وصيّت نامه فقيه و رجال شناس وارسته محمدباقر موسوى خوانسارى - وصیت نامه فقیه و رجال شناس وارسته محمدباقر موسوی خوانساری نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

وصیت نامه فقیه و رجال شناس وارسته محمدباقر موسوی خوانساری - نسخه متنی

عبدالرضا ایزدپناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وصيّت نامه فقيه و رجال شناس وارسته محمدباقر موسوى خوانسارى

عبدالرضا ايزدپناه

در مهد علم چشم به جهان گشود. جد بزرگوارش سيد جعفر خوانسارى فقيه و محدّثى مسؤوليت بان بود. پدرش ميرزا زين العابدين فقيهى ژرف انديش بود. مادرش به خاندان علم و تقوى نسب مى برد.

سال تولد ميرزا محمد باقر را پدر بزرگ وى پيش از ظهر دوشنبه بيستم صفر يك هزار و دويست و بيست و شش ثبت كرده است. پدر دانشورش همه تلاش را در پرورش و كمال او به كار گرفت. پدربزرگ شهد دين دارى و مسؤوليت پذيرى را در كام او ريخت. پدر افزون بر تربيت خود آموزش وى را

بر عهده گرفت دانشهاى پيش نياز و مقدمات را به نيكى بدو بياموزاند.

پدر پس از رحلت پدربزرگ به اصفهان هجرت كرد تا او و ديگر برادرانش ره كمال را با راهنمايى استادان فن و مردان سير و سلوك در حوزه اصفهان بپيمايند. اصفهان آن روز هنوز رونقى درخور داشت و عالمان بزرگ و ژرف انديشى در رشته هاى گوناگون دانش در آن در كار تربيت نسل جوان بودند. با توجه به جايگاه خانوادگى و اين كه جد اعلاى ايشان روزگارى شيخ الاسلام اصفهان بود نزد علما مكانتى ويژه داشت و همين بسترى شد كه او از فرصتها به نيكى بهره برد و خود را به دانشهاى گوناگون مجهّز كند.1

درحوزه اصفهان از محضر محقق وارسته سيد صدرالدين عاملى شيخ محمد تقى رازى اصفهانى صاحب حاشيه بر معالم سيد محمدباقر شفتى حاج محمد ابراهيم كرباسى صاحب اشارات مير سيد محمد شهشهانى و… بهره هاى علمى و معنوى برد.

با مرحوم سيد صدرالدين صدر اُنسى ويژه داشت و اهميت سيره و تاريخ علما و رجال را از او دريافت.2 در سال

يك هزار و دويست و پنجاه و سه به سفارش پدر به نجف اشرف رخت كشيد تا در آن حوزه به دانسته ها و دانشهاى خويش ژرفا دهد و دامنه آنها را بگستراند.

در نجف اشرف از بزرگانى چون صاحب جواهر3 بهره گرفت و رفت و آمد او بيش تر با صاحب ضوابط سيد ابراهيم قزوينى بود. پس از تلاشهاى بسيار به مقام والايى از اجتهاد و تقوا رسيد. با اين كه استادش از بازگشت او به اصفهان ناخوشنود بود و ماندن در نجف را به او سفارش مى كرد روحيّه مسؤوليت شناس و خدمتگزار او انذار قوم را بر كرسى تدريس در نجف برگزيد.

در اصفهان به تدريس و تربيت شاگرد بسنده نكرد به جاى زعامت حوزه و كاوش در فقه و اصول كارهاى مانده و بايسته انجام را مى جست. اقدام شايسته او در نگارش دائرة المعارف بزرگ رجال و تراجم: (روضات الجنات فى احوال العلماء والسّادات) برخاسته از همين نگاه بود.

اديبى اريب بود هم در زبان فارسى و هم در زبان عربى. به هر دو زبان مى نوشت و به هر دو زبان شعر مى سرود. نوشته هاى او در عقايد معارف اخلاق اصول آن هم به

نظم ترجمه رساله هاى فقهى عربى به فارسى و نگارش كتابهايى چند به زبان فارسى برخاسته از همان دغدغه ارشاد و هدايت مردم و همگانى كردن دانشهاى اسلامى براى بهره بردارى توده هاى علاقه مند به اسلام بود.

اگر هيچ نگارشى از او جز (روضات الجنات) به جا نمانده بود نام او در شمار مرزبانان ميراث شيعى بود. او در روز دوشنبه نهم جمادى الاولى سال هزار و سيصد و سيزده به درود حيات گفت و با تشييعى پرشكوه در بالاى سر مسجد مصلى نزديك تكيه آقا رضى پيش روى قبر مرحوم آقا حسين جيلانى مشهور به لبنانى به خاك سپرده شد.4




  • چو فارغ گشت از روضات جنّات
    رياض جنّتش جولانگه آمد



  • رياض جنّتش جولانگه آمد
    رياض جنّتش جولانگه آمد



براى اطلاع بيش تر از زندگى او ر.ك. روضات الجنات ج105/2; مكارم الآثار ج798/3; فوائد الرضويه403/.

مخاطب وصيت فرزند او فقيه و اصولى بنام آقا سيد محمد مهدى چهارسوقى اصفهانى5 است.

سيد محمد مهدى شرح استدلالى بر تبصره علامه نوشته است. وى پس از هفتاد و سه سال و سه ماه به گاه غروب

آفتاب آفتاب عمرش غروب كرد و در تخت پولاد و در بقعه پدر بزرگوارش دفن شد.مكارم الاثار ج1390/4.

وصيت نامه عربى به تعبير دقيق تر بخش عربى وصيت نامه او كه سفارشهاى اخلاقى او را در بر دارد در شماره 83 / 55 ترجمه و چاپ شده است.

اين بخش از وصيت نامه فارسى است و در چهل و يك سالگى به گاه رفتن به زيارت امام هشتم(ع) در منزل و مكانى بيرون از اصفهان نوشته است. بخشى از آن سفارشهاى اخلاقى است و برخى سفارشهاى خصوصى ما تمام آن را با همه ريزه كارييها آورديم و اين با شماره ويژه نامه مجلّه سازگارتر مى نمود.

اميد است خدا پاس پيروى از راه و مرام اين بزرگان را بهره ما كناد. ان شاء اللّه.

عزيز من! نماز را به وقت بكن.6 اذان در خانه را بلند بگو كه باعث دفع همه ناخوشيهاست.7

دعاى صبح و مساء [شب] را بخوان و به جميع اهل خانه امر كن كه بخوانند.8

با والده9 و برادران و همشيرگان خود بسيار

سلوك خوش كن و دل هر يك را به دست آور كه هم خدا و هم پدر و هم استاد تو كه پدر تو باشد از تو راضى باشند.

روزها را مشغول مطالعه و علم باش و بيكاركنندگان را بخود راه مده.10

از خداوند عالم مسألت كن عزّت دنيا و آخرت را كه بنده گربه اى را نمى تواند عزيز كند.11

هر روز على الحساب يك حزب از قرآن تلاوت نما كه باعث اصلاح امر معاش و رسيدن به مراد مى باشد.

در شبها و روزهاى جمعه اموات خود را سيّما [بويژه] أهل حقوق از ايشان را به سوره يس با الرّحمن12 يا غير آن شاد نما كه خدا تو را شاد كند.

هرساله گوسفند صحيح را قربانى كن اگر چه به قرض كردن باشد چنانچه پيغمبر صلى اللّه عليه واله امر فرمود.13

در دهه عاشورا لامحاله ده مجلس روضه و مصيبت دارى جناب سيدالشهداء عليه التحية والثناء بر پا نما.14

پدر و مادر خود را از ياد خود بيرون مكن اگر چه در قنوت نمازت باشد.

صبح زود برخيز كه وقت أذان لامحاله بيدار باشى تا خداوند وسعت به روزى تو دهد.15

تصدّق در هر ماه و هفته را ترك مكن16 و هر آرزويى كه اطفال مى كنند بى تأمل برآور.17

خانه را متوجه تعميرش باش و در وقت باران و برف ملاحظه ناودان و بامهاى آن را بنما و درها را نيكو متوجه باش و در وقت خوابيدن به خدا بسپار و آية الكرسى را بر اطراف خانه بدم.

سائل را نااميد مكن اگر چه به چيز كمى باشد.

در حساب و كتاب فريب مخور كه پيغمبر

صلّى اللّه عليه واله فرمود: (المغبون لامحمود و لامأجور.)

و بدون اتّفاق بزرگ تر از خود جائى مرو.18 معاشرت با ناجنس مكن و احترام بزرگ تر را بسيار بدار.

و وصيّت در ضمن كه اصل در اين باب است به يك اعتبار بعد از اين كه پدر تو را قضاى حق در رسيد و داعى حق را لبيك اجابت گفت ربع اموال پدرت را كه به تصرّف او بوده از منقول و غير منقول و مطالبات و رقبات و اسباب و غيرها بعد از تقويم نمودن به عادله وقت صرف نما در آنچه كه عمّ جليل تو و نورچشمى ام مير محمد هاشم19 اصلح به حال اين جانب بداند از صلوة و صوم و خمس و رد مظالم احتياطى و وجوه برّ و خيرات و صدقات جاريه و ختم كلام اللّه متّصل از اشخاص عدول حسن القرائة و امثال ذلك بعد از تأمل بسيار; امّا به

شرط تعجيل كه من طاقت انتظار كشيدن در قبر ندارم و از تو نخواهم راضى شد اگر طول بدهى و هر چه صرف مى كنى به نيّت قربت بى شائبه ريا و رؤيايى مريد و دوست صرف كن و باقيات و صالحات بجائى [بمورد] از همين ربع مال حلال براى پدرت باقى بگذار كه چون به هم رسيديم در عالم برزخ و آخرت خواهى ديد كه منفعت او بيش تر عايد خود تو خواهد گرديد و حجّ ميقاتى بخر. البتّه البتّه و نصيب برادران و هميشرگان خود را از سه ربع ميراثى ديگر مال زيادتر و بهتر از خودت عطا كن و نورچشم من ميرزا مسيح20 را برّ و صله بسيار بكن كه من

او را بسيار دوست مى دارم و اگر دوست پدر را بعد از پدر دوستى نكنى عاق خواهى بود و او را اصلاً و مطلقاً مرنجان و در وقت غضب به پدرت ببخش. احمد21 و عطاء اللّه22 را كه ديگر نمى دانم چه سفارش كنم و آن دو دختر

عزيزم23 را كه شيره جان منند پدرى كن كه از شما رنجه نباشند و از پدر و مادر خود راضى باشند. و اين وصيت نامه را در مدّت عمر پيوسته مطالعه نما و آن را نسخه متعدّد كن كه به مرور دهور دست به دست و نسلاً بعد نسل باقى بماند و دستورالعمل ذريه و اولاد حقير باشد كه مرا از ياد ندهند و به يكديگر تعليم نمايند و تا زنده باشى اگر ماهى يك دفعه اقلاً اين وصيت نامه را مطالعه نكنى از تو راضى نمى شوم و اگر آن را سواد كنى: (بنويسى) و همگى بخوانند بهتر است.

ان شاء اللّه تعالى خداوند به حرمت اجداد طاهرين عاقبت ما و شما همه را به خير و عافيت فرمايد و هيچ يك از ما و شما را بر خود وامگذارد. آمين رب العالمين.

پى نوشتها:

1. (روضات الجنات) محمدباقر موسوى خوانسارى ج106/2. (قد تطفّلت فى حلال تلك الاحوال على عالى مجلس جماعة من ارباب الكمال واصحاب الفضائل والإفضال.)

2. (مكارم الآثار) ج800/3.

3. (جواهر الكلام) شيخ محمد حسن نجفى3/ مقدمه. (ثم ان صاحب الرّوضات و هو ممّن عاصر الشيخ و حضر درسه….)

4. (مكارم الآثار) ج815/3.

5. (زندگى آيت اللّه چهار سوقى)88/. (وكتب فى منزل انوشيروان عند الخروج من اصفهان الى زيارة العتبات العاليات فى يوم الجود باالخاتم من شهور سنة 1267.)

6. نماز را به وقت گذاردن نشانه عشق آفريده به آفريننده است. عاشق معبود پيش از وقت انتظار مى برد و براى سخن گفتن با محبوب لحظه شمارى مى كند. وانهادن نماز در اول وقت نشان از اهميت دادن به كار يا حالتى است كه در آن وقت انجام مى دهد و اين ناسپاسى پروردگارى است كه همه قدرت عزت حيات و… از او است.

(ليس عمل احبّ الى اللّه عزوجلّ من الصلاة فلايشغلنّكم عن اوقاتها بشئ من امور الدّنيا. فان اللّه عزوجل ذمّ اقواماً

فقال: (الذين عن صلواتهم ساهون) يعنى انّهم غافلون استهانوا بأوقاتها.)

جامع احاديث الشيعه ج100/4.

آن كه شيعه امام است در امورى كه امامان(ع) به آنها اهتمام مى ورزيده اند بايد اهتمام ورزد:

امام على(ع) مى فرمايد:

(عليكم بالمحافظة على اوقات الصلاة فليس منّى مَنْ ضيّع الصلوة.)

درروايت ديگر مى فرمايد:

(تو كه اوّل وقت نماز نمى خوانى آيا زندگى و حيات خود را پس از آن وقت تضمين كرده اى؟)

در روايتى ديگر واپس انداختن نماز را از اوّل وقت بدون عذر مصداق گناهانى شمرده است كه پشيمانى را به ارث مى گذارند:

(قوله: الذّنوب الّتى تورث الندم: قتل النفس (الى ان قال) و ترك الصلوة حتّى يخرج وقتها.)

البته فقيهان اين حديث را به قضا شدن نماز معنى كرده اند.

روايات بسيارى در سفارش به نمازگزاردن در اوّل وقت و زنهار از واپس انداختن آن رسيده است.ر.ك. جامع احاديث الشيعه

ج100/4 به بعد.

7. اذان دعوت به بار عام الهى است. دعوت مسلمانان به معراج است: (الصلوة معراج المؤمن). نمازگزار را به توحيد مى خواند به نبوت و امامت فرا مى خواند. هم جانش را به مضامين اذان مى خواند و هم برادرانش را.

امام خمينى مى نويسد:

(بدان كه سالك الى اللّه در اذان بايد قلب كه سلطان قواى ملكوتيه و ملكيّه است و ديگر جنود منتشره در جهات متشتته ملك و ملكوت را اعلان حضور در محضر دهد و چون وقت حضور و ملاقات نزديك گرديده آنها را مهيا نمايد تا اگر از مشتاقان و عاشقان است به جلوه ناگهانى دامن از دست ندهد و اگر از محجوبان است بى تهيّه اسباب و آداب وارد محضر مقدس نگردد.)

آداب الصلاة121/.

از بلال مؤذّن رسول اللّه از ثواب و اهميّت اذان پرسش مى شود. او مؤذّن مخلص و مؤمن را هم نشين ابراهيم خليل در بهشت مى شمارد:

(وقلت زدنى رحمك الله قال: اكتب: بسم الله الرحمن الرحيم صلّى اللّه عليه و آله يقول: من أذّن عشر سنين

اسكنه الله مع ابرهيم الخليل فى قبته او درجته.)

پرواز در ملكوت ج5/2.

در فضيلت اذان روايات بسيارى رسيده است. ر.ك. جامع احاديث الشيعه ج82/5 ـ 111.

8. در فرهنگ اهل بيت به دعا ذكر و توجه به خدا به گاه طلوع فجر و غروب آن بسيار سفارش شده است.

گويا به سالك مى فهماند كه تو روز جديدى را شروع كرده اى و بدون نام و ياد خدا و يارى گرفتن از او و توجه به قدرت و عظمت و لطف و رحمت او توفيق چندانى نخواهى يافت. جابر از امام محمد باقر(ع) نقل مى كند كه فرمود:

(قال رسول اللّه صلى اللّه عليه وآله قال اللّه عزّوجل: (يابن آدم اذكرنى بعد الغداة ساعة و بعد العصر ساعة اكفك ما أهمّك.)

مكارم الاخلاق301/.

امام سجاد دعاهايى در صبح و شام دارند كه در آنها معانى و آموزه هاى شگرفى در برخورد ما با روز جديد بيان فرموده است:

(… و هذا يوم حادث جديد و هو علينا شاهد عتيد ان احسنّا ودّعْنا بحمد وان اسأنا فارقنا بذمّ.)

پس از خدا مى خواهد:

(برخوردى نيكو با امروز را به ما توفيق ده و از اين كه امروز را با ناخوشايندى ترك كنيم نگاه مان دار….)

9. سلوك نيكو با همه مردم نيكوست و با بستگان بويژه خويشان نزديك نيكوتر. نيكى به مادر سر آمد نيكهاست; زيرا هستى ما از هستى اوست و تار و پود وجودمان رنج و محبت و احساسات او را فرياد مى كند. اين است كه غير از خدا هيچ چيز ديگر را نبايد بر او مقدم داشت:

(… إن رجلاً اتى النبى(ص) فقال يا رسول اللّه اوصنى فقال: لاتشرك باللّه وان حَرَقْت و عذّبت الا وقلبك مطمئنّ بالإيمان و والديك فأطعهما و برّهما حيّين كانا او ميّتين و ان امراك ان تخرج من اهلك ومالك فافعل فإنّ ذلك من الايمان.)

الاخلاق جواد شبر116/

10. هرز عمر بيكارگى و سوزاندن لحظه هاى عمر زيان بزرگى است كه كم كسى از آن به دور ماند. مؤمن لحظه لحظه هاى عمرش يا به ذكر آباد است يا به علم. عمر بالاترين نعمت الهى است كه پروردگار از آن پرسش خواهد كرد پرسشى سخت و شديد (لتسئلن يومئذ عن النّعيم).

اسلام راضى نمى شود كه مؤمن جز به كار مهم پردازد:(من اشتغل

بغير المهمّ ضيّع الاهم)

بدترين حالت انسان را وقتى مى داند كه از آن وقت بهره اى نبرد و بيهوده بگذراند:(شرّ ما شغل به المرء وقتَه الفضول)ميزان الحكمه ج6 / 541.

11. عزّت راه ندادن بهايى فروتر از انسان به عرصه وجود انسان است. صرف كردن خود در چيزى كه فروتر از مقام و شأن انسان است ذلّت است; از اين روى اگر همه دنيا از آن انسان باشد ولى گوش به فرمان حق نباشم خوارم; زيرا دنيا براى انسان آفريده شده است نه انسان براى دنيا: (العزيز بغير اللّه ذليل) بحارالانوار ج10/78.

و عزّت هم تنها از آن خدا و از ناحيه اوست: (العزّة لله ولرسوله وللمؤمنين.)

اگر عزت خواهى عزّت نزد اوست: (من كان يريد العزّة فللّه العزّة جميعاً.) فاطر10/

در حديث قدسى خداى عزيز ما را چنين خطاب مى كند: (… انا ربكم العزيز فمن اراد عز الدّارين فليطع العزيز.) كنزالعمال.

عزت جامعه اسلامى به اجراى اوامر الهى و پيرايش آن از نافرمانيهاى خداست.

جامعه مرفه بى خدا جامعه اى خوار است; چه آن جامعه رفاه را

فداى عبوديت نكرده بلكه خود را فداى رفاه كرده است: (العزيز بغير اللّه ذليل) غررالحكم و دررالكلم.

امام على(ع) در بيان ويژگى دنيا مى فرمايد: (وعزّ ها ذل.) نهج البلاغه خ99.

12. رواياتى در سودمندى قراءت سوره هاى قرآن و اثرهاى روحى معنوى آنها وارد شده است. گرچه اين روايات سند معتبرى ندارند ولى پاره اى از آنها مورد توصيه بزرگان بوده است در فوايد و آثار سوره (يس) و (واقعه) روايات بسيارى وارد شده است از جمله:

امام صادق(ع) مى فرمايد:

(انّ لكل شيئا قلب و قلب القرآن: (يس)… وفى رواية: تقرء للدّنيا والآخرة و للحفظ من كل آفة وبلية فى النّفس والاهل و الحال.)

حضرت رسول اكرم(ص) مى فرمايد:

(من زار قبر والديه او احدهما فى كل جمعة فقرأ عندهما (يس) غفر اللّه له بعدد كل حرف منها.)

بحارالانوار ج293/88.

13.امام موسى كاظم(ع) از پيامبر گرامى اسلام(ص) نقل مى فرمايد:

(استفرضوا اسخياكم فإنّها مطاياكم على الصّراط.)

در روايت ديگرى ام السلمه به رسول اكرم(ص) عرض مى كند: روز عيد قربان مى رسد پول خريد قربانى ندارم پول قرض كنم و قربانى كنم؟

حضرت فرمود:

(فاستقرض فإنّه دين مقضّى.)

بحارالانوار ج297/96

14. امام باقر(ع) وصيّت فرموده: هر سال در منى ده روز به ياد سيد الشهداء اقامه عزا و ماتم بشود.

امام باقر(ع) درباره گريه بر امام حسين(ع) مى فرمايد:

(ايّما مؤمنٍ دَمعت عيناه لقتل الحسين عليه السلام دمعة حتى تسيل على خدّه بوأه اللّه بها غرفاً فى الجنة يسكنه احقاباً.)

ثواب الاعمال على محمد دخيّل 340/.

15. بر سحرخيزى در روايات ما بسيار سفارش شده و خواب بين الطّلوعين و يا غفلت در آن ساعتها بسيار نكوهش شده است:

(نوم الغداة مشعومة تطرد الرّزق و تصفر اللّون و تقبّحه و تغيّره وهو نوم كل مشموم إن اللّه تعالى يقسّم الأرزاق ما بين طلوع الفجر الى طلوع الشمس فإيّاكم و تلك النوّمه.)

مكارم الاخلاق305/.

16. صدقه نشانه دغدغه انسان نسبت به همنوعان است و نوع دوستى و نگرانى گرفتاريهاى مردم صفتى است خدايى. خداوند به صدقه دهندگان پاداش بسيار مى دهد از جمله هفتادگونه بلا را از وى دور مى گرداند:

(الصّدقة تسدّ سبعينّ باباً من الشرّ.)

بحار ج132/93.

درروايتى است كه هر چيزى را فرشته اى مؤكل است تا ثبت كند ولى متولى صدقه خود خداوند است.

(ما من شيئ إلا وكّل به ملك إلاّ الصدقة فإنّها تقع فى يداللّه).

همان128/.

17. كودكان چونان آيينه صاف و مانند آب زلال هستند. آنان بر خورد زلال و لطيف مى طلبند و هرگونه گرفتگى فطرت پاك آنان را كدر مى كند و روح آيينه گون آنان را خراش مى اندازد. عارفان بزرگ بر محبت نسبت به كودكان سفارش كرده و آنان را به خدا نزديك مى دانسته اند.

18. آقا سيّد محمد مهدى در زمانى كه پدر اين وصيت نامه را خطاب به وى تنظيم كرده شانزده ساله بوده است; از اين روى پدر به وى سفارش مى كند كه با عمويش در انجام كارها به رايزنى بپردازد.

در اين زمان صاحب روضات چهل و يكسال داشته و پس از اين وصيت نامه چهل و شش سال نزدگى كرده است.

19. عالم فرزانه ميرزا هاشم چهارسوقى از مفاخر حوزه هاى علوم دينى است. او در فقه رجال اصول ادبيات شعر حكمت و فلسفه آثارى از خود به يادگار نهاده است. از محضر شيخ انصارى سيد محمد باقر حاجى كرباسى مير سيد حسن مدرس و… بهره برد.

مرحوم شيخ انصارى توجه ويژه اى به او داشت و به طور خصوصى براى وى درس مى گفت. با صاحب جواهر در ارتباط بود و بين آن دو نامه هايى رد و بدل مى شده است و همچنين با آقا سيد ابراهيم قزوينى.

شاگردان بسيارى بپروريد از جمله شاگردان بنام وى عبارتند از: شيخ هادى تهرانى محمد تقى كاظمينى محمد كاظم يزدى سيد مرتضى كشميرى مرحوم ابوالقاسم دهكردى آقاى فشاركى سيد حسن صدر شيخ اسدالله زنجانى ابوالهدى كرباسى و شيخ محمّد باقر اصطهباناتى.

ييادآور شديم كه او در رشته هاى گوناگون آثارى از خود به جاى گذاشته و اكنون به برخى از آنها اشاره مى كنيم:

اصول آل الرّسول رساله اى در ذبح اهل كتاب حاشيه بر

رياض المسائل مبانى الاصول رساله اى در احوال ابوبصير حاشيه بر قوانين شرح لمعه شرح معالم حاشيه بر اسفار ملاصدرا به نام: تنبيه الحكماء الابرار.

او در حوزه اصفهان مورد احترام حوزه ها مردم و امراى زمان خود بود. در سفرى كه به مشهد داشت ناصرالدين شاه دستور داد به گاه رسيدن آن بزرگوار به تهران استقبال باشكوهى از وى به عمل آيد.

افزون بر اين پاسداشت مقام عملى و علمى آن بزرگ ناصرالدين شاه از وى خواست رساله عمليه اى بنگارد و او به درخواست وى پاسخ داد و رساله اى بنگاشت.

در سفرى كه به حج سوى بيت اللّه از راه عتبات داشت. وقتى به جوار مرقد مولا و سرورش على(ع) رسيد در روز هفدهم ماه مبارك چشم از دنيا فرو بست.

مردم مؤمن و عالم دوست نجف دست از كسب و كار كشيدند و بازار را بستند و به بزرگداشت وى پرداختند و شاعران در سوگ او مرثيه ها سرودند و با احترام در دار السلام به خاك سپردندش و قبه با شكوهى بر مزارش بنا كردند.

ر.ك. زندگانى آيت اللّه چهار سوقى118/.

20. آقا ميرزا مسيح چهارسوقى در جمعه بيست وهفتم شوال متولد و

در عرفه سال 1325 چشم از جهان فرو بست و با احترام و بزرگداشت فراوان در تخت پولاد دفن شد.

مكارم الآثار ج1497/5

21. ميرزا احمد چهار سوقى از زاهدان و عابدان به نام بود. خطّى نيكو داشت و قرآنى نفيس با خط خويش نوشته است. اثرى دارد در دعا و شرحى عالمانه بر شرايع و لمعه. او از اصفهان به نجف مهاجرت كرد و در جوار جدّش اميرمؤمنان همواره به عبادت مشغول بود تا در روز تولد امام مجتبى(ع) پانزده رمضان1341قمرى در همان زمين مقدس دارفانى را وداع گفت.

همان 1704/

22. ابوالقاسم سديدالدين ميرزا عطاء اللّه چهارسوقى عالمى عامل و از بزرگان ادب اصفهان بود. كتابهايى چند در فقه اصول معقول و منقول و نيز بر كتاب روضات مفتاحى به نام (مفتاح الرّوضات) نوشته است. او به سال 1355 در ششم جمادى الاولى همان سال بدرود حيات گفت و در بقعه پدربزرگوارش به خاك سپرده شد.

23. ايشان سه دختر داشته اند به نام هاى آغابيگم و فاطمه بيگم و زهرا بيگم كه سوّمى پس از نوشتن اين وصيت نامه متولد شده است.

/ 1