد ترک آن را نمود . و به هنگام بازگشت در نزديکى ينبع با على بن ابى طالب رضى الله عنه مواجه گرديد [على عليه السلام از او] پرسيد: از کجا مى آيى؟ جواب داد: از ينبع مى آيم و از آن بيزار شده ام . [امام سؤال کرد ]آيا قصد فروشش را ندارى؟ من آن را به قيمت خريد ، خريدم ، گفت: مال تو باشد ، پس از آن [ امام عليه السلام ] به آنجا رفت . » (50)

وى در روايت ديگرى از عمار بن ياسر نقل مى کند:

« پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله « ذى العشيره » (51) را به امام على عليه السلام اقطاع نمود ، سپس عمر پس از تصدى خلافت قطعه اى را به او اقطاع نمود على عليه السلام قطعه ديگرى خريد و به آنها اضافه کرد و لذا اموال على عليه السلام در ينبع از چشمه هاى متفرقه اى تشکيل مى گرديد » . (52)

در کتاب معجم البلدان نيز در روايتى از امام صادق آمده است که قسمتى از ينبع را عمر بن الخطاب به امام على عليه السلام اقطاع نمود و خود ايشان نيز بخش ديگرى خريد و به آن اضافه نمود . (53)

ملاحظه ميشود که در اين روايات سه وجه براى نحوه تسلط امام عليه السلام ذکر شده است و با توجه به وسعت املاک آن حضرت در ينبع ، مى توان مفاد ، روايت عمار ياسر مبنى بر تملک هر بخش از اين سرزمين به يکى از سه وجه مذکور را پذيرفت .

گويا امام على عليه السلام از سالها پيش و از زمان رسول خدا صلى الله عليه وآله اين سرزمين را به خوبى مى شناخت چنانکه عمار ياسر مى گويد:

« من و على عليه السلام در غزوه ذى العشيرة (54) همراه بوديم ، هنگاميکه رسول خدا صلى الله عليه وآله در آنجا فرود آمد و اقامت گزيد گروهى از مردم بنى مدلج را ديديم که در نخلستان يکى از چشمه هاى آن کار مى کردند .

على عليه السلام به من گفت: اى ابا اليقظان آيا مى خواهى برويم ببينيم که اينان چگونه کارى مى کنند؟ بعد ، نزديک آنان رفته و مدتى به نحوه کارکردن آنان نگاه کرديم تا اينکه خواب بر ما چيره شد ، پس من و على عليه السلام رفتيم و در ميان درختان نخل کوچک بر روى خاک خوابيديم . . . » . (55)

ابن شبه با نقل روايتى مى نويسد:

« لما اشرف علي رضى الله عنه على ينبع فنظر إلى جبالها قال: لقد وضعت على نقى من الماء عظيم » . (56)

« هنگاميکه على رضى الله عنه بر ينبع اشراف پيدا نمود و به کوه هاى آن نگاه کرد گفت: به تحقيق که تو بر منبع عظيمى از آب گوارا قرار گرفته اى .

از تاريخ شروع اقامت امام عليه السلام در ينبع اطلاع دقيقى در دست نيست ولى از شواهد تاريخى چنين بدست مى آيد که اين امر در اوايل دوره خلفا اتفاق افتاده و تا نزديکى زمان خلافت آن حضرت تداوم يافته است . احمد بن الضحاک مى گويد:

« ابا فضالة به قصد عيادت على عليه السلام که به سختى مريض شده بود و به ينبع رفت ، او به آنحضرت گفت چه چيز شما را به سکناى در اين منزل وادار کرده است؟ اگر در اينجا وفات نماييد کسى به جز اعراب جهينه پى گير شما نخواهد بود به مدينه بياييد که چنانچه حادثه اى بر شما روى دهد ، دوستانتان به کارهاى شما رسيدگى کنند . على عليه السلام فرمود: من با اين درد از دنيا نخواهم رفت ، چرا که رسول خدا صلى الله عليه وآله به من خبر داده است که نخواهم مرد مگر آنکه مورد ضربت واقع شوم و آنگاه محاسن صورتم به خون فرقم خضاب شود » (57) .

در جريان شورشهاى مردمى در اواخر دوره عثمان ، امام هنوز در ينبع سکونت داشت وقتى که امام براى اصلاح ميان مردم به مدينه آمد ، مورد اعتراض خليفه قرار گرفت و دوباره به ينبع بازگشت پس از مدتى با شعله ور شدن آتش فتنه ، عثمان از امام عليه السلام خواست تا براى خاموش کردن آن به مدينه بيايد ولى با گذشت مدت کوتاهى وقتى اشتياق شديد مردم به خلافت امام عليه السلام را مشاهده کرد؛ از او خواست تا براى آرامش مردم مجددا به ينبع باز گردد و اين عمل را چندين بار ديگر هم تکرار نمود . (58)

گويند اولين چشمه اى که امام على عليه السلام در ينبع احيا نمود « بغيبغات » نام داشت که خود ، مشتمل بر چندين چشمه به نام هاى « خيف (59) الأراک » ، « خيف ليلى » ، و « خيف بسطاس » مى گرديد . ابن شبه انبوه نخلهاى اين زمين ها را به خليج تشبيه نموده و مى نويسد: « فيها خليج من النخل مع العين » (60) .

چشمه معروف ديگر اين سرزمين « عين ابى نيزر » (61) نام داشت ، ابا نيزر جريان احياء اين چشمه را چنين گزارش نموده است .

« در زمانى که من متصدى دو کشتزار؛ عين ابى نيزر و بغيبغه ، بودم ( روزى ) امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام نزد من آمد و فرمود: آيا غذايى پيشت هست؟ گفتم: غذايى هست که آن را براى امير المؤمنين نمى پسندم ، مقدارى از کدوهاى بوستان که با روغن نامرغوبى سرخ کرده ام ، فرمود آن را بياور . . . .

ابا نيزر پس از شرح نحوه غذا خوردن حضرت مى گويد:

سپس کلنگ را برداشت و به درون چاه رفت و شروع به کندن نمود ولى اکتشاف آب با کندى مواجه گرديد . لذا امام ( براى رفع خستگى ) بيرون آمد در حاليکه عرق از سر و رويش جارى بود ، عرق از پيشانى پاک نمود و کلنگ برداشته و دوباره به چاه برگشت و چنان ضربه هاى محکمى برچاه مى کوبيد که صداى « هماهم » او به گوش مى رسيد ، ناگهان آب مانند گردن شتر فوران نمود . و[ امام ] به سرعت از چاه بيرون آمد و فرمود: خداى را شاهد مى گيرم که اين آب وقف است ، کاغذ و قلمى بياوريد . . . » (62)

وى در ادامه نقل صورت وقفنامه حضرت مى پردازد .

علاوه بر اين امام على عليه السلام در ينبع چشمه ها و نخلستانهاى فراوان ديگرى نيز آباد نمود . ابن شبه خلاصه اموال امام على عليه السلام در ينبع را چنين گزارش نموده است .

« اموال على رضى الله عنه در ينبع چشمه هاى پراکنده اى است از جمله آنها چشمه اى است به نام « عين البحير » و چشمه اى است که به آن « عين نولا » گفته مى شود و امروزه به آن « الغدر » مى گويند و اين همان ملکى است که مى گويند على رضى الله عنه با دست خود در آن کار نمود و مکان نماز پيامبر صلى الله عليه وآله در واقعه ذى العشيرة که کاروان قريش را تعقيب مى نمود در آن واقع است . . . و براى على رضى الله عنه است ، نهرى از چشمه اى به نام « عين الحدث » در ينبع و سهمى از چشمه اى که به آن « الغصبية » گفته مى شود » (63) ابن شهر آشوب تعداد چاه هاى امير المؤمنين عليه السلام در ينبع را بالغ بر يکصد حلقه ذکر نموده است . (64) ميزان محصول اين املاک در زمان حيات امام عليه السلام به روايت واقدى افزون بر هزار وسق ( وسق 60 من ) بوده است . درباره ارزش مجموعه اين املاک اطلاعات دقيقى در دست نيست اما از روايتى که درباره عين ابى نيزر وارد شده است تا حدودى مى توان به ارزش بسيار بالاى آنها پى برد . اين روايت حاکى است که معاويه 200 هزار دينار براى خريد عين ابى نيزر به امام حسين عليه السلام پيشنهاد کرد ولى امام آن مبلغ را نپذيرفت . (65)

3 ـ 3. ساير فعاليت هاى عمرانى امير المؤمنين عليه السلام

از اشاره هايى که در وقف نامه ها و گزارش هاى معطوف به برکات اقتصادى امام على عليه السلام وجود دارد چنين به دست مى آيد که آن حضرت علاوه بر ينبع در نواحى متعدد ديگرى از مدينه فعاليت هاى عمرانى مانند حفر چاهها واحداث مزارع و نخلستانها داشته اند . در وقف نامه يى که آن حضرت به دست مبارک خود نگاشته شده اند به اموالى در وادى القرى وادى ترعه (66) و وادى إذنية (67) و فقير اشاره شده است . (68) ابن شبه در کتاب تاريخ المدينة المنورة اطلاعات بيشترى در اين زمينه ارائه نموده است . وى مى نويسد:

« و براى اوست همچنين موقوفاتى در مدينه: الفقيرين در منطقه عوالى و « بئر الملک » (69) در منطقه قناة (70) والأدبية در وادى إضم (71) ، شنيده ام که حسن يا حسين بن على همه اين املاک را در جنگهايى که داشته اند فروخته اند ، و اين اموال امروزه به صورت پراکنده در دست افراد مختلفى است .

« و براى على رضى الله عنه است در صدقاتش « عين ناقة » در وادى القرى که به آن « عين حسن » گفته مى شود و در زمين هاى « بيرة » از ناحيه « علا » (72) قرار گرفته است اين ملاک مدتى در دست عبد الرحمن بن يعقوب بن ابراهيم بن محمد بن طلحة التيمى قرار داشت ، تا اينکه حمزة بن حسن بن عبيد الله بن العباس بن على در زمان حکومت برادرش عباس بن حسن درباره موقوفه بودن آن به مخاصمه پرداخت و به نفع او حکم صادر شد و به موقوفات ملحق گرديد .

و براى او است در وادى القرى ، همچنين ملکى که حمزة بن حسن در حکومت برادرش عباس درباره آن نيز با دو تن از اهالى وادى القرى به نام « مصدر کبير مولى حسن بن حسن » و « مروان ابن عبدالملک بن خارست » که اين ملک در دستشان بود به مخاصمه پرداخت تا اينکه حمزة به نفع او حکم کرد و آن ملک به موقوفات ملحق گرديد .

و براى على رضى الله عنه است همچنين حقى در « عين سکر »و براى او است همچنين نهرى بر چشمه اى در بيرة که جزء موقوفات است .

و براى او است در « حرة الرجلاء » (73) از ناحيه « شعب زيد » وادى اى به نام « الأحمر » که يک بخش آن موقوفه است ، و يک بخش آن هم با بخشش على عليه السلام به آن مناع از طايفه بنى عدى تعلق يافته است و همه اين ملک در دست آنها بود تا اينکه حمزة بن حسن با آنها مخاصمه کرد و نصف آن را گرفت .

و براى او است همچنين در حرة الرجلاء وادى يى که به آن « البيضاء » گفته مى شود و در آن مزارع و زمين هايى هست و جزء موقوفات به شمار مى رود .

و براى او است همچنين چهار حلقه چاه در حرة الرجلاء که به آن ها « ذات کمات » و « ذوات العشراء » و « قعين » و « معيد » و « رعوان » گفته مى شود و اين چاهها جزء موقوفات آن حضرت است .

و براى او است دره اى در ناحيه فدک بين دو سنگلاخ حرة که به آن « رعية » (74) گفته مى شود و در آن درختان خرما و آبهاى زيادى است که به وسيله چرخ از چاه ها کشيده مى شود و اين هم جزء موقوفات آن حضرت است .

و براى او است در منطقه فدک دره اى که به آن « الأسحن » گفته مى شود و قبيله بنى فزارة نسبت به آنجا ادعاى ملکيت و اقامت مى کردند و امروزه آن ملک در دست متوليان وقف و جزء موقوفات است .

و براى او است همچنين در ناحيه فدک ملکى در بالاى حرة الرجلاء که به آن « القصيبه » (75) گفته مى شود . عبدالله بن حسن بن حسن ، اين ملک را به بنى عمير ـ هم پيمان عبدالله بن جعفر ـ واگذار کرد مشروط به اينکه هر گاه محصول آن به 30 صاع به صاعهاى قديم بالغ گشت ، يک ثلث آن صدقه باشد و پس از انقراض بنو عمير به موقوفات بر گردد ، اين ملک هم ، امروزه بر همين حال در دست متوليان وقف است » . (76)

ابن شهر آشوب در ذکر برکات اقتصادى اميرالمؤمنين عليه السلام به موارد ديگرى اشاره نموده است از جمله اين موارد که در نصوص تاريخى ديگر هم به آن اشاره شده است حفر چاههايى در کناره هاى راه مدينه ـ مکه است . (77) و اين مطلب در روايتى از امام صادق عليه السلام نيز نقل شده است . (78) اگر چه تعيين دقيق مکان اين چاهها ممکن نيست ولى در حال حاضر منطقه اى که مسجد شجره در آن واقع شده است به نام بئر على و آبار على معروف است . (79) و بنا به روايتى از امام صادق عليه السلام اين منطقه با اقطاع پيامبر صلى الله عليه وآله به على عليه السلام واگذار گرديده بود . (80) ياقوت در معجم البلدان ( ج 4 ، ص 139 ) وادى عقيق را به سه ناحيه صغير و کبير و اکبر تقسيم نموده و عقيق اکبر را با بئر على معرفى مى کند و مکان آن را در بطن ذى الحليفه مى داند . و سمهودى نيز در ذکر حدود وادى عقيق به نقل از مطرى يک حد وادى عقيق را بئر على عليا ـ معروف به خليقه ـ و يک حد ديگر آن را بئر على در ذوالحليفه محرم معرفى نموده است . (81) با توجه به مجموعه اين قرائن مى توان گفت چاههاى مزبور در همين مکانى که اکنون به آبار على ( چاههاى على ) معروف است حفر گرديده بود: برخى تعداد چاههاى امام در اين منطقه را 23 حلقه ذکر نموده اند . (82)

3 ـ 4.ثروت و درآمدهاى اختصاصى امام

چنانکه در بررسى وضعيت مالى امام در زمان حيات رسولخدا صلى الله عليه وآله ذکر نموديم . امام على عليه السلام فعاليتهاى اقتصادى خود را از نقطه صفر شروع نمودند . به گونه اى که در سالهاى آغازين هجرت حتى قادر بر سد جوع هم نبودند . اما با به هم پيوستن نيروهاى ايمان ، انديشه و دست ، در طول مدت نسبتا کوتاهى که آن حضرت به فعاليت اقتصادى روى آورد ، چنان موفقيت هاى بزرگى نصيب ايشان گرديد که حقيقتا از عهده انسانهاى معمولى خارج ، و تنها شايسته بلنداى عظمت انسانيت آن حضرت است . البته در زمان ايشان ، شمار کسانى چون عبدالرحن بن عوف ، طلحةو زبير که بر گنجهاى عظيمى از ثروت طلا و نقره و خدم و حشم و کاخهاى رفيع دست يافته بودندو اندوخته هاى طلاى آنان پس از مرگشان با تبر تقسيم گرديد ، کم نبودند . (83) اما چهره انسانى و اسلامى ثروت که نه در جهت تفاخر و تکاثر که راه شيطان است ، بلکه در راه رضاى خداى رحمان و آسايش خلق خداوند باشد ، فقط در سيماى اميرالمؤمنين عليه السلام قابل مشاهده است . چنين الگويى از موفقيت اقتصادى که امام عليه السلام عرضه نمود براى بسيارى از مردم آن زمان قابل درک نبود . تا آنجا که کسانى مانند طلحة و زبير آن حضرت را متهم به نادارى و فقر مينمودند . امام صادق عليه السلام که خود از جانب کسانى به دليل ثروت زياد مورد انتقاد قرار گرفته بود با استناد به چهره انسانى ثروت اميرالمؤمنين عليه السلام در پاسخ چنين فرمود:

« اين امر [ ثروت زياد ] مرا ناراحت نمى کند . چرا که روزى اميرالمؤمنين عليه السلام بر گروهى از قريش عبور کرد در حالى که پيراهن کهنه اى به تن داشت ، آنان با مشاهده ظاهر آن حضرت گفتند ، على تهيدست گرديده است . اين سخن آنها به گوش اميرالمؤمنين عليه السلام رسيد ، پس به متولى صدقات خود دستور داد که محصولات خرماى او را جمع کرده و به کسى چيزى نفرستد و آنها را انباشته سازد ، سپس به او دستور داد که آنها را به تدريج بفروش وتبديل به پول کن و در انبار خرما روى هم جمع کرده و روى آنها را با خرما بپوشان به گونه اى که ديده نشود و به کسى که مسئول اين کار بود فرمود: هر گاه من طلب خرما نمودم ، بالا برو و به مال نگاه کن و با پايت به آن بزن گويا که کارى به پولها ندارى تا اينکه آنها را پخش کنى . سپس سراغ چند نفر از آنها فرستاد و دعوشتان کرد ، و در حضور آنها خرما طلب نمود ، پس آنگاه که آن شخص بالا رفت و با ضرب پا ، پولها را پخش نمود ، آنها باتعجب گفتند: يا ابا الحسن اين چيست؟

امام فرمود: اين مال کسى است که مالى ندارد! سپس نسبت به آن مال دستور داد و فرمود: نگاه کنيد اهل هر خانه اى که قبلا برايشان مى فرستاديم ، سهمش را حساب کنيد و برايش بفرستيد » . (84)

در روايت مشابهى که از ابى بصير نقل شده پول حاصل از فروش محصولات در اين ماجرا ، صد هزار درهم ذکر شده است . (85)

اين روايت نشان مى دهد که امام مؤمنان عليه السلام از اتصاف به ضعف اقتصادى و فقر مالى شديدا رنج مى برد . و به همين دليل در عين حاليکه زندگى خود را هم طراز فقيران قرار داده بود . گاهى مجبور به اظهار اقتدار اقتصادى خويش مى گرديد . در همين راستا حديث معروفى از آن حضرت رسيده است که مى فرمايد:

« لقد رأيتنى مع رسول الله صلى الله عليه وآله و إنى لا ربط الحجر على بطنى من الجوع ، و إن صدقة مالي لتبلغ اربعين ألف دينار » (86)

« مرا در زمان رسولخدا صلى الله عليه وآله مى ديدى که از گرسنگى ، سنگ بر شکم خود مى بستم ، در حاليکه ( امروزه ) صدقه مالم بالغ بر چهل هزار دينار است » .

در برخى روايات به جاى 40 هزار دينار ، 4 هزار دينار (87) نقل شده ولى روايت 40هزار دينار شهرت بيشترى دارد ، در برخى روايات هم آمده است:

« . . . و امروزه صدقه من به حدى است که اگر تقسيم کنم تمام بنى هاشم را کفاف مى دهد » (88)

امام على عليه السلام پس از قتل عثمان ، در جريان انقلاب مردمى ، در روز 18 ذى الحجه سال 35 هجرى ، با استقبال گسترده و بى نظير مردم زمام خلافت را به دست گرفت و تا 21 رمضان سال 41 که در محراب مسجد کوفه سر به آستان قدس الهى فرود آورد فصل جديدى از حيات پر برکت خود را رقم زد . در طول اين دوره زندگى امام به دليل مسئوليت اداره حکومت بيشتر جنبه سياسى داشته و افکار و انديشه هاى اقتصادى آن حضرت نيز در عرصه سياست و حکومت به منصه ظهور رسيده است اما از آنجايى که موضوع اين مقاله بررسى سيره شخصى اميرمؤمنان عليه السلام است ، ما در اينجا فقط به بررسى رويدادهاى زندگى شخصى امام اکتفا خواهيم نمود . خواننده محترم را جهت پيگيرى انديشه ها و سياست هاى اقتصادى امام در طول اين دوره به ديگر مقالات اين مجموعه ارجاع مى دهيم .

بررسى سيره شخصى امام در طول اين دوره بيشتر از اين بعد حائز اهميت است که رفتار کسب درآمدى فردى را که در دوران انزواى سياسى و محروميت از امکانات عمومى به چنان موفقيت هاى خارق العاده اى دست يافته بود ، در شرايط کاملا متفاوتى که همه امکانات عمومى در اختيار او قرار گرفته است نشان مى دهد . رويدادهاى اقتصادى زندگى امام در اين دوره ، از دو ناحيه؛ تحول در درآمدهاى عمومى ، و درآمد کسب و کار آنحضرت قابل بررسى است .

4 ـ 1.تحولات مربوط به درآمدهاى عمومى امام

4 ـ 1 ـ 1.غنام جنگى ـ از ناحيه غنايم جنگى در زمان حکومت امام على عليه السلام تقريبا درآمدى وجود نداشت . زيرا تمامى جنگهاى آن حضرت جنگهاى داخلى بود که بين دو طايفه از مسلمانان در مى گرفت ، و بر اساس حکم صريح امام ، اسارت گرفتن نفرات و به غنيمت گرفتن اموال پشت جبهه دشمن در اين جنگها جايز نبود . در مورد اموال حاضر در ميان لشکر دشمن نيز امام عليه السلام پس از اصرار زياد يارانش غنيمت را تجويز نمود ولى مقدار اين غنايم از نظر اقتصادى اهميت چندانى نداشت لذا مى توان گفت از ناحيه سهم غنايم جنگى در اين دوره درآمدى نصيب امام نگرديد . (89)

4 ـ 1 ـ 2. سهم سرانه از بيت المال ـ امام على عليه السلام در تقسيم بيت المال ترجيح و تفاضلى ميان آحاد مردم قائل نبودو درآمد بيت المال را به طور مساوى ميان آنها تقسيم مى نمود . سهمى که امام از اين ناحيه براى خود در نظر گرفته بود همانند سهم بقيه مردم بودو در بيشتر اوقات به نفع نيازمندان از آن صرف نظر مى نمود . پس از جنگ جمل وقتى که امام بيت المال بصرة را تقسيم کرد ابتدا براى خودش نيز سهمى مانند ديگران قرار داد ولى بعدا همين سهم را هم به کسى که نامش ازديوان افتاده بود داد . (90)

4 ـ 1 ـ 3. حقوق کارگزارى ـ در زمان خلافت عمر وقتى که مسئله چگونگى تعيين حقوق خليفه از خزانه عمومى مطرح گرديد و عمر در اين باره با اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله مشورت نمود ، امام على عليه السلام به جواز ارتزاق خليفه و عائله او در حد متعارف از بيت المال حکم نمود و اين حکم با اجماع اصحاب پذيرفته شد . (91) و عمر نيز بر همين اساس عمل نمود . اما عثمان هر گونه بذل و بخشش و تصرف در بيت المال را براى خود جايز مى شمرد و اموال عظيمى از بيت المال مسلمانان را به خود اختصاص داده بود . (92) امام على عليه السلام پس از تصدى خلافت ، براى اصلاح انحرفات دوره عثمان هر گونه ارتزاق از بيت المال رابر خود منع نموده و در ميان مردم اعلام نمود« انى والله لا ازراکم من فيئکم درهما ما قام عذق بيثرب . . . » (93)

« به خدا قسم من از بيت المال شما درهمى براى خود برنخواهم گرفت ماداميکه يک درخت خرما در مدينه داشته باشم » .

امام عليه السلام اين مطلب را به اهل کوفه نيز اعلام کرده و فرمود:

« يا اهل الکوفة! اذا انا خرجت من عندکم بغير رحلى و راحلتي و غلامي فأنا خائن » . (94)

« اى مردم کوفه: اگر من با چيزى به جز زيراندازم و مرکب و خدمتکارم از ميان شما خارج شدم ، پس خيانتکار خواهم بود » .

حکايات شنيدنى درباره اجتناب شديد حضرت از ارتزاق از بيت المال بسيار زياد است و در اينجا فقط به نقل يک مورد اکتفا مى کنيم . ابن عساکر از عشرة نقل مى کند که گفت:

« در يکى از محله هاى کوفه به نام خورنق بر على عليه السلام وارد شدم در حاليکه لباس مندرسى از جنس قطيفه بر تن داشت به گونه اى که به خود مى لرزيد ، گفتم: يا اميرالمؤمنين ، خداوند براى شما و خانواده شما در اين مال ( بيت المال ) سهمى قرار داده است و آنگاه شما بر خود چنين روا مى داريد! فرمود: به خدا قسم که من چيزى از اموال شما بر نمى گيرم ، و اين نيست مگر همان قطيفه خود که از خانه ام ـ و يا از مدينه برداشته ام » . (95)

4 ـ 2. فعاليت هاى عمرانى و درآمد کسب و کار

به طور معمول بيشتر وقت امام عليه السلام در طول دوره 5 ساله خلافت ، صرف اداره حکومت گرديد . به ويژه آنکه دراين دوره ، بروز فتنه ها و آشوبهاى پى در پى داخلى ، فرصت چندانى براى پرداختن به امور اقتصادى باقى نگذاشته بود . با اين حال ، سامان دهى امور اقتصادى مردم خصوصا رسيدگى به معيشت اقشار آسيب پذير جامعه ازنظر ايشان دور نبود . در زمينه فعاليت هاى عمرانى فردى مشکل خاصى که در اين دوره وجود داشت ، خاطره بدى بود که مردم از چپاول اموال بيت المال توسط دستگاه خلاقت پيشين و ثروتهاى نجومى آنان داشتند و در چنين شرايطى هر گونه فعاليت اقتصادى امام عليه السلام که منجر به توليد ثروت جديدى مى گرديد در انظار مردم ادامه سياست دوره عثمان تلقى مى شد . از اين رو امام عليه السلام در اين دوره در عين حاليکه در فرصت هاى ممکن از تلاش هاى اقتصادى فردى باز نايستاد ، از رهآورد اين تلاش ها هيچ ثروتى براى خود نيندوخت وهمه را در راه خدا انفاق نمود . امام باقر عليه السلام مى فرمايند:

« به راستى که [ اميرالمؤمنين عليه السلام ] پنج سال بر مردم حکومت کرد و آجرى روى آجرى نگذاشت و نه خشتى روى خشتى نهاد ( و خلاصه هيچ بنايى براى خويش که حکومت مسلمانان را داشت نساخت ) و نه ملک و آبى براى خود جدا کردو نه ( نقره ) سفيد و ( طلاى ) سرخى به جاى گذارد جز هفتصد درهم که از سهميه بيت المالش زياد آمده بود و قصد داشت به وسيله آن براى خانواده اش خدمتکارى بخرد » . (96)

فعاليت هاى اقتصادى امام عليه السلام در اين دوره را به دو دسته مى توان تقسيم نمود ، دسته اول فعاليت هاى ضرورى است که حاصل آن صرف مخارج جارى خانواده مى گرديدو در اين باره گفته اند .

« اميرالمؤمنين عليه السلام هر گاه از جهاد فراغت مى يافت ، به تعليم مردم و قضاوت در ميان آنها مى پرداخت و پس از فراغت از اينها ، در بوستانى که داشت به کار دستى اشتغال مى ورزيد . » (97)

دسته دوم فاليت هايى است که درآمدى مازاد بر هزينه هاى جارى زندگى داشت و حاصل آن در راه خداوند انفاق مى گرديد . کلام ذيل از ابن ابى الحديد در نقل سيره اميرالمؤمنين عليه السلام به اين دسته از فعاليت هاى امام اشاره مى کند .

« اميرالمؤمنين عليه السلام با دست خود کار مى کرد ، زمين شخم مى زدو آبيارى مى نمود ، و خرما مى کاشت ، همه اين کارها را حضرتش بى واسطه و مباشرتا انجام مى داد و هيچ چيز کم يا زياد نه براى خود و نه براى فرزندانش از حاصل اين کارها باقى نمى گذاشت و همه را در راه خدا انفاق مى نمود » . (98)

يکى از نمونه هاى اين نوع کارهاى حضرت ، احداث قناتى در ينبع به نام عين ابى نيزر است که سابقا شرح آن گذشت ، قرائن موجود در روايت مانند تعبير از ايشان به اميرالمؤمنين توسط ابى نيزر و عبارت ايشان در صدر وقف نامه اين چاه [ هذا ما تصدق به عبدالله على اميرالمؤمنين . . . (99) ] ، نشان مى دهد که احداث اين قنات در ماههاى نخست خلافت و قبل از عزيمت به کوفه واقع شده است . تا به اينجا بحث درباره فعاليت هاى توليدى وکسب درآمدى اميرالمؤمنين عليه السلام بود در فصل بعدى سيره آن حضرت در مصرف و تخصيص اين درآمدها را بررسى خواهيم نمود .

تحليل نکات اساسى در شيوه توليد و کسب درآمد امام عليه السلام

1.انگيزه توليد و کسب درآمد

هداف و انگيزه ها در شکل دادن به رفتار اقتصادى انسان مهمترين نقش را به عهده دارند . تصميم به کار ، تنظيم ميزان ساعات کار و فراغت ، انتخاب شغل ، ميزان توليد و نوع کالاى توليدى به طور مستقيم تحت تأثير کار و توليد ، تعيين مى شوند . در سطوح پايين تر درآمدى نوع مردم براى تأمين نيازهاى متعارف زندگى تلاش مى کنند ، اما از آنجاييکه خواسته هاى انسان از نظر کمى و کيفى متعدد بوده و تحت تأثير انگيزه هاى اساسى ترى تعيين مى شوند ، اقتصاددانان در تحليل رفتارهاى اقتصادى افراد ، انگيزه هاى انسان را با نگاه عميق ترى مورد برسى قرار داده اند . از ديدگاه فيلسوفان اقتصادى غرب ، چون؛ جرمى بنتام ، هابز ، ويليام جونز ، آدام اسميت و مانند آنها ، هدف نهايى انسان لذت و خوشى فردى است . (100) و از آنجاييکه ، لذت و خوشى به عنوان هدف نهايى داراى ارزشى ذاتى است ، اهداف ميانى و واسطه اى بايد در راستاى تحقق اين هدف تعيين شوند . از اين رو ، براى توليد کننده ، اهداف ميانى اى ، چون؛ حداکثر کردن سود ، حداکثر کردن درآمد و حداقل کردن زيان را مطرح ساخته اند . (101)

امام على عليه السلام در نهج البلاغه شديدا حاکميت لذت طلبى بر رفتار خود را انکار کرده و مى فرمايند :

« من آفريده نشدم که خوردن خوراکيهاى پاکيزه مرا به خود ، مشغول دارد ، همچون حيوان پروارى که تمام همش ، علف است ، و يا همچون حيوان رها شده اى که شغلش چريدن و خوردن و پر کردن شکم مى باشد . و از سرنوشتى که در انتظار اوست بى خبر است ، آيا بيهوده يا مهمل و عبث آفريده شده ام؟ » (102)

در ادامه همين بيان ، امام عليه السلام جايگاه دنيا و لذتهاى دنيوى در انديشه خود را چنين بيان مى کنند :

« کسيکه در لغزشگاههاى تو قدم گذارد ، سقوط مى کند . کسى که بر امواج بلاهاى تو سوار گردد غرق مى شود . ( اما ) کسى که از دامهاى تو خود را بر کنار دارد پيروز مى گردد . آن که از دست تو سالم رسته از اين هيچ ناراحت نيست که معيشت او به تنگى گراييده ، چرا که دنيا در نظر او همچون روزى است که زمان زوال و پايان گرفتنش فرا رسيده .

از من دور شو! سوگند به خدا! من رام تو نخواهم شد تا مرا خوارسازى؛ و زمام اختيارم را بدست تو نخواهم سپرد که به هر کجا بخواهى ببرى! به خدا سوگند ـ سوگندى که تنها مشيت خداوند را از آن استثناء مى کنم ـ آن چنان نفس خويش را به رياضت وا دارم که به يک قرص نان ـ هر گاه به آن دست يابم ـ کاملا متمايل شود و به نمک ، به جاى خورشت قناعت نمايد » (103)

در نگاه امام تنها هدفى که داراى ارزش ذاتى و اصيل است و همه اهداف ميانى بايد در مسير رسيدن به آن اتخاذ شوند ، جلب رضايت و خشنودى خداوند است . رضايت خداوند انگيزه نيرومندى است که على عليه السلام را در شدت گرماى روز به تلاش اقتصادى وا مى دارد ، در حاليکه شخصا هيچ نيازى به محصول آن ندارد . (104)

عظمت اخلاص او از اين کلام ابن ابى الحديد درباره کار او به خوبى روشن مى شود:

« اميرالمؤمنين على عليه السلام براى درختان خرماى گروهى از يهوديان مدينه با دستان خود آب مى کشيد تا حدى که دستانش تاول مى زد ، و دستمزد خود را صدقه مى داد و بر شکم خود ( از گرسنگى ) سنگ مى بست » (105)

اگر بخواهيم ، متناسب با اين هدف نهايى ، براى کار و توليد امام عليه السلام يک هدف ميانى معرفى کنيم ، مى توانيم به عنوان « حداکثر کردن کمک با کمترين هزينه » يا حداکثر کمک اشاره کنيم . رسولخدا صلى الله عليه وآله يکى از صفات فرد با ايمان را کم هزينه بودن و پر کمک بودن او دانسته اند . (106) خود امام نيز در نهج البلاغه ( خطبه متقين: 193 ) درباره صفات متقين ، تعبير مشابهى به کار برده اند « نفسه منه فى عناء و الناس منه فى راحة » . بى شک امام على عليه السلام مظهر عالى ترين درجه چنين صفتى است او در حاليکه با کار و تلاش طاقت فرسا ، محصول فراوانى توليد مى نمود براى خود ، سهم چندانى از اين محصول قائل نبود و ـ چنانکه در بررسى سيره تخصيص درآمد ايشان خواهيم گفت ـ تقريبا همه آن را انفاق مى نمود .

تحليل ويژگيهاى قاعده حداکثر سازى کمک با کمترين هزينه ( کثرة المعونة و قلة المؤونة ) مجال وسيع ترى مى طلبد ، در اينجا اشاره وار برخى از آنها را ذکر مى کنيم .

اين قاعده اولا: به بازدهى زياد اشاره مى کند و بر اساس آن فرد با ايمان بايد مازاد درآمد داشته باشد و تلاش براى مازد درآمد هدف رشد جامعه اسلامى را تضمين مى کند و ثانيا : به نحوه تخصيص مازاد درآمد اشاره مى کند و بر اساس آن هر فردى بايد بخشى از مازاد درآمد خود را در کارهاى عام المنفعة مانند کمک به فقيران و يتيمان اختصاص دهد و از اين جهت هدف توزيع عادلانه درآمد و ثروت هم تضمين خواهد شد . ثالثا : اساس اين قاعده لذت گرايى نيست ، چونکه اين با تخفيف المؤونة سازگار نيست . لذا در اين قاعده معنويت فداى ماديت نخواهد شد و انگيزه هاى معنوى هم ارضا خواهند گرديد . رابعا: اين قاعده مى گويد مؤمن بايد به گونه اى توليد کند که بيشترين خير اجتماعى را داشته باشد . از اين رو ، او از توليدى که موجب اسراف و اتلاف منابع گردد اجتناب خواهد گزيد . خامسا: بر اساس اين قاعده ، مؤمن در هر شرايطى ( انحصار ، رقابت و . . . ) به گونه اى عمل مى کند که بيشترين مقدار نيازهاى اقتصادى ديگران تأمين شود و لازمه اين کار عدم کاهش توليد و يا افزايش قيمت به منظور افزودن بر سود شخصى است . و به بيان ديگر ، اين قاعده مضرات قاعده حداکثر سازى سود را نخواهد داشت .

2. بهره بردارى بهينه از ظرفيت هاى توليدى

توليد فراوان ، از بارزترين ويژگيهاى رفتار توليدى اميرمؤمنان عليه السلام است . مواردى از کوششهاى فراوان حضرت در اين زمينه ـ که در اين بخش با آنها آشنا شديم ـ به خوبى اين ويژگى رفتارى امام را ثابت مى کند . اين ويژگى چنانکه گفتيم از قاعده رفتارى او مبنى بر حداکثر سازى کمک به اجتماع ريشه مى گيرد . بر اساس اين قاعده تا زمانيکه جامعه به کالايى نياز داشته باشد ، دليلى براى عدم استفاده از ظرفيت هاى بالفعل توليد وجود ندارد . بلکه به دليل همين نياز ـ همانند کارى که اميرالمؤمنين عليه السلام انجام داد ـ بايد ظرفيت هاى بالقوه را نيز فعليت بخشيد .

3. اولويت دادن به توليد کالاهاى اساسى

امام على عليه السلام گر چه در سنت گفتارى خود همه فعاليت هاى مفيد اقتصادى اعم از صنعت ، تجارت ، خدمات و کشاورزى را مورد تشويق قرار داده اند (107) ، اما شخصا فعاليت کشاورزى را بر گزيده اند .

براى اين انتخاب حداقل سه دليل مى توان ذکر نمود . دليل اول؛ شرايط محيطى و اقتصادى مدينه است . بر خلاف شرايط مکه که با تجارت و دامپرورى سازگارى بيشترى داشت و به همين دليل مردم آنجا بيشتر در اين دو رشته به فعاليت مى پرداختند ، مدينه به دليل داشتن خاک حاصلخيز و آب و هواى مساعد ، با زراعت بيشتر مناسبت داشت . و به همين دليل پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله پس از مهاجرت به مدينه به قريشيان فرمود :

« اى جماعت قريش! شما دامپرورى را بيشتر دوست داريد ، از آن بکاهيد ، شما ( اکنون ) در سرزمينى قرار گرفته ايدکه بارش کمترى دارد ، پس زراعت کنيد ، زيرا که زراعت مايه برکت است ، و در آن از ابزار شخم زياد استفاده کنيد . » (108)

دليل دوم؛ نقش زير بنايى کشاورزى در توسعه اقتصادى است . درست است که توسعه اقتصادى ، ماهيتا با پيشرفت هاى فنى در بخش صنعت تحقق مى يابد ، اما تا زمانيکه نيازهاى ضرورى و ابتدايى انسان تأمين نشود ، مازاد درآمدى براى سرمايه گذارى و مازاد نيروى کارى براى اشتغال در بخش صنعت ، به وجود نخواهد آمد . و بدون اين ها توسعه امکان پذير نخواهد بود

و بالأخره دليل وم و به اعتبارى مهمترين دليل اين انتخاب ، سازگارى آن با قاعده رفتارى آن حضرت است . ظاهرا ترديدى در اين وجود ندارد که فعاليت کشاورزى عليرغم فايده بسيار زياد اجتماعى آن ، به ويژه فراهم نمودن نيازهاى حياتى اقشار کم درآمد ، از نظر اقتصادى داراى سودآورى کمتر و از نظر اعتبارات اجتماعى و عرفى داراى منزلت کمترى است . و به همين دليل کارى پر زحمت و کم سود ولى در عين حال پر خير و برکت به حساب مى آيد . از اين رو انتخاب چنين فعاليتى براى آن حضرت کاملا بر طبق قاعده است . زيرا او همواره از ميان دو کارى که هر دو مورد رضايت پرورگارند کارى را انتخاب مى نمود که تحمل زحمات آن دشوارتر بود . (109)

4.کاردانى و مهارت شغلى

موفقيت هاى اقتصادى امام على عليه السلام نشان مى دهد که او در امر توليد از دانش و مهارت سطح بالايى برخوردار بوده است . همانطور که گذشت ، او با يک بررسى مختصر وجود منابع عظيم آب در منطقه ينبع را به درستى تشخيص داد و در عرض مدت نسبتا کوتاهى در حدود صد حلقه چاه در ينبع و دهها چاه در مناطق ديگر حفر نمود . بى شک ، چنين موفقيت بزرگى بدون مهارت و کاردانى پيشرفته ، ممکن نبوده است . يکى از شواهد گوياى دانش فنى امام عليه السلام حديث مشهورى است از امام باقر عليه السلام که مى فرمايد:

« مردى امير مؤمنان عليه السلام را در حالى ديد که بارى از هسته خرما بر مرکب خود حمل مى نمود: گفت: يا اباالحسن! اين بار چيست؟ امام عليه السلام فرمود: ان شاء الله صد هزار درخت خرما . آن مرد مى گويد: امام عليه السلام هسته ها را کاشت و همه روييدند و تبديل به درخت شدند » (110)

اين حديث نشان مى دهد ، امام عليه السلام به دليل برخودارى از دانش فنى بالا ، در امر توليد داراى راندمان صد در صد بوده اند .

. 5 کار آفرينى و ايجاد فرصتهاى شغلى

کارنامه پر افتخار زندگى اميرمؤمنان عليه السلام نشان مى دهد که آن حضرت در زندگى پر برکت خويش ، با وجود تمامى مشاغل و مسئوليت هاى بزرگ اجتماعى که بر عهده داشت ، با دست پرتوان خود ، صدها فرصت اشتغال به وجود آورد و خانواده هاى فراوانى را از نعمت کار مناسب و زندگى آبرومندانه برخوردار کرد .

او چنانکه امام صادق عليه السلام مى فرمايند: « با دست خويش بيل مى زد و زمين را آباد مى کرد » (111) و هر زمين که آباد مى نمود عده اى را به کار مى گرفت و آنگاه زمين ديگر و . . . و ثمره اين تلاش ها در اواخر عمر حضرت ، چنانکه از وصيت نامه ايشان برمى آيد ، اشتغال دهها و بلکه صدها نفر در آن مزارع و کشتزارها بود . و اين همه ، تصوير يک کارآفرين بزرگ را از امام عليه السلام به دست مى دهد .

. 6 تنظيم اوقات کار ـ فراغت

تنظيم اوقات کار ـ فراغت عمدتا متأثر از اهداف و انگيزه هاى کار و توليد است . بديهى است در صورتى که هدف ، حداکثر کردن لذت و خوشى باشد ، اين تقسيم به گونه اى انجام مى شود که بيشترين لذت و خوشى براى بدن حاصل شود و لازمه اين کار ، کاستن از ساعات کار به نفع ساعات فراغت و آسايش است . اما از آنجاييکه در چارچوب ارزشهاى رفتارى امام عليه السلام ، هدف جلب خشنودى خدا است و خداوند کار را دوست و بيکارى و بطالت را مبغوض مى دارد ، تقسيم ساعات روز به کار و فراغت به گونه اى است که بيشترين ساعات ممکن به کار و کمترين ساعات ممکن به فراغت و آسايش تن اختصاص مى يابد به بيان ديگر ، امام عليه السلام ساعات روز را به گونه اى ميان اين دو تقسيم مى نمايد که بيشترين مقدار رضايت خداوند حاصل شود هر چند که اين تقسيم همراه با تحمل مشقت جسمى بيشترى باشد . (112)

. 7 نظم و وجدان کارى

يکى از ويژگيها و ارزشهاى رفتارى امام على عليه السلام ، برخوردارى از نظم دقيق و وجدان کارى نيرومند است . جديت امام عليه السلام در کار به گونه اى است که از لحظه لحظه اوقات خود بهره مى گيرد و هيچ فرصتى ـ و لو اندک ـ را براى ارائه يک کار مفيد از دست نمى دهد . يکى از رفتارهاى شگفت انگيز امام در اين زمينه ، که نهايت وجدان کارى او را نشان مى دهد ، رفتار او در جريان جنگ خيبر است . در مقطعى از اين جنگ امام عليه السلام به دليل بيمارى شديد چشم قادر به حضور در ميدان نبرد نبود . ولى قدرت وجدان کارى در چنين حالتى هم اجازه بيکارى و آسايش به او نداد . وقتى که اصحاب در جستجوى وى بر آمدند او را مشاهده نمودند که در همان حالت چشم درد به آسياب رفته و مشغول آسياب کردن شده است . (113)

امام عليه السلام براى اينکه از وقت موجود بيشترين استفاده را برده و لحظه اى از آن را هدر ندهد ، کارهاى خود را بر اساس يک برنامه دقيق تنظيم کرده و براى هر کدام از آنها وقت مشخصى قرار داده بود . امام باقر عليه السلام در بيان برنامه کارى حضرت مى فرمايند :

« ( برنامه کار ) على عليه السلام چنين بود که؛ هنگاميکه نماز صبح را به جا مى آورد ، پيوسته مشغول تعقيبات نماز بود تا اينکه خورشيد طلوع کند ، زمانيکه خورشيد طلوع مى کرد ، فقيران و بينوايان و ساير مردم نزد او جمع مى شدند و به آنها فقه و قرآن مى آموخت و براى او وقت مشخصى بود که از اين جلسه بر مى خاست » . (114)

بخش دوم: سيره امام على عليه السلام در مصرف و تخصيص درآمد

در اين بخش از مقاله به بررسى اين مسئله خواهيم پرداخت که امام على عليه السلام درآمدهاى خود را در چه راههايى و چگونه صرف مى نمود .در ادبيات اقتصادى معمولا مخارج فرد مسلمان به سه دسته کلى؛ مخارج مصرفى شخصى ، مخارج مشارکت اجتماعى و مخارج پس انداز و سرمايه گذارى تقسيم مى شود . ما نيز بر همين اساس سيره اميرالمؤمنين عليه السلام در هزينه گذارى و تخصيص درآمد را در ضمن اين سه محور بررسى خواهيم نمود .

1.مخارج مصرفى شخصى

مخارج مصرفى شخصى به مبالغى گفته مى شود که فرد و يا خانوار در امورى مانند خوراک ، پوشاک ، مسکن ، ازدواج ، حمل و نقل و تفريحات خود هزينه مى کند . معادل واژه مصرف در زبان عربى استهلاک است و از آن جهت استهلاک ناميده مى شود که موجب از بين رفتن کالا يا خدمت در زمان حال مى گردد . مخارج مصرفى هر چند که لازمه حفظ و تداوم زندگى اند . و از اين جهت تأمين آنها داراى اهميت فراوانى است ولى به دليل مبادله اى که بين اين مخارج و مخارج سرمايه گذارى براى نيازهاى آينده از يک سو و مخارج مشارکت هاى اجتماعى از سوى ديگر برقرار است ، عدم اعتدال در آن موجب آسيب ديدن پايدارى اقتصاد خانوار در دراز مدت و عدم تعادل اجتماعى خواهد شد . از اين رو تنظيم مخارج مصرفى در اقتصاد داراى اهميت فوق العاده اى است .

امام على عليه السلام همانگونه که در رفتار توليدى خود الگوى کاملى از توليد انبوه ثروت را ارائه نمودند ، در زمينه مصرف نيز نمونه ايده آلى از رفتار مصرفى فرد مسلمان را مجسم نموده اند . سيره حضرت در اين زمينه در ضمن چند محور قابل بررسى است .

1 ـ 1.مخارج دوران طفوليت و جوانى

درباره رفتار مصرفى امام عليه السلام در سالهاى قبل از ازدواج اطلاع دقيقى در دست نيست ولى همانگونه که پيشتر گفتيم دوران طفوليت و جوانى امام عليه السلام در خانه پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله سپرى گرديد و بالطبع مخارج ايشان نيز در زمره مخارج بيت رسولخدا صلى الله عليه وآله قرار داشت . وقتى که على عليه السلام در گهواره بود ، پيامبر صلى الله عليه وآله از فاطمه بنت اسد خواست که گهواره او را در کنار بستر ايشان قرار دهد . پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله شخصا نگهدارى و تغذيه و نظافت على عليه السلام را به عهده گرفت ، با دست خود به او شير مى داد و غذا را مى جويد و به دهان او مى گذاشت . (115) و بدين ترتيب امام على عليه السلام در خانه پيامبر صلى الله عليه وآله بزرگ شد . به خاطر ذکاوت و کاردانى امام عليه السلام رسولخدا صلى الله عليه وآله تدبير برخى از مخارج خود را هم بر عهده او مى گذاشت ، چنانکه به هنگام تصميم پيامبر به آشکار نمودن دعوت خود ، در حاليکه هنوز از عمر امام عليه السلام بيشتر از 13 سال نگذشته بود . از جانب آن حضرت مأمور تهيه غذا و لوازم پذيرايى از حدود 40 تن از بزرگان بنى عبدالمطلب گرديد . و اين مأموريت را با موفقيت به انجام رسانيد . (116)

1 ـ 2. مخارج ازدواج

ازدواج و تشکيل زندگى مشترک يکى از اساسى ترين نيازهاى فطرى انسان است . امام على عليه السلام در سال نخست هجرى و در سن 24 سالگى اين نياز فطرى خود را پاسخ گفت . در آن زمان گر چه امام قلبى سرشار از عشق و ايمان به خداوند داشت اما دست او از درهم و دينار کاملا خالى بود . با اين حال امام عليه السلام فاطمه عليها السلام را از پيامبر صلى الله عليه وآله خواستگارى نمود . و از آنجاييکه براى فاطمه هيچ همتايى جز على عليه السلام يافت نمى شد و بنا به دستور خداوند پيامبر و فاطمه عليها السلام ، اين خواسته را اجابت نمودند و بدين ترتيب زندگى مشترک اين دو انسان کم نظير تاريخ آغاز گرديد .

در روايات ، مقدار مهريه حضرت فاطمه عليها السلام با رقمهاى متفاوتى مانند 480 ، 400 و 500 درهم نقل شده است . (117) در مسند ابى يعلى از زبان امام على عليه السلام چنين نقل شده است:

« لما تزوجت فاطمة قلت يا رسول الله! ما ابيع؛ فرسى أو درعى؟ قال بع درعک ، فبعتها بثنتى عشرة اوقيه و کان ذلک مهر فاطمة » . (118)

هنگامى که با فاطمه عليها السلام ازدواج نمودم ، گفتم اى رسولخدا صلى الله عليه وآله ! کدام يک را بفروشم اسب يا سپرم را؟ فرمود سپرت را بفروش ، پس آن را به 12 اوقيه ( معادل 480 درهم ) فروختم و مهريه فاطمه عليها السلام همان بود .

مراسم رسمى شب زفاف امام على عليه السلام و فاطمه عليها السلام در ماه شوال سال دوم هجرى ، پس از جنگ بدر (119) برگزار گرديد . بر اساس سنت رسولخدا صلى الله عليه وآله جشن ازدواج با وليمه برگزار مى شود . امام على عليه السلام به اين منظور گوسفندى را قربانى نموده و جمعى از اصحاب را بر آن دعوت نمود . (120) در اين شب پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله براى زندگى مشترک امام على عليه السلام و فاطمه عليها السلام از خداوند خير و برکت مسئلت فرمود .

1 ـ 3. مسکن و لوازم خانه

اثاث منزل حضرت از چند قلم تشکيل مى گرديد که رسولخدا صلى الله عليه وآله با همان پول مهريه تهيه کرده بود ابن شهر آشوب صورت جهيزيه حضرت زهرا را اينگونه نقل نموده است .

« پيراهن زنانه به مبلغ 7 درهم ، روسرى بلند به ارزش 4 درهم ، قطيفة مشکى خيبرى ، تخت مخصوص عربى که از چوب وليف خرما مى ساختند ، دود عدد تشک که يکى پشمى وديگرى از ليف خرما تهيه شده بود ، چهار عدد بالش که از پشم و ليف خرما پر شده بود ، پرده خانگى ، حصيرى براى فرش خانه ، آسياب دستى ، کاسه اى مسى ، مشکى از پوست ، کاسه اى چرمى براى شير ، ظرف مخصوص آب ، آفتابه براى وضو و دستشويى ، دو بازو بند نقره اى ، چند کوزه سفالين » . (121)

گويند وقتى که ابوبکر و سلمان فارسى و بلال اين اقلام را نزد رسولخدا صلى الله عليه وآله آوردند ، حضرت چون آنها را نگاه کرد ، گريست به گونه اى که اشک بر صورت ايشان جارى شد ، سپس ، سر به آسمان بلند کرد و فرمود: بار خدايا ، خير و برکت عطا فرما مردمى که عمده ظروف آنها از سفال است . (122)

امام على عليه السلام لوازم منزل خويش به هنگام ازدواج با فاطمه عليها السلام را اينگونه بيان مى فرمايد:

« لقد تزوجت فاطمة بنت رسول الله صلى الله عليه وآله و مالى فراش غير جلد کبش ننام عليه بالليل ، و نعلف عليه ناضحا بالنهار ، و مالى خادم غيرها » . (123)

« فاطمه دختر رسولخدا صلى الله عليه وآله را به ازدواج خود درآوردم در حالى که تشکى به جز يک پوست گوسفند که شبها بر روى آن مى خوابيديم و روزها بر روى آن به شتر علوفه مى داديم نداشتم و خدمتکارى جز فاطمه نداشتم .

خانه اى که امام على عليه السلام در ابتدا براى زندگى مشترک تهيه کرده بود در مکان دورى قرار داشت . پس از ازدواج ، رسولخدا صلى الله عليه وآله از آنها خواست که نزد او باشند . اما گويا در جوار خانه حضرت مکان خالى وجود نداشت ، و اين کار با گذشت حارثة بن نعمان و واگذارى خانه اش امکان يافت . (124) اين خانه در جوار خانه رسولخدا صلى الله عليه وآله قرار داشت و هم اکنون داخل ضريح قرار گرفته است . (125)

در کتب تاريخ خانه ديگرى براى امام عليه السلام ذکر نشده است . ولى در متن يکى ازوقف نامه هاى ايشان به خانه اى در محله بنى زريق که هم اکنون در محوطه غربى اطراف مسجد النبى صلى الله عليه وآله مقابل باب السلام واقع شده ، اشاره شده است . (126) همچنين از قرائن بدست مى آيد که حضرت خانه اى نيز در ينبع داشته اند . امام عليه السلام در زمان تصدى خلافت از احداث خانه جديد اجتناب نمود . وضعيت مسکن ايشان در اين دوره در حديث امام باقر عليه السلام چنين بيان شده است:

« به راستى که او پنج سال بر مردم حکومت کرد در حاليکه هيچ آجرى روى آجرى نگذاشت و هيچ خشتى بر خشتى ننهاد » . (127)

هنگامى که در کوفه درباره انتخاب يکى از دو کاخ حکومتى از ايشان سؤال گرديد ، فرمود :

« مرا در کاخ هلاکت و تباهى (128) سکنى ندهيد . آنگاه در منزل خواهر زاده خود ، جعدة بن هبيرة مسکن گزيد » . (129)

از اين روايات و نيز توصيه هاى امام به اصحاب خود درباره سادگى مسکن (130) بدست مى آيد که ايشان با تجمل و وسعت بيشتر از مقدار نياز مسکن ، مخالف بوده و فقط به مقدار ضرورت به مخارج مسکن پرداخته اند .

1 ـ 4.مخارج خوراک

مخارج خوراکى در الگوى مصرف امام عليه السلام کمترين مقدار ممکن را داشته است . حکايات شنيدنى و شگفت آورى در صرفه جويى و قناعت ايشان در مصرف خوردنى ها و آشاميدنى ها وارد شده است (131) ، خلاصه اينکه اميرمؤمنان عليه السلام همواره نان جو مى خورد و آن را از آرد الک نکرده تهيه مى نمود . بگونه اى که نخاله هاى آرد بر روى نان قابل مشاهده بود . خشکى و سفتى اين نانها به حدى بود که بايد به کمک زانو تکه مى شد و آنها را درون صندوق و يا کيسه اى گذاشته و بر آن مهر مى زد که مبادا ديگران به خاطر ترحم به ايشان خورشتى بر آن بيفزايند و مى فرمود دوست ندارم به جز چيزى که بدان علم دارم چيز ديگرى در شکمم وارد کنم .

نان خورشت امام عليه السلام غالبا سرکه يا نمک يا مايعات چرب گياهى و جانورى ( الزيت ) يا شير و يا خرما بوده و از گوشت فقط براى عمل به سنت قربانى ميل مى کرده اند . روزى ، حلوايى از آرد و شکر و عسل به نام فالوذج براى ايشان حاضر کرده بودند ، حضرت از خوردن آن اجتناب کرده و فرمود دوست ندارم چيزى بخورم که رسولخدا صلى الله عليه وآله از آن نخورده است و به روايت ديگر فرمود: تو خشبو ، خوشگوار و خوش طعم هستى و لکن من دوست ندارم نفس خود را به چيزى که بدان خو نکرده است عادت دهم . (132)

اميرمؤمنان در حالى خود اينگونه رفتار مى نمود که ديگران را از غذاهاى خوب مانند نان گندم و گوشت و غيره اطعام مى فرمود . و هيچگاه بر آنها سخت نمى گرفت مگر آنکه کسى به اختيار خود حاضر به مشارکت در ايثار حضرت مى گرديد . چنانکه در مورد همسر با وفاى ايشان حضرت فاطمه عليها السلام و فرزندانش نقل شده است . (133)

بنابراين اتخاذ اين شيوه از سوى ايشان به خاطر ضعف قدرت خريد و يابخل ورزى نبوده است .

نکته مهمى که در تحليل اين رفتار امام بايدمورد توجه قرار گيرد اين است که نبايد اينگونه تصور شودکه خوددارى ايشان از مصرف خوردنى هاى حلال به خاطر تحريم لذتهاى حلال بر خود و يا القاء اين تفکر به ديگران بوده است . زيرا امام عليه السلام در سنت گفتارى خود (134) رفتار مطلوب فرد مسلمان را در رعايت حد اعتدال مى دانست و تلاش مى نمود تا چنين رفتارى به هنجار اجتماعى تبديل شود . لذا راز اين سنت رفتارى او را بايد در اين نکته دانست که امام در اينجا به عنوان يک فرد عادى مطرح نيست بلکه الگو و اسوه اى است براى اصلاح هنجارهاى اجتماعى و تأثير گذارى بر کنش هاى نامطلوب ديگران و سوق دادن آنها به سمت اعتدال که ارزش رفتارى اسلام در اين زمين هاست . و براى چنين الگويى شايسته است که خود در مرتبه بالاتر و سخت ترى از آنچه که ديگران را به آن فرا مى خواند قرار گرفته باشد .

به بيان ديگر حالت مطلوب جامعه از ديدگاه امام على عليه السلام اين است که در آن شرايطى فراهم شود که همگان خصوصا اقشار کم درآمد ، به آسانى بتوانند غذاى مورد نياز خود را تهيه نمايند و راهبرد مناسب اين هدف در زمينه مصرف اين است که اقشار پر درآمد از زياده روى در مصرف مواد غذايى پرهيز کنند . ولى از آنجايى که انسان طبيعى ، لذت جو است و تعذيه را وسيله اى براى کامجويى بيشتر تلقى کرده و از اعتدال در مصرف خارج مى شود و هنجار شدن اين پديده ، اتلاف منابع و سوء تغذيه فقرا را به دنبال خواهد داشت ، لازم است از بروز چنين هنجارى پيشگيرى شود و از نظر اجتماعى براى چنين تغييرى الگوى مؤثرى لازم است و بى شک ، توان اقتصادى ، اقتدار روحى ، موقعيت اجتماعى و سوابق مذهبى امام عليه السلام تمامى شرايط لازمه اين الگو را فراهم نموده بود و اتخاذ اين شيوه مى توانست چنان تغييرى را ايجاد کند .

نامه امام عليه السلام به عثمان بن حنيف ـ فرماندار بصره ـ که در ميهمانى پر خرج يکى از ثروتمندان بصره شرکت کرده بود از همين زاويه قابل بررسى است . در اين نامه ، امام استاندار خود را به خاطر شرکت در چنين مجلسى شديدا توبيخ نموده و آنگاه با بيان سنت رفتارى خود وى را به تلاش در اين راستا فرا مى خواند .

« آگاه باش! هر مأمورى امام و پيشوايى دارد که بايد به او اقتدا کند . و از نور دانشش بهره گيرد ، بدان امام شما از دنيايش به همين دو جامه کهنه و از غذاهاى به دو قرص نان اکتفا کرده است ، آگاه باش! شما توانايى آن را نداريد که چنين باشيد ، اما مرا با ورع ، تلاش ، عفت و پيمودن راه صحيح يارى دهيد » . (135)

از سوى ديگر حضرت ، کسانى راکه با سوء برداشت از سيره ايشان و به ناروا از غذاهاى پاکيزه اجتناب مى کردند مورد عتاب قرار مى دهد و با بيان تفاوت خود با آنها ، به خاطر قرار گرفتن در جايگاه هدايت و رهبرى جامعه اسلامى ، آنان را به استفاده صحيح از نعمت هاى الهى فرا مى خواند مباحثه امام باعاصم بن زياد در اين باره شنيدنى است . وقتى که به ايشان خبر دادند او نعمت هاى پاکيزه خدا را بر خود حرام کرده و از زندگى کناره گرفته است ، وى را خواسته و با چهره اى برافروخته مورد عتاب قرار داد وفرمود .

« آيا از خانواده ات خجالت نمى کشى! آيا به فرزندانت رحم نمى کنى! آيا چنين مى پندارى که خداوند چيزهاى پاکيزه را بر تو حلال کرده اما دوست نداردکه از آنها استفاده کنى؟ ! تو در پيشگاه خداوند کمتر از آنى که بدينگونه با تو رفتار کند . آيا خداوند نمى گويد : « والأرض وضعها للأنام * فيها فاکهة و النخل ذات الأکمام » (136) آيا خداوند نمى گويد: « مرج البحرين يلتقيان * بينهما برزخ لا يبغيان » (137) . . . « يخرج منهما اللؤلؤ و المرجان » (138) به خدا قسم که آشکار نمودن نعمت هاى خداوند با عمل نزد او محبوب تر از بازگويى آنها با زبان است در حاليکه خداوند فرمود: « و اما بنعمة ربک فحدث » عاصم پس از شنيدن اين سخنان گفت: يا أميرالمؤمنين! پس شما چرا به غذاهاى ناگوار و لباسهاى خشن اکتفا نموده ايد؟ ( در حالى که پيشوا و امام ما هستى؟و بر ما لازم است به تو اقتدا کنيم ) . امام فرمود : واى بر تو ( من مثل تو نيستم ) خداوند بر پيشوايان حق واجب شمرده که بر خود سخت گيرند و همچون طبقه ضعيف مردم باشند ، تا ندارى فقر او را به ستوده نياورد که سر از فرمان خداوند برتابد » (139)

1 ـ . 5 مخارج پوشاک

مخارج پوشاک يک جزء مهم از مخارج شخصى است و در زندگى انسان از جهات متعددى حائز اهميت است . پوشاک از جهتى وسيله محافظت بدن از سرما و گرما و پوشش ظاهرى اعضاى آن و وسيله حفظ آبرو و حرمت اجتماعى او و اظهار نعمت هاى الهى است . و از جهت ديگر نياز انسان به تجمل و زيبايى را برآورده مى سازد . تأمين پوشاک در حد اعتدال لازمه نشاط و سلامت زندگى انسان است . اما عدم اعتدال در آن به ويژه زياده روى ناشى از حس تفاخر و تکبر ، مشکلات اجتماعى و اقتصادى رابه دنبال خواهد داشت .

امام على عليه السلام در سنت گفتارى خود ، همانگونه که گذشت ، بر رعايت حد اعتدال تأکيد مى نمود . اما شخصا ، کمترين مقدار ممکن از مخارج پوشاک را داشت . لباس آن حضرت غالبا متشکل از سه قسمت: يک شلوار تا نصف ساق و يک پيراهن تا روى پا و يک دوش انداز که از جلو تا روى سنه و از پشت تا روى باسن را مى پوشانيد ، تشکيل مى گرديد . جنس اين لباسها معمولا از کرباس يا پشم و رنگ آنها سفيد بود و ارزش آنها از سه يا چهار درهم و يا يک دنيار تجاوز نمى کرد . و اگر اندازه آستين و يا ذيل پيراهن بيشتر از مقدار نياز بود ، اضافه آنرا قطع مى کرد . و تا حدى که امکان داشت لباس خود را وصله مى زد و از خريدن لباس نو اجتناب مى نمود . (140) چنانکه يک بار در ميان مردم با اشاره به اين موضوع فرمود:

« به خدا سوگند! آن قدر اين پيراهن خود را وصله زدم که از وصله کننده آن شرم دارم؛ کسى به من گفت: چرا اين لباس کهنه را بيرون نمى اندازى؟ گفتم؛ از من دور شو! صبحگاهان روهروان شب ستايش مى شوند » ( آنها که بيدار بودند و ره سپردند و به مقصود رسيدند از آنها که خواب ماندند و به مقصد نرسيدند شناخته مى شوند ) . (141)

گاهى که کسانى از مردم به سادگى و کهنگى و يا اندازه لباس ايشان اعتراض مى کردند ، در پاسخ آنها مى فرمود: اين لباسى است که مؤمنان بدان اقتدا مى کنند و قلب را خاشع و نفس را رام مى سازد و عورت را بهتر مى پوشاند و نياز را برآورده مى سازد . (142)

در تحليل سيره امام على عليه السلام در پوشاک ، علاوه بر نکته اى که در مورد طعام ايشان ذکر نموديم به نقش شرايط زمان در تعيين نوع لباس و مخارج پوشاک ، نيز مى توان اشاره نمود از ديدگاه کلى شکى در تغيير مخارج پوشاک در اثر تغيير مقتضيات زمان وجود ندارد . زيرا تعيين حد اعتدال پوشاک متکى بر ميعارهاى عرفى است . و عرف اجتماعى با مرور زمان در اثر تغييرات واقعى مانند افزايش قدرت خريد مردم و پيشرفت هاى فنى در زمينه توليد پوشاک و ياتغيير سليقه و ذائقه عمومى جامعه در انتخاب نوع لباس قابل تغيير است .

الگوى پوشاک امام على عليه السلام نيز از اين قاعده مستثنى نبود . نوع پوششى که ايشان انتخاب نموده بود گر چه با انتظارات معدودى از مردم آن زمان که از مقايسه امام با برخى رهبران سياسى و شخصيت هاى اجتماعى آن عصر نشأت مى گرفت ، مطابق نبود ، اما با الگوى پوشاک توده هاى فقير آن زمان کاملا سازگار بود . گزارشهاى رقت انگيزى که از وضعيت پوشاک مسلمانان صدر اسلام رسيده است گواه اين مدعا است . در سالهاى دهه اول هجرى وضع پوشاک گروهى از اصحاب پيامبر صلى الله عليه وآله که « اصحاب صفه » شهرت داشتند به حدى وخيم بود که برخى از آنان از شرم برهنگى خود را پنهان مى نمودند . (143) و لباس تعدادى از آنان از کتان ضخيم بود که زبرى آن پوست بدن را مى خراشيد و به همين جهت گاهى نزد پيامبر از زبرى اين لباسها شکوه مى نمودند . (144) واثلة بن اصقع مى گويد سى تن از اصحاب رسولخدا صلى الله عليه وآله را ديدم که هرکدام فقط با پوشش يک قطيفه پشت سر ايشان به نماز ايستاده بودند . (145) و من يکى از آنان بودم و ابو هريره گفته است . هفتاد نفر از اصحاب صفه را ديدم که هيچيک جامه دوش انداز نداشتند . (146) در همين ايام روزى ، در حاليکه پيامبر صلى الله عليه وآله و جمعى از اصحاب کنار هم نشسته بودند ، اميرالمؤمنين عليه السلام با لباس کهنه اى که به دليل پارگى قسمتهايى از بدنش را نمى پوشاند ، وارد گرديد و در کنار پيامبر نشست . پيامبر صلى الله عليه وآله براى لحظاتى او را زير نظر گرفت و با مشاهده وضعيت رقت بار لباس ايشان اين آيه را تلاوت نمود « و يؤثرون على أنفسهم ولو کان بهم خصاصة و من يوق شح نفسه ى فأوللـک هم المفلحون » و فرمود: يا على تو در رأس کسانى هستى که اين آيه درباره شان نازل گرديده ، آنگاه پرسيد : يا على پس آن لباسى که به تو پوشانده بودم کجاست؟ فرمود: اى رسولخدا صلى الله عليه وآله يکى از ياران شما نزد من آمدو از برهنگى خود و خانواده اش شکوه نمود و من آن لباس را به ايشان ايثار نمودم . (147)

در چنين روزگارى ساده پوشى امام عليه السلام چنانکه رسولخدا صلى الله عليه وآله فرمود از مظاهر عالى ايثار محسوب مى گرديد و با هنجارهاى معمول آن زمان نيز مطابقت داشت . اما در دهه هاى بعد مانند زمان امام سجاد و امام صادق و يا امام رضا عليهما السلام به دليل رشد اقتصاد ملى ، وضعيت عمومى پوشاک مردم به ميزان زيادى بهبود يافته بودو طبعا الگوى پوشاک اميرالمؤمنين عليه السلام ديگر مورد پسند اجتماع نبود . از اين رو در سيره پوشاک امام سجاد عليه السلام ، جامه هاى خز ، به ارزش 50 دينار گزارش شده (148) و سيره امام صادق عليه السلام نيز وضعيت مشابهى داشته است . (149) ايشان در پاسخ به ايراد کسانى که از مغايرت وضعيت لباس او با سيره اميرالمؤمنين عليه السلام خرده مى گرفتند به تغيير شرايط زمان اشاره مى فرمودند . در يکى از گفتمان هاى مربوط به اين موضوع آمده است که روزى سفيان ثورى با لحن اعتراض آميزى به امام صادق عليه السلام گفت:

« شما از على بن ابى طالب مى گوييد که لباس خشن مى پوشيد در حاليکه خود از انواع لباسهاى « قوهى » و « مروى » ( دو نوع لباس گرانبها ) بر تن نموده ايد ( پس چگونه است که رفتار شما غير از رفتار اميرالمؤمنين عليه السلام است ) . امام در پاسخ فرمود: واى بر تو! على بن ابى طالب در زمان تنگنايى زندگى مى کرد ، ( و اکنون زمان وفور نعمت است ) و هنگاميکه اقتصاد زمانه شکوفا شود . نيکان آن زمان به استفاده از نعمتهاى خداوند أولى هستند . » (150)

شايد در اينجا اين سؤال مطرح شود که چرا با وجود اينکه بر خلاف سالهاى دهه اول هجرى ، از نيمه دهه دوم به بعد به دليل گسترش فتوحات اسلامى ، وضعيت رفاهى مسلمانان به نحو چشمگيرى افزايش يافته بود ، امام على عليه السلام ساده پوشى خود را همچنان حفظ کرد؟ در پاسخ به اين سوال بايد گفت: اولا شواهد تاريخى بهبود نسبى در وضعيت لباس حضرت را نفى نمى کند بلکه مدارکى نيز در تأييد اين بهبود مى توان يافت . (151) و ثانيا گر چه درآمدهاى عمومى مسلمانان در زمان خليفه دوم و سوم به شدت افزايش يافت ، اما به دليل توزيع نابرابر اين درآمدها ، شکاف طبقاتى عميقى در جامعه به وجود آمده بود . به گونه اى که اقليت محدودى ، ثروتمند بودند ولى اکثريت مردم ، در فقر به سر مى بردند . (152)

در چنين موقعيتى ساده پوشى امام عليه السلام از سويى ، نوعى همدردى با فقيران به حساب مى آمد و از سوى ديگر سرمشقى بود براى اصلاح روحيه اشرافيگرى و خوشگذرانى که طبقه ثروتمند در ساليان گذشته بدان خو کرده بودند . خطبه ها و مواعظ امام در ايام خلافت نشان مى دهد که در آن زمان خطر اتراف و مصرف گرايى افراطى ، جامعه اسلامى را در معرض سقوط قرار داده بود و حضرت يکى از وظايف مهم خود را اصلاح اين وضعيت مى دانست . تأکيد شديد امام بر نکوهش دنياگرايى در نهج البلاغه به ويژه خطبه 160 آن از اهميت اين مطلب نزد آن حضرت حکايت مى کند . چنانکه عکس اين حالت ، يعنى ترويج رهبانيت و صوفى گرى ، جامعه زمان امام صادق عليه السلام را تهديد مى نمود و شيوه پوششى ايشان نوعى مقابله عملى در برابر اين تهديد بود . (153)

1 ـ . 6 مخارج تعليم و تربيت

اگر بتوان مخارج آموزش و پرورش خانواده را جزء مخارج مصرفى به حساب آورد ، اين مخارج در نگاه اميرالمؤمنين عليه السلام بالاترين درجه اهميت را داشته اند . رويکرد امام به اين امر از مبناى انسان شناختى ايشان ريشه مى گرفت که انسانيت انسان را به دانايى و مهارت او مى دانست ( قيمة کل امرو ما يحسنه ) . (154)

روشن است که نتيجه طبيعى چنين رويکردى ، صرف هزينه هاى سنگين براى کسب دانش و مهارت است . و چنين هزينه اى ، با احتساب هزينه فرصت و اقلام هزينه هاى اقتصادى ، در سيره اميرالمومنين عليه السلام به وضوح قابل مشاهده است .

صرف نظر از مباحث کلامى که در مبدأ علوم امام على عليه السلام مطرح است ، تا آنجايى که به بررسى رويدادهاى ظاهرى زندگى حضرت مربوط مى شود ، ايشان در طول زندگى خود هيچ آموزگارى به جز رسول خدا صلى الله عليه وآله نداشته اند و اين آموزش از زمان طفوليت او تا واپسين لحظات حيات رسول اکرم صلى الله عليه وآله ادامه داشته است . امام عليه السلام در خطبه قاصعه نهج البلاغه به فراگيرى تعاليم اخلاقى از رسولخدا صلى الله عليه وآله در دوران خرد سالى اشاره فرموده اند . و درباره ساعات دانش آموزشى خود در محضر آنحضرت مى فرمايند: در سراسر عمر شريف پيامبر صلى الله عليه وآله من يک بار در روز ويک بار در شب در محضر درس ايشان حاضر مى شدم و علاوه بر اين گاهى نيز خود ايشان به خانه من مى آمدند . (155) تمامى ملاقاتهاى امام عليه السلام با پيامبر صلى الله عليه وآله ، کلاس درس دانشجو و استاد بود . و لحظه اى از سؤال دانشجو و پاسخ استاد و يا ارائه درسى جديد خالى نبود (156) . امام عليه السلام در طول اين دوره تمامى علوم و معارف و علم ما کان و ما يکون را از استاد خويش فرا گرفت . (157) و نقطه پايان دانش آموزى او وقتى بود که رسولخدا صلى الله عليه وآله در بستر بيمارى آماده ملاقات با پروردگار خويش گشته بود . در همين حال معلم بزرگ انسانيت ، شاگرد محبوب خود را به حضور طلبيد و لحظات آخر عمر خويش را به آخرين گام از تربيت بزرگترين معلم آينده انسان ، اميرالمؤمنين عليه السلام اختصاص داد . امام على عليه السلام با اشاره به خاطره اين ملاقات مى فرمايند در آن ساعت رسولخدا صلى الله عليه وآله هزار باب علم رابه من آموخت که از هر بابى هزار باب ديگر گشوده مى شود .

يکى از فرازيهاى بسيار آموزنده سيره دانش اندوزى امام على عليه السلام که در عين حال اهميت تخصيص درآمد به آموزش ، در نگاه امام را نشان مى دهد رفتار ايشان در جريان نزول آيه نجوى است . شأن نزول اين آيه چنين است (158) که اصحاب ثروتمند پيامبر صلى الله عليه وآله به طور مداوم و مکرر ، به منظور کسب اعتبار بيشتر ، به خدمت آن حضرت مى رسيدند . و اين کار در روحيه فقرا تأثير منفى بر جاى مى گذاشت . با نزول اين آيه « يا ايها الذين ءامنوا إذا ناجيتم الرسول فقدموا بين يدى نجويکم صدقة . . . ) (159) اغنيا موظف گرديدند ، پيش از تشرف به حضرت پيامبر صلى الله عليه وآله ، چيزى به فقرا صدقه دهد و بدين وسيله از آنها دلجويى کنند . اين حکم از سوى مسلمانان نوعى هزينه ملاقات با رسولخدا صلى الله عليه وآله تلقى گرديده و انجام آن بر آنان گران آمد و پس از مدت کوتاهى نسخ گرديد . و در آن مدت ، تنها کسى که به اين آيه عمل نمود امام على عليه السلام بود . او با يک دنيار پولى که داشت ده درهم تهيه نمود و با آن ده بار به حضور پيامبر صلى الله عليه وآله رسيد . در هر تشرفى ، حضرت يک درهم صدقه مى داد و هر بار درس و نکته جديدى را از پيامبر صلى الله عليه وآله فرا مى گرفت .

امر آموزش و پرورش در ميان خانواده و اهل بيت حضرت نيز بسيار جدى بود . به گونه اى که گفته اند ، امام حسين عليه السلام آموزگار فرزند خود را در مقابل تعليم سوره حمد ، عطاى فراوان بخشيدو دهان او را پر از گوهر نمود . (160)

1 ـ . 7 ساير مخارج

علاوه بر مخارجى که تا کنون ذکر گرديد مخارج ديگرى نيز در سيره امام عليه السلام مشهود است که به اختصار به آنها اشاره مى شود .

از جمله اين مخارج ، مخارج تفريحات و سرگرميهاى سازنده است که در سيره امام عليه السلام به گونه خاصى وجود داشته است . در انديشه آن حضرت ، لذتهاى حلال از عوامل سازنده روحى و حفظ تعادل رفتارى به شمار مى آيد چنانکه مى فرمايند:

« انسان مؤمن ساعات زندگى خود را به سه بخش تقسيم مى کند ، قسمتى را صرف مناجات با پروردگارش مى نمايد ، قسمت ديگرى را در طريق اصلاح معاش و زندگيش به کار مى گيرد و قسمت سوم براى بهره گيرى از لذتهاى حلال و زيبنده . » (161)

از اين حديث مى توان دو نکته را درباره الگوى مخارج تفريحات در انديشه و رفتار امام استنباط نمود . نکته اول اين است که تفريحات يک جزء از چارچوب جامع رفتارى اى است که در رأس آن مناجات و راز و نياز با خدا قرار دارد بنابراين تفريحات مورد نظر امام ، امورى است سازگار با عبادت پروردگار و هم جهت با آن و نکته دوم اينکه اين تفريحات بايد در چارچوب لذتهاى حلال بوده و از دايره شرع خارج نشود . با عنايت به اين دو نکته طيف گسترده اى از تفريحات مطلوب را مى توان در سطوح گوناگون معرفى نمود . مثلا براى يک مسلمان معمولى تفريحات ممکن است از امور شادى بخش ، و لذتهاى حسى حلال ، مسافرتهاى زيارتى ، بازديد از اماکن مذهبى و شرکت در مسابقات رزمى ، ورزشى مانند اسب دوانى ، و تيراندازى و امثال آن تشکيل شود . اما در سطوح بالاتر تکامل معنوى ، نياز به تفريح ممکن است با نشاط روحى حاصل از کار مفيد اقتصادى و يا اقامه مراسم مذهبى مانند نماز جمعه و جماعت ، زيارت حج و ديدار با خويشاوندان ( صله رحم ) نيز برطرف شود .

به هر ترتيب ترديدى وجود ندارد که برنامه هاى نشاط برانگيز ومفرح در سيره عملى حضرت معمول بوده است هر چند که مصاديق اين برنامه ها ، ناظر بر لايه هاى عميق ترى از نشاط روحى همراه با معنويت بوده اند .

مخارج بهداشت و درمان ، مسواک ، نظافت و پاکيزگى و استعمال عطر به طور مؤکد در سيره امام عليه السلام به چشم مى خورد . (162)

مخارج حمل و نقل نيز همواره در زندگى امام وجود داشته است . روايتى که پيشتر در بحث ازدواج و خواستگارى امام از حضرت فاطمه عليها السلام نقل نموديم نشان مى دهد که امام حتى قبل از ازدواج صاحب شتر يا اسب بوده اند .

2 ـ سيره امام على عليه السلام در مخارج مشارکت اجتماعى

مخارج مشارکت اجتماعى به وجوهى گفته مى شود که فرد به صورت داوطلبانه در امور عام المنفعه مانند کمک به نيازمندان و ساختن مسجد و مدرسه هزينه مى کند . اين مخارج درالگوى تخصيص درآمدى فرد مسلمان داراى اهميت بسيار زيادى است . در قرآن کريم و بيانات معصومين عليه السلام دهها آيه و هزاران حديث در اهميت اين امر و ترغيب به آن وارد شده است . (163)

اهميت اين مخارج در اسلام ، در درجه اول ، به خاطر نقش سازنده و يگانه آن در تحقق عدالت اجتماعى ـ اقتصادى است ، به ويژه آنکه مشارکت داوطلبانه اغنياء در انتقال بخشى از درآمد خود به فقرا ، هيچگونه تأثير منفى بر انگيزه توليد نخواهد داشت . بلکه بالعکس ، پاداش معنوى بسيار بالاى اين امر ، انگيزه نيرومندى براى توليد کننده به وجود مى آورد . علاوه بر اين ، رشد و تکامل معنوى افراد که از اهداف اساسى اسلام است تا حدود زيادى در گرو انجام اين گونه مشارکت هاست . (164)

امام عليه السلام در گفتار خود بهترين و کامل ترين انسان را فردى مى داند که براى مردم سودمند بوده و بار هزينه هاى آنان را بر دوش کشد . (165) و در عمل نيز چنانکه در اين بحث نشان خواهيم داد . بيشترين مشارکت در تأمين هزينه هاى اجتماعى را داشته اند . در اينجا برخى از مشارکت هاى اجتماعى امام که از نظر اقتصادى حائز اهميت بيشترى است ، در ضمن چند محور بررسى مى شود .

2 ـ 1.کمک مالى مستقيم به نيازمندان

کمک مالى به نيازمندان ، خصوصا کسانى مانند ايتام و خانواده هاى بى سرپرست و از کارافتادگان که دستشان از تمامى راههاى کسب درآمد کوتاه شده است ، در شيوه تخصيص درآمد امام داراى اولين اولويت است .ترتيب اين اوليت در رفتار امام از موقعيت ممتاز ايشان در ايمان به خدا و روز جزا و پيمودن مراحل عالى تکامل وجودى ، ريشه گرفته است . مقدم داشتن رفع نيازهاى ديگران بر نيازهاى خود در سراسر تاريخ زندگانى امام عليه السلام مشهود است . حضرت نه تنها در روزگار ثروتمندى سالهاى پايانى عمر بلکه از همان سالهاى تنگدستى اوايل هجرت به اين صفت والاى انسانى شناخته شده بود . به گونه اى که آيات متعددى از قرآن کريم در شأن ايثار و انفاق ايشان نازل گرديد . از جمله اين آيات ، آيه اى مشهور به « آيه ايثار » (166) است .

اين آيه هنگامى نازل شد که امام عليه السلام ، گرسنه اى را که بر پيامبر وارد شده بود ، به منزل خود برد و اهل بيت آن حضرت غذاى خود را ، که تنها غذاى موجود در خانه بود ، بدو دادند و خود گرسنه خوابيدند . (167) آيات سوره « الليل » (168) نيز در وصف انفاق على عليه السلام نازل شده است . شأن نزول اين آيات را چنين گفته اند که اميرالمؤمنين باغى را از مرد ثروتمندى خريد . و آن را به مرد فقيرى ، که در همسايگى آن باغ مى زيست و از رفتار خشن صاحب باغ با کودکانش به پيامبر صلى الله عليه وآله شکايت برده بود ، در راه خدا انفاق نمود و او را از گرفتارى نجات داد . خداوند با نزول اين آيات ، انفاق او را ارج نهاد . (169) « آيه ولايت » (170) نيز هنگامى نازل گرديد که على عليه السلام در حال رکوع ، انگشترى خويش را به نيازمندى انفاق مى کند . (171) ماجراى نزول آياتى از سوره دهر (172) در شأن انفاق امام و اهل بيتش عليهما السلام ، بسيار مشهور است . اين آيات به واقعه اى اشاره مى کنند ، که ايشان سه روز پياپى با حال روزه غذايى را که براى افطار فراهم کرده اند به مسکين و يتيم و فقير مى بخشند . روزى اميرالمؤمنين عليه السلام چهار درهم داشت ، درهمى را شبانه و درهمى در روز ، يک درهم آشکارا و يک درهم در نهان انفاق کرد و آيه 274 سوره بقره (173) در مدح ايشان نازل گرديد . (174) آيات 37 و 38 سوره نور نيز درباره انفاق اوست که موجب هدايت انفاق گيرندگان گرديد . (175)

اينگونه آيات و روايات رفتار انفاق آميز امام را در شرايطى که خود ايشان نيز در زمره نيازمندان قرار داشت ، نشان مى دهند . ملاحظه رفتار امام در شرايط تمکن مالى نيز نشان دهنده تداوم همين وضعيت است . در سالهاى پايانى عمر که درآمد غلات حضرت بالغ بر چهل هزار دينار بود ، تقريبا تمامى اين وجوه صرف رسيدگى به نيازمندان مى گرديد و سهم خود ايشان آنگونه بود که گاهى شمشير خود را در بازار به فروش مى گذاشت و مى فرمود: اگر باندازه پول قطيفه اى و يا طعام شبى در اختيار داشتم آن را نمى فروختم (176) محمد بن حنيفه مى گويد:

پدرم عليه السلام هر گاه محصول باغاتش به دست مى آمد ( ابتدا ) مخارج خود و خانواده و افراد تحت تکفل اش را جدا مى نمود ، آنگاه مخارج حسن عليه السلام و حسين عليه السلام را عطا مى فرمود و مخارج من را هم مى داد و در مورد ساير فرزندان بالغ خود نيز چنين مى کرد .او همچنين به عقيل وفرزندانش و اولاد جعفر و ام هانى و فرزندانش و جميع فرزندان نيازمند عبدالمطلب و ساير بنى هاشم واولاد مطلب بن عبد مناف و نوفل بن عبد مناف عطا مى بخشيد و همين طور جماعتى از افراد نيازمند قريش و خانواده هايى از انصار و غير اين ها را صله مى داد تا آنجا که چيزى از درآمدش باقى نمى ماند . رضوان و رحمت الهى بر او باد .

هيچ گاه کسى حاجتى نزد او نياورد مگر آنکه با خرسندى بازگشت » . (177)

« آنگاه که تاريکى شب همه جا را فرا مى گرفت قنبر را ( هم ) صدا مى زد و با کوله بارى از خرما و آرد به سوى خانه هايى که قبلا آنها را شناسايى کرده بود به راه مى افتاد ، به گونه اى که هيچکس از کار او آگاه نمى شد . به او گفتم: اى پدر چه چيز شما را از اعطاى در روز باز مى دارد؟ فرمود: پسرم صدقه پنهانى ، خشم پروردگار را فرو مى نشاند » . (178)

محمد بن الصمة از طريق پدرش از عموى خود نقل مى کند:

« شبى در مدينه مردى را ديدم ، که مشکى بردوش و قدحى در دست گرفته بود و مى گفت: اى خداى من ، که صاحب اختيار و آفريدگار و پناه دهنده مؤمنانى ، قربانى امشب مرا بپذير ، به چيزى جز آنچه در اين قدح دارم و آنچه بر دوش کشيده ام به شبانگاه در نيامده ام ، و تو خود مى دانى که من عليرغم شدت گرسنگى و نيازى که به اين مشک داشتم ، به خاطر هديه به پيشگاهت آن را از خود دريغ داشتم ، پروردگار من! ، پس روى مرا بر نگردان و دعايم را بپذير! . بدو نزديک شدم ، تا آن آن که او را شناختم ، او على بن ابى طالب بود ، به سراغ مردى رفت و اطعامش نمود . (179)

حکايت در نقل شيوه کمک هاى مالى امام عليه السلام بسيار زياد است ، جهت اختصار فقط به برخى از ويژگيهاى مهم انفاق ايشان اشاره مى کنيم .

تحليل ويژگيهاى انفاق امام عليه السلام

يک . شدت اهتمام به محرومان ـ در نگاه اميرالمؤمنين عليه السلام رفع نياز نيازمندان يک مسئوليت بزرگ انسانى و ايمانى است که غفلت از آن تحت هيچ شرايطى روا نيست . احساس اين مسئوليت در وجود مبارک آن حضرت چنان بود که غم بينوايان حضرتش رابه شدت اندوهگين مى ساخت . زمانى که حضرت علاوه بر ثروت شخصى ، بيت المال مسلمانان را نيز در اختيار داشت . در ميان تمامى اين امکانات ، طعم گرسنگى را در سراسر شبها با خود مرور مى کرد . و حتى پس از آنکه تمامى بينوايان پيرامون خود را مى نواخت ، باز هم آسوده خاطر نمى گشت و مى فرمود:

« شايد در حجاز و يا يمامة کسانى باشند که هنوز از يافتن قرص نانى نا اميدند و هيچ خاطره اى از سيرى بر ذهنشان نقش نبسته است » . (180)

دو . اخلاص در انفاق ـ انفاق مال و چشم پوشى از دست مايه شيرين زندگى ، از ثمرات توحيدو ايمان به نعيم آخرت است . هر قدر ايمان انسان به توحيد و معاد راسخ تر شود ، همت او در انفاق بالاتر و اخلاصش بيشتر خواهد گرديد . امام على عليه السلام که در ايمان و تقوى در اوج قله کمال بود ، در کمک به فقيران ، چيزى جز رضاى پروردگار را در نظر نمى گرفت . بهترين گواه اين امر ، ذات اقدس پروردگار است که اخلاص او را چنين ستوده است .

« و غذاى ( خود ) را با اينکه به آن علاقه ( و نياز ) دارند به « مسکين » و « يتيم » و « اسير » مى دهند! و ( مى گويند: ) ما شما را به خاطر خدا اطعام مى کنيم ، و هيچ پاداش و سپاسى از شما نمى خواهيم! ما از پروردگار خائفيم در آن روزى که عبوس وسخت است » (181)

سه . رعايت عزت و احترام فقيران ـ وقتى فقير آبرومندى از سر نياز و اضطرار براى تأمين ابتدايى ترين نيازهاى خود به توانگرى رو مى آورد و يا عطاى او را مى پذيرد . ناخواسته مقدارى از عزت و آبروى انسانى خويش را در معرض نابودى گذاشته است . مسئوليت انسان در قبال حفظ عزت و احترام همنوعان و وظيفه خطيرى که خداوند در اين زمينه بر دوش او نهاده است ، مقتضى برخوردى است که هر گونه آثار ذلت و خوارى را از چهره فقير دور کرده و او را در جايگاه عزت و حرمت شايسته خويش قرار دهد . امام على عليه السلام به اين منظور تلاش مى نمود که حاجت نيازمندان را قبل از درخواست آنان برآورده سازد . امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

« اميرمؤمنان عليه السلام مقدار پنج وسق ( معادل 900 کيلوگرم ) از خرماى بغيبغه ( نام چشمه اى در ينبع ) را براى مؤمن فقير و آبرومندى که از هيچکس حاجتى نمى خواست ، فرستاد . شخصى به او گفت: به خدا قسم که او چيزى از شما طلب نکرده بود و از آن پنج وسق ، يک وسق برايش کفايت مى نمود . اميرالمؤمنين عليه السلام با ناراحتى فرمود: خداوند امثال تو را زياد نکند! من عطا مى کنم ، آنگاه تو بخل مى روزى؟! اگر به کسى که اميد به من دارد نبخشم تا آنکه حاجتش را طلب کند و سپس بدو عطا کنم ، در اينصورت ، بهاى چيزى را که از او ستاده ام را نداده ام . زيراکه به او جازه داده ام ، آن صورتش راکه در مقام عبادت و طلب حاجت در پيشگاه خداوند بر زمين مى سايد ، به من ببخشد! چه کسى با برادر مسلمانش چنين رفتار مى کند . . . » (182)

روزى فقيرى قصد ابراز حاجت نزد امام داشت و امام همين که از اين قصد آگاه گشت ، او را از درخواست شفاهى و رو به رو باز داشت و براى اينکه آثار ذلت را در چهره او نبيند فرمود حاجتت را بر زمين بنويس . (183)

استفاده از تاريکى شب براى مدد رسانى نيز به همين منظور بود ، بسيارى از يتيمان و بينوايانى که دست عطوفت امام ، نوازشگر شب هاى فقر و فلاکتشان بود . نام و نشانى ، به جز محبت و جوانمردى ، از آورنده نان شب خويش نداشتند و آشنايى آنان با نام بزرگ مرد آسمانى على بن ابى طالب تنها زمانى ميسر گرديد که ديگر ، قلب پر مهر على از تپش ايستاده بود

از ديدگاه على عليه السلام سائل فرستاده خدا و رد او رد خداست . از اين جهت او هيچگاه سائلى را رد نکرد و حتى در صورتى که چيزى براى اعطا نداشت با يک کلام محبت آميز و چهره اى گشاده و يا با وعده اعطا سائل را راضى مى نمود . او انگشتر خويش را در رکوع نماز به سائل داد . و يک بار که چيزى براى اعطاء به سائل در اختيار نداشت ، با مشاهده چهره مأيوس او که على را به شکايت در پيشگاه خداوند تهديد مى نمود ، به شدت گريست ، آنگاه از او خواست برگردد و دوباره کلامش را اعاده کند ، و پس از استماع مجددا گريست ، آنگاه شمشير خويش را ، که با آن بارها از حريم رسولخدا صلى الله عليه وآله دفاع کرده بود ، طلبيده و به وى عطا نمود . (184)

چهار . مباشرت در پرداخت ـ امام على عليه السلام غالبا ، انفاق به نيازمندان را شخصا و بدون واسطه انجام مى دادند . اين عمل ضمن اينکه شدت اهتمام ايشان به محرومان و اهميت رفع نياز آنان را ثابت مى کند ، بزرگداشت مقام انسانى نيازمندان وبهترين نوع دلجويى از آنهانيز به حساب مى آيد .

پنج . ملاحظه ويژگييهاى انفاق گيرندگان ـ يکى از نکات آموزنده در انفاق امام على عليه السلام توجه به شأن و منزلت علمى و معنوى نيازمندان درتعيين ميزان انفاق بر آنها بود .

در يکى از موارد که امام عليه السلام لباسى را به فقيرى عطا کرده بود ، و فقير پس از پوشيدن لباس ، شعر با معنايى سرود ، صد دينار ديگر بر عطاى وى افزود . و در پاسخ به سؤال کسى که از زيادى اين بخشش تعجب کرده بود ، فرمود: از رسولخدا صلى الله عليه وآله شنيدم که فرمود:

« مردم را در جايگاه شايسته ايشان قرار دهيد و جايگاه اين مرد ، نزد من چنين است » . (185)

شش . مقدم داشتن ارحام در کمک هاى برنامه ريزى شده ـ اميرمؤمنان عليه السلام کمک هاى عادى از اموال شخصى خود ، را از نزديک ترين وابستگان خود آغاز نموده و با رعايت سلسله مراتب خويشاوندى و ميزان نياز هر يک ، به تکميل برنامه انفاق خود مى پرداخت . (186)

منشأ اين رفتار حضرت توصيه مؤکد قرآن کريم درباره ارحام و اولويت گذارى ويژه آن است . (187) چنانکه در سنت رسول خدا صلى الله عليه وآله نيز بر رعايت اين اولويت تأکيد شده است . (188)

البته توجه به اين مطلب در اينجا ضرورى است که ، امام عليه السلام در توزيع بيت المال ، هيچ تفاوتى بين خويشاوند و بيگانه قائل نبود و با همگان به مساوات رفتار مى نمود . (189) تأمل در رفتار حکيمانه امام عليه السلام در اين دو زمينه انسان را به اين مسأله مهم رهنمون مى سازد که اسلام عدالت اقتصادى و وحدت اجتماعى را با چه روشى دنبال مى کند . امام انسانيت در اينجا به ما مى آموزد که اسلام چگونه هم به منافع اجتماعى مى انديشد و هم گرايش هاى فطرى افراد و علقه هاى عاطفى و پيوندهاى نسبى آنها را در نظر مى گيرد . امام عليه السلام با سيره پاک خود ، جايگاه هر يک از اين دو موضوع را به خوبى نشان داده است .

نکته اى که در تحليل اين بخش از سيره اقتصادى امام عليه السلام لازم به تذکر است اين است که حضرت در سنت گفتارى خود ، مردم را به ميانه روى در انفاق دعوت نموده اند . (190) و ميانه روى در انفاق به حالتى تفسير شده است که فرد ، کمک هاى مالى خود به ديگران را ( در شرايط عادى ) ، پس از تأمين نيازهاى خانواده ( کفاف عرفى ) انجام دهد . و روحيه ايثارگرى و آمادگى فداکارى را در وجود خود حفظ و تقويت کند تا در شرايط اضطرار و موارد خاص نياز ضرورى ديگران را بر نياز عادى خود مقدم دارد . اما چنانکه ديديم در سنت رفتارى امام عليه السلام اقدام ايثارگرانه يک حالت عمومى است . به اين معنى که مصرف شخصى ايشان همواره در کمترين مقدار ممکن و انفاقشان به بيشترين مقدار بوده است . چنين رفتارى هر چند که براى جايگاه رفيع امام عليه السلام در هدايت و اصلاح گرايش هاى طبيعى و خود محور انسان ، کاملا مناسب و زيبنده است . اما آنچه که ما بايد از انديشه و رفتار آن امام بزرگ بياموزيم ، انفاق از مازاد بر هزينه هاى شخصى در شرايط عادى و مقدم داشتن ديگران برخود در موارد خاص است .

2 ـ 2. وقف (191) املاک براى نيازمندان

وقف ، يکى از راهبردهاى مترقى اسلام براى تأمين نيازهاى عمومى به ويژه نيازهاى اقشار آسيب پذير است: سنت وقف ، در زمان رسولخدا صلى الله عليه وآله ، با راهنماييهاى گفتارى و رفتارى ايشان به خوبى در رفتار مسلمانان جاى گرفته بود . به گونه اى که گفته اند ، هيچ يک از اصحاب ايشان نبود که چيزى را وقف نکرده باشد . ابن شبه در کتاب تاريخ مدينه ( ج 1 ، ص 173 ـ 231 ) موقوفات پيامبر صلى الله عليه وآله و اصحابش را نقل نموده است . مطالعه اين کتاب و ساير منابع تاريخى و حديثى موقعيت ممتاز و بى نظير امام على عليه السلام در عمل به اين سنت الهى را نشان مى دهد .

مولاى متقيان ، تمامى املاکى را که به برکت بازوان پرتوانش آباد ساخته بود ، وقف نيازمندان نمود و در حالى به ملاقات پروردگار شتافت که از اموال دنيا چيزى به جز 700 درهمى که از سهم بيت المال خويش براى مايحتاج خانواده اش کنار گذاشته بود نداشت . (192)

هنگامى که با ضربات طاقت فرساى خود ، آب گوارا را در صحراى يبنع جارى ساخت ، مردم ، با مشاهده اين آب گرآنبها که مانند گردن شتر از زمين مى جوشيد ، گفتند: وارثان على را بشارت دهيد! اما او وارثان اين ملک را چنين بشارت دارد:

« وارثان را بشارت ده! آن گاه همه را بر نيازمندان و بينوايان و در راه خداوند براى واماندگان دور و نزديک ، در صلح و جنگ ، وقف نمود . تا به روزى که در آن ، چهره هايى به سفيدى و چهره هايى ديگر به سياهى مى روند ، خداوند متعال مرا از آتش باز دارد و روى ام را از آن در امان دارد! » (193)

امام عليه السلام در مورد ساير املاک نيز رفتارى مشابه اين داشته اند . يکى از موارد مشهور موقوفات او چاههاى « ابونيزر » و « بغيبغه » است . ابو نيزر پس از گزارش کيفيت حفر اين چاهها مى گويد: پس از آنکه آب اين چاهها مانند گردن شتر فوران نمود ، حضرت به سرعت بيرون آمد و فرمود: گواهى مى دهم که اين آب وقف است ، آنگاه قلم و کاغذ خواست و اينگونه نوشت :

« اين چيزى است که وقف نمود بنده خدا على اميرمؤمنان ، وقف فقيران مدينه و در راه ماندگان قرار داد ، دو ملک معروف به « عين ابى نيزر » و « البغيبغه » را به اميد آنکه خداوند در روز قيامت روى او را از آتش جهنم باز دارد ، فروش و رهن اين دو ملک جايز نيست تا زمانيکه خداوند که بهترين وارثان است ، وارث آنها گردد ، مگر آنکه حسن يا حسين محتاج شوند ، در اينصورت اين دو ملک بر آنها آزاد است و براى کس ديگرى غير از آن دو ( فروش يا رهن ) جايز نيست » . (194)

ابن شبه ( م 2.62 ) در تاريخ مدينه ( ج 1 ص 219 ـ 229 ) ليست نسبتا کاملى از موقوفات امام را نقل کرده است . جهت اختصار فقط به نقل وقف نامه جامعى که در ضمن وصيت نامه حضرت درج گرديده است ، اکتفا مى کنيم . اين وصيت نامه در منابع گوناگون با اختلاف اندکى نقل گرديده متنى که در اينجا نقل مى شود از کتاب کافى انتخاب شده و تفاوتهاى مهم آن با تاريخ مدينه داخل پردنتز مورد اشاره قرار مى گيرد .

بسم الله الرحمن الرحيم . اين وصيت و تصميمى است که بنده خدا على درباره اموالش اتخاذ نمود براى جلب خشنودى خداوند؛ و اميد آنکه مرا به سبب آن در بهشت وارد کند ، و از آتش باز دارد و در آن روزى که بعضى چهره ها سفيد و بعضى سياه مى گردند ، آتش را از من برگرداند .

تمامى اموالى که در ينبع دارم؛ آنچه ( آب هايى ) که مال من شناخته مى شوند و پيرامون آنها را وقف نمودم ، و همچنين بردگان آنها را به جز « رباح » و « أبا نيزر » و « جبير » که آزاد هستند و کسى را بر آنها حقى نيست؛ آنها آزاد شدگان من اند ، پنج سال بر روى زمين کار مى کنند و حق مخارج خود و خانوده شان در همان مال است . علاوه بر اين آنچه که در « وادى القرى » دارم تماما مال فرزندان فاطمه است ( ثلث آن وقف است ) و برده هاى آن صدقه اند . و هر آنچه که در « ديمة ( وادى ترعة ) دارم و برده هاى آن را وقف نمودم به جز « زريق » که براى اوست مثل آنچه براى دوستانش نوشتم . و هر آنچه که در « اذينه » ( إذنيه ) دارم و برده هاى آن را وقف نمودم . و « فقيرين » ـ همانطور که مى دانيد ـ در راه خداوند وقف است . و آنچه که از دارايى ام در اينجا نوشتم ، صدقه واجبه قطعيه ( کنايه از وقف ) است ، چه من زنده باشم يا مرده ، موارد مصرف آن عبارت است از هر أمرى که موجب خشنودى خدا و در راه خدا باشد و خويشاوندان از بنى هاشم و بنى المطلب و نزديک و دور ، و سرپرستى اين کار به عهده حسن بن على است ، در حد متعارف از آن استفاده مى کند و در هر جايى که خداوند به او نشان مى دهد در امور حلال خرج مى کند . و هيچگونه حرجى بر او نيست . اگر او بخواهد مقدارى از مال را بفروشد و دينى را أدا کند ، ( و يا قسمت ديگرى از آن را آباد کند ) اين کار را بکند ، در اين کار حرجى بر او نيست و اگر خواست جزء املاک قرار دهد .

و [ سرپرستى ] فرزندان على و موالى و اموال ايشان به عهده حسن بن على است .

و چنانچه خانه حسن بن على از خانه هاى موقوفه نبود و خواست آن را بفروشد ، اين کار را بکند ، حرجى بر او نيست ، و اگر فروخت بايد پول آن را سه قسمت کند ، قسمى را در راه خدا و قسمى در حق بنى هاشم و بنى المطلب ، و قسمى را در حق آل ابى طالب ، صرف نمايد و در ميان آنها به گونه اى که خداوند به او نشان مى دهد توزيع کند .

و اگر براى حسن حادثه اى رخ دهد و حسين زنده باشد ، اين کار با حسين بن على است و حسين همانند آنچه به حسن دستور دادم عمل کند؛ به نفع اوست هر آنچه به نفع حسن نوشته ام و بر عهده اوست هر آنچه بر عهده حسن است .

و براى فرزندان پسران فاطمه از صدقات على همانند چيزى است که براى فرزندان على است و آنچه که در خصوص دو پسر فاطمه ( حسن و حسين عليهما السلام ) قرار داده ام به خاطر خشنودى خداى عز و جل و بزرگداشت احترام رسول الله صلى الله عليه وآله و تعظيم و احترام ورضايت آن دو بوده است .

و اگر براى حسن و حسين حادثه اى رخ داد ، ديگرى از آن دو ، در ميان فرزندان على نگاه کند ، پس اگر در جمع آنها فردى را که هدايت ، اسلام و امانت دارى اش مورد رضايت باشد يافت ، اگر خواست ، تولى اين کار را به او واگذارد . و اگر چنين کسى در ميان آنها نيافت ، اين کار را بر عهده فردى مورد قبول از خاندان ابوطالب وانهد ، و اگر مشاهده نمود که بزرگان و صاحبان انديشه خاندان ابوطالب از دنيا رفته اند ، فرد مورد رضايت از بنى هاشم را قرار دهد ، و با کسى که تولى اين کار را به او وا مى نهد شرط کند ، که اصل مال را به حال خود باقى بگذارد و درآمد آن را به نحوى که دستور دادم در راه خدا و خشنودى او و ذوى الارحام از بنى هاشم و بنى المطلب ، و دور و نزديک ، هزينه کند ، چيزى از آن [ اصل مال ] فروخته نمى شود و بخشيده نمى شود و ارث برده نمى شود . . .

اين حکمى است که على درباره اموالش صادر نمود ، فرداى آن روزى که به « مسکن » (195) قدم نها . شاهد [ اين وصيت نامه ] بود أبو سهر بن أبرهة ، وصعصعة بن صوحان ، و يزيد بن قيس ، و هياج بن أبي هياج و نوشت آن را على بن ابى طالب به دست خودش [ به تاريخ ] ده روز مانده به پايان جمادى الاولى سال سى و هفت ( سى و نه ) . » (196)

مواردى از موقوفات امام عليه السلام که تا کنون ذکر گرديد به لحاظ موارد مصرف ، وقف عام به حساب مى آيند . زيرا در تمامى اين موارد ، مال در راه خداوند و براى جلب خشنودى او وقف شده است . و موارد مصرف آن ، عنوان کلى سبيل الله است . البته در اينگونه موارد واقف مى تواند در عنوان کلى سبيل الله براى برخى از عناوين جزئى تر مانند ، فقرا ، علما ، ارحام و . . . اولويت قائل شود و از اين رو مشاهده مى کنيم که امام اولويت خاصى براى ارحام خود ذکر نموده اند . اميرالمؤمنين عليه السلام علاوه بر وقف هاى عامى که گذشت ، وقف خاص نيز داشته اند . يکى از موارد وقف خاص امام ، وقف خانه اى در محله بنى زريق بر خاله هاى خود ، است . امام صادق عليه السلام صورت وقف نامه امام را چنين نقل مى کند :

بسم الله الرحمن الرحيم ، اين چيزى است که على بن ابى طالب در حال حيات و سلامت وقف نمود ، صدقه داد ( وقف کرد ) خانه خود در بنى زريق را به گونه اى که فروخته نمى شود و بخشيده نمى شود تازمانى که خداوندى که وارث زمين و آسمانهاست ، وارث آن گردد . و ساکن نمود در اين موقوفه ، خاله هاى خود را ماداميکه ايشان و اعقاب ايشان زنده اند ، پس ، زمانيکه منقرض شدند ، از آن نيازمندان مسلمان خواهد بود » (197)

تحليل سيره اميرالمؤمنين عليه السلام در وقف

اهتمام فوق العاده اميرالمؤمنين عليه السلام به سنت وقف ، با توجه به درايت و حکمت بى نظير ايشان ، حاکى از اهميت اين سنت در مکتب اقتصادى اسلام است . و با توجه به اين رويکرد امام عليه السلام شايسته است که وقف به عنوان يک نهاد مؤثر اقتصادى مورد توجه قرار گيرد . ويژگى عمده وقف به اين است که کارکردهاى اقتصادى آن تا حدود زيادى متفاوت از کارکردهاى دو بخش مرسوم اقتصاد؛ بخش خصوصى و بخش عمومى است . زيرا وقف به لحاظ ارتباط موارد مصرف آن با تأمين نيازهاى عمومى ، مشابه نهادهاى بخش عمومى است . ولى از اين جهت که منابع مالى و مديريت آن اصالتا به عهده بخش خصوصى است ، همانند نهادهاى بخش خصوصى است . از اين رو در اقتصاد جديد اينگونه نهادها ، به عنوان بخش سوم اقتصاد شناخته مى شوند .

سنت وقف در مکتب اقتصادى اسلام داراى امتبازات ويژه اى است . زيرا اولا در جامعه اسلامى به دليل وجود انگيزه هاى معنوى و ايمان به جهان آخرت زمينه بسيار مساعدى براى تثبيت اين رفتار وجود دارد . و ثانيا سنت وقف علاوه بر اينکه انگيزه نيرومند و مقدسى را براى سرمايه گذارى بخش خصوصى به وجود مى آورد ، مهمترين هدف اقتصادى اسلامى يعنى توزيع عادلانه ثروت و درآمد را نيز محقق مى سازد . ثالثا ، وقف راهبرد اقتصادى مناسبى براى تحقق مردم سالارى دينى است و انتظار مى رود با تقويت اين نهاد ، بسيارى از هزينه هاى عمومى ، که دغدغه تأمين آنها ، منجر به دخالت دولت در اقتصاد مى گردد ، توسط خود مردم تأمين گرديده ، و زمينه هاى دخالت دولت در اقتصاد به حداقل مقدار آن کاهش يابد . با اين وجود ، اطمينان از کارآيى عملکرد اين نهاد ، در شرايط اقتصاد جديد بررسى هاى فقهى و کارشناسى تازه اى را مى طلبد . در اينجا برخى از نکات اساسى سيره اميرالمؤمنين عليه السلام در وقف را در جهت تبيين بيشتر اين نهاد مورد اشاره قرار مى دهيم .

يکى از مهمترين ويژگى هاى رفتار امام عليه السلام در وقف ، توجه با انگيزه معنوى به ويژه خوف از خشم و عذاب خداوند و شوق خشنودى او و نعمت هاى بهشتى است . توجه به اين عنصر زينت بخش صدر تمامى وقف نامه هاى على عليه السلام است و در نهادينه کردن وقف بايد به عنوان مهمترين عامل در نظر گرفته شود . شفافيت مفاد وقف ، گرفتن شهود معتبر ، مکتوب بودن وقف نامه ، تعيين دقيق مديريت وقف و ترسيم خطوط کلى موارد مصرف آن ، از ويژگيهاى بارز وقف هاى اميرالمؤمنين عليه السلام است که به کارايى بيشتر اين نهاد کمک مى کند .

در مورد مديريت وقف با اينکه کفايت و کاردانى شرط ضرورى اين کار است و حتما بايد مورد توجه قرار گيرد ، در وقف نامه هاى امام ضمن توجه با اين امر ، بر عنصر تقوا و امانت دارى تأکيد بيشترى صورت گرفته است .

در تعيين موارد مصرف وقف ، ضمن اينکه امام عليه السلام تمامى نيازمندان و واماندگان را مد نظر داشته اند اولويت ويژه اى هم به صله ارحام داده اند . و اين نکته همانطور که پيشتر نيز گفتيم از نظر تربيتى و اجتماعى بسيار حائز اهميت است .

قرائن موجود در وقف نامه ها و نکات تاريخى آنها نشان مى دهد که بيشتر وقف هاى امام عليه السلام در سالهاى پايانى عمر ايشان صورت پذيرفته اند . مثلا وصيت نامه مشتمل بر وقف هاى امام ، که ذکر گرديد ، در سال 37 و يا 39 نوشته شده است . و مبرد در کتاب الکامل خود ( ج 3 ، ص 1127 ) تاريخ وقف « عين ابى نيزر » و « بغيبغه » را در سال دوم خلافت ايشان مى داند . و در بسيارى از وقف نامه هاى ايشان لقب اميرالمؤمنين به کار رفته است که حاکى از انجام آنها در زمان حکومت ايشان مى باشد . توجه به اين ويژگى از نظر مطلوبيت شرعى اجتماع ثروت در زمان حيات و مقدار مطلوب ميراث و چگونگى توزيع ثروت حائز اهميت است که تحليل آن مجال وسيعترى را مى طلبد .

نکته مهم ديگر در وقف هاى امام عليه السلام ، نسبت موقوفات ايشان به کل ثروتشان است ، امام عليه السلام در سنت گفتارى خود از صدقه دادن جميع مال و محروم گذاشتن وارثان نهى فرموده اند . (198) در روايات پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله نيز بر لزوم به ارث گذاشتن مقدار کفاف اولاد تأکيد شده است (199) .

اما چنانکه ديديم در سنت رفتارى حضرت ، تقريبا تمامى اموال ، مورد وقف و يا صدقه قرار گرفته اند . اميرالمؤمنين عليه السلام هر چند که در اين رفتار حقوق اولاد خود را از طريق موارد مصرف وقف ادا نموده اند . اما در تفسير و تعميم اين رفتار امام نيز بايد به نکاتى که پيشتر در مورد شيوه مصرف و انفاق ايشان تذکر داديم توجه شود .

2 ـ 3. آزاد کردن برده

در عصر حيات امام على عليه السلام ، در شبه جزيره عربستان ، همانند ساير نقاط جهان ، برده دارى به شدت رواج داشت . مبارزه با اين پديده ناگوار که از طبيعت نظامهاى سياسى و اقتصادى آن زمان على الخصوص شيوه تعامل با اسيران جنگى نشأت مى گرفت ، کار آسانى نبود . با اين حال اسلام از همان ابتداى ظهور ، نارضايتى خود از اين پديده را اعلام نمود . و به همين دليل تدابير منظمى را در جهت بر چيده شدن تدريجى بساط برده دارى به مرحله اجرا درآورد . تشويق به خوشرفتارى با بردگان و ترغيب به آزاد سازى داوطلبانه آنان و پذيرش آزاد کردن بنده به عنوان کفاره برخى از گناهان و آزادى قهرى آنان با اسباب گوناگون ، از جمله اين تدابير بود . شيوه برخورد امام على عليه السلام با اين مسئله ، يکى از شواهد محکم مخالفت اسلام با پديده شوم برده دارى است . امام عليه السلام در حاليکه در زندگى شخصى خود ، تحمل انواع سختيها را بر خود روا مى داشت ، از هيچ کوششى براى آزادى و استقلال انسانهايى که ناخواسته در دام بردگى گرفتار شده بودند دريغ نمى کرد . ثمره تلاش و جديت او در اين راه گسستن ، بندهاى رقيت از رقاب هزار بنده بود . عظمت اين خدمت امام در صورتى به خوبى احساس خواهد شد که بدانيم رهبر آزادگان جهان ، اين تعداد برده را با حاصل دسترنج و زحمات طاقت فرساى خود آزاد نموده است . چنانکه امام صادق عليه السلام فرمود:

« سوگند به آفريدگار جهان که او [ امام على عليه السلام ] براى جلب خشنودى خداوند ، هزار برده را آزاد نمود ، بگونه اى که در راه آزادى آنان ، دستان او تاول برآورد » . (200)

اين مسئله که امام عليه السلام با دسترنج خود هزار بنده را آزاد نموده است در منابع متعددى نقل گرديده و از افتخارات يقينى حضرت به شمار مى رود . (201) به همين دليل اهل بيت ايشان همواره ياد اين فضيلت را زنده نگه مى داشتند . يکى از حکايات شنيدنى ، در اين باره مباحثه امام صادق عليه السلام با يکى از نوادگان امام حسن عليه السلام است . در جريان اين مباحثه امام صادق عليه السلام به او مى گويد:

« بدون ترديد ، جد من و جد تو با دسترنج خود هزار بنده را آزاد نمود ، نام آنها را براى من بگو ، و اگر مى خواهى من نام آنها را برايت بگويم » (202)

علاوه بر اين ، امام عليه السلام تلاشهايى نيز در جهت پيشگيرى از افتادن انسانها در دام بردگى داشته اند . در جريان فتح ايران زمانيکه مردان و زنان اسير ايرانى را به مدينه آوردند ابتدا عمر مى خواست زنان را فروخته و مردان را به بردگى مسلمانان درآورد . ولى امام عليه السلام با يادآورى اين حديث رسولخدا صلى الله عليه وآله « اکرموا کريم کل قوم » با تصميم او مخالفت ورزيد و با تدبير خاصى ، تمام مهاجران و انصار را با خود هم عقيده نمود . و بدين ترتيب تمامى آن جماعت از نعمت آزادى بهره مند شدند . (203)

يکى از مسائل قابل تأمل در شيوه برخورد امام عليه السلام با پديده برده دارى ،اين واقعيت است که با وجود اهتمام انکار ناپذير امام در آزاد ساختن برده ها ، در عين حال ايشان در برخى مقاطع تعدادى برده در اختيار داشته اند . حتى چنانکه از وصيت نامه ايشان بر مى آيد ، در زمان نوشتن اين وصيت نامه ، ايشان مالک دهها برده بوده اند که همگى در املاک آن حضرت ، اشتغال به کار داشته اند . در تبيين اين واقعيت لازم است به دو نکته توجه شود . نکته اول عبارت است از شرايط اجتماعى خود برده ها که معمولا در جريان جنگ ها به اسارت در مى آمدند و مسلمانان به جاى قتل ، آنان را به بردگى مى گرفتند ، اين افراد به دليل عدم آشنايى با فرهنگ و محيط جديد ، مدتها طول مى کشيد تا با شرايط جديد انطباق کنند و تا آن زمان رها ساختن دفعى آنان نه تنها براى جامعه اسلامى مشکل آفرين بود ، بلکه براى خود آنان نيز فايده اى نداشت . ونکته دوم اين است که وارد شدن اسيران در خانه مسلمانان ، در واقع راه مناسبى بود براى تربيت اسلامى و جذب تدريجى آنان در اجتماع مسلمين و فضيلت عتق نيز عاملى بود که در نهايت ، آزادى آنان را تضمين مى نمود .

با عنايت به اين دو نکته و ملاحظه اهتمام امام عليه السلام به آزاد نمودن برده ها ، روشن مى شود که اختيار برده از سوى امام به هيچ وجه تأييد برده دارى نزد ايشان به حساب نمى آيد ، بلکه در واقع اين کار تدبيرى بوده است که حضرت در جهت حفظ ، حمايت ، تربيت اسلامى و در نهايت آزادى شرافتمندانه آنان به کار مى گرفته اند .

2 ـ 4.ساختن مسجد و اصلاح جاده

احداث مسجد و مرمت جاده ها از موارد ارزشمند ، مشارکت اجتماعى امام على عليه السلام است .

بنا به گزارش ابن شهر آشوب در المناقب ( ج 2 ، ص 123 ) حضرت علاوه بر مشارکتى که در ساختن ساير مساجد مانند مسجدالنبى صلى الله عليه وآله داشته اند ، بيش از شش باب مسجد نيز خود مستقلا بنا نموده اند . احداث مسجد الفتح در مدينه در مکانى که دعاى پيامبر صلى الله عليه وآله براى پيروزى مسلمانان در جنگ خندق به اجابت رسيد . احداث مسجدى در منطقه احد در مقابل قبر حمزه عموى پيغمبر صلى الله عليه وآله ، احداث مسجدى در ميقات حج و مساجدى در کوفه و آبادان و مسجد جامع بصرة از جمله مساجد احداثى آن حضرت است . ابن شهر آشوب همچنين ، باز سازى راه مدينه ـ مکه را به ايشان نسبت داده است .

2 ـ . 5 ساير خدمات اجتماعى امام عليه السلام

بررسى کامل مشارکتهاى اجتماعى امام عليه السلام از حد گنجايش اين مقاله خارج است . در اينجا جهت آگاهى اجمالى نسبت به روحيه اجتماعى ، حضرت تنها به چند مورد از خدمات اجتماعى ايشان اشاره مى کنيم .

اميرالمؤمنين همواره قسمتى از ساعات روز را به آموزش مردم ، به ويژه فقرا و مساکين اختصاص مى داد ، امام باقر عليه السلام در نقل سيره حضرت مى فرمايند:

« . . . سپس هنگامى که آفتاب طلوع مى کرد ، جماعتى از فقيران و بينوايان و ساير مردم ، گرد او جمع مى گشتند و به آنها فقه و قرآن آموزش مى داد » . (204)

ديلمى نير در ارشاد القلوب ( ج 2 ، ص 218 ) به اين مطلب اشاره نموده و اضافه مى کند که حضرت پس از فراغت از اين کار به حل و فصل دعاوى مردم مى پرداخت و پس از آن به سراغ کارهاى شخصى خود مى رفت .

امام مؤمنان عليه السلام از هر فرصتى و لو اندک براى کمک به پيشبرد اهداف اجتماعى استفاده مى نمود . رفتار ايشان در جريان جنگ خيبر در اين باره ، بسيار آموزنده است . در اين جنگ پس از آنکه فتح قلعه هاى مستحکم خيبر با کندى مواجه گرديد ، رسولخدا صلى الله عليه وآله فرمود ، فردا مردى را به سراغ آنها خواهم فرستاد که خداوند هيچگاه او را خوار نمى کند و خدا و رسولش را دوست دارد ، مقصود نبى اکرم صلى الله عليه وآله از اين جملات کسى جز على بن ابى طالب عليه السلام نبود . اما او اين بار بر خلاف هميشه از جمع اصحاب غايب بود . وقتى که پيامبر صلى الله عليه وآله سراغ على عليه السلام را از آنان گرفت ، گفتند : او در آسياب مشغول ، آسياب کردن است!

شنيدن چنين پاسخى در مورد جنگاور بى نظيرى چون على عليه السلام آنهم ، در کوران مبارزه با دشمن شگفت انگيز بود . از اين رو پيامبر صلى الله عليه وآله فرمود چرا اين کار را يکى از شما انجام نمى دهيد؟! راز شگفتى رفتار امام عليه السلام در پاسخ همين سوال نهفته بود ، او به بيمارى چشم درد مبتلا شده بود . و قادر بر ديدن نبود ، اما با اين حال عظمت وجدان کارى و روحيه هميارى اجتماعى به او اجازه استراحت نمى داد و به ناچار ، ظرفيت باقيمانده خود را اينگونه در خدمت به جامعه به کار مى گرفت (205) !

روزى سعيد بن قيس همدانى او را در شدت گرما ، در کنار ديوارى ديد ، گفت يا اميرالمؤمنين ! در چنين ساعتى؟! فرمود: بيرون نيامده ام مگر آنکه مظلومى را يارى کنم و يا بيچاره اى را نجات دهم . (206)

3. مخارج پس انداز و سرمايه گذارى

پس انداز به وجوهى گفته مى شود که از درآمد دوره جارى به منظور مصرف درآينده ، کنار گذاشته مى شود . و سرمايه گذارى به معناى وارد کردن اين وجوه در چرخه توليد و کسب درآمد است . پس انداز و سرمايه گذارى در دنياى امروز به ويژه براى کشورهاى جهان سوم داراى اهميت زيادى است . با اين حال به اين مسئله از منظر تخصيص درآمد افراد و خانواده ها کمتر پرداخته شده است . رفتار تخصيص درآمدى افراد منشأ اصلى پس انداز و سرمايه گذارى است . زيرا با مصرف گرايى و اتلاف منابع و يا راکد گذاشتن آنها هيچ گونه سرمايه اى تشکيل نخواهد شد ، چنانکه با تنبلى و بيکارى نيز درآمدى که قابل پس انداز باشد حاصل نخواهد گرديد . پس انداز و سرمايه گذارى در سيره اقتصادى امام على عليه السلام ، جايگاه بسيار مهمى داشته است .

براى پى بردن به اين مطلب کافى است ، به وسعت موقوفات حضرت و محصولات انبوه آنها توجه کنيم . بى ترديد اجتماع چنين حجم گسترده اى از سرمايه ، بدون جديت در پس انداز و سرمايه گذارى ممکن نبوده است . و از اين رو به جرأت مى توان گفت که حضرت ، حداقل در سنين ميان سالى بخش قابل توجهى از درآمدها و امکانات خود را به سرمايه گذارى اختصاص داده اند . يک راه ديگر براى پى بردن به ميزان اهتمام امام عليه السلام به سرمايه گذارى اين است که حجم درآمدها و ميزان مصرف او را با يکديگر مقايسه کنيم . بديهى است ، تلاش براى ارتقاء سطح درآمد از يک سو و قناعت و صرفه جويى در مصرف از سوى ديگر ، چنانکه در سيره اميرالمؤمنين مشاهده نموديم ، مى تواند نشانه اهتمام به سرمايه گذارى تلقى گردد . البته در اين روش ملاحظه اى از ناحيه تخصيص درآمد به مشارکت اجتماعى وجود دارد که بعدا بدان خواهيم پرداخت .

سيره امام عليه السلام در مخارج پس انداز وسرمايه گذارى را در دو بخش: منابع سرمايه گذارى ، و تحليل نکات اساسى شيوه سرمايه گذارى مورد بررسى قرار مى دهيم .

3 ـ 1.منابع سرمايه گذارى امام عليه السلام

با نظر به اينکه سرمايه گذارى امام عليه السلام تماما در بخش کشاورزى بوده است منابع سرمايه گذارى ايشان را به سه قسم مى توان تقسيم نمود .

3 ـ 1 ـ 1.سرمايه گذارى از محل مازاد درآمد ـ يکى از منابع مهم سرمايه گذاريهاى امام عليه السلام را درآمدهاى ناشى از کار و يا درآمد سرانه ايشان از تقسيم بيت المال تشکيل مى دهد . بنا به روايتى که پيشتر درباره نحوه تسلط امام عليه السلام بر ينبع نقل نموديم ، حضرت لااقل بخشى از زمين هاى آنجا را به قيمت 30 هزار درهم از محل مازاد درآمد خود خريدارى نموده است . همچنين تعداد دهها نفر نيروى کارى که از منابع اصلى توليد ايشان محسوب مى شوند و در وصيت نامه پيش گفته بدانها اشاره شده بود ، عمدتا از همين طريق تهيه گرديده بودند . مورد ديگر اين نوع سرمايه گذارى ، که در توليدات کشاورزى بيشتر رايج است ، اختصاص مقدارى از محصول براى بذر و يا نهال کارى است . روايات زيادى که درباره حمل هسته هاى خرما و احداث نخلستانهاى جديد ، توسط امام عليه السلام وارد گرديده نشان مى دهند که حضرت از اين منبع نيز براى سرمايه گذارى استفاده کرده اند .

3 ـ 1 ـ 2. سرمايه گذارى از محل انباشت نيروى کار ـ چنانکه در بررسى شيوه توليد و کسب درآمد امام مشاهده نموديم سرمايه هاى امام على عليه السلام عمتدا از زمين ها ، نخلستانها و چاه هايى تشکيل مى گرديد که با کار و زحمت خود ايشان ، احياء و احداث گرديده بود . از اين رو مى توانيم بگوييم ، بخش قابل توجهى از انباشت سرمايه امام عليه السلام متکى بر نيروى کار خود حضرت بوده است . به ويژه آنکه بيشتر املاک و مزارعى که او آباد نموده بود در مناطق دور افتاده اى مانند ينبع ، وادى القرى ، وادى عقيق و . . . قرار داشت که زمين هاى مرغوبى به حساب نمى آمدند و چنانکه گذشت شخصى که قبل از امام عليه السلام تصميم به آباد کردن منطقه ينبع گرفته بود به دليل مواجه شدن با شرايط ناگوار ، با يأس و عصبانيت آنجا را ترک کرد . از اين رو اگر خلاقيت ذهنى و پشتکار فوق العاده امام عليه السلام نبود ، چنان سرمايه عظيمى ذخيره نمى گرديد .

3 ـ 1 ـ 3. جذب سرمايه از محل منابع عمومى ـ بر اساس رواياتى که در بررسى سيره توليد و کسب درآمد اميرالمؤمنين عليه السلام گذشت . حضرت 4 قطعه زمين از رسولخدا صلى الله عليه وآله و يک قطعه نيز از عمر به عنوان اقطاع دريافت نمود . اين زمين ها از اراضى موات بود که در نظام اقتصادى اسلام ، جزء انفال و تحت اختيار ولى امر مسلمين قرار دارد . پيامبر اکرم صلى الله عليه وآله و خلفاى صدر اسلام ، موارد زيادى از اراضى انفال را به منظور احياء به مسلمانان واگذار کرده اند . و امام عليه السلام نيز زمين هاى فوق را از اين بابت دريافت کرده بود . چند قطعه زمين نيز از بابت تقسيم اراضى فيء و غنايم جنگى نصيب امام عليه السلام گرديد که شرح آن در بخش اول مقاله به تفصيل گذشت . يک مورد ديگر از اين نوع سرمايه ها ، سهم سرانه امام عليه السلام از تقسيم اسراى جنگى بود . چنانکه گذشت بر اساس سنت رايج در آن زمان اسراى جنگى به جاى قتل ، در اختيار مسلمانان قرار مى گرفتند . على القاعده تعدادى از نيروى کار تحت اختيار امام عليه السلام بايد از اين طريق به دست ايشان رسيده باشند .

هر چند که سهم اين منبع نسبت به کل منابع سرمايه امام عليه السلام چندان قابل توجه نبوده است ، ولى حضرت از تمامى اين موارد ، در توليد محصولات کشاورزى به بهترين وجه ممکن استفاده نموده است .

3 ـ 2. تحليل نکات اساسى در شيوه مخارج سرمايه گذارى امام عليه السلام

3 ـ 2 ـ 1.ماهيت پس انداز ـ گر چه ، مفهوم ظاهرى پس انداز ، چشم پوشى از مصرف کردن درآمد حال به منظور تدارک نيازهاى آينده است ، ولى شناخت ماهيت دقيق آن و اينکه فرد چه چيزى را پس انداز به حساب مى آورد ، به ميزان زيادى بستگى به نوع تلقى او از افق آينده و نيازهاى آن دارد . بديهى است از ديدگاه فردى که افق آينده را محدود به زندگى همين دنيا مى داند . مواردى پس انداز تلقى خواهند گرديد که نسبت به تأمين يکى از نيازهاى آينده همين دنيا مفيد واقع شوند . اما چنانچه امتداد آينده منتهى به محدوده زندگى دنيوى نبوده و عالم بى منتهاى ابديت را نيز شامل شود ، موارد ديگرى ، که به قصد تأمين يکى از نيازهاى عالم آخرت ، در زمان حال به مصرف نمى رسند ، نيز پس انداز محسوب خواهند گرديد .

در تبيين سيره امام على عليه السلام در پس انداز توجه به نکته اى که گفته شد کاملا ضرورت دارد . زيرا امام عليه السلام با اعتقاد يقينى به عالم آخرت است ، که تصميم مى گيرد چه مقدار از درآمدش را صرف نيازهاى مصرفى حال و چه مقدار را براى نيازهاى آينده ذخيره کند . او با چنين ملاحظه اى مصرف زمان حال را به کمترين مقدار ممکن تقليل داده ، و باقيمانده درآمدش را براى آينده ذخيره مى کند . اما در نگرش او دو نوع پس انداز وجود دارد؛ پس انداز دنيوى ، و پس انداز اخروى . امام عليه السلام هر دو نوع اين پس اندازها را لازم مى شمارد اما در اولويت گذارى ميان آن دو ، پس انداز اخروى را ترجيح مى دهد . از اين رو در احاديث متعددى که از آن حضرت نقل گرديده ، اين نوع پس انداز بيشتر مورد توجه قرار گرفته است . در احاديث متعددى که از آن حضرت نقل گرديده ، اين نوع پس انداز بيشتر مورد توجه قرار گرفته است . در اين احاديث از صدقة ( اعطاء مال به نيازمندان براى جلب خشنودى خدا ) با عناوينى چون « پس انداز » (207) ، « بهترين پس انداز » (208) ، « پس انداز اغنيا » (209) و مانند آن ياد شده و به دليل اينکه هيچ گونه آفتى ندارد و پاداش آن صدها برابر است بر پس انداز دنيوى ترجيح داده شده است .

در برنامه تخصيص درآمد اميرالمؤمنين عليه السلام ، مخارج پس انداز بر اساس تفسير واقعى از حقيقت حيات آدمى و متناسب با جايگاه هر کدام از مقاطع گوناگون آن صورت پذيرفته است و به همين جهت چنانکه در شيوه مشارکت هاى اجتماعى حضرت مشاهده نموديم ، او بخش قابل توجهى از درآمد مازاد بر مصرف خود را به صدقه بر نيازمندان که گونه اى از پس انداز براى آينده محسوب مى شود اختصاص داده است . به بيان ديگر در بينش و رفتار اميرالمؤمنين عليه السلام ، تأمين نيازهاى فعلى بينوايان ، مخارج مصرفى تلقى نمى شود ، بلکه اين کار بهترين نوع سرمايه گذارى براى آينده اجتماع است و ثمره آن پرورش استعدادهاى خفته فقرا و وارد کردن نيروى انديشه و بازوى آنان در چرخه توليد ملى است . او اين واقعيت را ، که اقتصاد امروز فقط تا حد کمى به آن پى برده است ، به نيکى دريافته بود که پيشرفت اقتصادى جامعه بدون حمايت از اقشار ضعيف آن ميسر نخواهد گرديد .

بدين ترتيب يکى از ويژگيهاى سيره امام على عليه السلام در پس انداز و سرمايه گذارى ارائه مفهومى جديد و مترقى از اين پديده است .

3 ـ 2 ـ 2. انگيزه پس انداز ـ يک انسان عاقل اقتصادى در مصرف و تخصيص درآمد خود داراى برنامه است و عقلانيت اقتصادى به او حکم مى کند که از مازاد درآمد دوره حال توشه اى براى آينده ذخيره کند . اما اينکه چگونه و به چه ميزانى پس انداز کند و از پس اندازها چگونه استفاده کند ، بستگى به انگيزه او از پس انداز دارد . معمولا براى پس انداز از انگيزه هايى چون ، نگرانى و عدم اطمينان نسبت به آينده ، تلاش براى ارتقاء سطح درآمد و زندگى ، برخودارى از مزاياى روحى و اجتماعى ثروتمندى ، باقى گذاشتن ارث براى اولاد و تفاخر و تکاثر ، نام برده مى شود . البته هر کدام از اين انگيزه ها نيز به نوبه خود تحت تأثير هدف نهايى پس انداز کننده قرار دارند .

در الگوى تخصيص درآمد امام على عليه السلام چنانکه گفتيم پس انداز اهميت بسيار زيادى دارد . اما انگيزه ايشان از پس انداز به گونه کاملا متفاوتى از انگيزه هاى فوق بوده است . در بينش اميرالمؤمنين عليه السلام نگرانى وعدم اطمينان نسبت به روزى آينده نشانه سوء ظن به خدا است (210) و کسى که چنين صفتى داشته باشد هيچگاه رستگار نخواهد شد . (211) امام عليه السلام در سايه اميد به فضل خداوند و توکل بر او حتى در سخت ترين شرايط اقتصادى ، تنها غذاى موجود در خانه و شام شب خود را به نيازمندان انفاق مى کند . از اين رو ، نگرانى از روزى آينده ، انگيزه پس انداز ايشان نبوده است ، چنانکه ارث گذاشتن براى اولاد و تلاش براى ارتقاء سطح زندگى و تفاخر و تکاثر نيز نمى تواند معرف انگيزه پس انداز او باشد . زيرا امام عليه السلام هيچ ثروتى از خود بر جا نگذاشت و تمامى آنچه را که اندوخته بود ، وقف نيازمندان نمود .

با ملاحظه مجموعه کلمات اميرالمؤمنين عليه السلام و آنچه که در وقف نامه هاى او آمده است مى توان گفت: امام عليه السلام در رفتار پس اندازى خود نيز هدف و انگيزه اى جز جلب خشنودى پروردگار و خوف از عقاب روز قيامت نداشته اند . او بر اساس اين هدف نهايى ، يک هدف ميانى و قاعده رفتارى به نام « حداکثر کردن کمک با حداقل هزينه » براى خود انتخاب کرده بود و در اينجا نيز بر همين اساس عمل مى نمود . او مى خواهد بيشترين مقدار کمک را انجام دهد و براى اين منظور برنامه ريزى بسيار دقيقى انجام مى دهد . در اين برنامه امام عليه السلام همانطور که نيازهاى فعلى خود و ديگران را مد نظر دارد ، از چاره جويى براى نيازهاى آتى نيازمندان نيز غافل نيست . از اين رو او پيوسته شرايط را مى سنجد و به مقتضاى آن ، بخشى از درآمد و امکانات فعلى را براى آينده سرمايه گذارى مى کند . نکته بسيار قابل توجه در شيوه رفتارى امام عليه السلام اين است که او تا حد ممکن به اين سرمايه گذارى ادامه مى دهد ولى با نزديک شدن به پايان عمر و تصدى خلافت ، که ديگر مجالى براى سرمايه گذارى جديد از محل درآمدهاى جارى باقى نمى ماند ، اصل سرمايه ها را به صورت وقف براى نيازمندان حفظ نموده و منافع آن را براى کمک به نيازمندان جارى مى سازد . با توجه به اين نکته به روشنى معلوم مى شود که امام عليه السلام دقيقا بر اساس قاعده رفتارى خود ، پس انداز و سرمايه گذارى نموده اند .

3 ـ 2 ـ 3. پرهيز از راکد گذاشتن پس اندازها ـ در شيوه رفتارى اميرمؤمنان عليه السلام راکد گذاشتن پس انداز و عدم استفاده از آن به هيچ وجه روا نيست . به اعتقاد او فلسفه مال ، فايده دادن به انسان است (212) . و راکد گذاشتن آن با انگيزه هايى چون مال دوستى و زراندوزى ، نوعى ظلم به انسانها و محروم ساختن آنان از اين نعمت الهى است . تنها موردى که او را از اين قاعده استثنا مى کند ، مخارج مصرفى سالانه است که انباشت آن به صورت نقدى و يا جنسى جايز شمرده مى شود . حدود اين قاعده در يکى از کلمات آن حضرت ، با توجه به شرايط آن زمان ، چنين بيان شده است .

« تمامى آنچه مازاد بر چهار هزار [ درهم ] باشد ، کنز است ، چه زکاتش پرداخت شده باشد و يا نشده باشد . و مقادير کمتر از آن ، نفقه ( مخارج مصرفى سالانه ) است » . (213)

بر اساس اين قاعده ، امام عليه السلام در برنامه تخصيص درآمد خود به جز آنچه که به عنوان مخارج سالانه خانواده کنار مى نهاد ، چيزى را راکد نمى گذاشت . در گزارش محمد بن حنفيه به اين ويژگى تخصيص درآمد و تصريح شده بود . (214) حضرت در زمان خلافت نيز بر اساس همين قاعده تأخير در توزيع بيت المال را جايز نمى شامرد و مى فرمود ، دوست ندارم اين اموال در اين جا بماند در حالى که مردم بدان نيازمندند . (215)

بدين ترتيب ، يکى از ويژگيهاى شيوه پس انداز و سرمايه گذارى امام عليه السلام ، عدم فاصله زمانى ، ميان اين دو است .

3 ـ 2 ـ 4.اتکاء سرمايه گذارى بر منابع درونى ـ يکى از ويژگيهاى مهم سيره امام عليه السلام در سرمايه گذارى ، درونزا بودن منابع سرمايه گذارى است . چنانکه پيشتر ذکر گرديد عمده اين منابع از محل مازاد درآمدها و يا نيروى کار و خلاقيت ذهنى خود امام عليه السلام تأمين مى گرديد . درباره تأمين سرمايه از محل استقراض نيز هيچ موردى در کتب سيره ذکر نگرديده است و با توجه به موضع منفى ايشان نسبت به بدهکارى ، که آن را نوعى بردگى براى ديگران مى دانند (216) ، على القاعده ، استقراض در منابع سرمايه گذارى ايشان جايگاهى نداشته است . توجه به اين ويژگى رفتار امام عليه السلام براى کشورهايى نظير ايران که از کمبود سرمايه رنج مى برند بسيار آموزنده است .

خلاصه و نتيجه

اين مقاله تلاش نمود تا با ارائه يک گزارش تاريخى از رفتارهاى اقتصادى امام عليه السلام در دو زمينه توليد و کسب درآمد ، و مصرف و تخصيص درآمد و تحليل ويژگى هاى هر يک از آنها ، شمايى از رفتار اقتصادى انسان کامل را ارائه دهد . بدون ترديد ، تحقيق کامل چنين موضوع مهمى ، نياز به بررسى هاى بيشتر و دقيق ترى دارد اما اميد است ، مباحث اين مقاله گامى ـ هر چند کوچک ـ در اين مسير برداشته باشد .

آنچه که به طور خلاصه در اينجا مى توان بيان داشت اين است که سيره اقتصادى اميرمؤمنان عليه السلام ، تجسم عينى احکام ، آرمانها و ارزشهاى اسلامى است . او همانطور که در علوم ، فنون ، معارف ، سياست ، جهاد ، خطابه و . . . سرآمد انسانهاى روزگار است . در زمينه رفتار اقتصادى نيز ، موفق ترين چهره تاريخ بشريت به شمار مى رود .

فعاليت هاى اقتصادى امام على عليه السلام بر اساس يک برنامه کامل اقتصادى است ، که در آن جايگاه هر يک از اهدف نهايى و اهداف ميانى و قواعد رفتارى متناسب با آنها به طور دقيق مشخص گرديده و در نحوه اجراى آن نيز هيچ گونه رفتار ناسازگارى ، مشاهده نمى شود . در اين برنامه و مدل رفتارى ، ارزش ذاتى و هدف نهايى و بنيادى ترين اصل زندگى « جلب خشنودى خدا و خوف از عذاب او » است . اين اصل بر تمامى رفتارهاى اقتصادى امام عليه السلام حاکم است . و معناى کار عاقلانه اقتصادى در نزد او هر کارى است که جلب رضايت خداوند و يا فرو نشاندن خشم او را در پى داشته باشد .

هدف ميانى و قاعده اى که امام عليه السلام در تمام رفتارهاى اقتصادى خود اعم از توليد ، پس انداز و سرمايه گذارى ، مصرف و مشارکت هاى اجتماعى ، بر اساس آن عمل مى کند « بيشينه کردن کمک با حداقل هزينه » است . حضرت به منظور دست يابى به چنين هدف نهايى اى تلاش و کوشش خود را در توليد ثروت و کسب درآمد به کار مى گيرد . و در تخصيص اين درآمدها کمترين سهم را براى خود و بيشترين سهم را به مشارکت هاى اجتماعى تخصيص مى دهد . و براى آنکه بتواند ظرفيت کمک خود را بالا ببرد اقدام به سرمايه گذارى مى کند .

مولاى متقيان عليه السلام با سيره پاک خود ، راه چگونه زيستن انسان و چگونه ساختن جامعه اى آباد ، مرفه و عادلانه را به بشريت مى آموزد . او به انسان نشان مى دهد که چگونه مى توان از راهى غير از لذت جويى و بر اساس محبت خدا ، جامعه اى سعادتمند در تمامى ابعاد وجودى انسان بنا نهاد . بدون ترديد راه او درمانى است براى بيمارى لا علاج فقر و پاسخى است به معماى هميشه تاريخ يعنى عدالت .

منابع و مآخذ

1 ـ الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ؛ لأبي عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبري البغدادي المعروف بالشيخ المفيد ( ت 413 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت ـ قم ، الطبعة الاولى 1413 ه . ق .

2 ـ إرشاد القلوب ؛ لأبي محمد الحسن بن أبي الحسن الديلمي ( ت 711 ه . ق ) ، مؤسسة الأعلمي ـ بيروت ، الطبعة الرابعة 1398 ه . ق .

3 ـ اسد الغابة في معرفة الصحابة ؛ لأبي الحسن عزالدين علي بن أبي الکرم محمد بن محمد بن عبد الکريم الشيباني المعروف بابن الأثير الجزري ( ت 630 ه . ق ) ، تحقيق : علي محمد معوض وعادل أحمد عبد الموجود ، دار الکتب العلمية ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1415 ه . ق .

4 ـ الگوى تخصيص درآمد و رفتار مصرف کننده مسلمان ، سيد رضا حسينى ، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى چاپ اول ، . 1379

5 ـ الأمالي للصدوق ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة البعثة ـ قم ، الطبعة الاولى 1407 ه . ق .

6 ـ الأمالي للطوسي ؛ لأبي جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي( ت 460 ه . ق ) ، تحقيق : مؤسسة البعثة ، دار الثقافة ـ قم ، الطبعة الاولى 1414 ه . ق .

7 ـ الأموال ؛ لأبي عبيد القاسم بن سلام الروسي الهروي ( ت 224 ه . ق ) ، تحقيق : محمد خليل هراس ، دار الکتب العلمية ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1406 ه . ق .

8 ـ أنساب الأشراف ؛ لأحمد بن يحيى بن جابر البلاذري ( ت 279 ه . ق ) ، تحقيق : سهيل زکار ورياض زرکلى ، دار الفکر ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1417 ه . ق .

9 ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهارعليهم السلام ؛ للعلامة محمد باقر بن محمد تقي المجلسي ( ت 1110 ه . ق ) ، مؤسسة الوفاء ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1403 ه . ق .

10 ـ البداية والنهاية ؛ لأبي الفداء إسماعيل بن عمر بن کثير الدمشقي ( ت 774 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مکتبة المعارف ـ بيروت .

11 ـ تاريخ دمشق تاريخ مدينة دمشق « ترجمة الإمام عليعليه السلام » ؛لأبي القاسم علي بن الحسن بن هبة الله المعروف بابن عساکر الدمشقي ( ت 571 ه . ق ) ، تحقيق : علي الشيري ، دار الفکر ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1415 ه . ق .

12 ـ تاريخ سياسى اسلام ، رسول جعفريان ، انتشارات الهادى ، چاپ دوم .

13 ـ تاريخ دمشق « ترجمة الإمام علي7 ،تحقيق محمد باقر المحمودي »

14 ـ تاريخ الطبري( تاريخ الامم والملوک ) ؛ لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري ( ت 310 ه . ق ) ، تحقيق : محمد أبو الفضل إبراهيم ، دار المعارف ـ مصر . ـ تاريخ المدينة المنورة ؛ لأبي زيد عمر بن شبه النميري البصري ( ت 262 ه . ق ) ، تحقيق : فهيم محمد شلتوت ، دار التراث ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1410 ه . ق .

15 ـ تاريخ و آثار اسلامى مکه و مدينه ، اصغر قائدان ، مرکز تحقيقات حج ، چاپ دوم ، . 1374

16 ـ تاريخ اليعقوبي ؛ لأحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح المعروف باليعقوبي ( ت 284 ه . ق ) ، دار صادر ـ بيروت .

17 ـ تحف العقول عن آل الرسول صلى الله عليه وآله ؛ لأبي محمد الحسن بن علي الحراني المعروف بابن شعبة ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : علي أکبر الغفاري ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الثانية 1404 ه . ق .

18 ـ تحليل سيره فاطمة الزهرا عليها السلام ، على اکبر بابازاده ، انتشارات انصاريان ، چاپ اول ، . 1374

19 ـ تفسير العياشي ؛ لأبي النضر محمد بن مسعود السلمي السمرقندي المعروف بالعياشي ( ت 320 ه . ق ) ، تحقيق : السيد هاشم الرسولي المحلاتي ، المکتبة العلمية ـ طهران ، الطبعة الاولى 1380 ه . ق .

20 ـ تفسير نورالثقلين ؛ للشيخ عبد علي بن جمعة العروسي الحويزي ( ت 1112 ه . ق ) ، تحقيق : السيد هاشم الرسولي المحلاتي ، مؤسسة إسماعيليان ـ قم ، الطبعة الرابعة 1412 ه . ق .

21 ـ تکامل نهادها و ايدئولوژى هاى سرمايه دارى ، اى . ک . هانت ، ترجمه سهراب بهدادى ، شرکت سهامى کتابهاى جيبى .

22 ـ تنبيه الخواطر ونزهة النواظر ( مجموعة ورام ) ؛ لأبي الحسين ورام بن أبي فراس ( ت 605 ه . ق ) ، دار التعارف ودار صعب ـ بيروت .

23 ـ تهذيب الأحکام في شرح المقنعة ؛ لأبي جعفر محمد بن الحسن المعروف بالشيخ الطوسي ( ت 460 ه . ق ) ، دار التعارف ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1401 ه . ق .

24 ـ ثواب الأعمال وعقاب الأعمال ؛ لأبي جعفر محمد بن علي القمي المعروف بالصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : علي اکبر الغفاري ، مکتبة الصدوق ـ تهران .

25 ـ حلية الأولياء وطبقات الأصفياء ؛ لأبي نعيم أحمد بن عبد الله الإصبهاني ( ت 430 ه . ق ) ، دار الکتاب العربي ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1387 ه . ق .

26 ـ خصائص الأئمةعليهم السلام ( خصائص أمير المؤمنين عليه السلام ) ؛ لأبي الحسن الشريف الرضي محمد بن الحسين بن موسى الموسوي ( ت 406 ه . ق ) ، تحقيق : محمد هادي الأميني ، مجمع البحوث الإسلامية التابع للحضرة الرضوية المقدسة ـ مشهد ، سنة 1406 ه . ق .

27 ـ الخصال ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، مؤسسة النشر الاسلامي ـ قم ، الطبعة الرابعة 1414 ه . ق .

28 ـ درآمدى به مبانى اقتصاد خرد ، نگرش اسلامى ، محمد جعفر انصارى ، عسگر دير باز ، محمد حسين کرمى ، محمد مهدى کرمى ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، چاپ اول ، . 1378

29 ـ دراسات فى ولاية الفقيه و فقه الدولة الاسلاميه ، حسينعلى منتظرى ، المرکز العالمى للدراسات الاسلاميه ، الطبعة الثانية . 1409

30 ـ الدر المنثور في التفسير المأثور ؛ لجلال الدين عبد الرحمن بن أبي بکر السيوطي ( ت 911 ه . ق ) ، دار الفکر ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1414 ه . ق .

31 ـ دعائم الإسلام وذکر الحلال والحرام والقضايا والأحکام ؛ لأبي حنيفة النعمان بن محمد بن منصور بن أحمد بن حيون التميمي المغربي ( ت 363 ه . ق ) ، تحقيق : آصف ابن علي أصغر فيضي ، دار المعارف ـ مصر ، الطبعة الثالثة 1389 ه . ق .

32 ـ الدعوات ؛ لأبي الحسين سعيد بن عبد الله الراوندي المعروف بقطب الدين الراوندي ( ت 573 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة الإمام المهدي ( عج ) ـ قم ، الطبعة الاولى 1407 ه . ق .

33 ـ ربيع الأبرار ونصوص الأخبار ؛ لأبيالقاسم محمود بن عمر الزمخشري ( ت 538 ه . ق ) ، تحقيق : سليم النعيمي ، منشورات الرضي ـ قم ، الطبعة الاولى 1410 ه . ق .

34 ـ سنن ابن ماجة ؛ لأبي عبد الله محمد بن يزيد بن ماجة القزويني ( ت 275 ه . ق ) ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، دار إحياء التراث ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1395 ه . ق .

35 ـ سنن أبي داود ؛ لأبي داود سليمان بن أشعث السجستاني الأزدي ( ت 275 ه . ق ) ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد ، دار احياء السنة النبوية ـ بيروت .

36 ـ سنن الترمذي ( الجامع الصحيح ) ؛ لأبي عيسى محمد بن عيسى بن سورة الترمذي ( ت 297 ه . ق ) ، تحقيق : أحمد محمد شاکر ، دار إحياء التراث ـ بيروت .

37 ـ السنن الکبرى ؛ لأبي بکر أحمد بن الحسين بن علي البيهقي ( ت 458 ه . ق ) ، تحقيق : محمد عبد القادر عطا ، دار الکتب العلمية ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1414 ه . ق .

38 ـ سنن النسائي ؛ ( بشرح الحافظ جلال الدين السيوطي وحاشية الإمام السندي ) ، لأبي عبد الرحمن أحمد بن شعيب النسائي ( ت 303 ه . ق ) ، دار الجيل ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1407 ه . ق .

39 ـ شرح نهج البلاغة ؛ لعز الدين عبد الحميد بن محمد بن أبي الحديد المعتزلي المعروف بابن أبي الحديد ( ت 656 ه . ق ) ، تحقيق : محمد أبوالفضل إبراهيم ، دار إحياء التراث ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1387 ه . ق .

40 ـ صحيح البخاري ؛ لأبي عبد الله محمد بن إسماعيل البخاري ( ت 256 ه . ق ) ، تحقيق : مصطفى ديب البغا ، دار ابن کثير ـ بيروت ، الطبعة الرابعة 1410 ه . ق .

41 ـ صحيح مسلم ؛ لأبي الحسين مسلم بن الحجاج القشيري النيسابوري ( ت 261 ه . ق ) ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، دار الحديث ـ القاهرة ، الطبعة الاولى 1412 ه . ق .

42 ـ الطبقات الکبرى ؛ لمحمد بن سعد کاتب الواقدي ( ت 230 ه . ق ) ، دار صادر ـ بيروت .

43 ـ عدة الداعي ونجاح الساعي ؛ لأبي العباس أحمد بن محمد بن فهد الحلي الأسدي ( ت 841 ه . ق ) ، تحقيق : أحمد الموحدي ، مکتبة وجداني ـ طهران .

44 ـ علل الشرائع ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، دار إحياء التراث ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1408 ه . ق .

45 ـ عوالي اللآلي العزيزية في الأحاديث الدينية ؛ لمحمد بن علي بن إبراهيم الأحسائي المعروف بابن أبي جمهور ( ت 940 ه . ق ) ، تحقيق : مجتبى العراقي ، مطبعة سيد الشهداءعليه السلام ـ قم ، الطبعة الاولى 1403 ه . ق .

46 ـ الغارات ؛ لأبي إسحاق إبراهيم بن محمد بن سعيد المعروف بابن هلال الثقفي ( ت 283 ه . ق ) ، تحقيق : السيد جلال الدين المحدث الارموي ، منشورات أنجمن آثار ملي ـ طهران ، الطبعة الاولى 1395 ه . ق .

47 ـ غرر الحکم ودرر الکلم ؛ لعبد الواحد الآمدي التميمي ( ت 550 ه . ق ) ، تحقيق : مير سيد جلال الدين المحدث الأرموي ، جامعة طهران ، الطبعة الثالثة 1360 ه . ش .

48 ـ فتوح البلدان ؛ لأبي الحسن أحمد بن يحيى البلاذري ( ت 279 ه . ق ) ، تحقيق : عبد الله أنيس الطباع ، مؤسسة المعارف ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1407 ه . ق .

49 ـ فضائل الصحابة ؛ لأبي عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل ( ت 241 ه . ق ) ، تحقيق : وصي الله بن محمد عباس ، جامعة ام القرى ـ مکة ، الطبعة الاولى 1403 ه . ق .

50 ـ قرب الإسناد ؛ لأبي العباس عبدالله بن جعفر الحميري القمي ( ت بعد 304 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت ـ قم ، الطبعة الاولى 1413 ه . ق .

51 ـ الکافي ؛ لأبي جعفر ثقة الإسلام محمد بن يعقوب بن إسحاق الکلينيالرازي( ت 329ه . ق ) ، تحقيق : علي أکبر الغفاري ، دار صعب ودار التعارف ـ بيروت ، الطبعة الرابعة 1401 ه . ق .

52 ـ الکامل ؛ لأبي العباس محمد بن يزيد الأزدي المعروف بالمبرد ( ت 285 ه . ق ) ، تحقيق : محمد أحمد الدالي ، مؤسسة الرسالة ـ بيروت ، 1413 ه . ق .

53 ـ الکشاف ؛ لأبي القاسم جار الله محمود بن عمر الزمخشري ( ت 538 ه . ق ) ، دار المعرفة ـ بيروت .

54 ـ کشف الغمة في معرفة الأئمة ؛ لعلي بن عيسى الإربلي ( ت 687 ه . ق ) ، تصحيح : السيد هاشم الرسولي المحلاتي ، دار الکتاب الإسلامي ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1401 ه . . ق .

55 ـ کشف اليقين في فضائل أمير المؤمنين عليه السلام ؛ لجمال الدين أبي منصور الحسن بن يوسف بن علي بن المطهر الحلي المعروف بالعلامة ( ت 726 ه . ق ) ، تحقيق : علي آل کوثر ، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية ـ قم ، الطبعة الاولى 1411 ه . ق .

56 ـ کنز العمال في سنن الأقوال والأفعال ؛ لعلاء الدين علي المتقي بن حسام الدين الهندي ( ت 975 ه . ق ) ، تصحيح : صفوة السقا ، مکتبة التراث الإسلامي ـ بيروت ، الطبعةالاولى 1397 ه . ق .

57 ـ مجمع البيان في تفسير القرآن ( تفسير مجمع البيان ) ؛ لأبي علي الفضل بن الحسن الطبرسي ( ت 548 ه . ق ) تحقيق : السيد هاشم الرسولي المحلاتي والسيد فضل الله اليزدي الطباطبائي ، دار المعرفة ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1408 ه . ق .

58 ـ مبانى اقتصاد اسلامى ، دفتر همکارى حوزه و دانشگاه ، انتشارات سمت ، چاپ اول ، . 1371

59 ـ المحجة البيضاء في تهذيب الأحياء ؛ لمولا محسن الفيض الکاشاني ( ت 1091 ه . ق ) مع حاشية : علي اکبر الغفاري ، جماعة المدرسين في حوزة العلمية ـ قم ، 1383 ه . ق .

60 ـ مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول ؛ للعلامة محمد باقر بن محمد تقي المجلسي ( ت 1111 ه . ق ) ، تحقيق : هاشم الرسولي المحلاتي ، دار الکتب الإسلامية ـ تهران ، الطبعة الثالثة 1370 ش .

61 ـ مروج الذهب ومعادن الجوهر ؛ لأبي الحسن علي بن الحسين المسعودي ( ت 346 ه . ق ) ، تحقيق : محمد محيي الدين عبد الحميد ، مطبعة السعادة ـ مصر ، الطبعة الرابعة 1384 ه . ق .

62 ـ المستدرک على الصحيحين ؛ لأبي عبد الله محمد بن عبد الله الحاکم النيسابوري ( ت 405 ه . ق ) ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، دار الکتب العلمية ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1411 ه . ق .

63 ـ مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل ؛ للحاج الميرزا حسين النوري ( ت 1320 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : ؟؟؟ از 20 جلدى آدرس مى شود .

64 ـ مسند أبي يعلى الموصلي ؛ لأبي يعلى أحمد بن علي بن المثنى التميمي الموصلي ( ت 307ه . ق ) ، تحقيق : إرشاد الحق الأثري ، دار القبلة ـ جدة ، الطبعة الاولى 1408 ه . ق .

65 ـ المسند لأحمد بن حنبل ؛ لأحمد بن محمد بن حنبل الشيباني ( ت 241 ه . ق ) ، تحقيق : عبد الله محمد الدرويش ، دار الفکر ـ بيروت ، الطبعة الثانية 1414 ه . ق .

66 ـ مشکاة الأنوار في غرر الأخبار ؛ لأبي الفضل علي الطبرسي ( القرن السابع ) ، تحقيق : مهدي هوشمند ، دار الحديث ـ قم ، الطبعة الاولى 1418 ه . ق .

67 ـ المصنف ؛ لأبي بکر عبد الرزاق بن همام الصنعاني ( ت 211 ه . ق ) ، تحقيق : حبيب الرحمن الأعظمي ، منشورات المجلس العلمي ـ بيروت .

68 ـ معاني الأخبار ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : علي أکبر الغفاري ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الاولى 1361 ه . ش .

69 ـ معجم البلدان ؛ لأبي عبد الله شهاب الدين ياقوت بن عبد الله الحموي الرومي( ت 626 ه . ق ) ، دار إحياء التراث العربي ـ بيروت ، الطبعة الاولى 1399 ه . ق .

70 ـ المعجم الکبير ؛ لأبي القاسم سليمان بن أحمد اللخمي الطبراني ( ت 360 ه . ق ) ، تحقيق : حمدي عبد المجيد السلفي ، دار إحياءالتراث العربي ـ بيروت ، الطبعةالثانية 1404 ه . ق .

71 ـ المغازي للواقدي ؛ لمحمد بن عمر بن واقد ( ت 207 ه . ق ) ، تحقيق : مارسدن جونس ، عالم الکتب ـ بيروت الطبعة الثالثة 1404 ه . ق .

72 ـ مکارم الأخلاق ؛ لأبي علي الفضل بن الحسن الطبرسي ( ت 548 ه . ق ) ، تحقيق : علاء آل جعفر ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الاولى 1414 ه . ق .

73 ـ المناقب ( المناقب للخوارزمي ) ؛ للحافظ الموفق بن أحمد البکري المکي الحنفي الخوارزمي ( 568 ه . ق ) تحقيق : مالک المحمودي ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الثانية 1414 ه . ق .

74 ـ مناقب آل أبي طالب ( المناقب لابن شهر آشوب ) ؛ لأبي جعفر رشيد الدين محمد بن علي بن شهر آشوب المازندراني ( ت 588 ه . ق ) ، المطبعة العلمية ـ قم .

75 ـ مناقب الإمام أمير المؤمنين عليه السلام ( المناقب للکوفي ) ؛ لمحمد بن سليمان الکوفي القاضي ( ت 300 ه . ق ) ، تحقيق : محمد باقر المحمودي ، مجمع إحياء الثقافة الإسلامية ـ قم ، الطبعة الاولى 1412 ه . ق .

76 ـ مناقب علي بن أبي طالب عليه السلام ( المناقب لابن المغازلي ) ؛ لأبي الحسن علي بن محمد بن محمد الواسطي الشافعي المعروف بابن المغازلي ( ت 483 ه . ق ) ، إعداد : محمد باقر البهبودي ، المکتبة الإسلامية ـ طهران ، الطبعة الثانية 1402 ه . ق .

77 ـ من لا يحضره الفقيه ؛ لأبي جعفر محمد بن علي بن الحسين بن بابويه القمي المعروف بالشيخ الصدوق ( ت 381 ه . ق ) ، تحقيق : علي أکبر الغفاري ، مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم ، الطبعة الثانية .

78 ـ موسوعة الإمام على بن ابى طالب فى الکتاب و السنة و التاريخ ، محمد الريشهرى ، بمساعدة محمد کاظم الطباطبائى ـ محمود الطباطبائى ، دارالحديث ، الطبعة الاولى ، . 1421

79 ـ الميزان في تفسير القرآن ؛ للعلامة محمد حسين الطباطبائي ( 1402 ه . ق ) ، طبع مؤسسة مطبوعاتي إسماعيليان ـ قم ، الطبعة الثالثة 1394 ه . ق .

80 ـ النوادر ؛ لفضل الله بن علي الحسني الراوندي ( ت 571 ه . ق ) ، تحقيق : سعيد رضا علي عسکري ، مؤسسة دار الحديث ـ قم ، الطبعة الاولى 1377 ه . ش .

81 ـ نهج البلاغة ؛ ما اختاره أبو الحسن الشريف الرضي محمد بن الحسين بن موسى الموسوي من کلام الإمام أمير المؤمنين عليه السلام ( ت 406 ه . ق ) .

82 ـ وسائل الشيعة ؛ للشيخ محمد بن الحسن الحر العاملي ( ت 1104 ه . ق ) ، تحقيق ونشر : مؤسسة آل البيت ـ قم ، الطبعة الاولى 1409 ق .

83 ـ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى ؛ على بن عبدالله الحسنى الشافعى ( السمهودى ) ، تحقيق؛ عبدالحميد ، محمد محى الدين ، دار احياء التراث العربى ، چاپ سوم

1) ر .ک ، معين ، محمد ، فرهنگ فارسى ، ج 2 ، ص 1977 ، خليل جر ، فرهنگ عربى فارسى ، ترجمه سيد احمد طبيبان ، ج 2 ، ص . 1230

2) دفتر همکارى حوزه و دانشگاه ، مبانى اقتصاد اسلامى ، ص 3.1

3) دفتر همکارى حوزه و دانشگاه ، مبانى اقتصاد اسلامى ، ص 3.1

4) فرتيز مک لاپ مى گويد: «انسان اقتصادى عبارت است از نوع آرمان و مدل ايده آل براى صحنه هاى فرضى رفتار اقتصادى انسان» (زريباف، سيدى مهدى، تحليل بر سير شناخت و روش شناسى اقتصاد، پايان نامه کارشناسى ارشد علوم اقتصادى، دانشگاه امام صادق عليه السلام، ص 3.80

5) زريباف ، سيد مهدى ، علم اقتصاد نوين از ديدگاه مکاتب روش شناسى ، مجله « نامه علوم انسانى » ش 1 ، سال . 1379

6) اى . ک . هانت ، تکامل نهادها و ايدئولوژى سرمايه دارى ، ص 7) براى مطالعه بيشتر در اين زمينه رجوع کنيد به مقاله « نقدى بر ديدگاه سرمايه دارى درباره انسان اقتصادى » ، سيد رضا حسينى ، کتاب نقد ش 11 ، تابستان . 1378

8) الکلينى ، محمد بن يعقوب ، الکافى ، ج 8 ، ص 130 ، ح 100؛ الطوسى ، الأمالى ، ص 692 ، ح . 1470

9) رسول الله صلى الله عليه وآله ـ لعلي عليه السلام ـ انت الطريق الواضح وأنت الصراط المستقيم . « الصدوق ، الأمالى ، ص 383 ، ح 489 » .

10) زريباف ، سيد مهدى ، تحليلى بر سير شناخت و روش شناسى اقتصاد ، ص 3.80

11) همان ، همانجا .

12) الريشهري ، محمد ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب عليه السلام ، ج 1 ، ص 71 ـ . 72

13) همان ، ص 91 ـ . 95

14) الطبرى ،تاريخ الطبرى ، ج 2 ، ص . 74

15) الحميرى ، عبد الله بن جعفر ، قرب الإسناد ، ص 52 ، ش 170؛ المجلسى ، البحار ، ج 43 ، ص 81 ، ح 1؛ الإصبهانى ، أبو نعيم ، حليه الأولياء ، ج 6 ، ص 104؛ العياشى ، محمد بن مسعود ، تفسير العياشى ، ج 1 ، ص 171 ، ح 4_1

16) ر .ک ، ورام بن ابى فراس ، تنبيه الخواطر ، ج 2 ، ص 2.30

17) الکلينى ، محمد بن يعقوب ، الکافى ، ج 5 ، ص 86 ، ح 1 ؛ الصدوق ، من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 169 ، ح 3640 ؛ ابن ابى جمهور ، عوالى اللئالى ، ج 3 ، ص 200 ، ح 2.5

18) الصدوق ، من لا يحضره الفقيه ، ج 1 ، ص 320 ، ح 947 ؛ ر .ک: ابن حنبل ، احمد ، مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 322 ، ح . 1312

19) ر .ک: السمهودى ، وفاء الوفاء فى اخبار دارالمصطفى ، ج 1 ، جزء 1 ، ص 266 ـ 2.68

20) ر .ک ، الريشهرى ، محمد ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص 434 و ج 1 ، ص 2.59

21) ابو داود ، سنن ابى داود ، ج 2 جزء 3 ص 79؛ الحاکم النيسابورى ، المستدرک على الصحيحين ، ج 2 ، ص 132 و 145؛ ابن سعد ، الطبقات الکبرى ، ج 2 ، ص 30 و ر .ک: الواقدى ، کتاب المغازى .

22) البخارى ، صحيح بخارى ، ج 3 ، ص 1125 ح 2965 ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 132 ، ح 1979 ، ابن حنبل ، احمد ، مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 299 ، ح . 1200

23) الريشهرى ، محمد ، موسوعة الامام على بن ابيطالب ، ج 1 ، ص 2.78

24) همان ، ج 1 ، ص 2.79

25) ر .ک ، عبدالرزاق ، المصنف ، ج 4 ، ص 116 ، ح 7179؛ المسلم بن المجاج ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 741 ، ح . 143

26) مصدر شماره 4 ، ج 1 ، ص 2.65

27) همان ، ج 1 ، ص 2.66

28) همان ، ج 1 ، ص 2.68

29) واعلموا انما غنمتم من يشيء فأن لله خمسه و للرسول ولذى القربى و اليتامى والمساکين و ابن السبيل « انفال ، 41 » . ما افاء الله على رسوله من اهل القرى فلله و للرسل و لذى القربى و اليتمى و المساکين و ابن السبيل « الحشر ، 7 » .

30) ر .ک: ابن ابى جمهور ، عوالى اللئالى ، ج 3 ، ص 128 ، ح 10؛ ابو عبيد ، الأموال ، ص 336 ، 836 ، ابن هشام ، سيرة ابن هشام ، ج 3 ، ص 269 و 312 ، ابن کثير ، سيره ابن کثير ، ج 3 ، ص 4_14

31) ر .ک: البخارى ، صحيح بخارى ، ج 3 ، ص 1125 ، ح 2965؛ مسلم بن الحجاج ، صحيح مسلم ، ج 3 ، ص 1568 ، ح 1979 ، ابو داود ، سنن ابى داود ، ج 3 ، ص 149 ، ح 2.986

32) السيوطى ، تفسير الدر المنثور ، ج 5 ، ص 273؛ المتقى الهندى ، کنز العمال ، ح 8696 ، العياشى ، تفسير العياشى ، ج 2 ، ص 2.78

33) نهج البلاغه ، ج 7 ، ص 47 ، ح 1؛ الحمرى ، قرب الإسناد ، ص 363 ، ح 1301 ، علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 22 ، ص 296 ، ح 2.

34) الکلينى ، الکافى ، ج 7 ، ص 47 ، ح 1؛ الحميرى ، قرب الاسناد ، ص 363 ، ح 1301؛ علامه مجلسى ، بحارالانوار ، ج 22 ، ص 296 ، ح 2.

35) اين دو زمين در منطقه « عاليه مدينه ودر نزديکى بنى قريظه قرار داشت و جزء موقوفات امام على عليه السلام است . موسوعه الإمام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص 3.79

36) السمهودى ، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى ، ج 2 ، جزء 4 ص 1282؛ علامه مجلسى ، مرآة العقول ، ج 23 ، ص . 83

37) السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 2 ، ص . 1334

38) الاصبهانى ، ابو نعيم ، حلية الاولياء ، ج 1 ، ص . 70

39) ابن شهر آشوب ، مناقب ابن شهر آشوب ، ج 2 ، ص 125؛ ر .ک: البيهقى ، السنن الکبرى ، ج 6 ، ص 197 ، ح 16649 ، المتقى الهندى ، کنز العمال ، ج 6 ، ص 618 ، ح 17111 ، ابن ماجه ، سنن ابن ماجه ، ج 2 ، ص 818 ، ح 2446 و 2448 ، ابن حنبل ، فضائل الصحابة لابن حنبل ، ص . 164

40) ابن حنبل ، مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 286 ، ح . 1135

41) الصدوق ، علل الشرايع ، ص 157 ، ح 4 ، الطبرانى ، المعجم الکبير ، ج 12 ، ص 321 ، ح . 13549

42) الزمخشرى ، تفسير الکشاف ، ج 2 ، ص 127 ، ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 12 ، ص 219 و ر .ک: النسايى ، سنن النسائي ، ج 7 ، ص . 133

43) جعفريان ، رسول ، تاريخ سياسى اسلام ، ج 2 ، ص . 72

44) ر .ک: البخارى ، صحيح البخارى ، ج 4 ، ص 1549 ، ح 3998 ، ابن سعد ، الطبقات الکبرى ، ج 2 ، ص 315 ، المتقى الهندى ، کنزالعمال ، ح 14101 ، نهج البلاغه ، الکتاب 4_5

45) ر .ک: البيهقى ، السنن الکبرى ، ج 6 ، ص 350 ، عبدالرزاق ، المصنف ، ج 7 ، ص 614 ، ح . 5

46) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص . 190

47) سرزمينى است ميان مدينه و شام که روستاهاى زيادى دارد و بيشتر ساکنان آن در زمان فتح يهودى بوده اند . « معجم البلدان ، ج 4 ، ص 338 » .

48) ياقوت ، معجم البلدان ، ج 5 ، ص 3.45

49) الکينى ، الکافى ، ج 7 ص 54 ح . 9

50) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص 2.19

51) ناحيه اى است در ينبع بين مکه و مدينه که پيامبر صلى الله عليه وآله آن را در سال دوم هجرى تصرف نمود اين کلمه از ريشه عشر و به معناى درخت بزرگى است که داراى صماغ شيرين مانند شکر است . ( معجم البلدان ، ج 4 ، ص 127 و البداية والنهاية ، ج 3 ، ص 246 ) .

52) همان ،ج 1 ، ص 2.21

53) همان ، ص 220 و ياقوت ، معجم البلدان ، ج 5 ، ص 450؛ الکلينى ، الکافى ، ج 7 ، ص 54 ، ح 9 ، الطوسى ، تهذيب الاحکام ، ج 9 ، ص 148 ، ح . 609

54) اين غزوه در جمادى الاولى سال دوم هجرى و قبل از جنگ بدر اتفاق افتاد ( البداية و النهاية ، ج 3 ، ص 246 ) .

55) ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 687 ، ح 1172؛ الحاکم النيسابورى ، المستدرک على الصحيحين ، ج 3 ، ص 151 ، ح 4_679

56) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص 2.21

57) السمهودى ، وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى ، ج 2 ص . 1334

58) ر . ک ، موسوعة الامام على بن ابى طالب عليه السلام ، ج 3 ، ص 263 ـ 264؛ نهج البلاغه ، خطبه 2.40

59) کلمه خيف به معناى زمين کم ارتفاع است ( پست تر از کوه و مرتفع تر از ميد آب ) .

60) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص 2.22

61) ابا نيزر نام يکى از موالى امير المؤمنين عليه السلام است و اين چشمه منسوب به نام اوست . او فرزند نجاشى پادشاه حبشه است که امام على عليه السلام او را خريد و به پاداش نيکى هاى پدرش آزاد مى نمود . ( سمهودى ، وفاء والوفاء باخبار دارالمصطفى ، ج 2 ، ص 1271 ) .

62) الکامل للمبرة ، ج 3 ، ص 1127؛ ربيع الأبرار ، ج 4 ، ص 388؛ وفاء الوفاء باخبار دارالمصطفى ، ج 2 ص . 1272

63) ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص 2.21

64) ابن شهر آشوب، المناقب، ج 2، ص .132

65) الکامل للمبرد ، ج 3 ، ص . 1128

66) ترعه نام دره اى است که از طرف قبله به وادى إضم مى پيوندد و زبيرى آنرا دنباله إضم مى داند ( وفاء الوفاء ، ج 4 ، ص 1161 ) و لکن در وقف نامه نسخه کافى به جاى ترعه ، « ديمة » ذکر شده است . ( الکافى ، ج 7 ، ص 49 ، ح 7 ) .

67) در نسخه کافى « أذينة » ذکر شده است که اسم دره اى است از دره هاى قبلية بين مدينه و شام ( معجم البلدان ، ج 1 ، ص 133 ) .

68) تاريخ المدينة المنورة ، ابن شبه ، ج 1 ، ص 225؛ الکافى ، ج 7 ، ص 49 ، ح . 7

69) نام چاهى است که تبع يمانى در منزل خود در وادى قناة حفر کرده بود ( وفاء الوفاء ، ج 4 ، ص 21143 ) .

70) نام دره اى در اطراف مدينه که تبع يمانى در آنجا فرود آمد ، اين دره اى از طائف سرچشمه مى گيرد و به قبور شهداى احد منتهى مى گردد ( وفاء الوفاء ، ج 3 ، ص . 1074

71) اسم دره اى است که مدينه در آن واقع شده است و به خاطر انضمام سيل ها در اين مکان ، به اين نام معروف شده است . برخى اين دره را با وادى قناة يکى دانسته اند .

72) العلا ، جمع عليا و نام ناحيه اى است در وادى القرى بين آن و بين شام ، رسولخدا صلى الله عليه وآله در راه رفتن به تبوک در آنجا فرود آمد و در مکان نماز ايشان مسجدى ساخته شد ( معجم البلدان ، ج 4 ، ص 144 ) .

73) حرة به معنى سنگلاخ است و حرة الرجلاء نام سنگلاخى است در ديار بنى القين بن جسر ميان مدينه و شام ( معجم البلدان ، ج 2 ، ص 246 ) .

74) در عبارت سمهودى در وفاء الوفا ( ج 4 ، ص 1161 ) بجاى « رعيه » ، « ترعه » ذکر شده است وى مى گويد: و ذکر ابن شبه فى صدقات على رضى الله عنه واديا يقال له ترعة بناحية فدک بين لابتى حرة .

75) القصيبه؛ نام دره اى است بين مدينه و خيبر و پايين دست واى الروم و حوالى آن . «هامش المصدر» .

76) ابن شبه ، تاريخ المدينه المنورة ، ج 1 ، ص 223 و 2.25

77) ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابى طالب ، ج 2 ، ص . 123

78) علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 41 ، ص 3.2

79) السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 3 ، ص . 1002

80) السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 4 ، ص . 1282

81) السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 3 ، ص . 1041

82) ر .ک: قائدان ، اصغر ، تاريخ و آثار اسلامى مکه مکرمه و مدينه منوره ، ص 403 و 4_09

83) ر .ک: المسعودى ، مروج الذهب ، ج 2 ، ص 341 و 3.42

84) الکلينى ، الکافى ، ج 6 ، ص 439 ، ح . 8

85) همان ، ج 6 ، ص 440 ، ح . 11

86) ابن حنبل ، احمد ، مسند ابن حنبل ، ج 1 ، ص 334 ، ح 1368 ، ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 712 ، ح . 1218

87) ابن عساکره ، ترجمة الامام على بن ابى طالب من تاريخ مدينه دمشق ، تحقيق محمد باقر بهبودى ، ج 2 ، ص 450 ، ح 967 ـ 969 و ح . 970

88) علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 41 ، ص 4_3

89) ر .ک: المتقى الهندى ، کنز العمال ، ح 11593 و 11557؛ منتظرى ، حسينعلى ، ولاية الفقيه ، ج 4 ، ص 315 ، المسعودى ، مروج الذهب ، ج 2 ، ص 3.80

90) ر .ک: المفيد ، الجمل ، ص 215 ، ( مجموعه آثار شيخ مفيد ، ج 1 ص 400 ) ، المسعودى ، مروج الذهب ، ج 20 ، ص 380 ، ، الاصبهانى ، ابو نعيم ، حلية الاولياء ،ج 1 ، ص 81 ، ابن عساکر ، ترجمة الامام على بن ابى طالب من تاريخ مدينه دمشق ، ج 3 ، ص 229 ، ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 2 ، ص 2.00

91) الطبرى ، تاريخ الطبرى ، ج 3 ، ص 616 ، ابن الأثير ، الکامل فى التاريخ ، ج 2 ، ص . 135

92) ر .ک: محمدى رى شهرى ، محمد ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب عليه السلام ، ج 3 ، ص 137 ـ . 140

93) ابن شعبه ، تنبيه الخواطر ، ج 2 ، ص . 151

94) ابى هلال الثقفى ، الغارات ، ج 1 ، ص 68 ، ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 2 ، ص 2.00

95) ابن عساکر ، تاريخ دمشق ، ج 42 ، ص 477 و 481 ، ابو عبيد ، الاموال ، ص 284 ، ح . 671

96) الکلينى ، الکافى ، ج 8 ص 130 ، ح . 100

97) ابن فهد حلى ، عدة الداعى ، ج 101 ، علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 103 ، ص 16 ، ح . 70

98) ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 15 ، ص . 147

99) المبرد ، الکامل ، ج 3 ، ص 1127 ، الزمخشرى ، ربيع الأبرار ، ج 4 ، ص 388 ، السمهودى ، وفاء الوفاء باخبار المصطفى ، ج ، ص . 1272

100) اين عقيده اصطلاحا مذهب اصالت فايده «~ (msinairaitilitU) ~»ناميده مى شود و توسط جرمى بنتام با سه اصل ساده بيان شده است؛ 1 ـ خوشى و لذت فردى بايد غايت عمل فردى باشد 2. ـ هر خوشى و لذت فردى قرار است که براى يک نفر و نه بيشتر فرض و حساب شود 3. ـ هدف عمل اجتماعى بايد حداکثر کردن مطلوبيت کل باشد . «~ « o77,p ,4 muolov ,evargalp wen ehT» ~» .

101) ر .ک: محمد جعفر انصارى و . . . ، درآمدى به مبانى اقتصاد خرد به ، نگرش اسلامى ، ص 64 و . 81

102) نهج البلاغه ، نامه 4_6

103) همان .

104) کان أميرالمؤمنين عليه السلام يخرج فى الهاجرة ( وسط روز ) فى الحاجة قد کفيها؛ يريد أن يراه الله تعالى يتعب نفسه فى طلب الحلال »« الصدوق؛ من لا يحضره الفقيه ، ج 3 ، ص 163 ، ح 3596 » .

105) ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 1 ، ص 2.2

106) رسول الله صلى الله عليه وآله: يا على من صفات المؤمن أن يکون . . . قليل المؤونة ، کثير المعونة . « علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 67 ، ص 310 ، ح 4_5

107) ر .ک ، الريشهرى ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب عليه السلام ، ج 4 ، ص 171 ـ . 174

108) البيهقى ، السنن الکبرى ، ج 6 ، ص 229 ، ح . 11753

109) الإمام الباقر عليه السلام : و ما ورد عليه « على عليه السلام » قط امران کلاهما لله رضى إلا اخذ بأشدهما على بدنه . ( الريشهرى ، موسوعة الإمام على بن ابى طالب ، ج 8 ، ص 227 ، ح 3.715

110) فيض کاشانى ، محسن ، محجةالبيضاء ، ج 7 ، ص 3.16

111) کان اميرالمؤمنين ـ صلوات الله عليه ـ يضرب بالمر و يستخرج الأرضين . ( الکلينى ، الکافى ، ج 2 ، ص 74؛ ر .ک ، ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 15 ، ص . 147

112) جهت مطالعه بيشتر در اين زمينه رجوع کنيد به مقاله کار ، توليد و اشتغال در همين مجموعه .

113) ر .ک ، ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 683 ، 1168؛ الحاکم النيسابورى ، المستدرک على الصحيحين ، ج 3 ، ص 143 ، ح 4_652

114) ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 4 ، ص . 109

115) ر .ک: ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 13 ، ص 2.00

116) ر .ک: ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغة ، ج 13 ، ح 244 ، الصدوق ، علل الشرايع ، ص 170 ، ح 2.

117) ر .ک: ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 3 ، ص 351؛ ابن سعد ، الطبقات الکبرى ، ج 8 ، ص 2.1

118) ابى يعلى الموصلى ، مسند ابى يعلى ، ج 1 ، ص 264 ، ح 2.66

119) درباره تعيين ماه شب زفاف حضرت اختلاف وجود دارد . و مردد بين ماههاى ذيحجه، ذيقعده و شوال است و به نظر مى رسد قول صاحب کشف الغمه که اين واقعه را در ذيحجه سال دوم هجرى داشته است صحيح باشد . ر.ک: کشف الغمة: ج 1، ص 364 و امالى الطوسى: ج 43، ص 47، تاريخ الطبرى؛ ج 2، ص 4_86

120) ر .ک: ابن سعد ، الطبقات الکبرى ، ج 8 ، ص 218 ، المتقى الهندى ، کنزالعمال ، ح 3.7744

121) ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 3 ، ص 352 نقلا عن امالى الطوسى ، ج 40 ، ص 4_5

122) ر .ک: الخوارزمى ، المناقب ، ج 249 ، ص 364 ، الإربلى ، على بن عيسى ، کشف الغمه ، ج 1 ، ص 3.59

123) ابن عساکر ، ترجمه الإمام على بن ابى طالب من تاريخ مدينه دمشق ، تحقيق محمد باقر بهبودى ، ج 2 ، ص 451 ، ح . 971

124) جعفريان ، رسول ، تاريخ سياسى اسلام ، تاريخ خلفا ، ج 2 ، ص 199 ، ابن سعد ، الطبقات الکبرى ، ج 8 ، ص 2.2

125) ر .ک السمهودى ، وفاء الوفاء ، ج 2 ، جزء سوم ، 466؛ الکلينى ، الکافى ، ج 4 ، ص 555 ، ح . 8

126) هذا ما تصدق به على بن ابى طالب و هو حى سوى ، تصدق بداره التى فى بنى زريق « الطوسى ، تهذيب الاحکام ، ج 9 ، ص 131 ، ح 560 » .

127) الکلينى ، الکافى ، ج 8 ، ص 130 ، ص . 100

128) قصر الخبال .

129) المنقرى ، نصر بن مزاحم ، وقعة صفين ، ج . 5

130) براى نمونه نگاه کنيد به نامه امام به شريح قاضى هنگامى که شنيد او خانه اى به 80 دينار خريده است « نهج البلاغه ، نامه 3 » .

131) ر .ک: الريشهرى ، موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص 349 ـ 3.56

132) ر .ک: همانجا ، ح 4583 ـ 4_584

133) ر .ک: ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابى طالب ، ج 2 ، ص 74؛ علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 31 ، ص . 59

134) ر .ک: الکلينى ، الکافى ، ج 4 ، ص 52 ، ح 4؛ الآمدى ، غرر الحکم ، ح 4138 و 514 و . 515

135) نهج البلاغه ، نامه 4_5

136) و زمين را براى مردم نهاد ، در آن ميوه « ها » و نخلها با خوشه هاى غلاف دار . ( الرحمن 10 و 11 ) .

137) ميان آن دو ، حد فاصلى است که به هم تجاوز نمى کنند . . . از هر دو دريا مرواريد و مرجان بر آيد ( الرحمن ، 19 ـ 22 ) .

138) و از نعمت پروردگار خويش با مردم سخن بگوى ، الضحى ، . 11

139) الکلينى ، الکافى ، ج 1 ، ص 410 ، ح 3؛ ر .ک: نهج البلاغه ، خطبة 2.09

140) ر .ک: الريشهرى ، موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص 357 ـ 3.64

141) نهج البلاغه ، خطبه . 160

142) ر .ک: ابن شهر آشوب ، مناقب آل ابى طالب ، ج 2 ،ص 96؛ ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 1 ، ص 536 ، ح . 894

143) الاصبهانى ، ابونعيم ، حلية الاولياء ، ج 1 ، ص 3.42

144) الحاکم النيسابورى ، المستدرک على الصحيحين ، ج 3 ، ص 16 ، ح 4290؛ البيهقى ، السنن الکبرى ، ج 2 ، ص 624 ، ح 4_337

145) ابن سعد ، الطبقات الکبرى ، ج 1 ، ص 2.55

146) المستدرک على الصحيحين ، ج 3 ، ص 18 ، ح 4_292

147) ر .ک: علامه مجلسى ، بحارالانوار ، ج 36 ، ص 60 ، ح 4_

148) ر .ک: الکلينى ، الکافى ، ج 6 ، ص 45 ، ح 1 و ص 451 ، ح 4_

149) الکلينى ، الکافى ، ج 1 ، ص 411 ح 4؛ الطبرسى ، فضل بن الحسن ، مکارم الاخلاق ، ج 1 ، ص 220 ، ح . 748

150) الطبرسى ، فضل بن الحسن ، مکارم الاخلاق ، ج 1 ، ص 218 ، ح 4_62

151) ر .ک موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 9 ص .

152) امام على عليه السلام در يکى از کلماتش به اين وضعيت اشاره کرده اند ، به هر کجا که خواهى چشم بگردان و مردم را بنگر آيا جز درويشى که از دوريشى اش رنج مى برد يا توانگرى که نعمت خدا را کفران مى کند خواهى ديد . « نهج البلاغه ، خطبه 129 » .

153) ر .ک: الکلينى ، الکافى ، ج 5 ، ص 65 ، ح 1؛ ابن شعبه الحرانى ، تحف العقول ، ص 3.84

154) نهج البلاغه ، حکمت . 8

155) ر .ک: الريشهرى ، موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 10 ، ص 15 ، ح 4826 ـ 4_831

156) همان ، ح 4817 ـ 4_825

157) همان ، ص 23 ـ 4_7

158) ر .ک الطباطبايى ، السيد محمد حسين ، الميزان فى تفسير القرآن ، ج 19 ، ص . 189

159) بقره ، . 184

160) ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 4 ، ص . 66

161) نهج البلاغه ، حکمت 3..9

162) درباره سيره حضرت در استعمال عطر رجوع کنيد ، النورى ، حسين ، مستدرک الوسايل ، ج 1 ، ص 4_19

163) ر .ک: حسينى ، سيد رضا ، الگوى تخصيص درآمد و رفتار مصرف کننده مسلمان ، ص .

164) لن تنالوا البر حتى تنفقوا مما تحبون » ( آل عمران ، 92 ) . ( هرگز به نيکى ورستگارى نخواهيد رسيد مگر آنکه از آنچه دوست مى داريد به ديگران انفاق کنيد ) .

165) خير الناس من نفع الناس » ( غررالحکم ، ح 5001 ) . « خير الناس من تحمل مؤونة الناس » ( غررالحکم ، ح 5002 ) .

166) و يؤثرون على أنفسهم ولو کان بهم خصاصة و من يوق شح نفسه ى فأوللـک هم المفلحون (حشر ، 9 ) .

167) ر .ک ، الحويزى ، عبد على بن جمعه ، تفسير نورالثقلين ، ج 5 ، ص 285 ، ح . 51

168) و اليل إذا يغشى . . . و سيجنبها الأتقى * الذى يؤتى ماله يتزکى * و ما لأحد عنده من نعمة تجزى * إلا ابتغآء وجه ربه الأعلى * و لسوف يرضى .

169) الکوفى ، قرات بن ابراهيم ، تفسير قرات الکوفى ، ص 565 ، ح . 725

170) إنما وليکم الله ورسوله والذين ءامنوا الذين يقيمون الصلوة ويؤتون الزکوة وهم ر کعون . ( مائده ، 55 ) .

171) الطباطبايى ، محمد حسين ، الميزان فى تفسير القرآن ، ج 6 ، ص 2.2

172) و يطعمون الطعام على حبه مسکينا و يتيما و أسيرا * إنما نطعمکم لوجه الله لا نريد منکم جزآء و لا شکورا * إنا نخاف من ربنا يوما عبوسا قمطريرا ( دهر ـ 8 ـ 10 ) .

173) الذين ينفقون أمو لهم باليل والنهار سرا وعلانية فلهم أجرهم عند ربهم ولا خوف عليهم ولا هم يحزنون .

174) ر .ک: العياشى ، محمد بن مسعود ، تفسير العياشى ، ج 1 ، ص 151 ، ح . 502

175) رجال لا تلهيهم تجرة و لا بيع عن ذکر الله و إقام الصلوة و إيتآء الزکوة يخافون يوما تتقلب فيه القلوب والأبصر* ليجزيهم الله أحسن ما عملوا و يزيدهم من فضله و الله يرزق من يشآء بغير حساب . ر .ک: ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 2 ، ص . 74

176) ر .ک: البلاذرى ، انساب الاشراف ، ج 2 ، ص 117 ، ح 68؛ ابى هلال الثقفى ، الغارات ، ج 1 ، ص . 63

177) الکوفى ، المناقب ، ج 2 ، ص 68 ، ح . 552

178) الزمخشرى ، ربيع الابرار ، ج 2 ، ص . 148

179) ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 2 ، ص 76؛ علامه مجلسى ، بحار الأنوار ، ج 41 ، ص 2.9

180) نهج البلاغه ، امه 4_5

181) الانسان ، 8 ـ . 10

182) علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 41 ، ص 36 ، ح . 12

183) ابن عساکر ، تاريخ دمشق ، ج 42 ، ص 523 ، ح 9048 ، أبى الفداء ، اسماعيل بن عمر ، البداية و النهاية ، ج 8 ، ص . 9

184) الزمخشرى ، محمود بن عمر ، ربيع الأبرار ، ج 2 ، ص 668؛ الکوفى ، المناقب ، ج 2 ، ص 75 ، ح . 558

185) اين عساکر ، تاريخ دمشق ، ج 42 ، ص 523 ، ح . 9048

186) ر .ک: الکوفى ، المناقب ، ج 2 ، ص 68 ، ح . 552

187) روم، 38 و بقره . 177

188) ابداء بمن تعول الأدنى فالأدنى ) « النسايى ، سنن النسايى ، ج 5 ، ص 61 » .

189) ر .ک: مقاله بيت المال در همين مجموعه .

190) ر .ک: نهج البلاغه ، نامه 21 ، الآمدى ، غررالحکم ، . 6596

191) وقف در اصطلاح به معناى تحبيس اصل مال و تسبيل منافع آن است و به اعتبار کسانى که ملک بر ، آنان وقف مى شود به دو نوع وقف عام و وقف خاص تقسيم مى شود . ( ر .ک: فرهنگ لغات و اصلاحات اقتصادى ، محمد هومن ، چاپ اول ، تهران 1356 ، سازمان برنامه و بودجه ، ص 209 ) .

192) ر .ک: ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 1 ، ص 548 ، ح 922 ، القاضى نعمان ، دعائم الاسلام ، ج 2 ، ص 3.40

193) ابن شهر آشوب ، المناقب ، ج 2 ، ص 74؛ الکلينى ، الکافى ، ج 7 ، ص 54 ، ح 94؛ الطوسى ، التهذيب ، ج 9 ،ص 148 ، ح . 609

194) الزمخشرى ، ربيع الأبرار ، ج 4 ، ص 388 ، ح 389 ، المبردالکامل ، ج 3 ، ص 1127 ، الکوفى ، المناقب ، ج 2 ، ص 81 ، ح . 568

195) نام محلى در کوفه .

196) الکلينى ، الکافى ، ج 7 ، ص 49 ـ 51 ، ابن شبه ، تاريخ المدينة المنورة ، ج 1 ، ص 225 ـ 228 القاضى نعمان ، دعائم الاسلام ، ج 2 ، ص 341 ، ح 1284 ، علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 41 ، ص 40 ، ح . 19

197) شيخ طوسى ، التهذيب ، ج 9 ، ص 131 ، ج 560 ، شيخ صدوق ، الفقيه ، ج 4 ، ص 248 ، ح . 5588

198) الراوندى ، النوادر ، ص 4_1

199) ر .ک: الکلينى ، محمد بن يعقوب ، الکافى ، ج 5 ، ص 67 ، ح 1 ، البخارى ، صحيح بخارى ، ج 3 ، ص 1006 ، ح 2.591

200) الکلينى ، محمد بن يعقوب ، الکافى ، ج 8 ، ص 165 ، ح . 175

201) ر .ک: الرشيهرى ، موسوعة الامام على بن ابى طالب ، ج 9 ، ص 377 ـ 3.78

202) النورى ، حسين ، مستدرک الوسائل ، ج 13 ، ح 2.3

203) ر .ک: علامه مجلسى ، بحارالأنوار ، ج 46 ، ص . 15

204) ابن ابى الحديد ، شرح نهج البلاغه ، ج 4 ، ص . 109

205) ر .ک: الحاکم النيسابورى ، المستدرک على الصحيحين ، ج 3 ، ص 143 ، ح 4652 ، ابن حنبل ، فضائل الصحابة ، ج 2 ، ص 683 ، ح . 1168

206) العکبرى ، محمد بن محمد ، الإختصاص ، ص . 157

207) الصدقة کنز » ( الآمدى ، غررالحکم ، ح 208 ) .

208) الصدقة افضل الذخرين » ( همان ، ح 1679 ) .

209) الصدقة کنز الموسر » ( همان ، ح 1062 ) .

210) الشيطان يعدککم الفقر و يأمرکم بالفحشاء والله يعدکم مغفرة منه و فضلا والله واسع عليکم » ( البقره: 628 ) .

211) من اهتم برزق غد لم يفلح ابدا » ( الآمدى ، غررالحکم ، ح 9113 ) .

212) المال ما افاد الرجال » ( الآمدى ، غررالحکم ، ح 508 ) .

213) الطوسى ، تفسير التبيان ، ج 5 ، ص 247؛ السيوطى ، تفسير الدر المنثور ، ج 4 ، ص . 179

214) ر .ک ، همين مقاله ، سيره امام عليه السلام در کمک مالى مستقيم به نيازمندان .

215) ر .ک؛ مقاله بيت المال در همين مجموعه .

216) الدين أحد الرقين » ( الآمدى ، غررالحکم ، ح 1687 )

/ 1